استـاد (صـبـاح)
رستاخیز اسماعیلیه گام به گام با تاریخ
«پژوهشی در باره فراز و فرود اسماعیلیه از گذشته تا اکنون»
تحقیق و پژوهش استاد (صباح )
دوستان، اندیشمندان، محقیقن و پژوهشگران گران ارج، درود و حرمت فراوان به تک تک شما. درین قسمت پژوهشی در فراز و فرود اسماعیلیه انجام دادم و منظورم فقط و فقط پیرامون تاریخ و حوادث این طریقه اسلامی است تا بتوانیم پژوهش های همه جانبه یی دیگری را به کمک و همیاری شما انجام بدهیم.
اسماعیلیه تا دولت فاطمیان
شروع آن از علی بن ابی طالب(ع) بود. ازطریق علی(ع) به حسن و حسین(ع) رسید، ازحسین(ع) به زین العابدین واز ایشان به محمد بن علی الباقر و ازامام باقربه جعفر صادق، از طریق امام صادق سه شاخه پدید آمد که عبارت بودن از؛ اسماعیل، عبدالله، و موسی کاظم. شیعیان اثنی عشری از امام موسی کاظم ادامه پیدا میکنند. اما از طریق اسماعیل، امامت به علی و محمد مکتوم میرسد، از طریق محمد مکتوم به شش شاخه تقسیم شده و به احمد، اسماعیل، عبدالله، علی لیث، حسین و جعفر رسید.
از طریق عبدالله به ابراهیم و احمد، از طریق احمد به حسین و محمد حکیم، از حسین به ابومحمد و عبدالله سعید مشهور به عبیدالله مهدی و از طریق محمد حکیم به ابوالقاسم محمد مشهور به القائم بامر الله. ادامه سلسله امامان اسماعیلیه یا خلفای فاطمی بعد از القائم بامرالله تداوم مییابد.
نخستین دعوت اسماعیلیه درسال ۲۶۸ ه. ق - درکشور یمن رخ داد، اسماعیلیه درمدت نسبتاً کوتاهی بعد ازانشعاب از شیعه موفق شدند دولت فاطمی را درمصر و بعد از انشعاب داخلی، حکومت نزاری را در «الموت» تاسیس کنند و تهدیدی جدی علیه عباسیان ازشرق و غرب باشند. پس ازسقوط دولتهای فاطمی و نزاری، اسماعیلیان دیگرهرگز نتوانستند به قدرت برگردند وبه دور افتاده ترین کشورهای جهان اسلام بخصوص یمن وشبه قاره هند پناه بردند. وعمدتاً درهند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان درآسیای مرکزی وپامیر چین. اسماعیلیه درسوریه درقلعه مصیاف وقلعه القدموس وسلمیه ودرایران درکهک و محلات قم و بیرجند و قاین خراسان ودرافغانستان درکابل، بلخ، بدخشان، پروان، بامیان، بغلان، سمنگان، کندز، ننگرهار. . . و دراکثرنقاط آسیای مرکزی زندگی دارند. درهند و پاکستان بیش ازدیگرکشورها مراکزاسماعیلیه وجود دارد و درمحلهایی به نام اجمیر و مرواره و راجپوتانه، کراچی، گلگیت، پشاور، مویته، سند، کشمیر، بمبئی، بروده و کورج مسکن گزین اند. اسماعیلیان دربیش از ۲۵ کشوردرقارههای آسیا و افریقا و اروپا و امریکا سکونت دارند.
اسماعیل، فرزند بزرگ امام صادق که فرد بسیاربزرگواری، دانا، پرهیزگارومعتقد بود، پنج سال پیش از شهادت امام ششم شیعیان وفات یافت وبه فرمان آن حضرت تجهیزوبه خاک سپرده شد. آرامگاه اوفعلآدرقبرستان بقیع درمدینه منوره قرار دارد. امام جعفرصادق فرزند خود موسی را به عنوان امام بعد ازخود به مردم معرفی کردند. با این حال، تعداد ازصادقترین یاران امام صادق با این انتصاب مخالفت نموده وبرامامت اسماعیل پای فشردند. آنان حتی منکرمرگ اسماعیل شدند ومرگ اورا تقیـه ی بـرای مصـونیـت ازسـوء قصـد دشمنان دانستنـد. اینان سپـس محمـد پسـراسـمـاعیل را امام بعدی دانستند و ازشیعیان جدا شدند.
اسماعیل بزرگترین فرزند امام صادق علیه السلام بود و بسیارمورد علاقه پدر، تا آنجا که بسیاری ازشیعیان گمان می کردند بعد از امام صادق علیه السلام ا به امامت میرسد. اما گروپ که ازامامت امام اسماعیل سرپیچیدند میگویند اسماعیل درزمان حیات امام صادق علیه السلام، درسال یکصدوسی وسه هجری گفته می شود (؟؟؟ ) درمحلی به نام «عریض» درمدینه ازدنیا رفت واو را دربقیع به خاک سپردند.
اسماعیلیان یا هفت امامیها جز یکی ازطریقه های شیعی محسوب میشوند. آنها معتقدند که پس از امام جعفر صادق امامت به اسماعیل فرزند ارشد وی رسید. آنها اسماعیل پسرامام صادق وپسراسماعیل را امامان منصوص میدانستند.
اسماعیلیه هااسماعیل را امام پس ازامام صادق معرفی نمودند ومرگش را نوعی غیبت تلقی کرده، طریقه ومکتبی تاسیس نمودند. اسماعیلیه برهمین اساس ایجاد شد ورشد کرد وصاحب قدرت وحکومت گشت. خیلی ازاطرافیان امام جعفرصادق تاکید داشتند که اسماعیل هنوززنده است و روزی به عنوان قائم(عج) ظهورخواهد کرد.
امروزنیزدرخت نیرومند وپرباراسماعیلیه به زعامت شهزاده کریم آقاخان ورهبری خردمندانه وی درسراسردنیا وجود دارد. درطول تاریخ دولتهای نظامی زیادی تشکیل شدند. اما اسماعیلیان یک استثنا محسوب میشوند. آنان درسال 483 هجری برابر با1090 میلادی دولتی نیرومند پیافکندند که تا سال) 654/1256(دوام آوردند. دولت اسماعیلیه اگرچه قلمرو پراکندهای داشت اما توانست دربرابر واکنشهای سرسخت خلافت عباسی و. . . پایداری خود را حفظ کند.
درسال (357ه/ 969م) اسماعیلیان توانستند درمصرقدرت را بدست گیرند ودودمان خلفای فاطمی را تاسیس کنند. به دنبال این اقدام اسماعیلیان خراسان هم به تکاپو افتادند. با ظهور دولت متعصب سلجوقی اسماعیلیان خراسان نخستین اقدامات جدی خود را برای بدست گرفتن قدرت آغاز کردند. میتوان قیام آنها را اعتراضی بر بیعدالتیهای موجود در جامعه دانست. حسن صباح جوان پرشوی که به مصر اعزام شده بود.
پس از بازگشت رهبری قیام را برعهده گرفت و با استقرار درقلعه الموت توانست قدرت اسماعیلیان را تثبیت کند. تصرف دژالموت را نخستین یورش درقیام اسماعیلیان میدانند. به محض افتادن الموت بدست اسماعیلیان کارقیام به سرعت بالا گرفت. اگرچه نتوانستند سلجوقیان را براندازند اما جامعه ی جداگانه در داخل حکومت پیافکندند.
پس ازمرگ محمد، اسماعیلیه تلاشهای مثمری راانجام با استقرار حـکومت فاطمیان مصر، این اسماعیلیه بسیارقدرتمند شد ومبلّغانی را به سراسرکشورهای اسلامی اعـزام نمود. پس ازمرگ المستنصر، هـشـتـمـیـن خلیفۀ فاطمی وامام اسماعیلیهها، اختلافی بین اسماعیلیان بروز نمود؛ زیراعده ازآنـان، نزارپسربزرگ وی را رهبر اسماعیلیهها دانستند وتعداددیگر، مستعلی فرزند کوچک وی را. این امر سبب بروز درگـیـری سـخـتـی بین دوبرادرشد و به انشعاب اسماعیلیهها انجامید؛ پیروان نزارستون اصلی اسماعیلیه گردیده وبه سلسله تاامامت شهزاده کریم آقاخان به رهبری اسماعیلیه ادامه دادند ومشهورترین شخصیتهای این مذهب حکیم ناصرخسروی بلخی که بعدازسفرهای طولانی به کشورهای عربی وسرانجام درخراسان (افغانستان کنونی) ودریمگان بدخشان جاودانه شد. وحسن صباح درقرن ششم هجری درزمان حکومت سلجوقیان قیام کرد وقلعه الـموت را به عنوان پایگاه اصلی خود قرار داد.
اسماعیلیه های که ستون اصلی اسماعیلیه هاراتشکیل میدهند، معتقد به امامت المستنصر بالله میباشند و پس ازاو قائْل به امامت فرزند دیگرش نزاربن معد هستند، طریقه قاسمیه همین اسماعیلیه های معروف شهزاده کریم آغاخان است که قائل به استمرارامامت بطور حضورتا همین زمان می باشند.
پیروان امام صادق(ع) پس ازشهادت آن حضرت به دو قسمت تقسیم شدند:
الف. تعدادی موسی بن جعفر(ع) را امام دانسته وآن حضرت را امام ششم خویش معرفی كردند.
ب. گروهی امام خویش را اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق(ع) (كه درزمان حیات امام صادق(ع) از دنیا رفته بود؟؟؟) معرفی كرده و به اسماعیلیه معروف شدند.
