بخش ۹

(صباح)

(یک پژوهش مستند در مورد اوضاع سیاسی، نظامی و اقتصادی افغانستان با اتکاء به بخشهای خبری و تحلیلی، داخلی و بین المللی)

یکشنبه، ۱۸  اکتوبر  ۲۰۰۹

مردم ستیزی، خشونت گرایی و زورگویی

دل مسوزان که زهر دل به خدا راهی هست

هر که را هیچ به کف نیست به دل آهی هست.

 

 

منطقی و مطلوب است كه برای ترویج و نهادینه ساختن حساب‌ گیری از دوره مسئوولیت كسانی كه مسئول بوده و هستند،‌ به تدریج گام برداشته شود و نیز اقدامات مؤثر و حساب ‌شده در دفاع و حفظ حقوق بشر و رسیدگی به جنایات سازمان ‌یافته و پراگنده با حفظ مصالح و منافع آینده و فعلی كشور صورت بگیرد. بنابر این تثبیت و تحقیق و جمع‌آوری مدارك و اسناد در مورد جنایات انجام‌ شده،‌ در مسئولیت نهادهای مربوطه داخلی است و آن‌ها مسئولیت دارند تا به این خاطر كه بتوانیم در آینده زمینه‌های تخطی از حقوق بشر را از بین ببریم تحقیقات خود را به صورت كامل و جامع به قوه قضاییه كشور ارائه كنند تا در آینده مورد استفاده قرار بگیرد ولی فراموش نكنیم كه به انگیزه‌ های تبلیغاتی و سیاسی و استفاده ابزار گونه از این مورد به ضرر صلح و ثبات در كشور است و آب آن فقط در آسیاب دشمنان افغانستان خواهد رفت نه مردم افغانستان و قربانیان جنایات.

اگر گرد و غبار این همه همهمه و ازدحام سرسام آور این همه دغدغه فرو نشیند، آنچه می ماند رنجهای همیشگی بشر است كه ظاهرا با او زاده شده و تا قیامت با او باقی خواهد ماند. از سپیده دم تاریخ كه صاحبان زر و زور بر مسند قدرت تكیه زدند تا امروز كه عصر حاكمیت دولتهای مجازی و دستهای همیشه پنهان عروسك رقصانان پرده نشین است، اگر نگویم همه، بسیاری از رنجهای بشر در طول قرون تنها تكرار شده و آنچه مانده است تنها حسرت بوده و بس. آزادی، معنویت، امنیت، رفاه و عدالت عمده ارزشهای همیشگی و خواستنی بشر بوده اند، صرف نظر از اینكه آزادی مدنظر در عصر كنونی ممكن است با مفهوم آزادی عصر كهن متفاوت باشد و یا برداشت از عدالت در عصر حاضر با مفهوم آن در گذشته یكی نباشد، اما همواره این پنج ارزش، محور كوششهای بشر بوده اند. تمام متفكران و اندیشمندان، تمام پیامبران و مصلحان، از زرتشت و بودا و سقراط و افلاطون تا موسی و عیسی و محمد(ص) تا اندیشمندان عصر مدرن و پست مدرن همه و همه در طول تاریخ در پی آن بوده اند كه انسان را با این ارزشها پیوند زنند تا انسان بودن معنا پیدا كند. اما دریغ. دریغ كه رنجهای همیشگی بشر را پایانی نیست.

عدالت از جمله مفاهیم مورد مناقشه و همیشه سوال برانگیز بشری بوده است كه تعریف واحدی از آن هرگز وجود نداشته و ندارد. عدالت در نگاه افلاطون به جامعه ای كاستی و بسته می انجامد و در نظر ماركس بزرگ به جامعه ای بدون طبقه، از نظر هگل به حاكمیت مطلقه دولت می انجامد و از نظرآیزایا برلین به لیبرالیسم تكثر گرا، از اندیشه اسلامی به حاكمیت دینی می انجامد و تفکر روشنفكران به سكولاریسم و...

