امین الله مفکر امینی

    طنز:

 

روزگاری این دو جوان که بنامهای مستعار کاکا جگر خون و سر خوش، با هم یار و یاور و دوست و رفیق غمها و درد ها و خوشی هــای همدیگر بودند، و بنا بر شرایطی ناگوار زدن و کندن ها و نا بسامانی ها، از هم بدیار اجــــنبی، پناهنده گردیده بودند، بعد از مدتها و باثر خوش چانسی ها با هم در نزدیـکی محل دایر شدن لویه جرگه مشورتی در تالار پولیتخنیک کابل،  تصادفا دیدن نمودند. واین است جریان بعدی:

سرخوش: واه واه، چشمم روشن که ترا دیدم او کاکا جگر خون دوست گلم، بیـا که ترا سخت در آغوش گیرم و رویت را ببوسم.

کاکا جگر خون با  دوست دیرینه اش سر خوش، بغل کشی نموده و بعد از احوالپرسی ها و کجا بودی ها و چه کردی ها، چنین ادامه میدهند:

کاکا جگر خون: او سرخوش عزیز تو اینجه در این نواحی پر ازدحام، و پر خطــر در این نزدیکی محل برگذاری لویه جرگهء مشورتی چه میکنی، نه کند که تو هــم خوده در این گردهم آیی، جا زده ای؟

سرخوش: والله آفرین به تو، حدس تو درست است، ورنه مره مانده و اینجا، ولــی هر چه باشد، من که سر خوش نام دارم چطور میتوانم بی اطلاع از چنین حادثـهء تاریخی یعنی برگذاری لویه جرگه مشورتی باشم.

کاکا جگر خون:  آفرین بتو سرخوش عزیز. بگو چه گپ ها شنیدی و چه چیز ها به فیصله رسید .

سرخوش: حالا چنین گپ ها برایت قصه کنم که کاکا جگر خون به کاکا سر خوش مبدل شود.

کاکا جگر خون: بگو عزیزم، که من بسیار به شنیدن گپ های شیرین و صحیح  و بجا تشنه هستم.

سرخوش: چه بگویم بتو، مثل اینکه تو قطعا خبرنداری، من یقین دارم که تو از مـــن کرده بهتر میدانی ولی میخواهی از زبان من بشنوی، حالا برایت میگویم ولی مختصر.

سرخوش ادامه میدهد: والله هیچ باورم نمیشد که نماینده های که حضــــور نیروهای خارجی را، صدمه باستقلال و حاکمیت ملی و نمیدانم تمامیت ارضی میدانستند، چطور به یکبارگی همه یعنی تقریبا فیصدی بسیار زیاد به محتوای اصلی جرگه یعنی امضای ســـند امنیتی مشترک بین امریکا و افغانستان را تایید کردند و نه تنها تایید کردند، بلکه بـا اصرار زیاد امضای هر چه زودتر آنرا نیز از رییس حمهور کرزی، تـــقاضا کردند تــا پیش از ختم سال عیسوی جاری ۲۰۱۳ امضا شود. آیا اینها همین کسانی نبودند کـه قراردادی که دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان، با اتحاد شوروی سابق بخاطـــر تامین امنیت مملکت ما بین دولتین افغانستان و شوروی سابقه امضا گردیده بو د در باره شور و صدا و نمیدانم اشغال دولت افغانستان را به پا نمودند؟

کاکا جگر خون: اول اینکه چرا باورت نمیشد که این سند باید رد گردد. دلیلی بررد آن از طرف اکثریت اعضای انتخاب لویه جرگه ای مشورتی دیده نمیشد زیرا آنها، کسانی بودند و هستند که همیشه بزور و بازوی دیگران، دم از وطندوستی و نمیدانم چون و چرا میزدند و حالا این موقع مساعد را از دست دادند، نزد آنها، به مثل اینــــست که گشنه باشی و نان آماده و چیده شده بروی دسترخوان، و تو نتوانی بخوری و یا اجازه برایت داده نشود که بخوری.

ببین دوست عزیزم سرخوش: چه خوب سروده شاعر توانا علامه اقبال لاهوری:

               خداوند بآن ملتی سرور داد         که تقدیرش بدست خویش بنوشت
               بآن ملـت سرو کاری ندارد         که دهقانش بـرای دیگران کشـــت


سرخوش: والله دوست عزیزم کاکا جگر
خون، تو راست میگویی ولی کی ها اند و کیها خواهند بود که از امضای چنین پیمان امنیتی سر باز پیچند.

نمیدانی که گفته اند که آب تیز همیشه به مسیرش در جریان است .

کاکا جگر خون: حالا فهمیدی که چرا مرا به کاکا جگر خون مسمی کرده اند:

هرکه پا کج می نهد خون دل ما میخوریم
شیشه ای نا موس عالم در بغل داریم مـــا

سرخوش: او دوست عزیزم کاکا جگر خون: تو گپ های میزنی که رد آن برایم نا ممـکن است .

سرخوش ادامه میدهد: ببین کاکا جگر خون، سرم قهر نشوی، میگویند که اگر ایـن سند امضا نشود، مردم باز آواره میگردند، اقتصاد ضعیف میگردد، تجارت ها سقوط میکنند، عایدات از بین میرود و مردم بدون عاید زنده گی نمیتواند و غیره وغیــره.