اسماعیلیه در دوره خلافت فاطمیان
بعد ازالقائم بامرالله ابومحمد عبیدالله؛ المهدی بالله، بعد از وی ابوالقاسم محمد القائم بامرالله، سپس ابوطاهر اسماعیل المنصور بالله، آنگاه ابوتمیم معد المعزلدین الله، بعد ابو منصور نزار العزیز بالله، سپس ابوعلی امنصور الحاکم بامرالله، آنگاه الحسن علی الظاهر لاعزاز دین الله و سپس ابوتمیم معد المستنصر بالله امام شدند. پس از وی امامت ذیل سه نفر یعنی، نزار، المستعلی بالله و ابوالقاسم محمد به سه شاخه تقسیم شد. از المستعلی بالله به الآمر باحکام الله و از او به الطیب و سپس امامان غایب طیبی رسید. اما از ابوالقاسم محمد به عبدالمجید الحافظ رسید، از وی به یوسف و ظافر انتقال یافت. از یوسف به العاضد، سپس به داود و بقیه امامان حافظی رسید. وازالظافر به الفائز منتقل شد.
بنابراین امامان اسماعیلیه عبارتند از:
- اسماعیل بن جعفر (80 - 148 هجری)
- محمد بن اسماعیل (132 -193 هجری ).
- عبدالله بن محمد بن اسماعیل (179 -212 هجری)
- احمد بن عبدالله (198 -265 هجری)
- حسین بن محمد (219- 289 هجری )
- عبیدالله بن مهدی: مؤسس دولت اسماعیلیه در مغرب (260 -322 هجری )
- القائم بامرالله (محمد بن عبیدالله ) (280-334 هجری )
- اسماعیل فرزند القائم بامر الله (303-346هجری )
- معد بن اسماعیل ملقب به « المعزلدین الله » مؤسس دولت فاطمیین در مصر(319-365هجری)
- نزاربن معد ملقب به « العزیز بالله » (344-386 هجری )
- منصور بن نزار ملقب به « الحاکم بامر الله » (375-411هجری ).
- علی بن منصور ملقب به « الظاهرلاعزاز دین الله » (395-427هجری)
- معد بن علی ملقب به « المستنصر بالله » (420-487 هجری)
وهمچنان طریقه نزاریه معتقدند که پس ازمستنصربالله، امامت به ترتیب ذیل است:
- نزاربن معد المستنصر.
- جلال الدین حسن بن اعلی محمد.
- علاءالدین بن جلال الدین.
- رکن الدین خورشاه بن علاءالدین.
- شمس الدین بن رکن الدین.
اسماعیلیان در دوره فاطمی (تا487ق) خلافت و دولت مستقل و نیرومندی ازخود یافتند و دعوت و تفکر و ادبیات اسماعیلیه را به اوج شکوفایی رسانیدند. درهمین دوره بود که داعیان اسماعیلیه رساله های بسیاری تألیف کردند. پس از انتقال مرکز حکومت فاطمیان از افریقیه به مصر، فاطمیان به طور کلی در زمینه ترویج فرهنگ و هنر وعلوم اسلامی نیز نقش مهمی ایفا کردند. تنها در زمان چهارمین خلیفه فاطمی المعز لدین الله فاطمیان از صلح و امنیت داخلی کافی برخوردار شدند تا بتوانند سیاست توسعه طلبانه ای را برای بسط حدود قلمرو خود در سرزمینهای شرق دنیای اسلام دنبال کنند. در تعقیب این سیاست که با تصرف مصر و سپس حجاز آغاز شد، معز اقدامات مختلفی برای جلب حمایت جوامع قرمطی سرزمینهای شرقی انجام داد و به ویژه برخی از نظریات آنها را رسما وارد تعالیم دعوت اسماعیلیان فاطمی کرد. معز فاطمی از یک سو امید داشت که بتواند ازنیروی قرمطیان درپیشبرد سیاستهایش استفاده کند، و از سوی دیگرازنفوذ برخی ازعقاید قرمطی درمیان اسماعیلیان فاطمی سرزمینهای شرقی دنیای اسلام بیمناک بود. اکنون روشن شده است که معز فاطمی خود آثاری در اصول عقاید اسماعیلیه تألیف کرده، و همه رسالات قاضی نعمان مشهورترین فقیه فاطمی، را نیزبه دقت مطالعه می کرده، و در حقیقت اصلاحاتی در تعالیم اسماعیلیان فاطمی وارد کرده بوده است. کوششهای معز فاطمی برای جلب حمایت قرمطیان موفقیت آمیز بود. در نتیجه، اکثر قرمطیان خراسان و سیستان و مکران به جناح اسماعیلیان فاطمی پیوستند.
معروف ترین داعی فاطمی درآن زمان درسرزمینهای شرقی، حمید الدین احمد بن عبدالله کرمانی (411 ق) فیلسوفی برجسته بود که با زبانها و اصول عقاید مسیحیان و یهودیان، و مکتوبات مقدس آنان آشنایی کامل داشت و درمناظرات بین ادیان، متکلمی توانا بود. از دیگر داعیان مهم فاطمی دراین دوره ناصرخسروبلخی (481ق) شاعر و فیلسوف و سیاح معروف است که به مقام والایی درسلسله مراتب دعوت رسید و دعوت فاطمی را در خراسان رهبری کرد. ناصر خسرو که دعوت را از مقر اولیه فعالیتش در بلخ به نیشابور و دیگر نواحی خراسان گسترش داد، برای مدتی نیز به طبرستان رفت و در طبرستان و دیگر نواحی دیلم، جماعتی پر شمار را به مذهب اسماعیلیه درآورد که آنها نیز امامت مستنصر فاطمی را پذیرفتند.
در یمن، پس از مرگ ابن حوشب، فعالیتهای دعوت، به طور محدود ادامه داشت. در 429ق - داعی علی بن محمد صلیحی که با مرکز دعوت اسماعیلیه در قاهره در تماس بود، در منطقه کوهستانی مسارخروج کرد و سلسله اسماعیلیه صلیحیون را بنیان نهاد. صلیحیون که ریاست دعوت اسماعیلیه را در یمن بر عهده داشتند، حدود یک قرن، تا 532ق، بر بخشهای مهمی از آن سرزمین به نیابت از فاطمیان حکومت کردند و اقتدار خود را تا اندازه ای به مناطق مجاور، مانند عمان و حضر موت و بحرین نیز بسط دادند. صلیحیون نقش مؤثری در بسط دعوت اسماعیلیه به هندوستان نیز ایفا کرده اند. جماعت اسماعیلیه جدیدی درکجرات پیدا کشت که در قرون بعدی پایگاه اصلی اسماعیلیان گردید که هنوز درآنجا حائز اهمیتند.
در اثر فعالیتهای حمید الدین کرمانی و دیگر داعیان فاطمی، شماری از امرای عرب درعراق که به تشیع گرایش داشتند، مانند معتمد الدوله قرواش عقیلی حاکم موصل و کوفه و مدائن، به مذهب اسماعیلی گرویدند. این موفقیتهای دعوت فاطمی حتی در نزدیکی مقرحکومت عباسیان، خصومت خلیفه عباسی قادر را بیش از پیش برانگیخت؛ وی در 402 ق -شماری از علمای درباری را به بغداد فراخواند و از آنان خواست تا در بیانیه ای رسما نسب علوی خلفای فاطمی را باطل اعلام کنند. موفقیتهای دعوت اسماعیلیه در زمان مستنصر موج جدیدی از واکنشهای ضد اسماعیلیه را از جانب عباسیان و سلجوقیان برانگیخت؛ چنانکه برخی ازسلسله های محلی مانند قراخانیان ماوراء النهر، به قلع و قمع اسماعیلیان پرداختند. عباسیان نیزهمچنان تألیف رسالات ضد اسماعیلیه را تشویق می کردند و درمیان این نوع آثار مهم ترین اثر را ابوحامد غزالی به درخواست خلیفه عباسی مستظهر به نام فضائح الباطنیه تنظیم کرد.
اسماعیلیان فاطمی به طور کلی چارچوب تعالیم اعتقادی اسماعیلیان نخستین را حفظ کردند. علمای فاطمی آثار بسیاری در زمینه های علوم ظاهری و علوم باطنی، وعلم تأویل تألیف کردند و به تعالیم امامان خود اکتفا می کردند.
موسسه مطالعات اسماعیلی تحت عنوان - دستآوردهای امپراتوری فاطمیان می نویسد:
دستآوردهای امپراتوری فاطمیان در روایتهای مربوط به دورهی آغازین تاریخ اسماعیلیه، حدوداً از ابتدای پیدایش اسلام تا قرن یازدهم میلادی، وجهی غالب دارد. سلسلهی فاطمیان، که نامش از فاطمه دختر حضرت محمّد (ص) گرفته شده است، حکومتی را به وجود آورد که به مدت دو قرن موجب گسترش و توسعهی هنر، علم و تجارت در منطقهی خاور نزدیک مدیترانهای شد. مرکز آن قاهره بود که فاطمیان آن را به عنوان پایتخت خود بنا کردند. بعد از دورهی فاطمیان، مرکز و مقّر جغرافیایی مسلمانان اسماعیلی از مصر به سوریه و ایران منتقل شد. بعد از سقوط الموت مرکز حکومت آنان در ایران به دست فاتحان مغول در قرن سیزدهم، اسماعیلیان چندین سده در قالب اجتماعات پراکنده، عمدتاً در ایران و آسیای میانه و همچنین در سوریه، هند و جاهای دیگر ادامهی حیات دادند. در دههی ۱۸۳۰ لقب افتخاری موروثی آقاخان از سوی پادشاه ایران به آقا حسن علی شاه، امام چهل و ششم، اهداء شد. در سال ۱۸۴۳ آقاخان اول، که اجتماع بزرگی ازپیروان اسماعیلیه داشت، ایران را به مقصد هند ترک کرد. آقاخان دوم در سال ۱۸۸۵ و تنها چهار سال پس از رسیدن به مقام امامت درگذشت. جانشین او سِرسلطان محمد شاه شد که پدربزرگ امام حاضر وامام پیش از وی بوده است.