رفاه و امنیت میل به راحت زندگی كردن و بهره مندی از امكانات و به عبارت دیگر رفاه طلبی از آغاز خلقت با انسان همراه و همپا بوده است. شكل گیری بخش عظیمی از تمدن بشری مدیون همین میل است. البته شاید بخش عمده ای از ناملایمتی های بشر نیز محصول رفاه طلبی بیش از حد باشد. به هر حال اقتصاد جزء لاینفك زندگی بشر بوده و خواهد بود. روی دیگر سكه رفاه، امنیت است كه گاه در مسلخ آن آزادی و عدالت قربانی شده اند و این خود نشانگر این مهم است كه امنیت تا چه اندازه لازمه زندگی انسانی است.

میتوان از قانون تعاریف گسترده ای را ارائه کرد اما به طوری عموم قانون یک تعداد باید ها و نبایدها یی است برای بهبود وضع زندگی در جامعه وضع می شود این هنجار ها و ناهنجارها برای به فعلیت بخشیدن واژه عدالت بکار برده میشود. به طور معمول در اجرای قانون بین تمام انسانها اتفاق نظر وجود دارد که قوانین باید به طور یکسان و برای همه اجرا شود. متفكرینی كه ازحكومت قانون هواداری می كنندباحكومت های خودكامه مخالفند. فلاسفه اعم ازجدید و قدیم معتقدندكه یكی ازخطرات مهم دولت خودكامه آنست كه به طرف فساد میل دارد وباعث می شود كه منافع خصوصی حكام بر صلاح كلی جامعه اولویت پیدا كند. اگر حكام مجاز باشند كه به میل و اراده خود عمل كنند انتظار می رود اعمالی نمادین كه باعث بهبود وضع خودشان به بهای فداكردن منافع جامعه بگردد. چون حكومت قانون قدرت حكام را محدود می كند بنابراین می تواند از چنین فسادی جلوگیری كند.

افلاطون عقیده داشت كه افرادی وجوددارندكه تعدادشان بسیارنادراستدو اینگونه افرادصفات پاکی و درستكاری را بصورت توامباخود دارند. پاکی آنها درآنست كه مصالح جامعه را می شناسند و درستكاری ایشان بدان معنی است كه مصالح مزبور را دنبال می كنند نه مصالح شخصی خود را، اینگونه افراد بنظر افلاطون بهترین حكام هستند. این چنین افرادی هم به پاکی حكومت می كنند و هم غیر قابل فساد خواهند بود.

بزرگترین یا هولناک‌ترین جنایت جنگی چیست؟ کشتار اسرای جنگی؟ شکنجه؟ غارت اموال مردم،؟ گروگا‌ن‌گیری؟ حمله‌ی مستقیم به افراد غیرنظامی؟ حمله‌ی مستقیم به پاسداران صلح ؟ استفاده از سلاح‌های کیمیایی؟ استفاده از کودکان در جنگ؟ تجاوز جنسی؟ این‌ها همه جرم‌های هولناکی هستند. اما جرمی بالاتر و بزرگ‌تر هم وجود دارد که به اصطلاح «دربرگیرنده‌ی همه‌ی شر‌های جنایت‌های فوق است». پادشاه همه‌ی جنایت‌های جنگی، بزرگترین جرم!

از لحاظ قوانین بین‌المللی بزرگترین و هولناک‌ترین جرم عبارت است از «حمله‌ی نظامی غیرتدافعی به یک کشور دیگر» یا «حمله‌ی متجاوزانه» (War of Aggression) که اصطلاحا «بالاترین جرم بین‌المللی» (Supreme International Crime) نامیده می‌شود.

