Mon, December 31, 2007 11:05 am

خموشی و بی تفاوتی سوال برانگيز فرزندان

در چهل و سومين سالگرد پدر، معلم و ولينعمت شان !

(جلیل پُرشور)

 

به تاريخ يازدۀ ماه جنوری هر سال، مليون ها انسان مسيحی و معتقد به ساير اديان، از جمله مسلماناني كه تاريخ رايج در كشورهای شان، تاريخ عيسيايی است؛ در جاده ها و خانه ها و تفرجگاه های گرم و سرد، روز اول سال را جشن ميگيرند و پای كوبی ميكنند.

روزاول سال نو (يازده جدی) برای ده ها هزارازفرزندان حزب دموكراتيك خلق افغانستان، و مليون ها انسان زحمتكش بدون عيد و نوروز و محروم از هر نوع جشن و شادی، طرب و خوشی، برعلاوه فقير و تهيدست و بيخانه و سالها در تحقير و كم ارزشی به وسيله مستكبرين داخلی بسر بردن، و بالاخره اين خلق محروم وطن ما كه برای اولين بار به وسيله مبارزه و اقدامات عملی اين حزب، سر بلند كردند، مطرح شدند و به صفت افراد دارای حقوق مساوی با ساير مردمان، جايگاه شايستۀ سياسی، دولتی و اجتماعی يافتند و در سيستم اداره و حاكميت دولتی شريك ساخته شدند و با تلفات و قربان ساختن فرزندان و جگر گوشه های شان از آن حاكميت دفاع كردند، اهميت ديگری نيزدارد.

اين ارزش و اهميت آنست كه ۴۳ سال قبل در چنين روزی، تعدادی از شخصيت های وطنپرست و ترقيخواه وطن ما، كه به مليتها، زبانها و فرهنگ های مختلف ملی و قابل حرمت يكسان وطن ما، تعلق داشتند؛ گرد هم آمدند و باعث اساس گذاری جريان فكری عدالتخواه و انقلابی ای شدند كه «جريان دموكراتيك خلق افغانستان» نام گرفت و هدف اصلی و بزرگ انقلابی و ملی اش را غرض نجات زحمتكشان وطن و ترقی و شگوفايی افغانستان، برگزيد، تدوين كرد و به اطلاع مردم رسانيد.

جريان نامبرده، بعداً با وسعت يافتن فعاليتهای صنفی و سياسی زحمتكشان و فرزندان سازمان مذكور به حزب دموكراتيك خلق افغانستان، تغيير نام داد و بزودی در سراسر وطن و در ميان تمام اقشار و طبقات زحمتكش و مظلوم جامعه، برای خود و افكار ضد ارتجاعی و ضد استبدادی اش، جای پای قوتمند يافت و به حزب سراسری ای ارتقا يافت كه نه تنها در دور ترين محلات و دهات وطن، معلمان، دهقانان، كارگران و زحمتكشان شهری در آن عضويت پيدا كردند؛ بلكه نماينده گان همه اقوام و زبان ها و مذاهب وطن، افتخار شامل شدن در صفوف آن را پيدا كردند كه خوشبختانه تا همين اكنون، آن تركيب زيبای ملی و زبانی – قومی را در بين فرزندانش كه متأًسفانه خود به گروه ها و شاخه های متعدد تقسيم و تركه شده اند، حفظ كرده است.

حزب دموكراتيك خلق افغانستان با وجود انشعاب ها، بحرانها و شكست سياسی، هنوز يگانه حزبيست كه در سراسر وطن نيرو و توان دارد و فرزندان و هواداران حقيقی و راستين اين حزب، هرگز خودرا به قوم و زبان و سمت خاص متعلق نداسته، گوشه گوشۀ وطن دوست داشتنی مانرا به مانند خانۀ پدری خود دوست دارند و فرقی ميان گروه های قومی، مذهبی و نژادی قايل نيستند و همۀً مردم ما را به خود و حزب شان را متعلق به همۀ مردم و وطن خود ميدانند. اين فرزندان فداكار زحمتكشان وطن، در هيچ برهۀ از زمان جز به رفاه مردم، ارتقای سطح زنده گی، فرهنگ، تعليم و تربيه و برخورداری ابنای وطن (خاصتاً مظلومان و تهيدستان) از سلامت جسمی و روحی به چيز ديگری نينديشيده و ترقی و شگوفايی وطن، بزرگترين آرمان و هدف شانرا تشكيل ميداد و ميدهد. البته، نميتوان منكر اشتباه ها، پارۀ كجروي ها و اقدام های غير ضروری و مضر به حال جامعه و آرمانهای وعده داده شدۀ خود شان و انتظارات مردم به وسيلۀ افراد معدودی در جريان كار و مبارزۀ پُر از دشواريها، گرديد.

