استـاد (صـبـاح)

سازمان اطلاعات نظامی پاکستان با نام رسمی «آی. ‌اس‌. آی» به انگلیسی ISI توسط اردوی پاکستان اداره می ‌شود. آی. ‌اس‌. آی عملیات‌های مخفی و اطلاعاتی عمده‌ای در بیرون از پاکستان در کارنامه دارد. از جمله تربیه، پرورش و هدایت و رهبری “مجاهدین” افغانستان در دهه ۱۹۸۰، تشکیل، مسلح‌ سازی و پشتبانی نظامی و سیاسی به طالبان، و اتهام حمایت نزدیک از جدایی‌ خواهان منطقه مورد مناقشه کشمیر و سیاست ترور و هراس افگنی در کشمیر و هند.

پاکستان از بدو استقلال تاکنون به رغم خواسته بنیانگذاران آن که آرزو داشتند پاکستان کشوری باشد برای همه مسلمانان منطقه جنوب آسیا تا در این حدود و ثغور سیاسی بتوانند به دور از همه چالش‌ها و در فضای آزاد مذهبی زندگی کنند، همزاد و همراه بحران بوده و ثبات و آرامش برای مردمان آن سرزمین کماکان یک آرزوست.

وجود دشمنی همیشگی به نام هند در جوار مرز طولانی با این کشور و همچنین تشتت و درگیری‌های داخلی که از بدو تأسیس این کشور همواره گریبان گیر پاکستان بوده است، بر انگیزه این کشور برای داشتن سازمانی اطلاعاتی و ضد جاسوسی قوی بیش از پیش افزوده است. آی اس آی اکنون به عنوان یکی از پنج سازمان برتر امنیتی جهان شناخته می‌ شود که شبکه آن در سطح جهان گسترده شده است.

آی اس آی در سال ۱۹۴۸ میلادی در حالی که هنوز یک سال از نخستین رویارویی هند با پاکستان نگذشته بود، سازمانی تحت نام آی اس آی با تلاش و مغز متفکر یک جنرال انگلیسی که وظیفه لوی درستیزی اردوی پاکستان را بر عهده داشت، شکل گرفت. این سازمان به عنوان یک ارگان امنیتی برای هرسه نیروی دفاعی پاکستان تشکیل شد و وظیفه آن دفاع از مرزهای جغرافیایی و ایدئولوژیکی پاکستان بود. زمامداری جنرال ایوب خان (۱۹۶۹-۱۹۵۸) را باید دوره انسجام و تبیین حیطه وظایف سازمان اطلاعات پاکستان نامید.

در این دوره نقش این سازمان در تأمین منافع ملی، مانیتورینگ احزاب سیاسی و اپوزیسیون و تحکیم نقش نظامیان درقدرت برجسته و مشخص گردید. دوره حضور جنرال حمید گل در رأس۱۹۸۹-۱۹۸۷ آی اس آی را باید اوج دوران قدرت این سازمان دانست. در دوران حضور شوروی در افغانستان، آی اس آی با همکاری سازمان‌های اطلاعاتی آمریکایی و اروپایی و طرانی و بربادی افغانستان را به مرحله اجرا گذاشت. آمریکا طی آن دوران پاکستان را خط مقدم جنگ با شوروی اعلام کرده بود و از همین رو حمایت‌ های فراوان لوژستیکی و مالی از اسلام‌ آباد انجام داد. اقدامات این سازمان در افغانستان که از لحاظ مادی و اقتصادی از طرف غرب حمایت می‌ شد علاوه بر به دست آوردن اعتبار جهانی باعث گسترش هرچه بیشتر این سازمان شد. پاکستان نیز با کمک‌های غرب ده‌ ها هزار جنگجوی بی وطن را در کمپ‌ های درون افغانستان و پاکستان آموزش داد و راهی جبهه‌ های نبرد کرد. اوج همکاری‌ های سازمان سیا با آی اس آی نیز در همین دوره اتفاق افتاد و عده‌ ای از افسران نظامی و اطلاعاتی پاکستان به منظور فراگیری روش‌های نوین اطلاعاتی وکسب تجربه ازسازمان اطلاعات آمریکا عازم واشنگتن شدند و حتی افرادی ازسیا نیزبه صفوف و کادر رهبری مبارزه علیه نظامیان شوروی در افغانستان پیوستند.

با پایان جنگ سرد وخروج شوروی از افغانستان، پاکستان مجرای کمک رسانی به “مجاهدین” گردید و با تغییرات داخلی، به تأسیس هزاران مدرسه دینی با گرایش سلفی دیوبندی اقدام کرد که با حمایت کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان هم راه بود. نقش پاکستان در ایجاد پرورش و حمایت از گروه افراطی طالبان، کاملاً آشکار است ومنافع ملی پاکستان نیز در افغانستان، از ره گذر ”مجاهدین” قبلی و طالبان کنونی تأمین می شود.

 از جنرال حمید گل تا کرنیل امام

جنرال حمید گل در سال ۱۹۳۶ میلادی به دنیا آمد و در اردوی پاکستان خدمت می کرد. حمید گل دو بار در جنگ میان پاکستان و هندوستان جنگیده است. او یکی از حامیان سلاح اتومی در پاکستان برای مبارزه با قدرت اتومی هند بشمار می رفت. حمید گل به عنوان رئیس (آی. اس. آی.)، با همکاری سازمان استخبارات خارجی ایالات متحده امریکا (سی. آی. ای.) جهادگرایان افغان را با پول و اسلحه در مبارزه علیه نیروهای شوروی در افغانستان حمایت کرده است. حمید گل بعدها بطور واضح مخالفت اش را با ایالات متحده آغاز کرده و شبه نظامیان اسلامگرا، از جمله رهبر القاعده اسامه بن لادن را حمایت می کرد.

سال ١٩٧٩ میلادی برای “مجاهدین” با یک خبر عاجل آغاز شد. به رهبران تمام تنظیم های جهادی مستقر در پشاور خبر داده شد تا با اعضای شورای اجرائیۀ شان به کمپ جلوزو در پشاور حضور بهم رسانند. این گردهمائی توسط جنرال حمید گل رئیس اداره استخبارات نظامی اردوی پاکستان آی. اس. آی در روز اول جنوری که فقط شش هفته به خروج نیروهای روسی از افغانستان باقی مانده بود، فراخوانده شد. در این جلسه برعلاوه از رهبران هفت تنظیم، یکصد و چهل تن از اعضای شورای اجرائیۀ آن تنظیم ها، از هر تنظیم بیست نفر، شرکت کرده بودند.

حمید گل طی سخنانی با تندی بسیار، رهبران “مجاهدین” را به خاطر اختلافات شان، مورد انتقاد قرار داد و از اعضای اجرائیۀ تنظیم ها خواست که بیش از این در انتظار وحدت رهبران شان نمانند و در مدت سه روز طرحی برای آیندۀ افغانستان ارائه داده و دولتی تشکیل دهند. قرار براین شد تا یک شورای ٤٢٠ نفری که از هر تنظیم ٦٠ نفر در آن شرکت داشته باشند، تشکیل گردد. رهبران جهادی هر کدام در این جلسه صحبت مختصری داشتند. سخنان حمید گل انعکاس از آن داشت که حوصلۀ پاکستان از اختلافات “مجاهدین” بسر آمده است. وی از عدم موجودیت یک طرح از طرف اتحاد اسلامی “مجاهدین” افغانستان برای آیندۀ افغانستان اظهار نگرانی شدید نمود.

دولت عبوری “مجاهدین” تحت نظر حمیدگل ساخته شد که عملا آی. اس. آی. قیضه‌ اش را در دست داشت تا به وسیله آن هست و بود افغانستان را نابود نموده از کشور ما یک ویرانکده بسازد. هفت رهبر جهادی حیثیت مهره های بی‌اراده در آن را داشتند. برای اینکه بدانید این به اصطلاح دولت تا چه حد رسوا و دست نشانده بود، به بخشی از مصاحبه با صبغت الله مجددی، رئیس وقت دولت عبوری که در نشریه «مجاهد» (بخش اروپایی، شماره چهارم، میزان ۱۳۶۹ ـ سپتامبر ۱۹۹۰) انتشار یافته است توجه کنید:

ما در این مرحله برای تشدید عملیات خود که باید به پیمانه وسیع صورت بگیرد، به مشکلات روبرو هستیم.

برای اینکه اکثر چیزها بدست برادران پاکستانی ما است و تمام کمکها که می‌ آید بدست آنها قرار میگیرد. من بحیث رئیس دولت اختیارات یک میل کلاشنیکوف را ندارم. اختیار پنچ روپیه کلدار را ندارم که بیک قوماندان کمک کنم. وزارت دفاع ما هیچ کاری کرده نمیتواند تا وقتیکه خود برادران پاکستانی ما فیصله نکنند. ما از برادران پاکستانی خواهش کردیم که حالا حکومت است، وزارت دفاع است باید این چیز ها به وزارت دفاع سپرده شود و مطابق پلان وزارت دفاع باید کار شود. مسئله دیگر اینکه کمکها روزبروز کم شده میرود، ممالک و کشورهائیکه کمک میکنند، میگویند ما تا حال فوق‌ العاده کمک کردیم. برادران پاکستانی میگویند: نه، کمک نیست ما نمی‌ فهمیم پیش ما حقیقت گم است. تا جائیکه معلومات داریم دیپوها کاملا از مهمات پر است، لاکن آنها بما داده نمیشود. نظر من اینست که چون روسها رژیم کابل را ماهانه تا ۴۰۰ میلیون دالر کمک میکنند در حالکیه به ما سالانه ۳۰۰ میلیون دالر کمک نمیشود که اگر وضع به همین طور ادامه یابد ما نمیتوانیم در ده سال یک شهر را بگیریم.

و اعتراف قاضی امین «وقاد» از گردانندگان خاین حزب خونخوار گلبدین که در همین شماره «مجاهد» انتشار یافته است: . . . متاسفانه . . . وجود حکومت موقت و نام نهاد مایه یاس و ناامیدی مردم ما گردیده بخاطریکه حکومت عبوری موجوده بی‌ حیثیت ترین حکومت در جهان معاصر است که از حمایت و پشتیبانی ملت مسلمان و مجاهد افغانستان بهره نداشته و حیثیت و اعتبار سیاسی و بین‌المللی را از دست داده فاقد هرنوع ابتکار عمل در میادین سیاسی و نظامی می‌باشد. . . . با توجه به اینکه این تنظیم ها و رهبران شان از ابتدا به چاکری و وابستگی به یک نیروی بیرونی عادت کرده اند، امروز هم هرکدام خود را به این و آن کشور فروخته و بدون حضور نظامی امریکا و مداخله پاکستان و ایران، ادامه حاکمیت شانرا ناممکن می‌دانند.

بعد از مرگ ضیا الحق جنـرال های دیگر پاكستانی مانند حمیدگل، ضیاالدین، مشرف و كیانی به گونه یی راه جنـرال اختر در افغانستان ادامه دادند. این جنـرال ها توانستند تا زیرنام دفاع از جهاد افغانستان برنامۀ عمق استراتیژی جنـرال اختر را نه تنها تا آنسوی كوه های سلیمان، سفید كوه و سیاه كوه ؛ بلكه تا آنسوی هندوكش و بابا و فراتر از آن تا آنسوی دریای آمو در بتۀ آزمایش قرار بدهند و نیات شوم شان را زیر نام جهاد افغان ها تا حدودی مخفی نگهدارند.

جنرال حمید گل یکی ازسابقه ترین و قوی ترین افراد در دستگاه استخبارات نطامی پاکستان بود.

حمیدگل در پاکستان و افغانستان چهره شناخته شده بود، “مجاهدین” نام نهاد او را به عنوان حامی “مجاهدین” می شناختند اما در این سال ها او تغییر چهره داد و به یکی از هواداران و حامیان سرسخت طالبان تبدیل شده بود.

سران جمعیت اسلامی و شورای نظار همیشه برای گول ‌زدن مردم اکت و اداهای ضد پاکستانی بدر می ‌آورند. ولی برای همگان روشن است که اینان دست‌ پرورده‌ های دولت پاکستان هستند که پس از حزب اسلامی، بیشترین کمک‌های دولت امریکا را از طریق آی. اس. آی به دست می‌آوردند. برعلاوه، همانند متباقی احزاب هفتگانه پشاوری، استخبارات نظامی پاکستان امکانات وافری را در اختیار شان گذاشته بود. در جریان جنگ ضد شوروی، دولت پاکستان کمپ مهاجرین به نام «کمپ خراسان» در مسیر راه چارسده را برای جمعیت اسلامی ترتیب داده‌ بود. در ضمن، قلعه نظامی بده بیر در نزدیکی شهر پشاور را در اختیار این حزب گذاشته بود. بنابر این، پس از به قدرت‌رسیدن برهان ‌الدین ربانی، او از جنرال حمید گل، رییس آی. اس. آی از ۱۹۸۷-۱۹۸۹، خواست تا به کابل آمده و سمت مشاور او را به عهده گیرد و همچون دوران جهاد به کمک‌ هایش ادامه دهد، چیزی که از جانب حمید ‌گل رد گردید.

اخیرا جنرال حمید گل، این دشمن منفور مردم افغانستان که در گذشته در مصاحبه‌ ای با چینل خبری پاکستانی «دنیا نیوز»، آدم‌ کشانی چون گلبدین و حقانی را پاکستانی‌های وطن ‌پرست خطاب نموده بود، این بار حمایتش را از دبل عبدالله اعلام نموده‌ است. در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه که در چندین روزنامه پاکستانی به‌ شمول «دی ایکپسریس تریبون» نیز به نشر رسیده، او یکی از پسران عاق‌ شده ‌اش، عبدالله، را بهترین امید برای صلح افغانستان خوانده ‌است.

به‌ طور عموم، جنرال حمید گل را منحیث پدرخوانده ‌ی استراتیژی پاکستان در استفاده از دست‌ نشاندگانش برای اعمال نفوذ بر کشورهای همسایه، می‌شناسند. ولی هنوز هم بعضی از کارشناسان این جنرال بازنشسته ۷۷ ساله را فرد مهم در عقب تشکل نظامی این کشور می ‌دانستند. جنرال حمید گل می ‌نویسد: عبدالله برتری متمایز برای آینده صلح افغانستان دارد – اگر مقصد همین باشد پس خوب است- او یک جنگجو است. . . . و دیگرانی که در کنارش هستند، نیز جنگجویان اند. بعد علاوه می ‌کند که در جریان جنگ‌های تنظیمی در کابل نقش میانجی غیررسمی را ایفا می‌کرد:‌

در آن زمان [۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵] در مهمانخانه احمدشاه مسعود زندگی می ‌کردم و عبدالله وظیفه داشت که ازمن مراقبت کند، بنابرین او را تقریبا هر روز ملاقات می‌کردم.

عبدالله همیشه برای فریب اذهان عامه، ادا‌های ضد پاکستانی در می ‌آورد و حتا در آخرین حمله بر جمع ‌شد کارزار انتخاباتی ‌اش در هوتل آریانا کابل، پای پاکستان را دخیل دانست، تا توانسته باشد احساسات میهنی افغان‌ ها را به شور آورد. اما حمید گل در مصاحبه‌ای دیگر با چینل خبری ایکسپرس نیوز، زمانی که نطاق از او در مورد عبدالله می‌ پرسد، با پوزخند توهین‌ آمیز جواب می‌دهد:

نکته اولی را باید واضح کنم، این است که نام او داکتر عبدالله عبدالله نیست و فقط عبدالله است.

و پس از آن از روابط تنگا تنگ شان پرده بر می ‌دارد:‌ با من روابط بسیار خوب دارد. برای من پیام‌ هایش نیز می‌ رسد.

اگر تمام این مصاحبه (برنامه «روبرو»؛ ۱۰ اپریل ۲۰۱۴؛ چینل خبری ایکسپرس نیوز) را ببینید، خواهید دید که از شروع تا به اخیر این مصاحبه، حمید گل به دفاع از سران تنظیمی می ‌پردازد و حتا بیشتر از طالبان از آنان به نیکی یاد می‌ کند، که خود نشانگرآن است که هنوزهم دولت پاکستان بخصوص آی. اس. آی از پسرانش دل نکنده و روی شان حساب می‌ کند. آنچه هویداست، عبدالله و نظایرش با چهره‌ گرفتن علیه دولت پاکستان چیزی را پنهان کرده نمی‌توانند و معمولا در برابر افشاگری ‌های دولت پاکستان هم سکوت اختیار می ‌کنند چون می‌دانند که آی. اس. آی اسناد کافی از مزدوری‌ها و سرخمی‌های اینان در اختیار دارد که اگر آن‌ها را بیرون کشد، آبروی نداشته‌ی اینان نزد افغان‌ها برای همیشه خواهد ریخت.

بعد از سقوط حکومت دکتور نجیب الله و آمدن تنظیم های جهادی، افغانستان دیگر خانه بیگانه بود و حزب همبستگی افغانستان مینویسد- در جریان مرور آرشیف اخبار سال‌های جنگ‌های وحشتبار تنظیمی کابل، خبری در روزنامه «فرنتیرپست» پاکستان توجه ام را جلب کرد. این روزنامه به تاریخ ۲۳ می ۱۹۹۲ در خبری از حضور رییس سابق «آی. اس. آی» پاکستان جنرال حمیدگل و تلاشش برای جمعاوری اسناد «خاد» خبر می ‌دهد. در گزارشی تحت عنوان «گل مدارک خاد در مورد پاکستان را جمع آوری می‌کند» آمده‌ است که شورای نظار اسناد مورد نظر را به وی تسلیم داده ‌است:

مغز متفکر جنگ نیابتی افغان، جنرال حمید‌گل حالا مصروف کاوش برای دریافت نام‌ آن پاکستانی‌ هایی است که توسط دولت سابق افغانستان حمایت مالی می ‌شدند. گزارش می‌ رسد که رییس سابق آی. اس. آی حال در کابل است و کوشش دارد تا نام آن پاکستانی‌هایی را به دست آورد که برای رژیم سابق کمونیستی کار می‌ کردند.

بر اساس منبع، رییس سابق آی. اس. آی با داکتر عبدالرحمن از شورای نظار که فعلا مسوولیت امنیت کابل را به عهده دارد، تماس برقرار کرده‌ است. . . . منبع افزود که داکتر عبدالرحمن لیست پاکستانی‌هایی را به او سپرده ‌است که از سوی دولت افغانستان جهت جاسوسی و تروریزم برای شان پول پرداخت می‌شد.

قابل یادآوریست که احمد شاه مسعود وزیر دفاع دفترش را در مرکز کی. جی. بی‌ گونه خاد سابق جا به‌ جا کرده ‌است.

خبر دیگری که به تاریخ ۲۱ می ۱۹۹۲ در روزنامه یادشده انتشار یافته، می‌رساند که جنرال حمیدگل بر اساس دعوت خاص شورای رهبری دولت اسلامی و بخصوص شخص برهان ‌الدین ربانی وارد کابل شده و در میدان‌هوایی از سوی جمعی از قومندان‌های جهادی مورد استقبال گرم قرار گرفته‌ است. بر اساس این خبر، برهان ‌الدین ربانی طیاره خاص ساخت شوروی را جهت انتقال حمیدگل از پشاور به کابل برای او فرستاده بود.

روزنامه‌های پاکستان در همان سال‌ها گزارش داده بودند که برهان ‌الدین ربانی از جنرال حمیدگل تقاضا کرده بود که منحیث مشاور او در کابل بماند. در ادامه این خبر آمده است: جنرال حمیدگل نماز شام را در مسجد تاریخی پل‌ خشتی ادا کرد. با بیرون‌ شدن وی از مسجد جمع وسیع نعره‌ های الله‌ اکبر سر دادند. تعداد زیادی از آنان می‌خواستند که دستان حمیدگل را ببوسند ولی رهبری جمعیت اسلامی شتاب‌ زده بودند چون باید او را به قصر ریاست‌ جمهوری انتقال می‌ دادند. انجنیر ایوب، قوماندان امنیه گفت: بیایید برویم چون ربانی صاحب مشتاقانه منتظر جنرال صاحب است. قرار معلوم، رهبری این دست بوسان و نعره‌ زنان جنرال حمیدگل را صدیق چکری به عهده داشته ‌است. استقبال اینچنین از جنرال حمیدگل این ویرانگر افغانستان از لکه‌های ننگ به روی سران دولت ربانی است.

كرنیل امام کی بود؟؟؟

روزنامۀ دان چاپ پاکستان می نویسد که امیر سلطان تارر، مشهور به کرنیل امام به تاریخ سوم دلو در وزیرستان شمالی اعدام شد. او که به تاریخ شش مارچ ۲۰۱۰ در وزیرستان شمالی با میجر خالد خواجه یکی از فعالان دیگر آی اس آی دستگیر شد، برای هرکسی که شناختی از این کرنیل داشت، تعجب آوربود، زیرا او یکی از طرفداران مهم و پر و پا قرص بنیاد گرایی در این منطقه بود.

خالد خواجه بعد از اسارت به زودی توسط ربایندگانش تیرباران گردید، اما این ربایندگان از دولت پاکستان خواستند تا زندانیان شان را دربدل رهایی کرنیل امام آزاد سازد در غیر آن او را نیز تیر باران خواهند شد. در آن زمان کرنیل امام از دولت پاکستان خواست تا به خواست ربایندگانش پاسخ مثبت دهد، ورنه مسایل بسیاری از روابط پاکستان و امریکا را افشا خواهد کرد. حال که ده ماه از دستگیری و خواست ربایندگان می گذرد، کرنیل امام اعدام شد و قاتلان او گفته اند که جسدش را نیز به کسی تحویل نخواهند داد. اعدام این کرنیل کارکشته پاکستانی نشان می دهد که شبکه های استخباراتی بعد از ختم کار جاسوسان شان با چه بی اهمیتی به آنان برخورد کرده و این جاسوسان چقدر به انسان های غیرمهم و بی مصرفی مبدل می گردند.

امیر سلطان یا کرنیل امام از جاسوسان مهم آی اس آی بود که چون اختر عبدالرحمن، حمید گل، اسد درانی، یوسف و سران دیگر آی اس آی در سال های اخیر نقش مهمی در اوضاع افغانستان داشت. او در زمان “مجاهدین” گاهی کویته و گاه پشاور بود، ریش درازی مانده، همیشه واسکت و پکول می پوشید و با اینکه پنجابی بود، به زبان های دری و پشتو صحبت می کرد. با اکثر قوماندانان و رهبران “مجاهدین” آشنایی کامل داشت و از این بابت یکی از منابع مهم اطلاعاتی و تحلیلی آی اس آی شناخته می شد و درمیان سران این شبکه از موقف مهمی برخوردار بود.

کرنیل امام رهبری جنگ جلال آباد را به عهده داشت و نسبت به تنظیم های دیگر در روابط نزدیکتری با حزب اسلامی قرار داشت و بی هیچ دپلماسی به قومندانان دیگر اعلان می کرد که فقط حزب اسلامی شایستگی رهبری افغانستان بعد از خروج روس ها و سقوط دولت نجیب را دارد. کرنیل امام در جنگ جلال آباد شخصاً حضور داشت و مشکل لوژستیکی این جنگ را خود حل می کرد و بر قومندانان حزب اسلامی در این جنگ اتکای مستقیم داشت. برخی ها یکی از علت های شکست جنگ جلال آباد را به این کرنیل نسبت می دهند، چون بسیاری از سرگروپ های “مجاهدین” که تا آن زمان مداخلات پاکستان را به این عریانی نمی فهمیدند و دستورات کرنیل امام را دیدند، در جریان جنگ از سنگر ها عقب نشسته و به پایگاه های شان در کنر و لغمان برگشتند.

کرنیل امام در جریان احیا و به قدرت رسیدن امارت طالبان در کنار نصیرالله بابر نقش کلیدی داشت، وی بعد از تصرف هرات به وسیلۀ طالبان و شکست اسماعیل خان، قونسل پاکستان در هرات تعیین شد و بسیاری از فعالیت های غرب کشور زیر نظر او صورت می گرفت. این کرنیل در ۱۹۸۸ میلادی قیامی را که مخفیانه علیه طالبان در هرات شکل گرفته بود، کشف و افراد مهم قیام را دستگیر و به دستور او هشت تن آنان را بردرختان ناجو در شهر هرات چپه آویزان کرد. کرنیل امام در این اواخر با اینکه تقاعد کرده بود، اما همچنان به کار های استخباراتی اش در پاکستان ادامه می داد. او که خواهان حمایت دولت پاکستان از طالبان افغانی و سرکوب طالبان پاکستانی شده بود، گروه های بنیاد گرای پاکستانی را سخت در مقابلش تحریک کرد. وی همچنان از ملا عمر خواسته بود که از جنگ دست بردارد و با دولت افغانستان مصالحه کند. گفته می شود که سفر کرنیل امام به وزیرستان به خاطر تهیۀ فلمی ازعملیات طیاره های بی پیلوت بود که دستگیر و اینک بعد از ده ماه اسارت تیر باران شد.

کرنیل امام نام ماندگار در سی سال جنگ و درگیری های افغانستان و یکی از مسببان اصلی و مهم ویرانی کشور ما بود. حال که به حیات جنایتبار این کرنیل پایان داده شد، همان ضرب المثل مشهور عوام که «چاه کن خودش به چاهست» را در خاطرها زنده می نماید. این کرنیل که خود درپرورش اشکال مختلف بنیاد گرایی دراین چند سال نقش مهمی داشت، بالاخره به وسیلۀ همین گروه های بنیاد گرایی دستگیر و بعد ازده ماه تیرباران شد و تقاص خونهای که به دستور او در این سالها در افغانستان ریخته شده بود را پس داد.

 Sat, 29 Aug 2015 10:16:41

  

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

 

www.esalat.org