کاکا جگرخون: این گپ ها در ظاهر همین طور نزد عوام و کسانیکه منافع شخــصی شان در صورت عدم امضای این موافقتنامه در خطراست، درست جلوه مــیکند و ضمناً در این باره تبلیغات و پروپاگند ها نیز دخالت دارد. خوب بیا یک لحظه فکر میکنیم که این همه گفته ها صحیح است آیا آزاد زیستن و با عزت خود و به زور و بازوی خود اتکاء داشتن هم کدام مفهومی دارد یا نه؟

کاکا جگرخون ادامه میدهد: ببین دوستم سرخوش عزیز! من و تو که در صنف پنجم یا ششم مکتب بودیم هر دوی ما را آن قصه گک که تحت عنوان آزادی بیان گردیده بود و از قصهء یک گرک لاغر و سگ فربه مطالبی داشت، چقدر خوش داشتیم و حالا برای تثبیت گفته هایم مختصرا برای تو باز گو میکنم:

(روزی گرگ لاغر با سگی فربه مقابل میشود و گرگ بعد از احوال پرسی از سـگ میپرسد: دوست عزیز غذای که ترا اینقدر چاق و فربه میدارد از کجا میکنی. من که از تو کرده درنده تر هستم و زور و توان بیشتر هم دارم ولی وزنم و اندامم نسبت بــه تو کم است .

سگ میگوید: او دوست عزیزم گرگ جان! مرا صاحبم روز با زنجیر می بندد و شبها رها میکند که از منزلش و خودش پاسبانی کنم. همین است که بمن غذا های چرب و گرم و نرم میدهد و اینست که چنین گردن انداخته ام و باین چاقی و زیبایی رسیده ام.

در عین گفتگو، چشم گرگ بداغی در گردن  سگ می افتد و از نزدش پرســـان میکند:

دوست عزیز این زخم و داغ بر گردنت از چه است؟

سگ میگوید: طوری که بتو گفتم، روزها صاحبم در گردنم قلابه میاندازد و شبها مرا آزاد میکند و این داغ و  زخم در گردنم،  داغ همان زنجیر و قلاده است .

گرگ با دیدن این داغ میگوید: دوست عزیز آزاده گی به از این فربه بودن و درســت خوردن است  که به قیمت غلامی میسر گردد و اضافه میکند که ما را همان آزادی بهتر از این برده گی  است.)

سرخوش: که از شنیدن این قصه اشک در چشمانش سرا زیر میشود، بدوسـتش میگوید ببین کاکا جگرخون، تو خو جگر خون بودی و مرا نیز با ایـــن گفته هایت جگر خون و دگرگون کردی.

کاکا جگر خون به سرخوش: نی بخدا هدفم، صرف گفتن یک حقیقت بود و برای اینکه ترا قناعت بدهم چند گفته های از اینطرف و آنطرف گفتم برایت .

سرخوش: نی دوست عزیز! اینطور تصور نکن که تخلص من سرخوش است و یا مرا به سرخوش ملقب کرده اند من هم انسانم و قلبی درسینه ام می تپد و آخر من هم از همین خاک و وطنم، اینکه در جرگه اشتراک کردم، مجبوری بود. بمن حاکم منطقه و وابستگان، قدرتمندان گفتند که حتما باید اشتراک کنم و منهم بنا چار اشتراک کردم

سرخوش ادامه میدهد: کاکا جگر خون گل، یک چیز عقلم قد نداد که همین کرزی صاحب که بارها و بارها، به امضای این سند و بنا بر اهمیت این سند نسبت تامین امن و نمیدانم چنین و چنان اصرار کرده بود، حالا چطور به یکباره گی از امضای آن سند بنا بر خواست امریکا دوست و هم پیمانانش نکرد و امضای آنرا وابسته به یک سلسله شــرط و شرایط گذاشت .

کاکا جگر خون به دوستش سرخوش، بیا که یک ضرب المثل از برادران هزارهء ما را برایت بگویم: که اگر آخر از زیر پلو ملی بور نشد، باز بگو.

مطمئن باش که این سند پاس میشود و امضا میشود. تمام مراحل و محتویات این سند قبلها بین رییس جمهوری فعلی باصطلاح دولت اسلامی افغانستان یعنی جناب کــرزی و مقامات مسئول ایالات متحدهء امریکا به توافق رسیده است. حتمن امضا میشود.

سرخوش بدوستش کاکا جگر خون! خوب خداوند خیر ما را پیش کند، حالا بیا از خود بگو که تو چه میکردی در این محل برگذاری لویه جرگهء مشورتی.

کاکا جگر خون! این کمره و این تیپ را می بینی، من با تو که تصادف دیدم و با بعضی دیگران که عمدا و قصدا دیدم و باصطلاح مصاحبه ها کردم راجع به نتایج این جرگـه مشورتی، همه را جمع آوری نموده بنام (کاکا جگر خون و سرخوش ) به یکی از سایت ها ارسال میدارم. اگر خودم نتوانستم توسط یــــک دوستم باسم امین الله مفکر امینی، داخل اقدام میگردم تا باشد وطنپرستان نگــــــویند که هیچ کس و هیچ مرجع نظرات حقیقت بینانهء شانرا درباره امضای این ســـــــند به اصطلاح سند امنیتی مشترک بین دولت جمهوری اسلامی افغانستان و ایالات متــحدهء امریکا بیان نداشت.

سرخوش بدوستش کاکا جگر خون: برو کاکا جگر خون، خداوند ترا از این جگر خونی ها نجات بدهد و مرا هم از این سرخوشی های بیجا. و راستی او دوست عزیز کاکا جگر خون، حتما من منتطر نشر این نوشتار طنزی مقبول شما استم .حتما آنرا در سایت «اصالت» میخوانم.

 

امین الله مفکر امینی

 2013-27-11

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org