خشونت از نظردانشمندان قدرتی است که به صورت نا مشروع اعمال شود، از منظر زیست شناسان رفتاری است پرخاشگرانه میان حیوانات درجهت حفظ بقا. از نظر روان شناسان رفتاری است پرخاشگرانه که باعث صدمه زدن به دیگری یا خود شود. آیا خشونت حتما باید عمدی وارادی باشد؟ نه خشونت اشیاء طبیعی است، حیوانات به طور غریزی خشونت می کنند، دیوانه ها غیر عمدی خشونت می کنند، بعضی انسانها بدون اینکه عمدی داشته باشند به خاطر مسائل فرهنگی و مذهبی و جغرافیایی و زیستی و تاریخی و اجتماعی نسبت به دیگران خشن تر اند.

خشونت نوعی کنش اجتماعی بین کنشگران اجتماعی است که درآن حداقل یکی ازطرفین ناراضی است زیرا به او ضرر و زیان مالی وجانی و روحی وارد شده است. از لحاظ حقوقی هر خشونتی جرم نیست ولی هر جرمی نوعی خشونت است، خشونت عمل زشتی است که پیامد چون : قتل،تجاوز،جنگ،ترور،دزدی،خونریزی،ضرب و شتم،شکنجه وباخودداردوهمچنان خشونت مصادیق دیگری نیز دارد، تهمت، دسیسه، دروغ، رذالت وغیبت که نوعی ترور شخصیت وتجاوز به آبرو واعتبار افراد هستند.

خشونت و زورگویی معمولاً رفتاری عمدو زیان آوریست که بمرور زمان تکرار می شود. خشونت و زورگویی عملی آگاهانه و خصمانه ایست که بمنظور صدمه رساندن، ایجاد ترس و تهدید به پرخاشگری بیشتر انجام می شود.

لورنز معتقد است امروز با توسعه تکنولوژی انسان تبدیل به موجودی قوی شده است ولی همچنان بد اخلاقی خود را حفظ کرده است یعنی تبدیل به موجود (قوی وغیراخلاقی) شده است و این راز وحشتناک بودن انسان امروز است که بدون پروا طبیعت، حیوانات، دیگران و خود را نابود می کند. انسانها همواره نسبت به هم خشن بوده اند اما این خشونت امروزبسیار خطرناک شده چون انسان از موجود (ضعیف وغیراخلاقی) به موجود (قوی و غیر اخلاقی) تبدیل شده و ازطرفی انسانها نه تنها نسبت به یکدیگر بلکه به سایر موجودات هم رحم نمی کنند گویی انسان در حال انتقام گرفتن قرنهای ضعیف بودن خویش است. انسانی که از سایر موجودات فرار می کرده امروزبه همه آنها حمله می کند.

- امتحان اسکندر

ارسطو آموزگار اسکندر بود، پس از آن که کاملا او را تربیت کرد و تمامی علومی که لازم بود به او یاد داد، یک روز در مجلسی که جمعی ازعلما و حکیما بودند از اسکندر سوالاتی پرسیده شد اسکندر هم به تمام آن سوالات جواب های درست داد. ولی ارسطو به جای تحسین و تشویق او را شدیدا توبیخ و سرزنش کرده و او را به جهل و نادانی نسبت داد. اسکندر نوجوان از این عمل شدیداً ناراحت شد و از استاد خود رنجید. حضار مجلس از سرزنش های بی مورد و بی جای استاد تعجب کرده و در مقام اعتراض از او پرسیدند: که برای چه به جای تشویق از این شاگرد ممتاز با خشونت و ناسپاسی بخورد کردی؟ ارسطو جواب داد: اسکندر کودکی است که در ناز و نعمت بزرگ شده است و درآینده ای نزدیک پادشاه خواهد شد من خواستم مزه ظلم را به او بچشانم تا بفهمد که ظلم چه قدر تلخ و ناگوار است تا وقتی که به پادشاهی رسید از ستم و بی انصافی و تضییع حقوق دیگران خود داری کند.