رستاخیز اسماعیلیه
مسلمانان شیعهی امامیهی اسماعیلیه که به طور عام به اسماعیلیان معروفاند، به شاخهی شیعهی اسلام تعلق دارند. تشیّع درکنار تسنّن یکی از شاخههای عمدهی اسلام را تشکیل میدهد. اسماعیلیان در بیش از ۲۵ کشور و عمدتاً در آسیای میانه و جنوبی، آفریقا و خاورمیانه و همچنین در اروپا، آمریکای شمالی و استرالیا زندگی میکنند.
به عنوان مسلمان، اسماعیلیان قایل به شهادتین هستند یعنی «خدایی به جز الله وجود ندارد و محمّد (ص) فرستادهی اوست». اسماعیلیان معتقدند که حضرت محمّد (ص) آخرین پیامبر خدا بوده و قرآن آخرین پیام خداوند بر او نازل شده است. به باور مسلمانان، این وحی غایتِ رسالتی است که قبلاً توسط سایر پیامبران آیین ابراهیمی پیش از محمّد، شامل ابراهیم، موسی و عیسی، که همگی توسط مسلمانان به عنوان پیامبران خدا تکریم میشوند، آشکار شده بود.
نخستین مرکزدعوت اسماعیلیه در کوفه بود و اعضای معدودی داشتند، تا زمانی که اسماعیلیان با برپایی نهضت واحد اندکی پس از اواسط قرن 3 ق/9م - ناگهان در صحنه تاریخ اسلام ظاهر گردیدند. به نظر می رسد که طی این یک قرن، رهبرانی درخفا و به استمراربرای ایجاد یک نهضت واحد و پویا درمیان گروههای اسماعیلیه نخستین فعالیت داشته اند. این رهبران احتمالا امامان همان دسته ای بوده اند که با مرگ محمد بن اسماعیل و تداوم امامت را پذیرفته بودند.
کوششهای این رهبران، عاقبت پس ازنزدیک به یک قرن درحدود سال 260ق/874م- به نتیجه رسید و ازهمان موقع شبکه ی از داعیان اسماعیلیه دربلاد مختلف اسلامی پدیدارگشتند و فعالیت گسترده ی را برای بسط دعوت اسماعیلیه آغاز کردند. درآن تاریخ دعوت اسماعیلیه همچنان تحت هدایت رهبری مرکزی مستقر درسلمیه قرار داشته، وهویت واقعی این رهبران نیزهنوز به گونه های مختلف کتمان می شده است.
برای جلب حمایت بیشترین شمارازاسماعیلیان نخستین، رهبران مرکزی اسماعیلیه تا مدتها به نام محمد بن اسماعیل دعوت می کردند که اعتقاد به امامت ومهدویت وی نظریه اصلی مبارکیه ومهم ترین بخشی از آنها بوده است. به عبارت دیگر، نظربه اینکه اکثر اسماعیلیان نخستین درانتظار رجعت محمد بن اسماعیل به عنوان مهدی و گسترش حکومت عدل او بوده اند، رهبران مرکزی نیزبرهمین نظریه تأکید داشته، و نهضت واحد اسماعیلیه را در قرن (3ق) بر اساس همین نظریه درباره امامت استوار کرده بودند.
گسترش سریع دعوت درسده( 3ق/9م) بر اساس منابع، نکات اصلی دعوت اسماعیلیه درقرن سه قمری را می توان بدین شرح خلاصه کرد- در261ق/875م، حمدان قرمط فرزند اشعث که از اهالی سواد کوفه بوده، دعوت اسماعیلیه را در نواحی اطراف کوفه سایرنقاط جنوب عراق آغاز، و سازماندهی کرده، و داعیانی نیز برای نواحی مهم آن منطقه معین کرده است. حمدان به زودی پیروان زیادی پیدا کرد که به قرامطه (جمع قرمطی، منسوب به قرمط) اشتهار یافته اند. دراندک مدتی واژه قرامطه به گروههای اسماعیلیه دیگربلاد نیز که ارتباطی با حمدان قرمط نداشته اند، اطلاق شد.
اندکی بعد، معتضد خلیفه عباسی، سیاست قاطع تری درمقابل اسماعیلیان اتخاذ کرد و با سرکوبی شدید شورشهای بعدی آنان درطول سالهای 287289ق/900902م - ازپیروزی احتمالی قیام اسماعیلیه درعراق جلوگیری کرد.
دعوت دریمن که همواره یکی ازپایگاههای مهم اسماعیلیه بوده، وازابتدا ارتباطات نزدیکی با رهبران مرکزی نهضت داشته است، توسط دو داعی به نامهای ابن حوشب، معروف به منصور الیمن و علی بن فضل بنیان گذارده شد که از( 270ق) دعوت اسماعیلیه را به طورعلنی درآنجا ترویج نمودند. دعوت به تدریج از یمن به مناطق مجاور، مانند یمامه، درشبه جزیره عربستان نیزبسط یافت.
دعوت اسماعیلیه درسرزمین بربرهای شمال افریقا نیزاشاعه پیدا کرد و مقدمات تأسیس خلافت فاطمیان فراهم گردید. درحدود سال 281ق/894م - دعوت اسماعیلیه درمنطقه بحرین درشرق عربستان آغاز گردید وابوسعید جنابی ازجانب حمدان به بحرین فرستاده شد تا دعوت را درآنجا سازماندهی و رهبری کند. ابوسعید سرانجام موفق شد که تا 286ق/899م، قسمت اعظم بحرین را تحت نفوذ خود درآورد و دولت مستقلی را درآنجا بنیان نهد. اندکی پس از 260 ق- دعوت اسماعیلیه درقسمتهایی ازمرکزوشمال غربی ایران، منطقه ای که اعراب آن را جبال می خواندند، آغاز گردید و سپس به خراسان و ماوراء النهر نیزبسط یافت. در ناحیه ری که مرکز دعوت در جبال بوده، داعی خلف حلاج آغازگر نهضت اسماعیلیه شد. پس ازخلف پسرش احمد رئیس دعوت درجبال شد وسپس دستیاراصلی احمد به نام غیاث ازاهل کلین، به ریاست دعوت در جبال رسید.
در خراسان ونیز ماوراء النهر، پس از فعالیتهای مقدماتی غیاث، دعوت درآخرین دهه قرن (3ق) رسما توسط داعی ابوعبدالله خادم افتتاح شد. داعی بعدی درخراسان و مناطق مجاور، امیرحسین بن علی مرو رودی بود که خود به طبقه اشراف تعلق داشت. داعی امیرحسین محمد بن احمد نسفی را به جانشینی خود برگزید. نسفی همچنین نخستین مؤلف و فیلسوف اسماعیلیه بود که تفکر مذهبی این طریقه را با نوعی فلسفه نوافلاطونی رایج درجهان اسلام درهم آمیخت.
دولت ملکشاه سلجوقی
485 - 465 ق / 1092- 1072 م
(( الب اسلان چندین پسرداشت، اما به انگیزه دل بستگی زیاد به ملکشاه که دردلاوری و تهورشهرت داشت، در زمان حیات، او را به ولایت عهدی خود برگزید. این پادشاه در 447 ق / 1055 م دیده به جهان گشود وبه هنگام امارت هجده ساله بود؛ قامتی تمام، شانههایی پهن و بازویی نیرومند و ستبر داشت و با جمله سلاحها آشنایی و درسواری و چوگان بازی، بی اندازه چالاک بود.
ملکشاه درهمان آغاز جلوس با مخالفت کاکای خود، قاورد - حاکم کرمان - مواجه شد اما درجنگی که بین آن دو روی داد، قاورد را مغلوب و سپس به تدبیر نظام الملک درزندان مقتول شد. دوپسر قاورد نیزدرزندان نابینا شدند.
پس از تحکم قدرت خود، با توصیه خواجه نظام الملک به توسعه قلمرو خود پرداخت. نخست دربغداد، دخترخویش را به خلیفه المقتدی تزویج کرد «480 ق / 1087 م». سال بعد به به سمرقند تاخت «481 ق / 1088 م»، و شهر را با عراده و منجنیق محاصره کرد.
سرانجام احمد خان، فرمانروای آن جا را تنبیه و او را به رعایت احوال رعیت الزام کرد. پس از آن به توسعه قلمرو خویش پرداخت و انطاکیه و دمشق و حلب را به تصرف درآورد و آن کرانهها را بین امیران سپاه بخش کرد.
سلطان بیشتر اوقات خود را به تفریح وشکار میگذراند وتدبیرامور را به دست، خواجه نظام الملک سپرده بود. با این حال برای آگاهی ازاحوال رعایا، غالباً دراکناف مملکت به مسافرت اشتغال داشت.
