نقش های عریان و جنایات بی پایان!

 پژوهش و کاوش از استاد (صباح)      

«مستنداتی بر سه و نیم دهه جنایت و آدمکشی در کشور»

حقوق بشر درگزارش جدید خود، وضعیت افغانستان را از نگاه رعایت حقوق بشری، گسترش فساد، ادامه جنگ و ناامنی و کشتار غیرنظامیان بسیار نگران کننده است.

نبود حاکمیت قانون، وجود یک حکومت ناتوان، افزاش تلفات غیرنظامیان و دست داشتن شماری از مقامات بلند پایه حکومت از جمله نیروهای پولیس و دادگاه ها با فساد، خشونت در برابر زنان، ضعیف بودن نهادهای عدلی و قضایی و شکنجه زندانیان، از عواملی است که وضعیت حقوق بشر را در افغانستان به شدت نگران کننده ساخته است.

هرچند افغانستان تا پیش از این جزء اولین کشورهایی بود که آلوده به فساد است و اولین کشوری است که بیشترین مواد مخدر را تولید می کند و اولین کشوری است که بیشترین آماربیکاری را در خود دارد و نیز اولین کشوری است که کمترین رعایت قانون را دارد و سرانجام این بار افغانستان به اولین کشوری تبدیل شده است که در آن بیشترین نقض حقوق بشر در آن صورت می گیرد و این مقام اولی جدیدی است که افغانستان از مسیر معکوس و منفی آن در سال جاری کسب کرده است!

در طول ده سال گذشته آمار تلفات انسانهای غیر نظامی که به هزاران و شاید دهها هزار نفر می رسد، خود روایت گر قساوت و بی رحمی جنگ در افغانستان است و رعایت حقوق انسانی افراد غیرنظامی و مجروح اصلا در قاموس گروههای افراطی چون القاعده و طالبان نمی گنجد.

تا کنون طالبان در حملات خود هیچ ابایی از تلفات افراد غیرنظامی در حملات انتحاری و چریکی خود نداشته است، طوری که براساس آمارها و گزارش های که هرسال از سوی نهادهای مختلف منتشر می گردد، نشان میدهد که هشتاد در صد تلفات افراد غیر نظامی توسط طالبان بوده است و این خود نشان میدهد که طالبان در حملات انتحاری و حملات نظامی خود هیچ ابایی از تلفات غیر نظامیان ندارند و در طول دو دهه آشوب و خونریزی که به پا کرده است، هیچ گاهی حتی از کشته شدن غیر نظامیان معذرت خواهی نیز نکرده است. در تداوم جنگ نه تنها گروه طالبان حقوق بشر را زیر پاگذاشته بلکه نیروهای دولتی و خارجی نیز مرتکب نقض بشر در جنگ و نبرد با طالبان شده است.

بر اساس آمارهای داده شده از سوی یونیسف هم اکنون شش میلیون کودک با خطرهای گوناگونی مانند سوء استفاده های جنسی، کارهای شاقه، استفاده در حمله های انتحاری و جاسوسی روبرو هستند. آماری که وحشت ناک ترین رویه را برای کودکان گزارش می کند و افغانستان در مقام بد رفتاری و عدم حمایت از حقوق کودکان نیز مقام اول را در جهان دارا میباشد.

خداوندا!

پریشانم

چه می‌خواهی‌ تو ازجانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

خداوندا!

اگر روزی ‌زعرش خود به زیر آیی

لباس فقرپوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین وآسمان را کفر می‌گویی،

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرماخیز تابستان

تنت برسایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

واعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو وآن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی،

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

زحال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت ازاین بودن، از این بدعت

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است وازاحساس سرشار است.( ک - و)

 چندین بار كرزى اعلام نمود كه برنامه اى را تحت نام عدالت انتقالى روی دست گرفته است كه طبق آن با مجرمین جنگ در افغانستان و جنگ علیه بشریت برخورد صورت خواهد گرفت. اما مقامات دولتى نگفتند كه این برنامه چه وقت آغاز مى شود و كدام افراد به كرسى عدالت كشانده مى شوند. اما برات آدمس مهر سكوت را در ین مورد شكسته و نام این افراد را كه به جنایات علیه بشریت و جنایات جنگى متهم مى باشند با صراحت به زبان آورد. آدمس در صحبت هاى خود از كرزى خواست كه یك محكمه خاص را تشكیل دهد تا جنایتكاران جنگ در آن حضور یابند.او همینطور گفته است كه بعد از سقوط طالبان حكومت افغانستان و حامیان بین المللى آن به ناقضین حقوق بشر و قاچاقبران مواد مخدر تكیه كرده است.او گفته است كه در ظرف بیست سال گذشته مردم افغانستان شاهد شدید ترین جنایات در این كشور بودند.

آدمس اضافه مى كند تا یك وقتى خارجیان بر این مردم بمبارد مى كردند و بعدأ در جنگ هاى تنظیمى توسط افغانها بمباران شدند. آدمس مى افزاید كه طبق یك گزارش این سازمان در اوایل دهه نود میلادى براى ویرانى كابل قدم عمدى و منظم برداشته شد و این یك جزو كوچكى از جریانات افغانستان است.

به گفته آدمس یك عده افرادى كه مسوول این اعمال بودند به یك ترتیبى از گذشته پاك شده و حالا در چوكى هاى بلند حكومت و پارلمان نشسته و از مصئونیت هم بهره مند شده اند.

 اما آدمس میگوید كه این حالت براى مردم افغانستان قابل قبول نیست. ( افغانهاى كه ما با آنها صحبت كردیم گفتند كه این موضوع براى شان غیر قابل قبول مى باشد. آنها میدانند كه كى كشور شان را ویران كرد، آنها این افراد را كه به جنایات علیه بشریت و جنایات جنگ دست زده اند مىشناسند و اعتبار آنها به حكومت و به پارلمانى كه به چنین افراد مقام، قدرت و حیثیت داده است كمتر مى شود.) آدمس در صحبت خود بر مقامات حكومتى افغانستان اعتراض مى كند كه به این امر توجه ندارد. ما این موضوع را در سال هاى گذشته هم مطرح نمودیم، رئیس جمهور كرزى خیلى محتاطانه و با كندى حركت مى كند.

او گفته است كه از عقیده عدالت بخاطر جنایت هاى گذشته حمایت مى كند اما او با تهدید افرادى مانند سیاف روبرو شده و عقب نشینى كرده است.آدمس، كرزى را تشویق مى كند از محاكمه چنین افراد ترس نداشته باشد: ( واقعأ امیدوارم كه اعلام برنامه عدالت انتقالى یك علامتی باشد كه رئیس جمهور حقیقتأ به این گفتار متعهد است و به قبول خطر در این راه آماده می باشد.عقیده ما اینست كه این افراد نمی توانند كرزى را به سقوط روبرو سازند، آنها در حقیقت بازنده خواهند بود به شرطى كه كرزى به حمایت جامعه جهانى در مسئله جنایات با آنها برخورد نماید.

بسیاری از افرادی که در جریان جنگ های ویرانگر حقوق آنان زیر پا و بسیاری از آنان اعضای خانواده های خود را از دست داده اند، معتقدند که برنامه عدالت انتقالی قربانی معاملات سیاسی شده است و مدعی این هستند که تا زمانیکه به خواست آنان از سوی حکومت و نهاد های مسئول رسیدگی لازم صورت نگیرد، به اعتراضات در آینده هم ادامه می دهند. واقعآ دولت اقدامات جدی و موثری برای حمایت از حقوق بشر در کشور انجام نداده است و این بی علاقگی دولت به حمایت از حقوق بشر باعث شده که زورمندان به صورت پی در پی از زور، ترس و وحشت استفاده کنند و زمینه افزایش موارد نقض حقوق بشر را فراهم آورند. حتی مسئولین کمیسیون حقوق بشر نیزبر این موضوع اذعان دارند که اراده سیاسی برای تامین و حمایت از حقوق بشر در حکومت متاسفانه به شکلی که انتظار می ‌رفت دیده نشده است.

چه آنهایی که در دولت اند و چه کسانی که در بیرون از دولت اند نه در عمل و نه هم به صورت نمادین و برای نشان دادن حمایت خود از حقوق بشر، در سطحی که انتظار می ‌رفت، کاری انجام نداده‌ اند.