رفقا و همرزمان گرامی !

بالای ديروز مكث طولانی نميكنم. به امروز توجه مينمايم، به امروزی كه هنوز در وطن ما، به جای جاری شدن آب در مزارع، آب نوشيدنی در خانه ها و كلبه های گلين اكثريت مردم و در خيمه های پلاستيكی عودت كننده گان وطن، خون بيگناهان و فرزندان غريب در كوچه و بازار، به وسيلهۀ قاتلان و آدمكشان اجنبی پرست، ريختانده ميشود و جريان دارد. به امروز وطن توجه ميكنم كه اكثريت آن مردم شريفی كه احزاب، تنظيمها و شخصيت های متعدد دينی و سياسی، سالها بالای نام، دين و فرهنگ ايشان تجارت نموده و مليارد ها دالر (در دوران جنگ داخلی (جهاد؟) به دست آوردند ولی شكم آن مردم مظلوم، حد اقل با نان خشك سير نه شد. به امروزی بايد فكر كنيم كه (روز ما، چون قلب بدخواهان ما تيره) است و نه تنها نيروهای ملی دموكرات، حلقات و شخصيت های مذهبی غير افراطی و خَيـِر، بلكه خود ما به بحران وحدت و همبستگی جدی مواجه هستيم و از اين همه بی اتفاقيها، فقط بنياد گرايان خون ريز داخلی و حلقات آدم كش و تجار دينی پاكستانی، عربی و منطقه، سود می برند و ثروت می اندوزند و به عمر ننگين و زنده گی پرازيتی خود وقت بيشتر كمايی ميكنند.

بايد، با چشمان باز حوادث و حقايق را دنبال كنيم. ببينيد، ارتجاع سياه و خون ريز ايتلافی، (نظامی، استخباراتی، مذهبی «داخلی وخارجی») در پاكستان، تحمل بی نظير بوتو را نداشت و اورا با بيرحمی به قتل رسانيد. آيا آنها تحمل شكل گيری افغانستان آرام، شگوفان، دموكرات و مترقی را خواهند داشت ؟ چرا اسراييل با وجود ده ها فيصله نامۀ ملل متحد، تا هنوز خون فلسطينيها را ميريزد و اجازه نميدهد كه آن مردم قهرمان و مظلوم، صاحب دولت مستقل در سرزمين پدری خود شان شوند. پاكستان در منطقۀ ما، همان نقش اسراييل را بازی ميكند و هر دو دولت غاصب و مولود غير طبيعی به وسيلۀ دولت استعماری انگليس، در يك زمان و به خاطر هدف واحد، زاييده و خلق گرديده است.

در چنين شرايطی، بايد وطنی تر، با احساس تر، وسيع تر و ملی فكر كنيم و به اين بينديشيم كه وطن بحران زده ای مثل افغانستان را كه ميدان تاخت و تاز نيرومند ترين قدرتهای نظامی گرديده است و تا دو گوش در بی ثباتی و بحران غرق است، نميتوان به وسيلۀاردوهای كمكی خارجی كه وظايف متعدد و دراز مدتی را در منطقه دارند و يا به وسيلۀ سربازان اجير و يا قراردادی داخلی، نجات داد. بايد، هر افغان وطن پرست، سرباز وطن خود گردد و در استقامتهای مختلف برای فداكاری و جان بازی، آمادۀ خدمت گذاری به وطن و مردم خود شود.

اين هدفِ بزرگ هرگز تحقق نخواهد يافت، مگر آنكه جبهۀ وسيع وطن پرستان و ترقيخواهان ايجاد و تحكيم پيدا كند. اين جبهه، بايد برای نابودی بنياد گرايی و تعصبات كور مذهبی، سياسی، قومی و زبانی، برای ضديت با ظلم، خيانت، معامله گری، برای مهار كردن افراد و باندهای غارتگر، مردم آزار و فريب كار و ظالم و برای تأمين صلح و امنييت، اطمينان و تحقق دموكراسی حقيقی و واقعاً مردم سالار، تحكيم قانونيت، استحكام پايه های برادری و همبسته گی بين تمام اقوام و زبانها از طريق برابری كامل حقوقی شهروندی، بهبود شرايط دشوار زنده گی مردم، نابودی فقر و تقليل درد و آلام مختلف افغانها و تحقق ساير اهداف بزرگ ملی، وارد مبارزه گردد و به بديل قانونمند هر تغيير و تحول سياسی قانونمند و يا احتمالی مبدل گردد.