دراواخرسلطنت ازقدرت وسلطه نظام الملک ملال خاطر یافت. گویند ترکان خاتون، دخترابوالمظفر عمادالدوله ابراهیم طمغاج بن نصرکه همسرملکشاه بود، بر سلطان نفوذ فراوان داشت. وزارت ترکان خاتون با مرزبان بن خسرو فیروز تاج الملک ابوالغنائم بود واین بانو میکوشید وی را به جای نظام الملک به وزارت سلطان بنشاند. به همین انگیزه به بدگویی ازخواجه نظام الملک میپرداخت ودراین کار به اندازهای پافشاری نمود که رأی سلطان را نسبت به خواجه برگرداند. انگیزه اصلی این دشمنی ترکان خاتون آن بود که کودک خود را به جانشینی ملکشاه برگزیدند، ولی خواجه، برکیارق، پسرزبیده خاتون، دخترامیر یاقوتی را که فرزند ارشد سلطان بود، برای این جایگاه سزاوارترو شایستهتر میدانست. عاقبت ملکشاه جایگاه نظام الملک را به تاج الملک واگذار کرد و وزیران زیردست او را نیزازمناصبشان بیکار نمود. چنان که جایگاه شرف الملک ابوسعد مستوفی را به مجدالملک ابوالفضل قمی و جایگاه کمال الدین ابوالرضا عارفی را به سدید الملک ابوالمعالی داد.
سلطان ملکشاه در «485 ق / 1092 م» رهسپار بغداد شد وخواجه نظام الملک به دنبال او شتافت. از این رو وقتی خواجه در راه بغداد، درحدود سهنه «صحنه» و به قولی دربروجرد رسید، ابوطاهر، یکی ازفداییان اسماعیلیه، خواجه را به ضرب خنجر از پای درآورد «رمضان 485 ق / اکتبر 1092 م». خواجه درزمان مرگ هفتاد و هفت سال سن داشت، و البته ملکشاه نیزازمرگ خواجه و فقدان او اظهار تأثرنکرد. خود سلطان نیز چند هفته پس ازمرگ خواجه، درپایان یک شکار بیمار شد و چشم ازجهان فرو بست «رمضان / شوال 485 ق / اکتبر / نوامبر 1092 م». پس ازملکشاه، پسرش برکیارق، بعد از درگیریهای خانوداگی با حمایت و تدبیر پسران خواجه نظام الملک بر تخت امارت سلجوقیان نشست.
فرمانروایان سلجوقیان که حسن صباح درمقابل آنان مردانه ایستاد ومبارزه نمود:
طغرل سلجوقی
جغری بیگ سلجوق
الب ارسلان سلجوقی
ملکشاه سلجوقی
برکیارق سلجوقی
محمد بن ملکشاه سلجوقی
سنجر سلجوقی
محمود بن ملکشاه سلجوقی
طغرل بن محمد بن ملکشاه سلجوقی
مسعود بن محمد بن ملکشاه سلجوقی
ملکشاه بن محمود سلجوقی
محمد بن محمود سلجوقی
سلیمان شاه بن محمد سلجوقی
سلطان ارسلان بن طغرل سلجوقی
طغرل بن ارسلان سلجوقی. ))
مبارزات اسماعیلیان شکلی بیسابقه داشت. تقریبا در تمام شهرها هسته اسماعیلیه وجود داشت که تجمع دستههای مسلح بود. شیوه مبارزاتی آنها جان فشانی بود و اغلب در مورد دشمنان ازاین شیوه بهره میگرفتند. قتل خواجه نظام الملک از جمله این جان فشانیها بود. کسانی به جان فشانی انتخاب میشدند فدایی خوانده میشدند. آنها مطیع محض امام اسماعیلیه بودند و خودگذری را وظیفهای دینی میدانستند.
شیوه مبارزاتی دیگراسماعیلیان آن دوران تهدید رجال بود. گاهی درخانه بزرگان به عنوان خدمتکار وارد میشدند و منتظرفرصت مناسب میماندند. خصوصا تهدید آنها فوقالعاده بود. مثلا مردی پس ازبیداری خنجری در بالینش مییافت و نوشته ی تهدید آمیز. مبارزه فکری ازدیگر شیوههای مبارزاتی آنها بود. چیزی که بیش از همه مشخص است بالا بودن سطح حیات آنها است. اسماعیلیان برجسته عموما دانشمندانی بودند که درستاره شناسی، طبابت، دواسازی و علوم دیگر مهارت داشتند. کتابخانههای اسماعیلیان شامل قرآن و همه نوع کتاب دینی وعلمی بود.
اندیشمندان اسماعیلیه :
ناصر خسروبلخی
ابوحاتم رازی
ابوعبدالله نسفی (نخشبی)
قاضی نعمان
ابویعقوب سجستانی
حمیدالدین کرمانی
موید الدین شیرازی.
با پایان دوره الموت ضریه سختی بر اسماعیلیان وارد آمد. اما با وجود این، دو نکته سبب استمرار تاریخ شد : یکی آنکه بنابر روایت منابع اسماعیلیه، خورشاه، پسرخود شمس الدین را از خطر رهانیده و او را از مردم پنهان ساخته بود و از طریق او سلسله امامت نزاری استمرار یافت و دیگر آنکه بخش هایی از اسماعیلیه در قالب گروه ها و حلقه های صوفیان به حیات خود ادامه دادند. بدین سان پس از رکن الدین که هشتمین حاکم الموت و خود بیست و هفتمین امام اسماعیلیان نزاری بود این سلسله ازطریق فرزند او شمس الدین محمد ادامه یافت.
سلطان محمد شاه، آقاخان سوم «گفتنی های نو»
حضرت والاحضرت سرکار سلطان محمدشا ه (۱۸۷۷-۱۹۵۷) چهل و هشتمین امام موروثی مسلمانان شیعهی اسماعیلیه بود. او به واسطهی دانش عمیقی که ازسنتهای فرهنگی متنوع داشت، واجد جایگاهی منحصر به فرد بود و نقشی مهم در امور بینالمللی زمان خویش ایفا کرده و حرفهی عمومی او دارای ابعاد زیادی بود.
حضرت آقاخان سوم سلطان محمد شاه یک اصلاحگر اجتماعی بود که دغدغههایش شامل کاهش فقر روستایی و ارتقاء زنان در جامعه بود. او که یکی از طرفداران تحصیلات مدرن بود، به یکی از حامیان پرشور پیشرفت تحصیلی مردان و زنان در هند و آفریقای شرقی تبدیل شد. او که یکی از خبرگان مشتاق فرهنگی بود، پشتیبان یک آموزش حقیقتاً چند فرهنگی بود که بهترینها و بالاترینها را از ادبیات کلاسیک غرب و شرق با هم تلفیق میکرد. او قهرمان روابط حسنه میان کشورها و ملتها بود.
در سال ۱۹۹۸، انتشارات بینالمللی کگن پاول، گزیدهای از سخنرانیها و نوشتههای سر سلطان محمد شاه را منتشر کرد که ویرایش، تعلیقات و مقدمهی آن را پروفسور خ. ک. عزیز، یکی از محققیق برجستهی تاریخ شبه قارهی هند به انجام رسانیده است. گزیدهای از سخنرانیهای منتشر شده در این کتاب در این وبسایت ارایه شدهاند که آرمانها و اندیشههای سر سلطان محمد شاه را دربارهی تحصیلات مدرن و چند فرهنگی، نوزایی فرهنگ اسلامی و اسلام در دورهی مدرن منعکس میکنند. بسیاری از دیدگاههای او در منظرهایی منعکس شدهاند که تلاشهای مؤسسه را جهت میبخشند. کار نامه های آقاخان سوم عنوان درخشان وماندگاریست که درتاریخ اسماعیلیه واسلام درج است.
سلطان محمد شاه در سال هجده هشتادوپنج میلادی به امامت اسماعیلیه رسید و حدود هفتاد دو سال چهل و هشتمین امام زمان اسماعیلیان بود. آقاخان سوم در یازده ژوئیه نوزده پنجاه هفت در ژنو چشم ازجهان پوشید. جسد وی را به آسوان درمصر منتقل كردند و همانجا به خاك سپردند. پس ازمرگ وی برخی از روزنامههای اروپایی به شرح جزئیات زندگی او پرداختند وعنوانهایی برای او ذكر كردند. تایمز وی را شهروند جهانی خواند؛ گاردین به وی عنوان پادشاه بدون كشور داد. سلطان محمدشاه که ۷۲ سال رهبری فرقه اسماعلیه را برعهده داشت، مشهورترین شخصیت این فرقه به شمار میرود. او پایه گذارنهادها و موسسات اقتصادی و فرهنگی درشبه قاره هند، و بنیان شبکه توسعه آقاخان بود.
سلطان محمد شاه، از سال ۱۹۳۷تا ۱۹۳۹ رئیس جامعه ی ملل گردید.
جامعه ملل، شکل اولیه سازمان ملل فعلی بود که توسط قدرتهای بزرگ و فاتح جنگ جهانی اول تاسیس شد ولی با شروع جنگ جهانی دوم جامعه ملل از هم فروپاشید.
سلطان محمد شاه میگفت: همانگونه كه درخاطراتم نیز برای تمام جهان توضیح دادهام كه دریابند، دو جهان وجود دارد – جهان خِردورزی مادّی و جهان روشنبینی معنوی. جهان روشنبینی معنوی تفاوتی بنیادین و گوهری با جهانِ خردورزی مادّی دارد و مایهی مباهات و افتخار اسماعیلیان است كه ما عمیقاً بر این باوریم كه جهان روشنبینی معنوی به مثابهی حقیقتی از زمان پیدایش اسلام تا بدین لحظه به همراه امامت آمده است و در كنارِ خود، به منزلهی یكی از پیامدهای ضروریاش، عشق، لطافت، مهربانی، و كرامت را نسبت به تمامی برادران و خواهران مسلمان مان از هر مذهبی در درجهی نخست و ثانیاً نسبت به كسانی كه زندگی با صداقت، با وجدان و سرشار ازعدالتورزی نسبت به همنوعانشان دارند، به همراه آورده است.
این اركانِ دینی مذهب اسماعیلیه نزد شما به خوبی شناخته شده هستند، چون شما اینها را ازمن و ازطریق پدران و نیاكانتان ازپدروپدربزرگم شنیدهاید، تا بدان حد كه بیم دارم از فرطِ آشنایی درازمدّت با این تعلیمات، برخی ازشما ضرورتِ بازنگری ومعاینهی دوبارهی قلب و تجربهی دینیتان را از یاد ببرید.
حسن علی شاه، آقا خان اول. (د. 1298 ق / 1881 م. )
آقا علی شاه، آقا خان دوم (د. 1302 ق / 1885 م. )
سلطان محمدشاه، آقا خان سوم (د. 1376 ق. / 1957 م. )
حضرت والاشاه کریم الحسینی، آقا خان چهارم.
اسماعیلیه ها در افغانستان
طریقه اسماعیلیه از آغاز پیدایش خود در افغانستان نفوذ پیدا کرد و در دهه پایانی قرن سوم هجری، فعالیتش در افغانستان بسیار اوج گرفت. ناصرخسرو بزرگ ترین نقش را در ترویج و گسترش اسماعیلیه در افغانستان قرن پنجم هجری داشته است. وی ازسال چهارصدچهل چهار تا چهارصدهشتاد یک - ق - در بلخ و بدخشان، به عنوان داعی و حجت به تبلیغ آیین اسماعیلی مشغول بوده است. همچنان شهکاری های حسن صباح درخراسان (افغانستان کنونی ) بدون شک تاثیربه سزایی دررشد وشگوفایی اسماعیلیه داشت است.
درهنگام حمله مغول به افغانستان، مناطق بدخشان که در حصار کوهها بودند، از بلیه مغول مصون ماندند. بنابراین، بدخشان پناهگاهی شد برای اسماعیلیان نزاری و به گنجخانه نوشته ها و آثار نزاری تبدیل شد. در مورد تاریخ جدید اسماعیلیان افغانستان اطلاعات فراوانی در دست نیست.
به نظر می رسد حضور اسماعیلیه در افغانستان تاریخ بلندی دارد. طبق روایتهایی، محمدبن اسماعیل پس ازوفات امام صادق (ع) به سوی ری و دماوند رفت و درآنجا مخفی شد. وی تعدادی از پیروان خود را به قندهار، هند و سند برای تبلیغ طریقه اسماعیلیه اعزام نمود. بنا بر نقل دیگر، زمانیکه محمدبن اسماعیل دردماوند (یا نهاوند) به سر میبرده است، هارون الرشید جمعی را برای دستگیری وی فرستاد، اما محمدبن اسماعیل از این موضوع اطلاع یافته و به فرغانه (در تاجیکستان کنونی) میرود و قاضی شمسالدین را برای تبلیغ به هرات می فرستد.
در قرن سوم، ناحیه ری پایگاه مرکزی دعوت اسماعیلیه درمنطقة جبال بود. درآن زمان شخصی به نام زعفرانی، مردم ری را بر ضد اسماعیلیه شوراند وغیاث، رهبر دعوت اسماعیلیه درری را مجبور به فرار به طرف خراسان کرد.
به گفتة خواجه نظامالملک درسیاست نامه، «این غیاث که از ری بگریخته بود و به خراسان شده، به مرو الرود مقام گرفت و امیرحسین علی مرورودی را دعوت کرد و اجابت یافت». غیاث درحدود سال دوصدوهشتاد هجری به مرو الرود (بالا مرغاب امروز در شمال افغانستان) رفت و امیرحسینبن علی مروزی را به اسماعیلیه درآورد. بسیاری از مردم در نواحی مجاور مرو الرود (تالقانِ افغانستان، (فاریاب، هرات، غوروغرجستان) نیزبراثر نفوذ این امیر قدرتمند که بعدها خود یکی از داعیان اسماعیلیه شد، بدین مذهب گرویدند.
حسینبن علی مروزی که از امیران و صاحبمنصبان مهم دستگاه سامانی بود، از (سال 307 تا 312ق ) - به عنوان داعی اسماعیلیه درخراسان فعالیت می کند و پایگاه دعوت را از نیشابور به مرو الرود منتقل می نماید. فعالیت اسماعیلیه درغور وغرجستان (درمرکز افغانستان کنونی) نیزدرپایان قرن سوم هجری ودرزمان حکومت امیر اسماعیل سامانی به وسیله فردی به نام ابوبلال اوج می گیرد که با سرکوب و عکسالعمل سریع و شدید وی مواجه می شود.
اگرچه اسماعیلیان با سرکوب شدید امیر اسماعیل سامانی مواجه گشتند و حسین مروزی نیزبه دستور امیر نصر سامانی دستگیر و زندانی شد، جنبش اسماعیلیه درمناطق یاد شده نه تنها از بین نرفت، بلکه بر اثر تلاش احمد نسفی، جانشین حسین مروزی، درخراسان و ماوراءالنهر گسترش یافت؛ تا اینکه به دربارسامانیان وارد شد و حتی امیرنصر سامانی خود نیز دعوت اسماعیلیان را پذیرفت.
خواجه نظامالملک می نویسد: درجمله کار به جایگاهی رسید که نصر احمد دعوت او را اجابت کرد و محمد نخشبی (احمد نسفی) چنان مستولی گشت که وزیرانگیز و وزیرنشان شد، و پادشاه آن کرد که او گفتی. . .
سلطان محمود غزنوی (409 ـ 377 هـ. ش) که دامنة حکومتش ازایران تا دریای ستلج (هندوستان شمالی) و از خوارزم تا دریای عرب گشوده بود. محمود، اسماعیلیان بسیاری را به دار زد. به همین ترتیب، محمود غزنوی با اسماعیلیان غورودیگر نواحی افغانستان نیزبا شدت بسیاربرخورد نمود. وی با تکفیر اسماعیلیان غور، به قلع و قمع آنان می پرداخت. با یک نگاه به طرح جهانی اسماعیلیه در می یابیم که خراسان یک جزیرة مستقل و مناطق اسماعیلیهنشین در افغانستان امروزی و ماوراءالنهر، همه، زیرمجموعه این جزیره بوده است. شاهد این مطلب این است که ناصرخسرو خود را حجت خراسان بود، و درعین حال، عمده فعالیت او در شمال افغانستان (بلخ) و شمال شرق (بدخشان) بوده است. در حالی که ایوانف، با تکیه بر اطلاعاتی درباره اسماعیلیه، از بدخشان به عنوان یک جزیره مستقل یاد می کند. ابوالمعالی از داعی ای درغزنی نام می برد که همشأن حسن صباح و ناصرخسرو و از مؤسسان نهضت اسماعیلیه درآن مناطق بوده است.
طبق نظر سوم، بدخشان، ری و مناطق جنوبی افغانستان، باید هرکدام جزیره یی جداگانه ومستقل از خراسان بوده باشند، و این خود دلالت بر فعال بودن اسماعیلیه در غزنی (پایتخت حکومت غزنویان) دارد. مارشال گ. هاجسن نیز به این تقسیم بندی سهگانه جغرافیایی درسرزمینهای ایران ـ خراسان و ماوراءالنهراذعان دارد، ولی احتمال می دهد که این تقسیم بندی، مدت درازی دوام نداشته است.
در دوره پس از تجزیة افغانستان امروزی به دو دولت غوری وغزنوی، اسماعیلیان، علاءالدین حسین سلطان غور را به کیش خود درآوردند وبا کمک او آزادانه به تبلیغ آیین خود پرداختند. با این حال، رابطه تیرة اسماعیلیه پس از علاءالدین حسین با فرزند اوسیفالدین محمد و. . . نشان آشکاری ازوضعیت نامناسب اسماعیلیه افغانستان در این مقطع است. سیفالدین محمد، همه داعیانی را که پدرش درسال پنجصدسی وچهار- ق- به غزنی دعوت کرده بود ونیز بسیاری دیگر از کسانی را که تازه به این کیش درآمده بودند، ازدم تیغ گذراند. حکمرانان غوری پس ازاو نیزبارها علیه اسماعیلیه دست به اقدامات جنگی زدند. نفوذ مخالفین دردستگاه حکومتی سلاطین بعدی غور، شاید از عوامل مهم سخت گیری ایشان بر اسماعیلیه بوده است. غیاثالدین که برغور ومناطق ضمیمة آن حکومت می کرد، و برادرش شهابالدین که برغزنی ومناطق اطراف آن حکومت می کردتفکرهای دیگرط رابرگزیده بودند.
بدون تردید بزرگ ترین نقش را در گسترش کیش اسماعیلیه و تعمیق تعالیم آن در افغانستان، ناصرخسرو داشته است. وی که متکلمی دانشمند، فیلسوفی توانا، جهانگردی ادیب و شاعری نامور در زبان پارسی دری بود، در سال سه صدنودوچهار- ق - در بلخ متولد شد.
ناصرخسرو، پس از دوران جوانی و تحول عظیم روحی، سفر هفت ساله ای را به قصد حج آغاز می کند و در آخر این سفر، به دیدار ابوتمیم معدبن علی المستنصر بالله، خلیفة فاطمی درمصر نایل می آید و با داعیالدعات، مؤیدالدین رابطة دوستی برقرار می کند. وی قبل ازاین سفربه طریقه اسماعیلیه درآمده بود.