توقیف‌ های خودسرانه پولیس و امنیت ملی و عدم رعایت طرزالعمل‌ های قانونی در توقیف افراد، افزایش خشونت بر علیه زنان، محاکمه نشدن متقلبین و ناقضین حقوق بشر، تعلل در رسیدگی به دوسیه های جرمی و... همه از مواردی است که شاهد این مدعاست. اما با همه این موارد دولت می گوید که متعهد به دفاع از حقوق مردم بوده و آنهایی که اسناد مبنی بر نقض حقوق شان از سوی افراد و یا مقام خاص دارند، می توانند برای پیگیری قضیه به محاکم مراجعه کنند. یعنی اینکه هر یک از مردم که از کسی یا مقام خاص شاکی باشند، خواست معین شان را به محاکم ارایه کنند، تا حکومت به این مساله جدی برخورد نماید و با تمام قوا تلاش کند تا عدالت رعایت شود. همگان می دانیم که این ادعا فقط در حد شعار بوده و هست. در غیر اینصورت چرا طی نه سال گذشته حتی یک نفر به عنوان نقض کننده حقوق بشر و جنایتکار جنگی معرفی و محاکمه نشد. این یعنی اینکه یا در جنگهای سی ساله کسی مجرم و ناقض حقوق بشر نیست، یا اینکه دولت و ارگانهای مسئول به هر دلیلی حاضر به محاکمه این افراد نیستند.

برهان الدین ربانی میگفت - اگر از هنر "مجاهدین" گپ میزنیم از عیوب شان نیز باید صحبت کنیم. کشمکش های بسیار غلط نیز به میان آمد، گروههای جهادی به یک وزارت و یا چند وزارت قانع نبودند. هر حزب میخواست که همه چیز را در اختیار خود داشته باشد. این اشتباهات یقینا اشتباهات خطرناکی بود. درگیریهای بین گروههای مختلف "مجاهدین" در کابل در سالهای نود، بر اساس آمار سازمانهای بین المللی بیش از شصت هزار (شصت و پنج تا هشتاد هزار) کشته برجای گذاشت و بخش اعظم کابل را ویران کرد. این در حالیست که سازمان عفو بین الملل از کرزی رئیس جمهور و پارلمان خواسته تا فورا قانون جنجالی موسوم به (منشور مصالحه و آشتی ملی) را به حالت تعلیق در آورند. این قانون کسانی را متهم هستند در سی سال گذشته مرتکب جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و نقض حقوق بشر شده اند، از محاکمه شدن معاف میکند. (منشور مصالحه و آشتی ملی) توسط مجلس در اوایل سال ۲۰۰۷ تصویب شد و به گفته سازمان عفو بین الملل در جریده رسمی قضا در نوامبر ۲۰۰۸ به نشر رسید، اما برخلاف معمول که این جریده بدون معطلی خاصی به دسترس عموم قرار میگیرد، خبر نشر این قانون در جریده تا جنوری ۲۰۱۰ اعلام نشد.

سازمان عفو بین الملل و دیگر سازمانهای مدافع حقوق بشر، به شمول کمیسیون مستقل حقوق بشر کشور باور دارند که هدف از این قانون حفاظت قانونی از معافیت از جزا برای ناقضان حقوق بشر است. نظر به شكایات اقارب قربانیان جنگی، راپورهای بیشمار و مكرر كمیته حقوق بشر در ارتباط با جنایتكاران جنگی، جنگسالاران و تفنگداران و آنهایی كه امروز با قدرت تفنگ از هیچ نوع زورگویی و ظلم و مردم ازاری چور و چپاول و حتی كشتار ملت ابا نورزیدند.

دولت باید بخاطر جلو گیری از انتقام گیری های شخصی و گروپی توسط اقارب و بازمانده گان قربانیان جنایات جنگی و همچنان بخاطر داد و فریاد نویسنده گان و آنهائیكه قران و اسلام را وسیله قدرت و بخون کشیدن ملت و با فریب و دروغ و ریا كاری نه تنها ملیونها ملیون دالر و پوند، پول جهاد را كه حاصل خون ملیونها افغان بود به جیب ریخته و امروز در قطار ملیونرهای جهان محسوب میگردیدند و پهلوی رئیس جمهور لمیده اند و بخاطر قدرت طلبی و تحریك و تشویق توسط دشمنان این خاك نیز سبب قتل صد ها هزار هموطن بیدفاع و بیگناه گردیدند و همچنان بخاطر مصاحبه ها و یاد آوری های مكرر از ورای امواج رادیو و تلویزیونهای جهان در ارتباط با جنایات جنگی - متهمین چون كشتار ملت بیدفاع و بیگناه، فیر هزاران راكت بر فرق شهریان مظلوم کابل، راه گیری و پیاده نمودن مسافرین آواره و بیگناه از سرویس ها در بین شهرها ولایات و مخصو صا بین تورخم و كابل، تجاوز به عفت هزاران زن وطن در مقابل چشمان والدین، فروش صدها خانمها افغان به اعراب بخاطر كسب پول و ثروت، تخریب شهر كابل در سالهای ۹۲ـ۹۴، میخ كوبیدن یك گروپ به فرق گروپ دیگر، اسیر ساختن انسانها در كانتینرها و تیزاب پاشی و ده ها جنایات دیگر، عدالت انتقالی را در عمل حمایت و پشتیبانی نماید.

غارت گنجینه های ملی و تاریخی

هر یک از گروه های تنظیمی باالنوبه هرآنچه در دست شان آمد به یغما بردند وآنرا دربازارهای پاکستان به قیمت ناچیزبفروش رسانیدند. ساختمان و یک تعداد آثارموزیم کابل دراثرجنگ های ذات البینی تخریب گردید. حکومت تنظیمی در ماه می همان سال، هوتل کابل را جهت نگهداری آثار باقیماندة تاریخی برگزید و آنچه را که بیست درصد باقیماندة مجموع آثار تاریخی موزیم کابل محسوب میگردید بدانجا انتقال داد و تا اشغال کابل توسط طالبان، این آثاردرین گدام نگهداری میشد. ولی هنگام فراراز کابل درسال نوزده نودوشش، بسیاری ازین آثار ارزشمند را و بخصوص آنچه درزیرزمینی های افغانستان بانک بود با خود بردند و بمرور زمان توسط افراد بانفوذ به خارج انتقال دادند و بفروش رسانیدند. ده ها اثرعاج بگرام در اسلام اباد دیده شده بود وقیمت آن به بیست میلیون پوند برتانوی می رسید.

زمانیكه این عاج ها از پاکستان كشیده شدند، قیمت آن به چهل میلیون پوند بالا برده شد.

در پهلوی آثار دیگر نسخه ای از قرآنكریم كه گفته می شد به آ ب طلا نوشته شده بود و در جهان نظیر نداشت نیز دزدیده شده و به قیمت هشتاد هزار كلدا ر در منطقه باجور پاکستان به فروش رسیدند. به تعداد سی وچهار مجسمه كه قیمت آ نها میلیون ها كلدار تخمین زده میشدند و شانزده شمشیر عصر مغول ها، شمشیر احمد شاه ابدالی و تفنگچه غازی وزیر اكبرخان و غیره كه بیست وسه میلیون دالر قیمت داشت در یك دكان واقع یكی از زیر زمینی های كوچی بازار پشاور غرض فروش به نمایش گذاشته شده بود. دردورهء سیاه طالبان به این کانون فرهنگی ضربهء دیگری وارد آمد که همانا شکستاندن تعداد بیش از دو هزار مجسمه ها پورتریت های دورهء اسلامی و قبل از اسلام وغیره بود که به شکل بیرحمانه تخریب نمودند.

ازآنجائیکه حفریات غیر قانونی در ساحات باستانی کشور انجام میگرفت قاچاقچیان دزدانه اثار گرانبهای باستانی را بخارج کشور انتقال میکردند که این پروسه تا سال ۱۹۱۹ م ( ختم جنگ جهانی اول ) ادامه داشت. ولی خوشبختانه درسال ۱۹۲۲ م- دولت آنوقت نخستین بار در بخش حفریات علمی قرار دادی بین دولتین افغانستان وفرا نسه عقد نمود که به این ترتیب باساس کاوشهای قانونی مطابق به قرار داد در تعداد گنجینه های فرهنگی و تاریخی موزیم ملی افغانستان فزونی بعمل آمد.

موزیم ملی از بدو تأسیس تاسال نوزده نودودو – م، یکصد هزار قلم آثار باستانی کشور را حفظ وحراست مینمود که این مجموعه ها شامل بود به حوزه های مختلف و ادوار مختلف – که از جمله میتوان از حوزه های سرخ کوتل – ای خانم – بگرام – کاپیسا – هده – مندیگک - طلا تپه شبرغان شورتوغی – فندقستان – بامیان – حوزهء باختر – شترک – پایتاوه – دلبر جین تپه تپهء فلول – تپه خزانه – تپه مرنجان – هزار سم سمنگان و ده ها حوزهء دیگر را نام برد. که این مجموعه ها ا دوا ر مختلف، از قبل التاریخ آغاز و تاقرن بیستم رادربر میگرفت. باتأسف فراوان طی سالهای ۱۹۹۲- ۱۹۹۵ دست نابکار جنگ قسمیکه درهمه عرصه های اجتماعی – اقتصادی وفرهنگی خسارات جبران ناپذیری به بار آورد موزیم ملی نیز از گزند این حوادث دلخراش مصئون نمانده دزدان و دشمنان این خاک، ازین حالت جنگی استفاده اعظمی نمودند.

موزیم ملی تقریباً هفتاد فیصد اثار ناب و منحصر بفرد خویش را در طول این مدت زمان از دست داد. موزیم ملی نه تنها آثار باستانی خویش را از دست داد بلکه تمامی آثاثیه – تجهیزات – مفروشات – ویترین های نمایشی – اسناد آ رشیفی – البوم ها – کارت ها و تعداد زیادی کتب و بالاخره حریق منزل فوقا نی موزیم ملی درماه می سال ۱۹۹۳ م به اثر اصابت راکت ها و خمپاره ها انجام پذیرفت. جاه طلبی رهبرا ن وفرماند هان نیروهای مقا ومت تنها اهرم مصیبت باربودکه استعمارمی توا نست درین راه ا زآن بهره برداری نماید. باتصرف کابل شقاق ونفا ق وچند دستگی بین آ نها نمایا ن ومردم ستمدیده؛ پریشان وکشوربه ویرانه مبدل گردید. خیانت وخودخواهی این جنگ سالا را ن که زاییده تحریکات پشت پرده قد رت های خارجی بود مملکت را بصورت سرزمین ملک الطوایفی درآورده و د رهرگوشه فرماندهی ؛ گروهی ؛ سردسته وگرد نکشی برای خو یش پوسته وپا تک وزندان وکشت.

قتل وحشیانه داکتر نجیب و برادرش

در نخستین ماه سال ۱۳۷۱ خورشیدی نجیب الله تصمیم به کناره گیری از قدرت و خروج پنهانی از کشور گرفت، اما پرسونل نظامی در فرودگاه کابل مانع خروج او از کشور شدند.زمانی که راه خروج از کشور هم بروی نجیب الله بسته شد، او به دفتر نمایندگی سازمان ملل در کابل پناه برد و حدود پنج سال در آنجا بود.گروههای مجاهدین در هشتم ثور ۱۳۷۱ خورشیدی وارد کابل شدند؛ پس از آن بزودی درگیری های خونین مسلحانه در شهر کابل آغاز شد و این جنگ ها تا پنج سال در کابل و تا ده سال دیگر در مناطق مختلف افغانستان ادامه یافت.ویرانی، خونریزی و آوارگی که این جنگ ها برای مردم در پی آورد، شماری از مردم به یاد سخنان نجیب الله افتادند که گفته بود اگر قدرت به یک اداره مورد توافق همه افغانها منتقل نشود، در کشور حمام خونجاری می شود.

بتاریخ بیست وهفت سپتمبر از طرف جنگجویان طالبان، که در سال نوزده نودوشش- قدرت را در کابل تصرف کردند، به قتل رسید. نجیب الله، بعد از رسیدن مجاهدین به قدرت در کابل در سال نوزده نودودو، به نماینده گی سازمان ملل متحد پناه برد و در ساحه دفتر این سازمان به سر می برد. بعد از ورود طالبان به کابل داکتر نجیب الله و برادرش شاه پور احمدزی رئیس اسبق اداره امنیت رئیس دولت، در مرکز شهر کابل در نزدیکی کاخ ارگ مقر ریاست جمهوری به دار اویخته شدند.

قتل و جنایت در خوست

باسقوط ولایت خوست درحاکمیت دکتورنجیب الله درسال( سیزده شصت وهشت) بد ست حزب اسلامی، اتحاد سیاف، حزب اسلامی خالص، جماعت اسلامی، ارتش وآی – ا س – آی پاکستان حدود پنجهزارنفر؟ ازسربازان که مصرو ا رگاه سا خته ازاین طریق قدرت وحاکمیت خودرا به نمایش می گذاشت. ف سپری نمودن خدمت زیربیرق بودند وافسران بی رحمانه بد ست فرماندهان داخلی ونظامیان پاکستان سرکوب شدند مگرآنان انسان نبودند ؟ آیا این کشتاروبزن وبردن نقض حقوق بشرنیست که مورد بازپرس قرارگیرد ؟ ودرگزارش سازمان حقوق بشرگنجانیده شود ؟. همچنان هزاران انسان درجنگ ویرانگرجلا ل آباد درسال (سیزده شصت وهفت) ازدوطرف درگیربخاک وخون کشیده شد ند، چرا درج گزارش نمیگردد؟.

در حوادث ١١ جدى سیزده صدوهفتادودو صدها نفر از سربازان جنبش در ساحه ارگ تا پل محمود خان توسط نیروهاى دولت قتل عام شدند. همچنان قتل هزاران نفرازنیروهای طالب دردشت لیلی درسال ١٩٩٧ و کشتاردسته جمعی حدود هشت هزار نفرازمردم باشهامت هزاره در مزارشریف توسط نیروهای طالب به تاریخهاى هشتم ونهم اگست ١٩٩٨، وکوچ دادن اجبارى مردم کوهدامن و به آتش کشیدن خانه وباغ وتاکستان مردم شمالى توسط طالبان بد ستور ملاعمر و تخریب بت هاى معروف بامیان وسایر میراث هاى فرهنگى مردم این مرز وبوم بدستور ملاعمر اینهاهمه اعمال جنایت علیه بشریت اند که مجرمین آن باید به محاکم بین المللى جنایات جنگى سپرده شوند.

بعدازاسقرارتنطیمهادرکابل، آنها با فروش آثار ارزشمند تاریخی و تخریب آنچه که قابل انتقال نبودند، آغاز کردند، با چور و چپاول دارائی های عامه، از جمله اموال شخصی خانه های مردم تامنابع ذ خیروی وزارتخانه ها، ادارات دولتی، موسسات ملکی و نظامی و حتا حمله و غصب کردن ود ست درازی به مواد امدادی که برای خانواده های مستحق و مرد مان تهی دست مد نظر گرفته شده بود و بالآخره غصب خانه ها و زمینهای تا امروز ادامه داده می شو د. یکی از استدلال های کجروانه جنگسالاران در آن وقت برای سالهای سال این بود که با استخراج وفروشی سنگهای قیمتی مانند لاجورد و زمرد و سایر احجار کریمه پشتوانه اقتصاد جنگی خود را تامین می نمایند تا در مقابل ارتش شوروی بهتر و منظم تر جنگیده بتوانند. اینها با قاچاق لاجورد و زمرد به سرمایه هنگفت دست یافتند.

تولید و قاچاق مواد مخدر

مواد مخدر مخوف تر از سلاح كشتار جمعی، سلاحی در افغانستان تولید انبوه می شود كه در پایان قرن بیست در آمد حاصل از آن بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد دالر تخمین زده می شد. تجارت بین‌المللی مواد مخدر كه سود سالانه آن به ده ها میلیارد دالر سرمی زند به اندازه تجارت نفت اهمیت پیدا می‌كند. از این لحاظ كنترول ژئوپولیتیك شبكه های مواد مخدر به همان اندازه كنترول لوله های نفت و گاز اهمیت استراتژیك دارد. از درون همین تجارت مرگ و رخوت حكومت های مرتجع مذهبی سر برآوردند و جنبش های اسلامی از درآمد حاصل از آن ارتزاق كردند. درافغانستان استقرار حكومت های بنیادگر، تولید تریاك را به شدت افزایش داد و شبكه قاچاق مواد مخدر را بازسازی نمود. كشت خشخاش به طور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا كرد. بازارهای تریاك به سرعت احیا شدند.

در آغاز سال ۲۰۰۲ بهای هر كیلو تریاك به دالر ده برابر بهای سال ۲۰۰۰ بود. براساس ارزیابی صندوق توسعه ملل متحد – آنكتاد- تولید تریاك در سال ۲۰۰۲ نسبت به تولید آن در سال ۲۰۰۱ حدود ۶۷۵ درصد افزایش نشان می دهد. هرجا نامی از مواد مخدر برده میشود افغانستان به یاد همگان می آید، زیرا سال گذشته با تولید ۳۹۰۰ تن تریاك در جهان مقام اول را احراز كرد.

این ریكارد برای مردمیكه ۷۰ درصد آن زیر خط فقر زندگی كنند توجیه كننده میباشد. در رشد و گسترش مواد مخدر دو عامل تروریزم و جنگسالاری فوق‌العاده موثر بوده اند. دردهه‌ی هشتاد همسایه‌ی شرقی ما بخش اعظم تولید تریاك جهان را در انحصار خود داشت و ازین ناحیه سخت زیر فشار بین‌المللی قرار میگرفت. با آغاز جنگ مقاومت و افتادن رهبری نظامی اكثریت تنظیم‌ها بدست استخبارات آن كشور، هماهنگ با مافیای جهانی، زرع خشخاش را بتدریج از آ نسوی مرز ابتدا به هلمند و ننگرهار سپس بتمام نقاط كشور ما گسترش داد، تا از یكطرف كنترول آنرا از دست ندهد و از سویی فشارهای بین‌المللی بر آن كشور را بكاهد. تولید این ماده‌ی سودآور، جنگهای خونینی بین مجاهدین را چنان شعله‌ور ساخت كه سرهای بسیاری بباد رفت. گلبدین كه زیر حمایت همه‌جانبه‌ی استخبارات پاكستان قرار داشت با نصب كارخانه هایهیرویین سازی در ریگستانهای جنوبغرب كشور ملیونها دالر سود برد كه تا امروز از آن پول در تقویت اعمال تروریستی‌اش كار می‌گیرد. نبودآب كافی، وسایل زراعتی پیشرفته، تخمهای اصلاح شده، زرع خشخاش با سرمایه گذاری تفنگسالا ران بدیل سودآوری در عوض كشت گندم برای دهاقین فقیر ما مطرح شد. اگرچه دهقانان ازكل پول حاصله‌ی مواد مخدر یك در صد را تصاحب میشوند با آنهم از زرع گندم ده برابر سود بیشتر میبرند و چنانست كه ۳۵ درصد شان به این كار منهمك اند. به اساس یک گزارش حدود پانزده ملیون معتاد به تریاك وهیرویین در كشورهای همجوار و حدود یك ملیون معتاد در كشور ما، نشان میدهد كه این افعی باچه سرعت و وسعتی بشریت را میبلعد. مصادره‌ی چند كیلو تریاك و هیرویین بوسیله‌ی اداره مبارزه با مواد مخدر در اینجا و آنجا حیثیت قیچی زدن برگ كوچك درخت تنومندی را دارد كه باید درحد هیچ تلقی گردد و نیز با برپایی چند سیمینار وچاپ چند پوستر نمیتوان فاتحه‌ی موادمخدر را خواند. تولید موادمخدر با دهها مشكل دیگر در كشور ما طوری گره خورده كه نمیتوان با برخورد های میكانیكی، احساساتی و یكجانبه آنرا ریشه‌كن كرد. حدود یك ونیم دهه است كه زرع، تولید و قاچاق مواد مخدر با تمام پیچیدگیهای آن در كشور ما شكل گرفته است و د ستهای مقتدری از درون و بیرون آنرا تقویت مینماید لذا ریشه‌كن كردن آن با یك فرمان در ظرف چند روز میسر نیست.

باید دولت مقتدر و قانونمندی كه تمام ولایات را زیركنترول داشته باشد، بوجود آید؛ این دولت برنامه های میان مدت اقتصادی و بلند مدت فرهنگی را جهت بهبود زندگی دهقانان با حمایت كشور های ضررپذیر و پولدار جهان طرح و عملی نماید؛ تروریست و تفنگسالاری تضعیف گردد؛ حامیان قاچاقچیان از راس امور به زیركشیده شوند. پروسه‌ی جلوگرى زرع موادمخدر در كشور ما از پرمصرفترین پروژه های عمرانی است. باید دهقانان را به جایی رساند كه خود دیگر ضرورت زرع خشخاش را زاید دا نسته به بدیل مناسب دیگری روی آورند. پولهایی كه امروز گهگاهی برای جلوگیری ازموادمخدر كمك میشوند در بروكراسی، جلسات و نشستهای ادارات ذیربط چنان گم میشوند كه دهقانان اصلاً از آنها خبرنمیشوند. خشخاش وقتی زرع شد و به حاصل رسید راهی جز عرضه كردن ندارد. باید ازكشت آن جلوگیری كرد و این را بدون بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی دهقانان و نابودی تفنگسالاران و تروریزم نمیتوان عملی ساخت.

رشد فزاینده كشت، تولید و توزیع موادمخدر در افغانستان به نقطه بحرانی رسیده است. مطابق ارزیابی كارشناسان كه در گزارش رسمی سازمان ملل منعكس شده، از هر ده نفر نفوس افغانستان، د ستكم یك تن به كشت خشخاش مشغول است.

قتل کارمندان موسسه اکبر

موسسه اکبر فعالیت موسسات غیر دولتی را در افغانستان هماهنگ میسازد واز سال ۱۹۸۸ به این سودر کشور فعالیت دارد. اجساد ده تن از کارمندان موسسه آی ام زمانی در بدخشان بدست آمد که این ده تن به دعوت مردم ولایت نورستان به آن ولایت رفته بودند و می خواستند از راه بدخشان دوباره به کابل برگردند. هشت تن از کشته شدگان داکترانی بودند که از سال ها به این سو در شفاخانه نور امراض چشم را تداوی می کردند و شماری از افغانها خدمات آنهارا بیاد دارند. مؤسسه اکبر می گوید فاجعه اخیر نمایانگر آنست که هنوزهم خطرات متوجه کارکنان خیریه وجود دارد تا مردم فقیر افغا نستان را از دسترسی به خدمات اسا سی بی بهره سازند.

قتل اعضای کمیته بین‌المللی نجات

کمیته بین‌المللی نجات اعلام کرده که به دلیل قتل پنج کارمندش در هرات، شوکه شده و فعالیت‌های خود را در افغانستان به حالت تعلیق در آورده است.مجموع افرادی که در ولسوالی گلران هرات شدند، شش نفر بودند که شامل چهارانجنیر و یک مشاور این کمیته و یک ناظر پروژه وزارت انکشاف دهات می ‌شدند.

دفتر هیئت کمک سازمان ملل در افغانستان، یوناما، هم قتل این شش کارمند طرح همبستگی ملی را به شدت محکوم کرده و گفته که حمله به غیرنظامیان جنایت جنگی شمرده می‌شود.یوناما در اعلامیه‌ای نوشته است: قوانین بین‌المللی حقوق بشر همه غیرنظامیان را به عنوانی کسانی تعریف کرده که نقش مستقیمی در خشونت‌ها ندارند و درگیر جنگ نیستند. حمله به غیرنظامیان در هر زمانی ممنوع است و حمله به آنها جنایت جنگی شمرده می‌شود.یوناما نوشته طالبان مسئولیت کشتار این شش نفر را به عهده گرفته، اما در اعلامیه خود درخواست مشخصی از این گروه برای توقف این گونه کشتارها مطرح نکرده است.

کشتار بی رحمانه ژورنالیستان

ترور ذکیه ژورنالیست

یک زن ژورنالیست که مدیر یک رادیوی خصوصی بود توسط افراد مسلح در خانه اش به قتل رسید. ”زکیه " سی وپنجسال سن داشت و علاوه بر اداره ایستگاه رادیویی مدیر یک مدرسه نیز بود. خواهر زکیه گفت وی چندین بار از سوی فرماندهان مورد تهدید قرار گرفته بود که رادیوی خود را تعطیل کند. همچنان یک مجری زن تلویزیون نیزدر خانه اش در کابل به قتل رسید.

قتل اجمل نقشبندی

طالبان اعلام كرده است كه اجمل نقش بندی روزنامه نگار را كشته اند. بر اساس گزارش سایت فارسی بی بی سی، این خبرنگار اسیر، پس از چندین روز اسارت به قتل رسید. فردی كه خود را ملا دادالله معرفی نموده به رسانه ها گفته است كه طالبان در قبال رهایی این خبرنگار خواستار آزادی دو نفر از اعضای این گروه بود؛ اما از سوی دولت هیچ پاسخی دریافت نكرد. ملا دادالله چند روز پیش نیز تهدید كرده بود كه اگر دولت به خواست آنها مبنی بر آزادی دو نفر از اعضایش توجه نكند، اجمل نقشبندی را خواهند كشت. اجمل نقش بندی چندی پیش، همراه با یك خبرنگار ایتالیایی و سید اقا موتروان شان، توسط طالبان ربوده شد؛ اما خبرنگار ایتالیایی در بدل آزادی پنج تن از قوماندانان طالب آزاد گردید.

اجمل نقشبندی كه به تاریخ نوزده حمل همراه باخبر نگار ایتالیایی دانیل ماستر جیاكومو و رانندهء وی سید آقا در ولایت هلمند توسط طالبان گرو گان گرفته شدند. طالبان در همان لحظه های نخستین  سید آقار را سربریدند و در بدل رهایی این دو تن خواستار رهایی پنج تن طالب از زندان دولت گردیدند. دولت به معامله حاضر شد و آماده گی نشان داد تا آن پنج تن طالب را رها کند ؛ اما طالبان بر خلاف انتظار تنها خبر نگار ایتالیایی را رها كردن و اجمل را همچنان در بند نگهداشتندو آنها بعداً در بدل رهایی اجمل خواستار آن شدند تا دولت دو تن طالب دیگر را نیز از زندان رها سازد اما این باردولت با بی توجهی اقدامی در این رابطه نكرد.

دردناک این است که نا گهان دولت روی خط اصول ایستاد و وزیر خارجه دادفر رنگین سپنتا خطاب به روزنامه نگاران گفت که اگر طالبان روزی او را هم به گروگان بگیرند نباید به خاطر او دولت حاضر به معامله شوند. دادفر این سخنان را درحالی می گفت که رییس جهور خود پیوسته مهماندار طالبان در ریاست جمهوری کشور است. اخیراً هم گفته بود که ملاعمر و گلبدین فرزندان افغانستان اند بناً دولت باید با آنها گفتگو کند.

آیا ضرور بود که این وزیر با گفتن یک چنین سخنان نا سنجیده به طالبان این پیام را بفرستند که شما به راحتی کار خود را بکنید ما اماده به معامله نیستیم. اگر هم معامله کنیم در جهت اهداف دیگر است نه به خاطر زنده گی یک ژونالیست. وزیر خارجه مگر این نکته را در نمی یابد که وزارت خارجه صنف درسی نیست که هرچه دل تنگش بخواهد بگوبد. هیج چای شک نیست که تبصره ء این دو تن طالبان را در کشتن اجمل مصم تر ساخت. چنان که آنها یک روز پیش از ضرب الاجل تعین شده به روز نوزده حمل ۱۳۸۶ به ساعت سه بعد از چاشت اجمل نقشبندی را سر بریدند. به تاریخ دوازده حمل والی هلمند، گلاب منگل اعلان کرد که در شفاخانۀ ایمرجنسی هلمند که زیر نظر ایتالیایی ها کار میکند و در ان علاوه به شش نفر افغان سه ایتالوی مصروف کار اند، پلان قتل او طرح ریزی شده و بعد از آنکه نیرو های امنیتی افغان و انگلیس از دو ماه به اینسو این شفاخانه را زیر نظر داشتند، بالاخره آنرا محاصره و بعد از تلاشی دو واسکت انتحاری، تفنگچه و نارنجک دستی در آن به دست آمد. منگل گفت که کارکنان ایتالوی در این شفاخانه برای انجام عملیاتی که در نظر داشتند، نیم ملیون دالر از شورای کویته اخذ کرده، پلان طوری بوده که ابتدا در میان مردم انفجاری به راه انداخته و بعد از آنکه زخمی ها به شفاخانه آورده میشوند و وقتی گلاب منگل به دیدن این زخمی ها به شفاخانه می آید، مورد حمله قرار بگیرد و از بین برود. والی هلمند اذعان کرد که این ایتالوی ها از مدت ها در پیوند با طالبان قرار داشته و با اندک زخمی، دست و پای سربازان اردو و پلیس ملی را میبریدند و به این صورت عده زیادی ازین سربازان را معلول و از صف مبارزه خارج کرده اند.

بعد ازین دستگیری اشاراتی به قتل اجمل نقشبندی هم شد که در آن زمان خبرنگار ایتالوی رهایی یافت، اما اجمل از طریق همین ایمرجنسی دوباره به طالبان تحویل داده شد و به خاطریکه راز این روابط افشا نشود، طالبان سر اجمل را بریدند. در آن زمان سرو صداهای از مشکوک بودن این روابط به راه افتاد اما به زودی جلو آن گرفته شد. به دنبال دستگیری این ایتالوی ها، دیپلماسی این کشور در کابل و روم فعال گردید و به این خاطر نمایندۀ خاص صدراعظم ایتالیا در امور افغانستان و پاکستان به کابل آمد و با کرزی ملاقات کرد.

 دولت ایتالیا در این روز ها در مورد تحقیق شفاف و بیطرفانه ازین سه نفر ایتالوی دستگیر شده را پیوسته اعلان میکرد و به این صورت دولت افغانستان زیر فشار یومیۀ ایتالوی ها قرار داشت. تا اینکه اعلان شد که این ایتالوی ها با پنج تن افغان در این ایمرجنسی هیچ گناهی ندارند و یک تن از افغانها این همه سلاح و واسکت های انتحاری را وارد این شفاخانه کرده و او اعتراف نموده که زیر فشار طالبان به این کار دست زده است. سه ایتالوی در حالیکه باهم میخندیدند و کاملا آرام به نظر میرسیدند، رهایی یافتند و قرار است با طیارۀ خاصی به ایتالیا بروند. اینکه با تمام ادعا ها و اتهامات قاطع گلاب منگل والی هلمند در مورد این ایتالوی ها چگونه به این زودی رها شدند و حال گلاب منگل چه حرفی داشته میتواند، برای همگان سوال میباشد. در صورتی که والی هلمند به این خارجی ها چنین اتهام سنگینی وارد کرده باشد، باید خود او مورد بازخواست قرار بگیرد و اگر او هنوز به گفته هایش معتقد است باید در دفاع از شخصیت خود، جریان رهایی این افراد را روشن بسازد. این را حتماً نه تنها مردم هلمند که مردم افغانستان خواهان توضیح دهی او خواهند شد. از چند سال به اینسو که نیرو های بیش از چهل کشور با تمسک مبارزه بر ضد تروریزم وارد افغانستان شده اند، افغانهای بسیاری به وسیلۀ این نیرو ها در بمباران ها و یا عملیات مستقیم نابود شده و ازین بابت تلفات ملکی در افغانستان سر سام آور میباشد. اما تا حال حتی یک خارجی که به جرم کشتن افغانها دستگیر و محاکمه شده باشد، کسی به یاد ندارد، درین مدت صدها و هزاران افغان به جرم رابطه با طالبان توسط نیرو های خاص ایالات متحده دستگیر شده اند که بدون هیچ شاهد و مدرکی ماه ها و حتی ساله در زندان های امریکایی در افغانستان نگهداری شده اند، بدون اینکه محکمۀ حکم دستگیری و یا نگهداری آنان را در زندان داده باشد.

حتی خانواده های این زندانیان نیز از دیدن عزیزان شان محروم میمانند، اما با تمام اتهاماتی که از سوی والی هلمند با چنان سنگینی بر کارکنان ایتالوی زده میشود، بازهم به این زودی رها و عاری از هر نوع جرمی اعلان میگردند. اینکه این ایتالوی ها علاوه به اخذ پول از شورای کویته از نظر سیاسی چه اهداف داشته بودند، روشن نیست، زیرا کشور های که در افغانستان حضور نظامی دارند، علاوه به اینکه در کلیات باهم متحدانه عمل میکنند، ولی هریک تمایل، سود و سلیقه های خاص خود را هم دارند و بر طبق ان عمل میکنند، اما آنچه روشن و مسلم است اینکه درین میان افغانها نزد خارجی های حاضر در افغانستان ارزشی نداشته، هر جرمی به گردن آنها انداخته میشود. اینکه افغان باقیمانده در زندان و چپه شدن تمام اتهامات به گردن او چقدر حقیقت دارد و آیا او برای رهایی این همه ایتالوی قربانی نشده، چیزیست که شاید گاهی هم برای مردم روشن نشود و او حساب این همه را بپردازد.

قتل سلطان منادی

سلطان محمد منادی فرزند قربان محمد در سال سیزده پنجاه وچهار خورشیدی در یک خانوادۀ متدین در روستای آستانۀ ولسوالی بازارک ولایت پنجشیر دیده به جهان گشود. دورۀ ابتدایی را در مکتب امیر شیرعلی خان و تعلیمات عالی را در لیسۀ نادریه در سال سیزده هفتاد شمسی به پایان رسانید. مرحوم منادی در سال سیزده هفتادوچهار خورشیدی به فاکولته ژورنالیزم پوهنتون کابل شامل شد و پس ازیک وقفۀ طولانی به دلیل وقوع جنگ های داخلی سرانجام در سال سیزده هشتادودو خورشیدی از بخش مطبوعات این دانشکدۀ به درجۀ لیسانس فارغ گردید. وی در سال های دشوار زمامداری طالبان در کمیتۀ بین المللی صلیب سرخ کار می کرد و مسوول ارتباطات و مطبوعات دفتر محلی صلیب سرخ در گلبهار بود. کارهای مطبوعاتی موصوف به صورت عملی از همین جا آغاز گردید. وی به عنوان شخصی که در هماهنگی فعالیت های صلیب سرخ میان دفاتر شمال و کابل نقش اساسی داشت، از شهرت فراوان برخوردار بود. پس از استقرار حکومت موقت، او به نیویارک تایمز پیوست و از سال دوهزارودو الی دوهزاروشش میلادی به عنوان خبرنگار محلی گزارش های فروانی به زبان انگلیسی به این روزنامۀ معتبر بین المللی می نوشت. افزون بر تهیۀ گزارش ها، وی در بخش ترجمۀ میعاری متون از پارسی و پشتو به انگلیسی و همچنان پیشبرد امور دفتر نیویارک تایمز به عنوان یک مدیر نیز نقش برجسته یی داشت.

منادی در سال دوهزاروشش میلادی به صبح بخیر افغانستان و آوانما پرودکشن پیوست. او در این نهادهای مرتبط به هم به عنوان سردبیر، پرودیوسر و دایرکتر زیر نام مدیر تولید برنامه ها فعالیت های رسانه یی اش را پی گرفت. او بیشتر در بخش پوشش رویدادهای مهم جهانی صبح بخیر افغانستان را یاری می رسانید و پس از مدیرمسوول مهمترین مسوولیت ها را در بخش رهنمایی کارمندان و ادیت مطالب برای رادیو و ویب سایت صبح بخیر افغانستان به عهده داشت. افزون بر تولید برنامه های رادیویی، وی در مدت سه سال کارش در این دو نهادها، بیش از چهار فلم بلند هنری و دو فلم مستند را تولید و دایرکت نمود، اضافه تر از یکصد پیام آگهی تلویزیونی را برای نهادهای خارجی و داخلی در پیوند با پلیس ملی، اردوی ملی، مواد مخدر، بازسازی، حقوق بشر و حقوق زن تولید کرد که تا به امروز در رسانه های ملی به نشر می رسند. طراحی و راه اندازی برنامۀ انعکاس در رادیو تلویزیون ملی از کارهای دیگر سلطان بود. سلطان منادی که نقش مدیریتی و رهبری در صبح بخیر افغانستان و آوانما داشت، در طرح ایجاد و راه اندازی تلویزیون هفت (که قرار است به زودی آغاز شود) نیز تعیین کننده داشت و تا قبل از رفتن به جرمنی به عنوان مدیر مسوول این تلویزیون نیز معرفی گردیده بود.

سلطان منادی در اوایل دوهزارونو، به منظور اخذ ماستری عازم جرمنی گردید و دو بار در این مدت از خانواده اش در افغانستان دیدار کرد. در همین بار دوم بود که بنابر خواهش همکاران پیشینش در نیویارک تایمز برای تهیۀ گزارش و همکاری با ژورنالستان بین المللی این نهاد؛ با آن ها وارد همکاری گردید. سطان با توجه به سابقۀ کاریش در بخش روابط عامه، مطبوعات، رادیو، تلویزیون، و آنلاین یک ژورنالیست موفق درعرصۀ روزنامه نگاری مولتی میدیا یا چندرسانه یی بود و افغانستان شاید تنها تعداد معدودی از این گونه ژورنالستان را در اختیار دارد. منادی به منظور فراگیری آموزش های حرفه یی و یا نماینده گی از رسانه های افغانستان به کشورهای آسیایی وغربی ازجمله ایالات متحده امریکا، سویدن، دنمارک، جرمنی سفرهای آموزشی و کاری داشت و به تجارب و اندوخته هایش فراوان افزود.

در سوگ سلطان، یک همسفرش درسویدن چنین نوشت: آن کسی که به سلطان شلیک کرد، اگر می دانست که چگونه انسانیت را از مردی چنین شریف محروم می کند، حتماً دست نگه می داشت. دوست دیگرش می گفت: اگر سلطان را نیم ساعت شناخته بودی دیگر دوست همیشگیش شده بودی، حتا اگر در عدم شناخت سلطان، دشمنش هم می بودی."... شهادت: سرانجام، روز شنبه پنج سپتمبر سال جاری میلادی هنگامی که برای پوشش خبری رویداد بمباران هوایی نیروهای خارجی در منطقۀ چهادره ولایت کندز با یک خبرنگار ایرلندی – انگلیسی وارد این محل گردیده بود از سوی طالبان مسلح ربوده شد. اما با دریغ که سه روز بعد از این حادثه و اسارت نزد طالبان صبحگاه روز چهارشنبه نو سپتمبر سال دوهزارونو میلادی، در اثر عملیاتی که قوای انگلیسی برای نجات خبرنگارشان به راه انداخته شده بود، سلطان محمد منادی ناجوانمردانه به شهادت رسید و نامش در ردیف جاودانه های خانوادۀ رسانه یی افغانستان قرار گرفت. روحش شاد و یادش همیشه جاودانه باد. از سوی همکارانش در صبح بخیر افغانستان. گفته می شود ژورنالیست پرکار سلطان محمد منادی و استیفن فارل خبرنگار بریتانوی روزنامهء نیویارک تایمز به مقصد تهیه گزارش از محل رویداد خونین حملهء هوایی نیرو های بین المللی بالای دو تانکر ربوده شده تیل در ولسوالی چاردره، به ولایت کندز رفته بودند که توسط افراد مسلح اختطاف شدند. سلطان محمد منادی در جریان عملیات نظامی نیرو های بریتانوی که به خاطر رهای خبرنگاران راه اندازی شده بود به قتل رسید، ولی خبرنگار بریتانوی نیویارک تایمز آزاد شد.

قتل جان الله هاشم زاده

گزارشگران بدون مرز با تاسف فراوان از قتل جان الله هاشم زاده مطلع شد. این خبرنگار ٣٧ ساله هنگامی که در یک وسیله نقلیه عمومی به سوی شهر پشاور در حرکت بود با فیر چهار گلوله از سوی افراد ناشناس به قتل رسید. گزارشگران بدون مرز مراتب تسلیت خود را به خانواده و همکاران جان الله هاشم زاده اعلام می کند. این حادثه یادآور این واقعیت است که روزنامه نگاران در همه جا در خطر هستند و تائید عدم امنیت برای همه خبرنگاران در پاکستان است. ما از دولت پاکستان خواهان تحقیق جدی در این باره و معرفی آمران و عاملان این قتل هستیم. باید با مصونیت پیگرد قضایی به شکل جدی مبارزه کرد و به قتل روزنامه نگاران پایان داد.

بنا بر شهادت مسافران اتوبوس جان الله هاشم زاده بر اثر فیر مردان ناشناس به موتور حامل خبرنگار وی در جا به قتل رسید و یکی از مسافران موتور زخمی گردید. پیکر روزنامه نگار به شفاخانه جمرود انتقال یافته تا پس از مراحل قانونی به خانواده تحول داده شود.

 برای پی بردن به اینکه چه کسی او را کشته است باید دید چه کسانی نمیخواهند مردم از خبرهای آن سوی مرز باخبر شوند. هاشم زاده سه هفته پیش از سوی افرادی ناشناس برای ترک کار و محل اقامت خود تهدید شده بود. وی محصل فاکولته خصوصی روزنامه نگاری پشاور و همکار بسیاری از رسانه ها در افغانستان و پاکستان از جمله پژواک، تلویزیون های شمشاد، آریانا و روزنامه های وحدت و سهار بود. منطقه معروف خیبر در شمال غرب پاکستان از خطرناکترین مناطق جهان برای روزنامه نگاران است. طالبان نبردی پر خشونت را برای تسلط بر منطقه به پیش می برند. از آغاز سال میلادی ٢٠٠٩ جان الله هاشم زاده پنجمین خبرنگار کشته شده در پاکستان و دومین روزنامه نگار افغانی است که به قتل رسیده است.

چندی قبل جان الله هاشم زاده خبر نگار پژواک هنگامیکه از شهرک سرحدی تورخم راهی پشاور بود در مسیر راه مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفت و به ضرب گلوله به قتل رسید. در عکس العمل به کشته شدن سلطان محمد منادی کمیتهء حفاظت از خبرنگاران که مقر آن در نیویارک می باشد و اتحادیه خبرنگاران بدون مرز نیز خواستار تحقیقات جدی در مورد این حادثه شده اند. در حالیکه عکس العمل های نهاد های ملی و بین المللی در رابطه به تهدید و فشار بالای ژورنالیستان ادامه دارد، ادارات امنیتی و عدلی افغانستان می گویند که با یافتن شواهد و بررسی قضایا، آنها تحقیقات لازم را انجام داده اند.

قتل عبدالصمد روحانی

گزارشگران بدون مرز مراتب تسلیت خود را به خانواده و دوستان و همکاران عبدالصمد روحانی اعلام میکند. این خبرنگار نمونه ای از بیشمار همکاران بی بی سی است که خطر را قبول می‌‌کنند تا استقلال و کثرت گرایی اطلاع رسانی را در کشور خود تضمین کنند. در جنوب افغانستان علیرغم وجود خطر اما میمانند تا منازعه و قربانی شدن غیر نظامیان را شهادت دهند. گزارشگران بدون مرز نهایت تاسف خود را از قتل عبدالصمد روحانی گزارشگر بی بی سی و پژواک در هلمند اعلام میکند. پیکر این روزنامه نگار در روز ١۹ جوزا دوهزار هشت میلادی در هدیره بولان در نزدیکى لشکرگاه به دست آمد. شنبه ١٨ جوزا ناسته داهیر فراح خبرنگار دیگری از بی بی سی در سومالی به قتل رسیده بود. گزارشگران بدون مرز مراتب تسلیت خود را به خانواده و دوستان و همکاران عبدالصمد روحانی اعلام میکند. این خبرنگار نمونه ای از بیشمار همکاران بی بی سی است که خطر را قبول می‌‌کنند تا استقلال و کثرت گرایی اطلاع رسانی را در کشور خود تضمین کنند. در جنوب افغانستان علیرغم وجود خطر اما میمانند تا منازعه و قربانی شدن غیر نظامیان را شهادت دهند. "عبدالصمد روحانی شنبه ١٨ جوزا هنگامی که موترش در جاده‌ی ولسوالى ناوه هلمند از سوی افراد مسلح متوقف شد، ناپدید شده بود. پیکر این روزنامه نگار که بنا بر اظهارات شاهدان شدیدا شکنجه شده و آثار سه گلوله بر آن هویدا بود روز بعد در هدیره بولان در نزدیکى لشکرگاه پیدا شد.

عبدالصمد روحانی ٢٥ ساله، گزارشگر بخش فارسی و پشتو بی بی سی و همکار پژواک بود. همکاران این روزنامه نگار به گزارشگران بدون مرز اعلام کرده اند که وی بارها از جمله از سوی برخی فرماندهان محلی طالبان که وی را به طرفداری از دولت و عدم انتشار خبرهای آنها متهم میکردند؛ مورد تحدید قرار گرفته بود. دو سال پیش نیز مردان مسلح به خانه‌ی این روزنامه نگار جوان حمله کرده بودند که در آن زمان وی در منزل حضور نداشت.

او در زمان مرگ، بیست و پنج سال داشت. ولایت هلمند، محل کار عبدالصمد روحانی، شاهد خونین‏ترین حملات از سوی طالبان بوده است. دولت کشته شدن عبدالصمد روحانی را محکوم کرده و گفته است که او بهدلیل اجرای وظیفه مقدس گزارش‏دهی «به شهادت» رسید. خبرنگاران همیشه درافغانستان، رسالت سنگین‏تری نسبت به سایر كشورها به دوش داشته‏اند. شرایط و اوضاعپیچیده و بسیار بغرنج افغانستان و وجود گروه‏های معارض مختلف، همواره سدهایی را دربرابر این رسالت ایجاد كرده‏اند و در این میان، تأكید خبرنگاران بر انجام رسالتی كهبر دوش داشته‏اند، سبب شده تا آن‏ها همواره مورد هجوم تهدیدها، خشونت‏ها وجنایت‏های بسیاری باشند. گروه‏های تروریستی، دولت و همچنین نیروهای خارجی هركدامسهم جداگانه و محسوسی در این بخش داشته‏اند.

قتل سید حامد نوری

سید حامد نوری، معاون اتحادیه ملی ژورنالیستان و کارمند اسبق رادیو تلویزیون ملی، حوالی ساعت نو بجه شب دوشنبه در منطقه مکروریان اول شهر کابل به ضرب چاقو قتل رسید. ایمان نوری، پسر سید حامد نوری در باره چگونگی قتل پدرش چنین گفت: برایش یک زنگ آمد که بیرون بیا. از دوستانش بود. همراه او قصه قصه و بعدا چاقو را کشیده و به روی شان و به دل شان زده. تاکنون هویت قاتلان حامد نوری مشخص نیست، اما مقامات دولتی دستور بررسی دوسیه و شناسایی عاملان قتل را صادر کرده اند. سمونوال محمد ظاهر، جنایی کابل میگوید علت قتل نوری دشمنی های شخصی بوده است. او میگوید: "کار ما جریان دارد اما تا حال کسی را بازداشت نکرده ایم. ما پیشرفتهایی کرده ایم و زمانی که تحقیقات به پایان برسد، اعلام میکنیم."

سید حامد نوری بیش از بیست سال در رادیو تلویزیون ملی افغانستان کار کرد. و جنازه سید حامد نوری خبرنگار و گوینده شناخته شده در شهدای صالحین به خاک سپرده شد. تا بحال بیست و چهار تن از خبرنگاران در رژیم حامد کرزی به قتل رسیدند. سید حامد نوری، معاون اتحادیه ملی ژورنالیستان، حوالی ساعت نو بجه شب دوشنبه در منطقه مکروریان اول شهر کابل به ضرب چاقو به قتل رسید. پلیس میگویند کسی که نوری را به قتل رسانده از کابل خارج شده است، ولی پلیس شواهد کافی در دست دارد تا عاملان قضیه را شناسایی کند. مسئوول تحقیقات جنایی کابل میگوید علت قتل نوری دشمنی های شخصی بوده است. او میگوید: کار ما جریان دارد اما تا حال کسی را بازداشت نکرده ایم. ما پیشرفتهایی کرده ایم و زمانی که تحقیقات به پایان برسد، اعلام میکنیم.  یک تن از داکتران ریاست طب عدلی گفته است قاتلان با ده ضربه چاقو به گلو و شکم، نوری را به قتل رسانده اند.

اتحادیه های خبرنگاری و نمایندگان رسانهها و برخی از نمایندگان پارلمان روز دو شنبه با محکوم کردن قتل نوری، از حکومت انتقاد کردند که به دوسیه های قتل خبرنگاران رسیدگی نمیکند. سید حامد نورى که چهل ونو سال داشت، سالهای زیادی را به حیث خبرنگار و گوینده در تلویزیون دولتی کار نموده بود. او مدتی به حیث رییس نشرات مجلس نمایندگان کار کرده بود. اخیرا سمت معاون اتحادیه روزنامه نگاران را به عهده داشت و همزمان موسس و آموزگار یک نهاد آموزش خبرنگاری نیز بود.

همچنان پولیس میگوید: چهار تنى که در ارتباط به قتل حامد نورى بازداشت شده اند، باهم پیوند فامیلى دارند.حامد نورى، حوالى ساعت ٨ شب ١٤سنبله سیزده هشتادونوخورشیدی، در مقابل بلاک ٥٢ مکروریان اول شهر کابل، به قتل رسید.منبع افزود که بازداشت شدگان؛ شوهر، خانم و دو برادر خانم بازداشت شده میباشند.به گفتۀ موصوف افراد بازداشت شده، در جریان تحقیقات ابتدایى به جرم شان اعتراف کرده اند؛ اما منبع مذکور بنا بر حساسیت موضوع، از دادن جزئیات بیشتر خوددارى کرد.بنابر معلومات وى، این چهار تن بتاریخ ٢٣ میزان، از سوى جنایى، بازداشت شده و فعلاً تحت توقیف قرار دارند. 

وى خاطرنشان ساخت که براساس تحقیقات ابتدایى، دو تن دیگر نیز در قتل حامد نورى دست دارند، که تحت تعقیب ارگانهاى امنیتى میباشند.منبع همچنان علاوه کرد که خانم بازداشت شده، شاگرد حامد نورى در انستیتوت نارون بود.انستیتوت نارون که در بخش هاى نطاقى و ژورنالیزم فعالیت دارد، موسس و صاحب امتیاز آن، حامد نورى بود.بنابر اظهارات منبع، بازداشت شدگان در مورد قتل معلومات ارائه کرده اند، ولى منبع به پژواک گفت: قتل حامد نورى، به اساس خصومت هاى شخصى صورت گرفته است.

خبرنگاران ومسولین رسانه های داخلی وخارجی قتل سید حامد نوری خبرنگار تلویزیون ملی افغانستان را محکوم کردند. حامد نوری، گوینده تلویزیون ملی و معاون اتحادیه ژورنالیستان افغان در کابل، دو روز پیش از سوی افراد ناشناس در نزدیکی محل سکونتش کشته شد. کشته شدن این خبرنگار واکنش های شدیدی را در میان نهادهای مدنی به ویژه نهادهای خبرنگاری در کشور به دنبال داشته است.

جسد مومیایی شده چگونه به سرقت برده شد؟!

از مدتهای دیر بدین سو اهالی سیستان به عنوان نوعی ا ز تفریح بعد ا ز هر بار ا ن و طلوع آفتاب به دشت های اطراف این شهر و اطراف قصر ها و قلعه ها به گر د ش میپرداختند و در بازگشت سکه ها، مهره های گرانبهای عتیقه، نگین های حک شده ای بی نهایت ظریف و زیبا، چوری های شیشه یی زیبا و عتیقه و ده ها قطعه آثار از آونگ طلای تا مجسمه های هفت جوش و برونز در سطح زمین میافتند و با دست پر به خانه بر می گشتند و آنرا به عنوان مهره شفا بخش استفاده کر ده آنرا در دهن مشک های دوغ زنی می بستند. اما در این ساحه به دو علت: دوری از مرکز و بی توجهی مسوولین فرهنگی دولتهای گذشته هیچ گاهی حفریات و تحقیقات باستان شناسی و علمی صورت نگر فته ا ست. بجز بازدید چند باستان شناس خارجی در گذشته های دور که آثار از آنجا کشف گردید. متاسفانه ا ز یک دهه گذشته بدین سو بعلت عدم مراقبت مسوولین از بناهای تاریخی این منطقه و به علت نابسامانی اقتصادی کاری صورت نگرفت ولی قاچاق بران بدون ممانعت وارد این مناطق شدند که در نتیجه هزاران قطعه آثار انتیک و با ارزش که جز سرمایه ها ی ملی و از جمله ی میراث های فرهنگی همه ملت بشمار میرود به شکل بسیار بی رحمانه جمع آوری و مردم محل نیز آنچه را که بد ست آورده بودند به خریداران و دلالان دوره گرد که از پاکستان و ایران به آنجا در رفت و آمد اند بفروش میرسد و هنوز نیز این مصیبت ادامه دارد.

مسوولین و مقامات کشوری و محلی که وظیفه شان حفظ و حراست از سرمایه های ملی است جلو این بربادی و محو آثار فرهنگی و باستانی را نه میگیرند. فاجعه بار تر از آن که گروه های کاوشگر و جستجو گر حرفوی و نیمه حرفوی با -دستگاههای الکترونیکی و سکژهای پیشرفته ردیاب باdeep seeker)) مجهز میباشند. مناطق چون: شهر غلغله - قلعه های امیران - چکنی - چخانسور - چهل برج و ده ها محل دیگر سیستان بخش افغانستان کاملا دست نخورده بود. آنها این اثار بدست آمده را در ایران و پاکستان بفروش میرسانند. اهالی منطقه معتقد اند که گروههای سازمان یافته امکانات خود را با پلان های مطالعاتی و تحقیقاتی از کشورهای همسایه ما بدست می آورند.

 به همین ترتیب در اوایل سال (2000) یک گروه جستجوگر به حمایت و سر گروپی ولی محمد – (ریگی) یکتن از بلوچ های ایران الاصل ساکن در کویته پاکستان که برادر زاده سردار مهرالله خان (ریگی) از بزرگان قوم (ریگی) بلوچ است با یکتن همکار حرفوی و تعدادی از افراد محلی با دستگاه موسوم به (deep seeker) به جستجو در شهر غلغله پرداخته بودند که د ر نتیجه به جسد مومیایی شده ای د ست یافتند که در یکی از برج های بدون مدخل قصر شهر غلغله نگهداری می شد.

جسد که در تابوت برونزی جایگزاری شده بود روی سینه این جسد لوح نگاشته شده از طلا و بر سر تاج طلایی داشت جواهرات و سایر چیز های قیمتی دیگر با جسد در تابوت همراه بود.  تابوت بصورت عمودی در داخل برج گذاشته شده بود و اطراف و دیوارهای برج به نحو استادانه با مواد موم مانند تزئین و مومیایی گردیده بود تا از نفوذ رطوبت و سایر مضرات در امان باشد، ولی محمد (ریگی) و همراهانش جسد مومیایی شده را از شهر غلغله ولایت نیمروز به ایالت بلوچستان در پاکستان انتقال داده و مبلغ (500 هزار دالر آمریکایی) به گفته یک تن از اهالی به همکاران خود داده جسد را خود تصاحب می شود و غرض انتقال آن به اروپا بعد از شکست اولی اش از طریق بندر کراچی آنرا دوباره به بلوچستان می آورد تا از طریق تربت در بلوچستان به خارج انتقال دهد که توسط موظفین پاکستانی گرفتار و جسد ضبط شده است. ا ین جسد که متعلق به دوره هخامنشیان است. جسد مومیایی شده شاهزاده یا ملکه ای از ----- هخامنشیان است که (2500) تا (3000) سال قدامت دارد، دولتهای ایران، پاکستان و مصر ادعای مالکیت آنرا نمودند و هیات های نیز به غرض تحقیق به پاکستان و محل دستگیری آن فرستاده اند، اما متاسفانه مسئولین و یا حاکمان سرنوشت مردم افعانستان (که در آن زمان طالبان به قدرت بود) به جز یک تقاضای بی مایه بعد از یک ماه به هیچ اقدام عملی دست نزدند. و در عین زمان افشای انتقال جسد و دستگیری آن در پاکستان، آنها ادعای الماس کوه نور را عنوان نمودند که به نحوی تحت پوشش قرار دادن انعکاسات این اثر با ارزش تاریخی و فرهنگی مردم افغانستان باشد، ما از مقامات دولت کنونی افغانستان و مخصوصآ از سازمان UNSCO و بنیاد میراث فرهنگی افغانستان خواهشمندیم تا به اساس کنوانسیون های مختلف بین المللی در مورد مالکیت میراث های تاریخی و فرهنگی، این اثر با ارزش فرهنگی تاریخی را به صاحبان اصلی آن یعنی افغانها بازگشتانده و در تثبیت مالکیت افغانها کمک و همکاری نمایند و تحت سر پرستی UNSCO قرار دهد.

 

   

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org