بايد بدانيم كه با اين تفرقۀ سياسی، قومی، زبانی و سمتی، درموجوديت اين همه تعصب و برتری طلبيهای قومی، لسانی و سياسی، با اين همه مداخله های خارجی دشمنان و همكاران طماع و تا ديروز دشمن، با موجوديت بيشتر از ۸۵ حزب، تنظيم و ده ها گروه ديگر، در شرايطی كه ايتلاف حكومتی شكننده ای قدرت را در دست دارد؛ برای آن نميتوان انتظار متحد شدن مردم و شركت شان در دفع و طرد دشمنان مسلح افغانستان و مخالفان حاكميت فعلی را داشت كه از يكطرف مردم از اصلاحات نيم بند، ناكام و بدون پلان و بدون اولويت دادن به رفع نيازمنديهای اوليه و مبرم مردم، عدم كوتاه ساختن دستهای غارتگران داخلی و خارجی از مال و جان افغانها، نا اميد شده اند و از طرف ديگر، دولت نيز در جذب و بكار گيری ده ها هزار انسان مسلكی، فنی، نظامی و ملكی وطن پرست و باتجربه، بنابر موضع گيری تا حال جهادی، قسماً طالبی و مطابق به خواست پاكستان، تا حدودی ايران و ضرورت صحه گذاری و تاييد حتمی امريكاييها و سايرين، كوتاهی و قصور جدی دارد.

اين پرابلمها، در شرايطی ادامه و مشكل آفرين گرديده است كه تمام اقشار جامعه را مرض بی اعتمادی و بی اتفاقی دربر گرفته است. برای ما كه خودرا از جملۀ بهترين و صادق ترين فرزندان وطن ميدانيم، آيا جای شرم و خجالت نيست كه با ادعا های بلند بالای متحد ساختن مردم، به وجود آوردن جبهه ها و اتحاد ها حداقل مشكل بی اتفاقيها، بی اعتماديها و رقابت های ناسالم دشمنانۀ گروپی و شخصی خودرا حل كرده نميتوانيم، ولی مي خواهيم سايرين را، دوستان و حتا مخالفان تا ديروز تفنگ نشانه گرفته عليه خود ما را، برای اهداف بزرگتر متحد نماييم. !

آيا، نبايد از رفقای محترم خود با كل اخلاص بپرسيم كه : شما كه با احزاب وشخصيت های مختلف سياسی ومذهبی متحد شده ويا درفكر تقويهً خط سوم و ايجاد جبهه با ايشان هستيد، نميتوانيد با ياران قديمی، هم حزب ودارای پيشينه ً طولانی ومشترك مبارزه وطن پرستانه كه خونهای بيشمار نزديكان، اعضای فاميلها ورفقا وهمرزمان ما، آن روابط وهمسويی را گره زده بود واستوار نگه ميداشت، كنار بياييد وازعناد ومخالفت بيمورد و صدمه رسان به نام، افتخارات وهويت سياسی مان، بگذريدوباهم مصالحه وتفاهم صادقانه نماييد.

تعدادی از رفقا، وقتی از حزب دموكراتيك خلق افغانستان و يا حزب وطن و يا از ضرورت وحدت آن حزب مشترك، نام برده ميشود، برای آن عكس العمل مخالف نشان ميدهند كه همين اكنون خود در احزاب و گروه هايی تنظيم شده و يا دقيق تر بگوييم، موقف خوبی (!) دارند. من هرگز به عدم تغيير يافتن نامها و اهداف سياسی، برای آن اعتقاد ندارم كه همه پديده ها در حال تغيير و تكامل بوده و مسايل زيادی وجود دارند كه جداً قابل باز نگری اند. ولی اين تغييرات و باز نگريها، نبايد به اساس صواب ديد گروه ها و احزاب تفسير و تعريف گردند. در اين مورد بايد تمام نورم ها و قواعد طبيعی رشد و تكامل را به درستی درك و مورد استفاده قرار داده و بر صواب و مضار اين تغييرات از تعمق فكری كار گرفته شود، نه آنكه با قومانده و نظريه پردازي های شخصی، در زمينه اقدام و گردن كشان(!) اين اوامر را محكوم به خيانت وبی ديسيپلينی (!) نماييم.

اعتقاد و نظر تعداد زيادی از رفقا اينست كه تغيير نام حزب ديروز و تجديد نظر بر اهداف برنامه وی آن، امر مستحيل و گناه نيست. اما، اين تجديد نظرها، از صلاحيت افراد و گروه های كوچكی نيست كه بطور مستقلانه و در غياب اكثريت قاطع حزبي های ديروز، بخود صلاحيت های نامحدود فكری و تشكيلاتی داده اند. هم چنان اين رفقا به اين عقيده اند كه اگر خانه سياسی، مشترك و بزرگی ساخته می شد، امكان نقل و انتقالات در عرصه های مختلف آسان تر می بود. حال كه به جای خانه بزرگ حزبی، خانه های كوچك و تنگ و تاريك و يا چندين خانه و محل تجمع ساخته شده است، افراد وحدت طلب حزب، راهی جز مراجعه به نام و عنوان حزبی ديروز، برای آن ندارند كه در غير اين صورت بايد به جای دو نام، از چندين نام و چندين هیئت رهبری، برای رفتن به سوی وحدت نام گرفته شود. تجربه نشان داده است كه اگر به صورت غير عمدی نيز نام بزرگان و مسوولين يكی از احزاب و گروه های رفيق موجود، فراموش و يا از (قيد قلم) باقی بماند، نظريه و طرح پيشنهادی را ولو خيلی مفيد و جامع هم باشد، بخاطر نبودن نام مبارك شان، به مزمت گرفته و رد ميكنند. لذا، خانه بزرگ ديروز، يگانه منبر وجايگاهيست كه همه گروه ها، احزاب و شخصيت های رفيق، خود را در آن پيدا كرده ميتوانند.

بياييد تا آن وقتی كه بتوانيم خانه مشترك خود را بسازيم و يا بازسازی كنيم و برنامه، اساسنامه، تشكيلات، مشی سياسی و نام طرف قبول به آن خانه را باثر مشاركت و سهم گيری همه و يا اكثريت قاطع رفقا، تدوين و تعیين نماييم، از نام حزب ديروز و آرمانهای مقدس حزبی مان، برای متحد شدن و وحدت مجدد و صادقانه كه خالی از هر نوع فريب و ريا و مبرا از عدم شفافيت و منزه از غير دموكراتيك بودن باشد، استفاده نموده و بهره ببريم و با هم يكی شويم. اين يكی شدن و متحد شدن ما، بدون شك تغييرات مفيد و سالمی را در جامعه، به نفع صلح، آزادی، دموكراسی و اتحاد وطن پرستان و كافه مردمان شريف و خسته از جنگ و تروريزم، بوجود می آورد.

رفقای عزيز !

چهل و سومين سالگرد تأسيس حزب مشترك مان را بشما صميمانه تبريك گفته، از همه شما همرزمان گرامی، طلب ميكنم كه بنام مردم مظلوم و نيازمند كمك و سزاوار حرمت گذاری و به نام ده ها هزار شهيد گل گون كفن حزب و مردم، بياييد، برای وحدت دوباره و صادقانه، باب گفتگو های سازنده را بطور مسوولانه آغاز نماييم و منتظر معجزه ها و جنبيدن اين و آن ولو دارای نقش هم باشند، برای آن نشويد كه وقت سوزيها و امروز و فردا سازی و يا موكول كردن كارها به وقت ديگر و اشخاص ديگر، مفيديت خود را بصورت جدی از دست داده است. امروز با اينكه، برای ما دير شده تلقی ميگردد ولی فردايی وجود نخواهد داشت. !

فرخنده باد چهل و سومين سالگرد تاسيس حزب دموكراتيك خلق افغانستان !

درود و احترام به مردم زحمت كش و قهرمان وطن ما !

درود به ارواح پاك همه شهدای حزب ما، شهدای مردم ما، به ابديت پيوسته گان ما و قربان شده گان جنبش وطن پرستانه و عدالت خواهانه افغانستان !

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org