استاد عبدالله «وفا» نورستانی
کشتی شکسته
ای چرخ بی مروت نا آشنای ما
دیگر مکن به جور و جفا آشنای ما
ما کشتی شکستۀ دریا وحشتیم
کی میرسد به ساحل قلزم صدای ما
مارا زمانه ابتر و زار و زبون نمود
در باطلاق جنگل ظلم است جای ما
دردا ز دست فتنۀ ایام زندگی
کس نیست تا رسن برد از دست و پای ما
زین فاتحان سست عناصر دلم گرفت!؟
آیا شود که باز رسد دلربای ما
سیلاب پر طلاطم گرداب زندگی
فرشی دگر نمانده به جز، بوریای ما
ما را هوای رفعت و جاه و جلال نیست
بشنو کلام پر در شاه و گدای ما !
ای رهروان راه خدا متحد شوید !
شرم است این دویی و منی و هوای ما
یک گل نشد شگفته و آمد خزان عمر
چرخ فلک شنیده کنون وای وای ما
ما با «وفا» و مهر ز آفات روزگار
میهن سپرده ایم بتو ای خدای ما
پشاور
عبدالله - وفا
شنبه، ۲۷ اکتوبر ۲۰۱۲
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat