استـاد (صـبـاح)

 

«آی اس آی»، نصیرالله بابر، “طالبان” و افغانستان

در پیوند با مرگ شریر ترین قاتل مردم ما (جنرال حمید گل) و سه و نیم دهه ویرانی و بربادی افغانستان

تحقیق و پژوهش استاد (صباح)

پژوهش مستند در عملکرد سازمان جهنمی و جاسوسی (آی اس آی)

 

اهداف اصلی (آی اس آی) حفاظت از منابع پاکستان و امنیت داخلی و خارجی آنکشور- تحت نظر گرفتن گسترش نظامی و سیاسی کشورهای همسایه که نسبت مستقیم با امنیت ملی پاکستان دارند - فرمول بندی کردن ساختار سیاست خارجی و نحوه جمع آوری اطلاعات داخلی و خارجی- هماهنگی وظایف اطلاعاتی بین نیروهای سه گانه قوای مسلح- نظارت دقیق بر کادر خارجی‌ها، رسانه‌ ها و فعالان سیاسی جامعه پاکستان- نظارت بر دیپلمات‌ های سایر کشورها که در پاکستان مقیم اند و دیپلمات های پاکستان که خارج از این کشور فعالیت می ‌کنند. مرکز سازماندهی این سازمان در اسلام‌ آباد مستقر است- رییس آی اس آی سه معاون دارد و این سه معاون به صورت مستقیم به رییس گزارش می‌ دهند و هر معاون در سه شاخه جداگانه آی اس آی فعالیت می ‌کنند - شاخه داخلی در مواجهه با ضد اطلاعات و مسائل سیاسی داخلی پاکستان است، شاخه خارجی هدایت عملیات خارجی را بر عهده دارد و شاخه سوم مربوط به بررسی روابط خارجی است. اکثریت کارمندان آی اس آی از نیروی پولیس و اردو و برخی تشکیلات مخصوص اردو مثل کماندوهای SSG هستند. گفته میشود حدود ده هزار کارمند و افسر مشغول بکارند. این ده هزار شامل همکاران اطلاعاتی و جاسوسی و استخدام افراد که از محلات گوناگون به کارمندان آی اس آی اطلاعات جمع آوری مینماید شامل نمیشود.

پس از شکست پاکستان در اولین جنگ هند و پاکستان در سال ۱۹۸۴، اداره اطلاعات، سازمان اطلاعاتی پاکستان و لوی درستیز اردوی پاکستان و (جنرال انگلیسی) جنرال آر. کاوترون، سازمان استخبارات پاکستان، یعنی آی اس آی را تشکیل داد. این سازمان از سه شاخه نظامی پاکستان ایجاد شده است. آی اس آی در هماهنگی با اردو، نیروی دریایی و اداره جاسوسی نیروی هوایی نظامیان پاکستان در جمع­آوری، تجزیه و تحلیل، و پخش اطلاعات نظامی و غیرنظامی، به­طور عمده روی هند متمرکز است. آی اس آی از طرف سازمان استخبارات ایالات متحده (سیا) و سازمان اطلاعات انگیس و فرانسه آموزش دیده است. آی اس آی بعد از تکمیل آموزش، کدام نقش فعال در جمع­آوری اطلاعات و انجام فعالیت­های داخلی نداشته­اند، و صرف اجازه داشتند که در کشمیر اشغال شده و مناطق شمال پاکستان در گلگت و بلوچستان فعالیت داشته باشند. تاثیرگذاری و نقش آی اس آی در سیاست پاکستان، از سال ۱۹۵۸ رقم خورد، این زمانی است که لوی درستیز اردو، جنرال ایوب خان در اثر یک کودتا قدرت را بدست گرفتند و یک بٌعد جدید مسوولیت سیاسی را به آی اس آی اضافه نمودند. قبل از کودتای سال ۱۹۵۸ و پایه­گذاری حکومت نظامی، آی اس آی که بخشی از وزارت دفاع پاکستان بود، گزارش کاری خود را به­طورمستقیم به لوی درستیز اردو می­داد.

 پس از رویکار آمدن حکومت نظامی، آی اس آی گزارش را به رییس جمهوری ایوب­خان باید می­داد. علاوه بر این، آی اس آی تحت هدایت جنرال ایوب خان، مسئوول نظارت بر سیاستمداران پاکستان، به ویژه سیاست مداران شرق پاکستان را بر عهده گرفتند. ایوب­ خان نقش آی اس آی را در دفاع از منافع پاکستان گسترش داد، که از جمله، ایجاد بخش اقدامات پنهانی آی اس آی برای کمک به گروه های افراطی اسلامی در شمال شرقی هند، و همچنین کمک به جنبش تحریک سیک در سال ۱۹۶۰ قابل یاد آوری است. در دوره جنرال ایوب­ خان، ماموریت انجام جمع­آوری اطلاعات داخلی و خارجی، با هماهنگی ماموریت اطلاعاتی سه شبکه نظامی؛ نظارت بر اعضاى اصلی سازمان، خارجی ها­، رسانه­ها، بخش فعالیت­های سیاسی در جامعه پاکستان، دیپلمات­های که در خارج از کشور خدمت می نمایند، رهگیری و نظارت بر ارتباطات و انجام عملیات­های مخفی را می توان نام برد. تا سال ۱۹۶۰، آی اس آی و دیگر شبکه­های اطلاعاتی پاکستان تا حد زیادی از انجام عملیات ضد جاسوسی داخلی نگران بودند. آی اس آی به دستور ایوب خان، سازمان­های اجتماعی با نفوذ و بالقوه سیاسی، گروه­های محصلین، و اتحادیه­های تجارتی را هشدار دادند که از درگیر شدن در عرصه سیاست خود داری نمایند، و این نهادها تحت نظارت جدی اطلاعاتی قرار گرفتند. علاوه بر این، آی اس آی از روحانیون اسلامی نیز درخواست نمودند، که از هرگونه شعارهای سیاسی در نصایح­شان خود داری نمایند.

جنرال ایوب خان زمانی که به افسران وفادار بنگالی در شرق پاکستان مشکوک شدند، قدرت آی اس آی را گسترش بیشتر بخشیدند. جنرال ایوب­ خان به آی اس آی دستور داد که عملیات­های اطلاعاتی داخلی در منطقه شرق پاکستان، به منظور نظارت بر سیاستمداران پاکستان شرقی را، راه اندازی نمایند.

تا اینکه ضیا پسر روحانی اسلامی بینادگرا، بر این باور بود؛ تنها راه که می­تواند پاکستان را به یک قدرت بزرگ منطقه­ای تبدیل کند، ایجاد دولت اسلامی است. در نتیجه، عمداً تلاش نمودند تا اردوی پاکستان را اسلامیزه سازند. در طی این مدت، افسران تشویق شدند که بطور فعال، فعالیت­های بنیادگرایی اسلامی را تجربه کنند، و آن دسته از افسرانِ که فعالیت­های اسلامی را انجام می­دادند، ارتقأ یافتند. بنابر این، حالا کارشناسان معتقدند که در حدود سی درصد از افسران اردوی این کشور، بنیادگرایان اسلامی است. قدرت آی اس آی در جمع­آوری اطلاعات داخلی از نهادهای سیاسی و مذهبی که مخالف رژیم ضیا بودند، افزایش یافتند. علاوه بر آن، فعالیت­های قاچاق اسلحه و کمک به افراط­گرایان سیک، در ایالات پنجاب هند را نیز تحت پوشش گرفتند. بعد از سومین شکست پاکستان در جنگ با هند، در سال ۱۹۷۴ هند اولین آزمایش سلاح هسته­ای خود را موفقانه انجام داد. در تقابل، دولت بوتو بخشی از آی اس آی را موظف ساخته بود تا به­صورت مخفی، فن­آوری راکتی و هسته­ای را از چین و کوریایی شمالی تهیه نمایند. به­منظور مخفی نگهداشتن ایجاد برنامه سلاح هسته­ای، کمک­های مالی این برنامه را از عربستان و لیبیا دریافت می­کردند. اما، ادامه قاچاق مواد مخدر و هیروین، این برنامه را به تاخیر انداخت. در نهایت، آی اس آی قاچاق تکنالوژی هسته­ای را از اروپا آغاز کردند، قابل توجه اینکه، همه­ی این فعالیت­ها را ایالات متحده می­دانست، ولی هیچ عملی در مورد انجام ندادند.

“طالبان” چگونه بوجود آمدند؟؟؟

برای زمامداران وقت پاكستان فرصت مناسبی مساعد شد تا زیر نام جهاد برای رسیدن به اهداف استراتیژیك شان چندین گام نزدیك تر شوند. پس از كودتای جنـرال ضیاالحق بر ضد بوتو و محاكمه نمودن آن اوضاع در پاكستان به كلی تغییر كرد و قدرت در پاكستان بدست جنـرال هایی چون اختر عبدالرحمن، حمیدگل جانشین اختر و نصیرالله بابر افتاد كه تحت رهبری جنـرال ضیاالحق و ده ها افسر دیگر مانند؛ خالد خواجه و سلطان امیر تارر مشهور به كرنیل امام جهاد را به بازی گرفتند. كرنیل امام در زمان جنگ بر ضد نیروهای شوروی، از افراد مهم و تصمیم گیرندۀ آی اس آی بود. در جنگ جلال آباد به صورت مستقیم رهبری جنگ را به عهده داشت و در احیای “طالبان” با نصیرالله بابر یكی از فكتورهای بسیار مهم دولت پاكستان به حساب می آمد. این جنـرال ها فرصت یافتند تا استراتیژی های خصمانۀ دیكتاتور های پیشین نظامیان پاكستان از جنـرال ایوب تا جنـرال یحیی را در افغانستان پیاده نمایند.

حضور اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان، سیا را مجبور ساختند تا روابط خود با آی اس آی افزایش دهند. نهادی موظف از قبل همراه آی اس آی در بی­اعتبار ساختن اندرا گاندی و کمک به نقش جنبش داخلی سیگ فعالیت می­نمودند. حالا، سیا به همکاری آی اس آی در آموزش “مجاهدین” افغانستان برای مبارزه با شوروی و به حمایت تدراکاتی و لوژستیکی مالی و نظامی پرداختند.

مهاجرت ها در واقع بستر گرم مداخله های پاكستان را فراهم گردانید و رهبران “جهادی” در چنگال نظامیان پاكستان خیلی بیرحمانه اسیر شدند. بعد از مرگ ضیاالحق جنـرال های دیگر پاكستانی مانند حمیدگل، ضیاالدین، مشرف و كیانی به گونه یی راه جنـرال اختر ها در افغانستان ادامه دادند. این جنـرال ها توانستند تا زیر نام دفاع ازجهاد برنامۀ عمق استراتیژی جنـرال اختر را نه تنها تا آنسوی كوه های سلیمان، سفید كوه وسیاه كوه ؛ بلكه تا آنسوی هندوكش و بابا و فراتر ازآن تا آنسوی دریای آمو در بتۀ آزمایش قرار بدهند و نیات شوم شان را زیر نام جهاد تا حدودی مخفی نگهدارند.

با خروج نیرو های شوروی و سقوط جمهوری افغانستان به رهبری داكتر نجیب الله، نه تنها اوضاع كشورهای منطقه بلكه اوضاع جهان به كلی عوض گردید. جنـرال های پاكستانی با پیش آمد های تازۀ جهانی بازی تازه را در افغانستان آغاز نمودند. بعد از مشتعل گردانیدن جنگ داخلی در افغانستان، اوضاع این كشور را فاجعه بارتر گردانیدند؛ زیرا میدانستند كه رهبران و فرماندهان “جهادی” هر یك با استفاده از ضعف و خودخواهی هایی رهبران و فرماندهان، گروه های “جهادی” را به اندازۀ كافی بدنام گردانیده و در اذهان مردم كوبیدند. زمانیكه دریافتند، بازیگران گروهی شان به ویژه حكمتیار ناكام گردیده و به راندن آنان آغاز كردند. در برابر آن گروه بدیل را به نام “طالبان” بوجود آوردند. “طالبان” را برای رسیدن به قدرت یاری كردند و “طالبان” توانستند بر نود و پنج فیصد خاک افغانستان مسلط شوند.

 افسران اطلاعاتی سیا برای برقراری روابط با آی اس آی به پاکستان فرستاده شد، و اعضای بخش اقدامات مخفی آی اس آی توسط سیا، در ایالات متحده آموزش دیدند. سیا از طریق آی اس آی، در حدود سه میلیون دالر سلاح و مهمات به “مجاهدین” افغان برای مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی کمک کردند.

اما، در آن زمان سازمان استخبارات امریکا نمی­دانستند که آی اس آی، تمام سلاح­ها و پول­ها را که واشنگنتن به “مجاهدین” اختصاص داده بود، به­مصرف نمی­رساند. آی اس آی بخشی از سلاح­های اختصاص داده شده به “مجاهدین” را به ایرانی­ها می­فروختند و از آن درآمد خوب بدست می­آوردند. زمانی که دولت ریگن از قضیه آی اس آی اگاه شد، تیمی از ماموران حقیقت­یاب را برای جستجو در پاکستان فرستاد. اما آی اس آی تمام دوسیه معاملات خود را که هر گونه شواهدی از همدستی آی اس آی را نشان دهد، کاملا از بین برده بود. آی اس آی همچنین با استفاده از منابع مالی سیا، طلاب مدارس پاکستانی را برای مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان ثبت نام کردند، واین روند در واقع زمینه ظهور “طالبان” را مهیا نمود. بین سال­های ۱۹۸۳ و ۱۹۹۷، آی اس آی در حدود ۸۳۰۰۰ مجاهد را آموزش داده بودند. آی اس آی علاوه بر پشتیبانی از جنگجویان افغان، کمک به جدایی طلبان کشمیر را نیز آغاز نمود تا کشمیر را بخشی از پاکستان بسازد. در سال ۱۹۸۸، در بخشی از حمایت خود، ضیا عملیات مخفی را ایجاد نمود. هدف این پروژه انتقام گرفتن از شکست پاکستان در جنگ ۱۹۷۱ با هند بود، و در این جریان، تلاش نمودند تا هند را دچار درد سر سازند.

عملیات نامبرده سه هدف عملیاتی داشت:

یک؛ تجزیه هند،

دوم؛ استفاده از شبکه­های جاسوسی برای انجام اقدامات خرابکارانه،

سوم؛ آی اس آی در صدد بود تا از مرزهای نفوذ پذیر نپال و بنگلادیش با هند، برای ایجاد پایگاه و انجام عملیات "در داخل هند" بهره برداری نمایند.

علاوه بر این، سیا نوعی رضایت به ترویج تولید تریاک و هرویین در شمال افغانستان با حمایت آی اس آی، ایجاد نمود. رشد و فروش مواد مخدر به سه دلیل مهم بود:

یک؛ مواد مخدر و پیامد استفاده از مواد مخدر توسط نیرو­های شوروی مستقر در افغانستان، در برگشت به شوروی معتاد به مواد مخدر می­شوند، و ارده و توانایی خود را برای مبارزه از دست می­دهند،

دوم؛ از این روند و از درآمد حاصل از فروش مواد مخدر در اروپا و امریکا، به آی اس آی این فرصت را مهیا می­ساخت تا توانایی مالی خود در جنگ پارادوکسی با اتحاد جماهیر شوروی را آماده نمایند،

سوم؛ دنبال کردن مواد مخدر و درآمد حاصله از آن همچنان به برنامه روبه رشد سلاح هسته­ای پاکستان کمک می­نمودند.

با تلاش سیا و آی اس آی در سرگردانی اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان، چندین نوع تروریست­ قابل توجه ظهور نمود و مشکلات به طرح کنندگان این پروسه بار آورد. از جمله، رمزی یوسف فرد مسوول بمب­گذاری فبروری ۱۹۹۳ در مرکز تجارت جهانی در شهر نیویارک، میرایمل کنزی؛ کسی که دو کارمند سیا را در سال ۱۹۹۳، خارج از مقر سیا در لانگلی و یرجینیا به قتل رساند، همچنین اسامه بن­لادن، میزبان تمام جنگجویان اسلامی بنیادگرا و افزایش قاچاق و قاچاقبران مواد مخدر در پاکستان، قابل یاد آوری است.

باور بر این است که آی اس آی شاه نواز بوتو، برادر بی­نظیر بوتو نخست وزیر سابق را به قتل رسانده است، اتهام این است که در سال ۱۹۸۵ شاه­نواز را مسموم ساخته بود. آی اس آی قصد داشت که بی­نظیر بوتو را از بازگشت به پاکستان برای فشار به انتخابات دموکراتیک، بترساند. او تهدید را نادیده می گیرد، و بعد از کشته شدن جنرال ضیا به پاکستان بر می­گردد. در سال ۱۹۸۸، موفق به کسب مقام نخست وزیری می شود.

در آن زمان، برای اکثریت در پاکستان آشکار شد که آی اس آی از کنترول خارج شده است. این باور در سال ۱۹۹۰ قطعی شد، زمانی که بوتو یک کمیسیون را برای بررسی فعالیت­های آی اس آی ایجاد نمود و مشخص شد که این سازمان یک حکومت دو فکتو را تشکیل داده است. در نتیجه بوتو تلاش نمود تا قدرت آی اس آی را مهار نماید. قبل از انتشار گزارش، بوتو اقداماتی برای جلوگیری از نقش آی اس آی گرفته بود. اقدام اول این بود که عمل انتصاب رییس آی اس آی را از طرف اردو متوقف و در عوض، در سال ۱۹۸۹ جنرال شمس الرحمان را به این پست مقرر نمود. بعداً نصحیتی از پدرش را بخاطر آورد که می گفت - آی اس آی میتواند حریفان پاکستان را به زانو درآورد، از آن پس تلاش نمود آی اس آی را از طریق ارتقای وفاداری جنرالان به خود و دو نهاد اطلاعاتی دیگر (سازمان بررسی فدرال که حملات در برابر افراط­گرایان اسلامی حامی آی اس آی و اداره اطلاعات را بوجود آورد). متاسفانه، این اقدام بوتو، خشم لوی درستیز -جنرال اسلم بیگ را بر انگیخت. بوتو در تلاش­ برای تقرر افراد وابسته بخود و نفوذ به سایر افراد کلیدی اردو، در واقع برطرفی خود را بدست اسلم بیگ را جلو انداخت و سرانجام وی در اگست ۱۹۹۰ از قدرت برکنار شد.

بعد از بوتو، نقش آی اس آی در سیاست پاکستان تحت رهبری جنرال حمید گل بار دیگر افزایش یافت. فعالیت آی اس آی از جمله در انتخابات ۱۹۹۰ قابل تصور است که نواز­شریف را بار اول به­نخست وزیری رساند. همچنان شریف (۱۹۹۰-۱۹۹۳) نیز تلاش نمود تا آی اس آی را تحت کنترول بیاورد. بعد از انتخابات، شریف جنرال جاوید نصیر را به­عنوان رییس آی اس آی منصوب کرد، طوری که حتی لوی درستیز اردو جنرال آصف­نواز ازین جابجایی اطلاع نداشت. بخت بد شریف، این انتصاب کمترین نفوذ را در عملیات­های روزانه آی اس آی داشت.

بوتو در دور دوم نخست وزیری خود بار دیگر تلاش نمودد تا قدرت آی اس آی را تنظیم، و مسوولیت عملیات­های مخفی آی اس آی در داخل افغانستان را به وزارت داخله (جنرال نصیرالله بابر) منتقل نماید. فعالیت محدودی بوتو برای آی اس آی، جان برادر باقی مانده وی، مرتضی بوتو را در سپتامبر ۱۹۹۶ در کراچی گرفت و در بیرون خانه­اش کشته شد. آی اس آی در این مورد تبلیغات رسانه­ ی را به­راه انداخت، و نخست وزیر بوتو و شوهرش را متهم به قتل مرتضی بوتو کرد. بنا بر این، ابرِاز سوء ظن­ها اطراف بوتو را احاطه کرد و رییس جمهور فاروق لغاری بوتو را در نوامبر همان سال برکنار کرد، و بار دیگر نواز شریف به قدرت رسید. پاکستان از مدت ها نقش فعال آی اس آی را در افغانستان به­عنوان ابزاری برای کنترول “مجاهدین” و جهت دادن سیاست خارجی منطقه­ ی افغانستان به­خواست پاکستان را دارد. در سال ۱۹۸۹، پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، آی اس آی تصمیم گرفت که قدرت استراتژیک پاکستان در منطقه را از طریق استقرار خلافت اسلامی در افغانستان افزایش دهند.

در سال ۱۹۹۴، بوتو، به دستور یک شرکت نفت آمریکایی و چند تن از دوستان خانواده گی اش در اردوی پاکستان، حمایت خود را از ایجاد و رهبری طلاب پاکستانی و افغانی بنام “طالبان” مخفیانه اعلام داشت و وزارت داخله و استخبارات پاکستان را موظف به این غلامان دیگر اما این بار نه بنام مجاهد بلکه بنام طالب نمود. و سرانجام آنها را از پاکستان به شهر قندهار فرستادند. با این تجمع جدید به اندک مدتی افغانستان بدست آنان سقوط نمود. درین گیر و دار آی اس آی و وزارت داخله کمکهای سخاوتمندانه دولت بوتو را بر عهده گرفت و به استخدام طلاب از تمام مدارس پاکستان برای حمایت و کمک به “طالبان” نوپا پرداختند، که بعداً توسط ملا عمر رهبری می­شدند.

“طالبان” با با پشتیبانی مالی و آموزش آی اس آی، جنگجویان و قوماندانان محلی را خریداری و قدرت را در افغانستان بدست گرفتند. در سال ۱۹۹۶، پس از دو سال جنگ، با حمایت آی اس آی موفق شدند که بسیاری از جناح­های متخاصم را شکست دهند و بیش از نود و پنج درصد خاک افغانستان را تحت کنترول درآورند. از آن زمان به بعد، آی اس آی متهم به حمایت فعال از ”طالبان” و سازمان تروریستی القاعده شد.

 نواز شریف در دوره دوم نخست وزیری (۱۹۹۷-۱۹۹۹)، بار دیگر تلاش نمود تا در قدرت آی اس آی محدودیت ایجاد نمایند. شریف ضیا­الدین را به­عنوان رییس آی اس آی انتصاب نمود، اما جنرال پرویز مشرف لوی درستیز اردو در این مورد اعتراض کرد و مشرف جنرال محمد عزیز را به­عنوان مدیر اطلاعات نظامی در آی اس آی مقرر نمود. بعداً جنرال مشرف، اطلاعات مشترک شمال، بخش از آی اس آی را مسوول انجام عملیات مخفی اطلاعاتی، تحت هدایت عزیز درآورد. روابط مشرف و شریف در سال ۱۹۹۹ رو به وخامت گذاشت، حتی شریف، ضیاالدین را برای دیدار با مقامات دولت بیل کلینتون در واشنگتن فرستاد تا در مورد نگرانی شریف از ادامه وفاداری مشرف بحث و گفتگو نمایند.

ضیاالدین در بازگشت از واشنگتن از شریف دستور گرفت تا به قندهارسفر نمایند و به ملاعمر رهبر “طالبان” فشار وارد نمایند تا با توافق پاکستان و واشنگتن در مورد تحویل دهی بن­لادن به امریکا همکاری نمایند. پرویز مشرف با آگاه شدن از سفر ضیاالدین، عزیز را به قندهار فرستاد، تا با ملاعمر دیدار نمایند و هدایت داد که به ضیاالدین بی­اعتنایی نشان دهند و در مقابل به اردوی پاکستان و جنرال مشرف اعتماد داشته باشند.

 شریف به­صورت گسترده نظاره گر جنرالان اردو میشود، به­ویژه نگران مشرف که کم­کم به یک دیکتاتور تبدیل می­شود. برعکس مشرف استدلال می­کرد که شریف، بیش از حد صلاحیت را از جنرالان گرفته است. در نوزده اکتبر ۱۹۹۹، در یک کودتای مشهور، جنرال مشرف، شریف را برکنار و قدرت را بدست گرفت، و خود را به­عنوان تام الاختیار اردو و دولت معرفی نمود. بدون معطلی پرویز مشرف ضیاالدین را از ریاست آی اس آی برکنار و به­جای وی جنرال محمود، یک محافظه کار اسلامی را تعیین نمود.

“طالبان”، (آی اس آی) و افغانستان

سیاستمداران و کارشناسان سیاسی در ایالات متحده بارها تأکید کرده که یازده سپتامبر ۲۰۰۱ همه چیز را دگرگون کرده است. قبل از یازده سپتامبر، نه آی اس آی و نه حکومت پاکستان تمایل داشتند تا یاران اسامه بن­لادن را به ایالات متحده تحویل دهند. در واقع، این روشن است، فقط چند روز قبل از یازده سپتامبر، آی اس آی نیرو­های اضافی برای کمک به “طالبان” در افغانستان فرستاده بود. در ۱۱ اگست، درست یک ماه قبل از حملات تروریستی به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون، جنرال مشرف در مصاحبه با روزنامه روسی نویا ایزوستیا گفته بود: “طالبان” حدود ۹۵٪ از خاک [افغانستان] را تحت کنترول دارد، نابودی آنها دور از آرزو است. . . ما احساس می­کنیم که جامعه بین­الملل باید “طالبان” را به جای منزوی کردن و دور راندن، در معاملات سیاسی مصروف کند.

در ۱۱ سپتامبر، جنرال محمود رییس آی اس آی در زمان حملات به “طالبان” در واشنگتن بود، و به ایالات متحده وعده سپرد که اطلاعات مورد نیاز ایالات متحده را در جنگ با تروریسیم مهیا خواهد کرد. با وجود وعده محمود، حداقل پنج افسر اطلاعاتی شناخته شده آی اس آی در کنار “طالبان” برای آماده سازی در دفاع از حمله قریب الوقوع آمریکا به افغانستان، به “طالبان” کمک می­کردند.

اما مشرف بعداً آی اس آی را مجبور کرد که فعالیت در افغانستان را تغییر و رنگ دیگری بدهد که این تغییر تا اکنون در زنده ماندن “طالبان” یاری نموده است. در ماه اکتبر مشرف، محمود را به قندهار به­عنوان یک ماموریت دیپلماتیک پیش ملا عمر فرستاد تا به وی نصحیت نمایند که بن­لادن را به امریکا تحویل دهند. در عوض، محمود که خود بنیادگرایی معروف بود و برخلاف ماموریت عمل کرد، و به ملا عمر مشوره داد که بن لادن را به ایالات متحده تحویل ندهد. وقتی مشرف، با وجود مدت­ها روابط محکم با آی اس آی، از عمل محمود آگاه شد، سازمان اطلاعاتی را تحت کنترول خود آورد و محمود را برکنار و به جای وی جنرال احسان­الحق را تعیین نمود. احسان یک شخص ملایم و رفیق مشرف بود، و قبلا به­عنوان رییس اطلاعات اردو خدمت نموده بود، و به­صورت گسترده توسط اردوی پاکستان و مقامات ارشد اطلاعاتی امریکا مورد احترام بود. زمانی که روابط میان ایالات متحده و پاکستان، بطور قابل توجهی با کاهش فعالیت آی اس آی، از افغانستان گرم شد، روابط بین هند و پاکستان همچنان متشنج باقی ماند. هند، مشرف را مسئول درگیری­های سال ۱۹۹۹ کارگیل در کشمیر می­دانست، که به جنگ کارگیل معروف است.

روابط بین هند و پاکستان بعد از حمله جدایی طلبان کشمیر در ۱۳ دسامیر ۲۰۰۱ به پارلمان هند، پیچیده­ترشد. حکومت هند تحت رهبری نخست وزیر اتل بیهاری ویجپایی، آی اس آی را در حمایت از گروه های ­افراطی در این حمله مقصر دانسته، و به افزایش بیشتر نیرو­های نظامی در مرز با پاکستان پرداختند. در پاسخ، مشرف، از یک جنگ همه جانبه با هند نگران شد، و به آی اس آی دستور داد تا مطمین شوند که گروه های ­افراطی نظامی اسلامی حملات دیگری را راه اندازی نکنند. ماه بعد، در جنوری ۲۰۰۲، مشرف وعده سپرد که کشورش در جنگ با ترور نقش فعال خواهند داشت، و فعالیت­ آی اس آی در مورد افغانستان و کشمیر را منحل خواهد کرد. مقامات آی اس آی گزارش دادند که در حدود چهل در صد از کارمندان آی اس آی بی کار می شوند و از ۱۰۰۰۰ به ۶۰۰۰ کاهش پیدامی کنند و مشرف شیوه کاری را بگونه دیگری هدایت داد و از تنقیض افراد جلوگیری نمود.

پس از حملات ۱۱ سپتامبر و آغاز واکنش بوش از جنگ با ترور، ایالات متحده به­صورت گسترده به اطلاعات تهیه شده توسط آی اس آی تکیه کرد. در عوض به اطلاعات الکترونیکی امریکا و پاداش مالی، آی اس آی جاسوسان انسانی بیش از حد را برای ایالات مهیا ساخت، زیرا آی اس آی اطلاعات گسترده و قابل توجه در مورد بن­لادن و القاعده، و “طالبان” را داشتند. علاوه بر این، آی اس آی تعدادی زیادی از اعضای القاعده را که در تلاش برای ورود به پاکستان بودند، دستگیر و به اف بی آی تسلیم دادند. استخبارات پاکستان مهم­ترین اطلاعات را در مورد رییس بخش عملیاتی القاعده ابو ذبیده در اپریل ۲۰۰۲ به اف بی آی داد. این اطلاعات به اف بی آی اجازه داد تا برای کار بیشتر، دستگاه ردیابی را در وسیله نقلیه ابوذبیده جابجا نمایند که در نهایت منجر به دستگیری وی شد و توسط اف بی آی به زندان گوانتانومو در کوبا فرستاده شد.

اما باید گفت بارنگها و نیرنگها تا همین اکنون آی اس آی نقش پادشاهی در درون پادشاهی را بازی کرده است، و تا حال نه به اردو و نه رییس جمهور پاکستان پاسخگو بوده است. مدیران سازمان آی اس آی از قدرت شان در جهت ایجاد محدودیت بر مخالفان سیاسی در داخل، و با انجام عملیات­های اطلاعاتی مختلف در خارج استفاده می­نمایند.

 

 20 september 2015 02:56:45 

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

 

www.esalat.org