ناصرخسروی بلخی یکی از نابغه های فکری و شاعرمشهور ادب پارسی دری درقرن پنجم هجری (یازدهم میلادی ) محسوب میگردد. ابومعین ناصر پسر خسرو پسر حارث قبادیانی، شاعر، حکیم، نویسنده و سیاح مشهور و داعی بزرگ ا سماعیلیه (در اسماعیلیه معروف به حجت خراسان) درسال سه صدونودچهار- ه. در قبادیان بلخ (درشمال افغانستان امروزی ) بدنیا آمد. ناصر خسرو در آعاز زندگی دردربار پادشاهان غزنوی اشتغال داشت، اما در اثر خوابیکه دید به قول خودش از خواب غفلت بیدار شد، شغل دیوانی را کنار گذشت و در جستجوی حقیقت، معرفت و کمال به مسافرت پرداخت، تا سال چهارصدوچهل چهار هجری درمسافرت بسر برد. وی مدت هفت سال سرزمین عربستان و شمال شرقی و جنوب غربی و مرکزی خراسان و آسیای صغیر و شام و سوریه و فلسطین و مصر و قیروان و سودان را سیاحت کرد. مدت سه سال در مصر ماند، درین مسافرت هفت ساله با حکما و دانشمندان وعلمای مختلف ملاقات کرد و مباحثات آراست در مصر وی بدیدار خلیفه فاطمی (امام اسماعیلیه ) المستنصربالله مشرف گردید، اوطریقه اسماعیلیه را موافق میل و آرزوی خود یافت و بدان پیوست و عنوان حجت خراسان را دریافت نمود. و در سال چهارصدچهل چهار. که حدود پنجاه سال داشت به خراسان بر گشت و به بلخ زادگا اصلی خویش فرود آمد، و بدعوت مردم به اسماعیلیه پرداخت. اما با خصومت امرای سلجوقی مواجه شد. امرای سلجوقی شاید هم با اشاره خلفای بغداد (عباسیان) که د شمنان خونی اسماعیلیان بودند. اما پس از مدت کوتاهی، موفقیتهای او دشمنانی که از پشتیبانی حکمرانان سلجوقی برخوردار بودند برانگیخت و خانه او را ویران کردند و حتی قصد جانش را نیز داشتند. سرانجام، او را مجبور کردند تا خانه خود را ترک کند و به دره یمگان در بدخشان پناه ببرد. یمگان در آن زمان جزء قلمرو امیرخودمختار بدخشان، علیبن اسد بود که مذهب اسماعیلیه و رابطه نزدیکی با ناصرخسرو داشت.
در یمگان نیز ناصرخسرو به فعالیت اسماعیلیه خود ادامه داد و درهمان حال، مکاتبات خود را با داعیالدعات، مؤیدالدین و مرکز دعوت فاطمی درقاهره حفظ کرده بود. مطابق روایات اسماعیلیان امروز بدخشان که از ناصرخسرو به عنوان «شاه سید ناصر» نام می برند و هنوز برای او احترام بسیاری قائل اند و برخی از آثارش را حفظ کرده اند، این ناصرخسرو بود که مذهب اسماعیلیه را در بدخشان رونق بیشتری بخشید. بدخشان پس ازاین یکی ازمراکز اسماعیلیه و پایگاه اسماعیلیان پس از تخریب قلعهالموت شد و به گنجخانه نوشته های اسماعیلیه تبدیل گردید.
ناصرخسرو تا هفتاد سالگی زنده بود و دریمگان در تاریخ نامعلومی بعد از( سال 465ق) درگذشت. قبر او که بر فراز تپه قرار دارد، در یمگان و در قریه امروزی حضرت سید نزدیک فیضآباد واقع شده است. ساکنان محلی که مقبره را همچون زیارتگاهی پاس می دارند و مدعی اند که سید و از اعقاب ناصرخسرو هستند.
برخی محققان ورود اسماعیلیه در بدخشان را همزمان با ورود ناصرخسرو به آنجا و به دست او می دانند. اما اسماعیلیه از قرن سوم هجری دراین منطقه فعال بوده و ورود اسماعیلیه حداقل در پایان قرن سوم در بدخشان و نواحی آن قطعی است. علیبن اسد، حکمران خودمختار بدخشان، خود، اسماعیلیه بوده و ناصرخسرو با علم به اینکه اسماعیلیان بدخشان و درّه های آنجا پناهگاه امنی برای او خواهند بود، به آنجا پناه می برد.
در روزگار محمدبن بزرگ امید، سومین داعی قهستانی (پنجصدوسی دو - پنجصدوپنجاه هفت ـ ق)، داعیان نزاری قهستان کوششهای بسیاری برای رخنه در مرکز افغانستان (غور) به خرج دادند و در اواخر دوره الموت، نزاریان قهستان دو داعی به قهستان فرستادند. نخستین داعی قهستانی، سید شاه ملنگ بود که حکمرانی خود را در شغنان، یکی از نواحی عمده بدخشان، مستقرساخت. به دنبال او داعی دومی به نام میر سید حسن شاه خاموش روی کار آمد. این داعیان، سلسله پیران و میران را تشکیل دادند که برشغنان، روشان و نواحی مجاور بدخشان در منطقه آمودریای بالا (جیحون علیا) تا روزگاران جدید حکومت می کردند.
ناصردرسفرنامه رویدادها و قضایا را با بیطرفی و بی غرضی تمام نقل میکند. اما زمانیکه به زادگاهاش بلخ میرسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلیه مشغول می شود، ملا ها و فقهها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانهاش را بهنام قرمطی، غالی و رافضی به آتش کشیده قصد جانش میکنند، به این سبب دراشعارش لحن او اندکی در تغییر میکند، اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلیه و وظیفهای که بهوی محول شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقیان و خلفای بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار میشود، به فقها و علمای زمان میتازد و به دفاع ازخویشتن میپردازد. ناصر خواستار جامعهای است منزه و پاک؛ دور از مفاسد اخلاقی، آدمکشی، دزدی، رشوهخواری، خیانت، چاپلوسی، عیش و عشرت. وی معتقد است که چنین جامعهای جز زیر سیطره دین بوجود نمیآید. ناصر مدیحهگویی را دروغ میشمارد و از شاعرانی که امیران و سلاطین را مدح میکنند بیزار است، او شاعری را میپذیرد که شعرش رهنمای مردم باشد.
محور شعر ناصر عقیده مذهبی و اخلاق است ووی همه چیز را زیر سیطره ای این دو قرار داده، از این رو دیوان اشعارش اغلب مشتمل است برعقاید مذهبی، اخلاق و بقول امروزی اشعار سیاسی درانتقاد از امیران، شاهان و شاعرا ن ستایشگر، انتقاد از عالمان دینی که دین را وسیله قرار داده، خود تا گلوگاه غرق در گناه میباشند. ناصر در اشعار خویش به قرآن استناد میکند. در بسیار موارد آیات قرآن را تضمین میکند. وی برای قرآن ظاهر و باطن و یا به معنای دیگرتنزیل و تآویل قایل است. وی معتقد است که هرکس بی تاویل به قرآن دست یازد او گمراه است.
حمله چنگیز به افغانستان درسال ششصد قمری آغاز شد كه علی رغم مقاومت سرسخت مردم، مغول ها بربیشتر این سرزمین مسلط شدند. پیامد حمله مغول به كشور، آسیب های بزرگی بود كه برفرهنگ، اقتصاد و اجتماع آن وارد شد وشهرهای گوناگون تخریب گردید. اسماعیلیه های افغانستان نیزدچارمشکلات ومصایب فراوانی گردیدند. دراین دوره، اسماعیلیان بدخشان ونواحی پیرامون آن ازتأثیرات حمله مغول به دورماندند. علت این به دورماندن كوه های پامیر و هندوكش و مناطق بدخشان كه درحصار این كوه ها بود نقش به سزایی داشت.
والا حضرت کریم آقاخان
والا حضرت شهزاده کریم آقاخان، چهل و نهمین امام موروثی شیعان اسماعیلیه جهان در ۱۱ جولای ۱۹۵۷ به عمر بیست سالگی مسند امامت را ازپدر بزرگش، سرسلطان محمد شاه (آقاخان سوم) به ارث برد که پس از آن پیروان فرقۀ اسماعیلیه همه ساله، سالروز تخت نشینی امام حاضر خویش را دراجتماعات بزرگ مردمی جشن گرفته با قربانی نمودن ها، ختم وخیرات های وسیع این روز را به عنوان یکی از بزرگترین جشن های مذهبی شان گرامی میدارند.
حضرت والا آقاخان چهارم درطول بیش ازنیم قرن که عهده دار رسالت مقام امامت فرقه اسماعیلیه است به عنوان یکی از رهبران متجدد و پر نفوذ جهان اسلام شناخته میشود وامروز دارای روابط دیپلوماتیک با بیش ازچهل کشورجهان بوده وهمچنان درامور خدمات بشردوستانه دراکثرکشورهای جهان فعالیت های مثمروسودمندی راانجام داده است.