نویسندۀ فرانسوی «اونوره دوبالزاک ۱۷۹۹ تا ۱۸۵۱» در مجموعه داستان های او که تحت عنوان «کمدی انسانی» به چاپ رسیده است. این کتاب ساختمان درونی اجتماع فرانسه در دوران حیات بالزاک را پدیدارمی کند. بالزاک نشان می دهد که: «. . . اجتماع فرانسه در زمانش به میدانگاه جنگ آشتی ناپذیری تبدیل شده است که درآن هرکسی بر ضد دیگران می جنگد؛ میدانگاهی که «وحشی ترین خودخواهی ها در آن پیروز می شود.» پاریس؛ جائی که مردم « مانند عنکبوت به جان هم افتاده اند و یک دیگر را می خورند ». جامعه سرمایه داری فرانسه افکارووجدان آدمی را به صورت کالای قابل خرید و فروش درآورده است. سرمایه داران به مردم تبلیغ می کنند که به گفتار و عقاید خود پایبند مباشید و هر گاه کسی آن ها را از شما خواست، به او به فروشید . . .»

در افغانستان اکنون این اوضاع و عناصر فساد پیشه، خصلتی مشابه دارند. به این معنی که پول پیدا کردن را از هر راهی مشروع می دانند و به خاطر پول به هر کاری - اعم از رشوت، قاچاق، چپاولگری، وطنفروشی، حتی معامله های پیدا و پنهان منطقوی و بین المللی برضد مادروطن و مردم وطن می زنند. این افراد بر خلاف سرمایه داران قرن هفده وهجده اروپا - که بانک جهانی از آن خصلت سرمایه داری به افتخار یاد می کند، نه به تولید کمک می کنند و نه هم به رشد تجارت ملی و گسترش اعتبارات. روند اقتصاد کنونی در کشورما از دهه ها به اینسو، یعنی پیش از دوران سیاست اقتصادی مانند مدرنیسم دوران سلطنت ظاهر شاه، خصلت انگلی داشته است.

درین مدت اقتصاد نو در افغانستان می گذرد، قشر نوپای از سرمایه داران، دلالان، نوکیسه گان، افراد و اشخاصی نزدیک به مقامات کشوری و لشکری، چاپلوسان، درباریان، سبوتاژان، تاجران خون و آتش، بازاریان بی بند و بار، دستیاران سبوتاژگران بین المللی، مافیای اقتصادی، نظامیان پولپرست خارجی و . . . با حرکت های کنش دار کشور را بسوی نابودی و پرتگاه هدایت و مدیریت مینمایند. این روند با گروپهای بخپل سرکه بر ضد منافع عمومی عمل مینماید، جامعه را به کجا سوق خواهند داد. آن ها تابعیت های کشورهای غربی و شرقی را دارند و برای تامین منافع خارجیان عمل نموده و در آن ممالک سرمایه اندوخته اند. خانه، کارخانه، شرکت ها و سرمایه خود را در غرب حفظ می کنند و بین افغانستان و کشورهای محل اقامت خود پلی ایجاد کرده اند، تا مردم را بخاک سیاه بنشانند و به سود و سرمایه های خویش بیافزایند.

کشور و مردم مظلوم وطن که سه دهه در آتش خون و نفاق، دار و ندارش را از دست داده، دیگر نمی تواند بدبختی های زورگویی، بیگانه پرستی، بروکراسی و فساد اداری را تحمل کند. ملت باید آگاه باشد که اعمال آنعده عناصر شرارت پیشه و خایین به منافع ملی که کوچکترین پابندی به هیچ قوانین بجز منافع خود ندارند، قابل عفو و بخشش نخواهد بود. اینان باید بدانند که تا طولانی مدت نمیتوانند به اعمال بنیادگرایانه و خائنانه برخلاف اتحاد ملی و وابستگی با استعمار کهن و جهان خوار ادامه بدهند. تاریخ این دوره که بیانگر اعمال و کردار انسانهاست، آیینه وار بروی عملکرد های انسانی قضاوت خواهد کرد و کتمان جای هیچ خاین ملی را بدون چالش نخواهد گذاشت. کسانیکه پدیده های منفی اجتماعی را سازمان میدهند و یا زمینه های مختلف را در این جهت مساعد میسازند دشمنان شناخته شده مردم افغانستان اند.

از طرف دیگر علی رغم تشکیل دولت، حضور بیش از هشتاد هزار نیروی ائتلاف، تشکیل اردوی ملی، پولیس ملی و امنیت ملی در افغانستان، هنوز کشور تا برقراری صلح و امنیت کامل فاصله زیادی دارد. دلیل این امر حضور نیروهای سلاحدار و غیرمسوول و خودسر در جامعه است که همچنان مسئله تداوم حاکمیت، قانونیت و عدالت را زیر سوال میبرد. در طول این مدت فعالیت هایی جنایتکارانه از سوی این نیروها مانند، بم گذاری، حملات راکتی به کابل، ایجاد درگیری هایی درون قومی و ترورشخصیت های با نفوذ و موثر و ایجاد وحشت و بربریت در درون دولت و در کوچه و پس کوچه های شهر و محلات تحت نفوذ این قدرت خواهان و پول پرستان، صورت گرفته است.

ترور حاجی عبدالقدیر معاون ادارۀ انتقالی و وزیر فوائد عامه، ترور داکتر عبدالرحمان وزیر هوانوردی، آشوب خشونت بار ماه جوزا در شهر کابل، سرکوب تظاهرات محصلین پوهنتون کابل، دامن زدن به مسایل قومی، زبانی و ایجاد تفرقه و دهشت، قدرت طلبی و پول پرستی، خودخواهی و خودگویی، قاچاق و ترافیک مواد مخدر، تابعیت کشورهای غربی و حضور خانواده آنان در کشورهای خارجی، وابستگی و خودفروشی ننگین شان به کشورهای غربی و شرقی، استفاده از نام دموکراسی و آزادی . . . از فعالیت های دیگر این نیروهای تشنج آفرین می باشد. معرفی و افشاء این نیروها و آگاهی از اهداف آنها از اهمیت خاصی برخوردار است.

وجود دو دهه جنگ و بی ثباتی در افغانستان، نوعی فرهنگ ذلت بار سیاسی را در کشور پرورش داده است. از ویژگی های این فرهنگ ننگین می توان به جنگ طلبی، منطقه پرستی، ‌قانون گریزی، قبیله گرایی، ملیت خواهی، قوم پرستی، خویشخوری، گروپ بندی، مصلحت خواهی . . . انگشت گذاشت. یکی از جدی ترین بحران ها در کشور وجود سلاح و جنگ سالاران، شونیستهای قوم و قبیله خواه، اسارت نظام بدست یک مشت افراد منفعت طلب، متعدد است. این نیروها با در نظر گرفتن زمان، همواره موقعیت خود را در صحنه قدرت و سیاست افغانستان ارزیابی می کنند و به محض اینکه احساس کنند منافع آنها به خطر افتاده، با رنگ و نیرنگهای گوناگون، با دسیسه های ماجراجویانه، با ظاهر قوم پرستی و ملیت خواهی، با دامن زدن به مسایل زبانی و فرهنگی، با نام دین و مذهب، با شرارت و شیطنت متعدد سعی در بی ثبات سازی وهرج و مرج اجتماعی می کنند.

از جانب دیگر تعدادی که درکرسی های قدرت لمیده اند سالیان درازی از چور و چپاول، از دزدی و راه گیری، از زورگویی و بی بند و باری، از کشتن و بستن و بردن، از بی قانونی و بخپل سری و از ظلم و وحشت ثروت اندوخته اند. آیا آنان نظام قانونی و حقوقی را در کشور مپذیرند؟ به هیچ صورت نه!

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

www.esalat.org