امین الله مفکر امینی

 

همه ز خلقت یکسانیم

سرگردان به هرعبادتگهی برفتم

بسی مسجد و کلیسا و بتخانه بدیدم

به دیر کنشت و دیر مغان هم گذر کردم

ز زاهد و راهب، مرشد و پیر طریقت و پیر مغان

دیدم همه، برسم و طریق خود ها
هر یک به زبانی به جستجوی خالق هستی

خالقی که ذاتش یکی باشد و ندارد مثل و مانند

بنای معبودگاه ها، بدیدم همه ترکیبی از گل و خشت

در آن بنا ها همه به جستجوی یک هدف

که گویند و ستایندش بنام این و آن
ولی مراد یکی باشد و آن خدا باشد

خندیدم بر قصور کوتاهی های فکر بشر

که گر منزل یکی و هدف نیز باشد یکی

پس این کشمکش ها، بر سر چه، بهر کی و بهر چه؟

که همه انسانیم و از خلقت آدم و بخون یک رنگ

که باشد این ودیعه ای یکرنگی، صنعت دست خدا

که جز انسان و آدم، ز خلقت نبودست غایه ای دیگر

لوح هستی رنگ گرفت ز انسان و جوهر انسانی
لوح هستی رنگ گرفت ز انسان و جوهر انسانی

پس بیایید یکی گردیم
برزمیم بر تحقق، اهداف والای انسانی

نام انسان زنده سازیم و بر گردیم به اصل خویش

خط بطلان کشیم بر همه اوهام و ابهام و خود پرستی ها

خط بطلان کشیم بر همه اوهام و ابهام وخود پرستی ها

 

امین الله مفکرامینی

 2014-27-02

 

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org