شبکۀ انکشافی آقاخان دربیش از ۳۰ کشور جهان دربخشهای انکشاف پروژه های زیربنائی، اقتصادی، بهداشت، تعلیم و تربیه، ترمیم آثارباستانی، قرضه های کوچک برای پیشه وران و خدمات بشردوستانه برای خانواده های بی بضاعت، فعالیت دارد. در طول تاریخ، اسماعیلیان به تمدنهای اسلامی و زندگی فرهنگی، فکری و مذهبی مسلمانان خدماتی ماندگاری را انجام داده اند. پوهنتون الازهروفرهنگستانِ علوم دارالعلم در مصر و البته خود شهر قاهره در زمان امپراتوری فاطمیان ازسوی امامان اسماعیلیه اعمار شد. گفتنی است که پیروان اسماعیلیه که شاخۀ از مذهب تشیع (جعفری) میباشد و در بیش از ۲۵ کشور و عمدتاً درآسیای میانه و جنوبی، آفریقا و خاورمیانه و همچنین در اروپا، آمریکای شمالی و استرالیا زندگی میکنند.
والا حضرت شهزاده کریم آقاخان چهل ونهمین امام شیعیان اسماعیلیه درواقع نسل چهلونهم ازفرزندان علی (ع) بن ابیطالب و فاطمه زهرا (س) د خترمحمد( ص ) پیامبر اسلام محسوب میشود، که پس از پدربزرگش سطان محمد شاه، در سن ۲۰ سالگی در۱۹۵۷ به امامت رسید وی تحصیلاتش رادرپوهنتون هاروارد در رشته تاریخ اسلام به پایان رسانده است. والا حضرت شهزاده کریم آقاخان یکی از ثروتمندترین سرمایهگذاران مسلمان است. وی سرمایه زیادی را درنقاط فقیرودورافتاده دنیا خرج کردهاست. آقاخان همچنین تلاش دارد تا چهرهای غیرخشونتآمیز ازاسلام را به معرض دید جهانیان بگذارد و ازثروت و کمکهای مالی خود به کشورهای درحال توسعه ومردمان فقیردریغ نمی کند. بخشی از ثروت شخصی والا حضرت شهزاده کریم آقاخان که به گفته مشاوران اودرسال ۲۰۰۷ بیش ازیک میلیارد دالراست. وی پیش ازنیم قرن قبل به جانشینی پدربزرگش تعیین شد.
شبکه توسعه آقاخان (AKDN) نام موسسهای است شامل دهها بخش مختلف که به فعالیتهای بشردوستانه درکشورهای فقیر و درحال توسعه میپردازد. هرسه سال یک بار ازسوی این بنیادجایزه معماری آقاخان به مبلغ نیم میلیون دالربه یک یا چند معمارزنده اعطا میگردد. جایزه معماری شهزاده کریم آقاخان:Aga Khan Award for Architecture - AKAA جایزه ی است که هرسه سال یک بارازسوی بنیاد شبکه توسعه آقاخان به یک یا چند معمار زنده اعطا میگردد. این جایزه که درسال ۱۹۷۷ ازسوی کریم آقاخان پایه گذاشته شده، ازنظرمالی برترین جایزه معماری درجهان بشمارمیآید. به برندهٔ این جایزه ۵۰۰٬۰۰۰ دالر آمریکای داده میشود.
جایزه معماری کریم آقاخان برخلاف جایزه پریتزکر، برروی شیوههای بومی واسلامی و راهکردهای معماری کهن ونوین درتوسعه جهان سوم نیزمتمرکزاست. هدف ازاین جایزه شناخت نمونههای برترمعماری که هم طرحهای نوین را دربرگیرد، هم فاکتورهای اجتماعی وبهبود و توسعه آنها، ونیزمفاهیم بازسازی، دوباره استفاده سازی، محافظت و طراحی محیط زیست عنوان گردیده است.
موسسه مطالعات اسماعیلی درمورد جناب شهزاده کریم آقا خان می نویسد:
در چند نسل اخیر، خانوادهی آقاخان سنت خدمت درعرصهی بینالمللی را دنبال کرده است. پدربزرگ حضرت والا آقاخان ریاست جامعهی ملل را برعهده داشت و پدرش شاهزاده علیخان سفیرپاکستان درسازمان ملل بود. کاکایش شاهزاده صدرالدین مسؤول پناهندگان سازمان ملل، هماهنگ کنندهی سازمان ملل برای کمکرسانی به افغانستان و نمایندهی اجرایی سازمان ملل در مناطق مرزی عراق- ترکیه بود. (نویسنده افتخارملاقات با ایشان وارماکورارادارد).
برادر حضرت والا آقاخان، شاهزاده امین، بعد ازفارغالتحصیل شدن از دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۶۵ به بخش امور اقتصادی و اجتماعی درشورای رهبری سازمان ملل ملحق شد. شاهزاده امین از سال ۱۹۶۸ از نزدیک در ادارهی مؤسّسات اصلی توسعه وابسته به نهاد امامت مشغول بوده است. وی مدیر بنیاد آقاخان (AKF) بوده و عضو هیأت مدیرهی صندوق توسعهی اقتصادی آقاخان (AKFED) و رییس کمیتهی اجرایی آن است. شاهزاده امین همچنین به طور چشمگیری در پایهگذاری و توسعهی خدمات ارتقای گردشگری (TPS) نقش داشته است. او رییس مؤسسهی فرهنگی آقاخان (AKTC) نیز میباشد.
شاهزاده زهرا، دختر و فرزند بزرگ حضرت والا آقاخان، که در سال ۱۹۹۴ با مدرک لیسانس در رشتهی مطالعات توسعه از دانشگاه هاروارد فارغالتحصیل شده است، ریاست بخش رفاه اجتماعی (SWD) را که در درون مجموعهی دفتر آقاخان در فرانسه قرار دارد، بر عهده دارد. او مسؤولیت سیاستگذاری و مدیریت بهداشت، آموزش، و برنامهریزی و ایجاد شرکتهای خدماتی شبکهی توسعهی آقاخان (AKDN) را در اختیار دارد. وی همچنین نقش سیاستگذارانهی مهمی را در ارتباط با دیگر سازمانهای توسعهی اجتماعی شبکه عهدهدار است.
شاهزاده رحیم، دومین فرزند حضرت والا آقاخان درمیان چهار فرزند او، در دوازدهم اکتبر ۱۹۷۱ در شهر ژنو در سوییس به دنیا آمد. او که در مجموعهی دفاتر حضرتوالا آقاخان در اگلمو واقع در شمال پاریس مستقر است، مدیر اجرایی صندوق توسعهی اقتصادی آقاخان (AKFED) - بازوی توسعهی اقتصادی شبکهی توسعهی آقاخان (AKDN) - است. وی همچنین دردفتر نمایندگی اعتبارِ خُردِ آقاخان (AKAM) درسمت ریاست اجرایی مشغول خدمت است. شاهزاده رحیم که درسال ۱۹۹۶ با مدرک لیسانس با گرایش ادبیات تطبیقی از دانشگاه براون در ایالت رودآیلند امریکا فارغالتحصیل شده است، آموزش دورهی متوسطهی خود را در فیلیپس اندوور در ماساچوست گذرانده است. او در سال ۲۰۰۶ یک دورهی آموزشی توسعهی اجرایی در زمینهی مدیریت و امور اداری را نیز در فاکولته زراعتی آیاییاسایی پوهنتون ناوارا در بارسلونای اسپانیا به پایان رسانید. شاهزاده رحیم به منظور وارسی به واحدهای صنعتی، هوتلها، و مؤسسّات مالی شبکهی توسعهی آقاخان ازجمله پروژههای اعتبارِ خُرد به طور مرتب به آسیا و افریقا سفر میکند.
شاهزاده حسین، پسر دوم حضرت والا آقاخان، از کالج ویلیامز در آمریکا مدرک لیسانس خود را دریافت کرد و از دانشکدهی روابط عمومی و بینالملل دانشگاه کلمبیا (SIPA) در رشتهی روابط بینالملل مدرک فوق لیسانس اخذ نموده است. در این مقطع حوزهی اصلی مطالعهی او توسعهی سیاسی و اقتصادی با تمرکز بر روی مناطق خاورمیانه و شمال افریقا بود. کوچکترین پسر حضرتوالا آقاخان وشاهزاده علیمحمد در سال ۲۰۰۰متولد شد.
بر طبق چنین بینشی از اسلام و نیز سنّت خودشان در خدمت به بشریت است، هرجا که اسماعیلیان زندگی میکنند، آنها (خانوادهی حضرتوالا آقاخان) چهارچوبهای سازمانی مشخص و مناسبی را درجهت اجرای فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی بنا کردهاند. این ساختار تحت مدیریت حضرت والا آقاخان گسترش یافته و در نتیجهی تکامل آن شبکهی توسعهی آقاخان به وجود آمده است، که مجموعهای است از سازمانهایی که در راستای بهبود شرایط زندگی و میزان فرصتها در مناطق خاصّی از جهان در حال توسعه فعالیت میکنند. در همهی کشورها، این سازمانها در جهت منافع و خیرعمومی همهی شهروندان، مستقل از اینکه به چه نژاد یا دینی تعلق دارند، کار میکنند. گسترهی فعالیت این سازمانها از معماری، آموزش و بهداشت گرفته تا ارتقاء بنگاههای اقتصادی بخش خصوصی، گسترش سازمانهای غیردولتی و توسعهی مناطق روستایی را شامل میشود.
به عنوان بخشی از مراسم گرامیداشت پنجاهمین سال امامت حضرت والا آقاخان که آغاز آن یازدهم جولای ۲۰۰۷ بود، او تقریباً از ۳۵ کشور دیدار کرد و از این فرصتها برای قدردانی از همراهی و حمایت دیرین مسؤولان کشورها، دولتها و دیگر طرفهای سهیم در امور امامت اسماعیلیه استفاده نمود. او همچنین با افتتاح و پایه ریزی اقدامات و برنامههای بزرگ، مسیر حرکت آینده را نیز تبیین کرد.
شهزاده آقاخان سیصد مؤسسه و برنامه آموزش درهند و پاکستان وکنیا و تانزانیا و چندین کشوردیگرحمایت و پشتیبانی می کند و به کارهای اقتصادی توجه مبذول میدارند- ازجمله :
۱ AKA : آکادمی شهزاده کریم آقاخان.
۲ AKES: خدمات آموزشی شهزاده کریم آقاخان
۳ AKF: بنیاد شهزاده کریم آقاخان
۴ AKFED: صندوق توسعه اقتصادی شهزاده کریم آقاخان
۵ AKPBS: شهزاده کریم آقاخان
۶ AKT: فرهنگی شهزاده کریم آقاخان
۷ AKU: پوهنتون شهزاده کریم آقاخان
۸ UCA: پوهنتون آسیای مرکزی محصلین را از سراسر دنیا به صورت رایگان می پذیرد.
۹ خدمات ترویج صنعتی
۱۰ فاکولته طبی شهزاده کریم آقاخان
۱۱ اکادیمی تربیت طبی بخش نرسینگ
۱۲ مرکز اسماعیلیه لندن
۱۳ بنیاد جوایز معماری شهزاده کریم آقاخان
۱۴ شفاخانه شهزاده کریم آقاخان کراچی.
بنیاد معماری شهزاده کریم آقاخان سازمان فرهنگی است برای توسعه شبکه ها ی شهزاده کریم آقا خان. این سازمان به طور رسمی درسال نوزده هشتاد هشت در ژنو به عنوان یک بنیاد خصوصی بشردوستانه تاسیس شدو به یکپارچه سازی و هماهنگی طرح های مختلف ازحضرت والا آقاخان شامل بهبود زندگی فرهنگی - و به ویژه محیط زیست، درجوامعی که مسلمانان حضوردارند. فعالیت مینماید، AKTC شامل سه برنامه ی است - جایزه آقاخان معماری، برنامه های حفاظت ازشهرهای تاریخی و برنامه تعلیم وتربیه وامورهای فرهنگی.
برنامه پشتیبانی ازشهرهای تاریخی (HCSP)
درسال نوزده نودیک برنامه ریزی برای ارائه کمک به دولت های محلی و گروه های اجتماعی و برای حمایت از حفاظت و توسعه تلاش درمناطق تاریخی درسراسرجهان اسلام تاسیس شد. فعالیت های HCSP شامل پروژه های درشمال پاکستان، قاهره، زنگبار، سمرقند، سوریه، افغانستان وهند است. این پروژه های پوشش محدوده وسیعی از فعالیت های تکمیلی، از جمله کمک های توسعه خود را به بدنه دولت محلی و سازمان های غیر دولتی، جامعه کارتوسعه و اجرای خاص برنامه ریزی وطرح بازسازی درمناطق تاریخی وساختمان که ارائه دهنده فضا برای تجدید حیات وفرهنگی، فعالیت های اجتماعی و اقتصادی است.
بنیاد شهزاده کریم آقاخان یک موسسه اسلامی است که در زمینه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، علمی و. . . در سطح جهان اسلام فعال است. این بنیاد درزمینه فرهنگی نیز برنامههایی را جهت احیای میراث جوامع اسلامی اجرا می کند که از جمله آنها فعالیتهای معماری وبازسازی در سرزمینهای اسلامی است. جایزه معماری شهزاده کریم آقاخان که بزرگترین جایزه معماری است و برنده آن پنجصدهزاردالرآمریکا ی دریافت می کند، به نمونه های عالی معماری ازنظر طراحی معاصر، مجموعههای مسکونی محلی، اقدامات حفاظتی وهمچنین احیا و کاربری جدید دادن به بناها و بافتهای تاریخی و در نظر داشتن مسائل اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و. . . در این طرحهای اجرا شده تعلق میگیرد.
آغاز به کار شناسایی نمونههای معماری و اعطای این جایزه از سال نوزده هفتادوهفت بود. این جایزه همچنین در پی شناسایی طرحهایی بود که بر گفتمان معماری در جهان اسلام تاثیر بگذارد.
درمیان جایزههای معماری مهم، این جایزه بسیارمنحصر به فرد است که نه تنها به کارهای برجسته انفرادی معماران معاصر ارج می پردازد، بلکه پروژههایی را شناسایی میکند که راهحلهای نوین و قابل تکثیری را برای مشکلات توسعه اجتماعی نمایانگرمیسازند. پروژههای برنده شامل مجتمعهای مسکونی، ترمیم بناهای مستقل، پروژههای حفاظت بافت و محیط، چشم اندازها و انگارههایی ازساخت وساز که هدف آن بهبود و توسعه محیط شهری است، میشود.
هر دوره سه ساله شامل یک مرحله فشرده نامزدی، ثبت مستندات و بررسی فنی پروژهها است. درحین دوره، صدها ساختمان معاصر و پروژههای حفاظت و شناسایی شده و به هیأت داوران ارشد معرفی میشوند. اعضای هیأت داوران که در زمینههای گوناگونی مثل هنر، باستانشناسی، توسعه شهری و معماری، تخصص دارند پروژههای برنده را انتخاب میکنند. این جایزه، مستندات بیش ازشش هزار طرح ساختمانی را ازسراسر جهان گردآوری کرده است و از این میان نود پروژه به عنوان برندگان جایزه انتخاب شدهاند. ازطرحهای معماری دریافتکننده این جایزه میتوان برجهای دوقلوی پتروناس در مالزیا، کتابخانه اسکندریه درمصر، مسجد العباس در یمن، احیای شهرتاریخی بیت المقدس و. . . را نام برد. جایزه معماری شهزاده کریم آقاخان بر خلاف جایزه پریتزکر، بر روی شیوههای بومی و اسلامی و راهکردهای معماری کهن و نوین در توسعه جهان سوم نیز متمرکز است. همچنین این جایزهای است که هرسه سال یک بارازسوی بنیاد شبکه توسعه آقاخان به یک یا چند معمار زنده اعطا میشود.
والاحضرت کریم آقاخان درشرایط ناگوارافغانستان به کمک مردم شتافته وطی سالیان آخیرکارهای زیادی انجام داده اند وازجمله :
- کمک بیش از یک میلیارد دالرامریکایی در بخش های اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و فرهنگی.
- ایجاد نخستین شفاخانه مجهز با معیارهای جهانی درمان سوراخ قلب.
- ایجاد نخستین بانک قرضه های کوچک (خدمات این بانک بسیاری از کسبه کاران خورد و کوچک را مالک یک تجارت خانه ساخته است. )
- ایجاد شرکت مخابراتی روشن با سرمایه گذاری ابتدایی بیش از پنجصد میلیون دالر (- این شرکت تنها در سیزده سال پسین چهارصد میلیون دالر مالیه به دولت افغانستان پرداخته. )
- ایجاد شفاخانه نسایی ولادی در بامیان.
- ایجاد چندین پُل، پُلچک و نلهای آب نوشیدنی در بامیان
- بازسازی آرامگاه تیمورشاه درانی، فرزند احمد شاه درانی (احمد شاه بابا)
- بازسازی باغ بابرشاه (که حالا یکی از بزرگ ترین تفریحگاه کابل است)
- ایجاد هوتل سرینا با سرمایه ابتدایی سی و پنج میلیون دالر.
- ایجاد مرکز فرهنگی آقاخان (این نهاد فعالیت های فرهنگی را تمویل و حمایت مالی می کند).
- ایجاد مؤسسۀ خیریه فوکس (این نهاد در دور دست ترین بخشهای افغانستان به آسیب دیدگان بلاهای طبیعی کمک های بشردوستانه فراهم می کند. )
- بازسازی بخش بزرگ ازآثارومکان های تاریخی و باستانی درهرات.
- تمویل و کمک به یتیم خانه های کابل مانند (مؤسسۀ آشیانه و دیگران).
- شهزاده کریم آقاخان یکی ازهمکاران اصلی حکومت افغانستان درسیزده سال گذشته بوده است.
- شهزاده کریم آقاخان به پیروانش در افغانستان توصیه کرده که شهروندان وفادار به کشور و ملت شان باشند و از قوانین کشور تبعیت نمایند.
همچنان شاهدیم حامد کرزی واشرف غنی زمامداران قبلی وکنونی افغانستان پروژه های عام المنفعه شبکه انکشافی آغاخان دربخش های صحت، تعلیم وتربیه و میراث های فرهنگی را سازنده و مهم توصیف کرده و بر ادامه و انکشاف این همکاری تاکید کرده است.
یاداشتها و برداشتها :
- تاریخ الدعوة الاسماعیلیه، تألیف مصطفی غالب مورخ اسماعیلیه مذهب.
- دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، فرزان روز، تهران، ۱۳۷۵.
- صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، سمت، تهران، ۱۳۸۴.
- طلوع - پاییز 1382، شماره هفت - اسماعیلیه درافغانستان.
- مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، قدس رضوی، ۱۳۷۲.
- وبگاه دایره المعارف اسلام پدیا.
- وبگاه حوزه نت.
- وبگاه موسسه مطالعات اسماعیلی.
- پژوهشهای نویسنده دروبگاه های علمی وتحقیقاتی - آریایی، «اصالت»، وطندار، میهن، سپیده دم، دعوت، حقیقت، د نارنج پانه، آزادی مردم، مشعل و. . .
Sat, 3 Oct 2015 22:25:41
توجه:
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat