Sun, 17 Apr 2016 20:23:28
فـاروق فــــــردا
لزوم های مطرحی در مفاهیم حقوق بشر و سایر کنوانسیون ها در این مورد، یکی پی دیگر از هم می پاشند. برنامه یک قطبی ساختن جهان و تشنه گان غصب منابع اقتصادی کشورهای فرودست، در لابلای شعار های اغوا کننده، توازن معیار های مراودات انسانی در جهان را با خطر مواجه ساخته اند.
تروریزم، چیزی نیست که اشخاص، سازمان ها و تشکل هایی بدون پشتوانه های قوی جهان گشایان، بتواند ساز و برگ ها و راهکارهای آن را شکل دهند. این پدیده از سالیان دراز بدین سو در برهه ها و ادوار مختلف تاریخ به تجربه گرفته شده است. من این اصطلاح را بار اول در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ، تالیف مرحوم غلام محمد غبار، از زبان دولتمداران انگلیس در هند برتانوی خوانده ام که به جهت تقسیم افغانستان میان انگلیس و ایران با سازماندهی حمله ایران از غرب بر افغانستان و اعزام «گروه تروریستی» از هند برتانوی به کابل به منظور ترور «شاه زمان» پادشاه بیگانه ستیز، پیمانی بسته کرده بودند. جلو تروریزم به مثابه وسیله رسیدن به هدف، همیشه در دست کشورهای حامی توطئه و غصب دیگران بوده و در مرحله های مختلفی از تاریخ به گونه های مختلف از آن استفاده کرده اند. همین کشور ها امروز نیز با صیقل کاری های جدیدی، می خواهند به جهت برهم زدن نظم جهانی با استفاده از این وسیله با رقبای شان به آئینه مصاف قدرت نمایی برایند.
متوکلین «جنگ های پر منفعت» با تسلط بر ذمام مدیریت آن، به طور مستقیم و بعضا در حدود و ثغور نیابتی، بر قربانیان شان می تازند و به جهت برهم زدن بنیاد بقاع خیر، به نهایت مایل و راغب اند که تروریزم را تا حد از بین بردن شخصیت های اول کشورها نیز بکار برده و بتوانند سرنوشت نظم جهانی را نه آن گونه که بایست، بل آن گونه که می خواهند رقم بزنند. چه از یک طرف داد از دموکراسی و حقوق بشر می زنند و از طرف دیگر شمشیر زنگ زده این وسیله را در تهدید فضیلت سالاری و فراغت حال و رفاهیت بال مردمان صلح خواه، آب و تاب می دهند تا آنچه در خزانه خیال شان گنجیده، بدست آرند.
گروه های معلوم الحالی زیر نام دین و مذهب، اهالی حل و عقد امور نیستند که سر به جیب عبادت فرو برند و به جهت مهاد و اساس و آرامش و رفاه مردم اهتمام نشان بدهند، بلکه به خاطر وحشت افزایی توسط بیگانه گان که در حقیقت دشمنان خود شان نیز می باشند ایجاد گردیده اند. این ها اجیرانی بیش نیستند که جز وسیله ای به خاطر رسیدن حامیان شان بر منابع دیگران از این طریق، کاری داشته باشند.
هدف حامیان سلطه جویی جهانی از ایجاد گروه های تروریستی این است، که در کنار کشتن و کشته شدن دیگران، مناطق تحت نظر باید از آتش وحشت هیبت نیز خالی نگردند و قربانیان شان به حدی ذلیل و بی هیچ شوند، که به قول نویسنده کمیته ۳۰۰، خود اسناد قربانی شدن شان را امضا کرده، به پای خود به قربانگاه ها بروند تا دشمنان شان به خوبی پشت گرم گردیده و فرصت یابند که با فتنه های عظیم و بی درد سر، چنان مستلزم تخریب عباد و بلاد گردند که از حد و عد افزون و حیّز ضبط و ادراک برون باشد. نمونه های انکار ناپذیر آن را در بسا نقاط دنیا از جمله عراق، تونس، لیبیا، مصر، سوریه و یمن مشاهده کردیم. ما افغانها در کشور خود یکی از این قربانی ها هستیم و اگر دشمنان صلح و آرامش را فرصت ها دستیاب گردد، شاید از طریق کشور ما، آسیای میانه را هم در پیش چشم ما به قربان گاه سوق داده و اختر اقبال شان را که در سایه همسایه بلند است در وبال و احتراق بیاندازند.
حامیان تروریزم، انسان هایی در کشور های عربی، ایران، حتی ترکیه، کشورهای شوروی سابق، به شمول آسیای میانه و افغانستان را نسل مازاد زندگی انسانی می دانند و تلاش دارند که با مستأصل گردانیدن تحمیلات، تکلفات عنیف بر ودایع خداوندی سرمایه ها، منابع طبیعی و جغرافیای آنان را زیر نام به تقدیم رسانیدن امداد و اسعاد، غصب و صاحبان اصلی آن ها را هیزم آتش اهداف سوزنده خودشان سازند. برنامه اصلی کشانیدن دامنه جنگ به منطقه، پیاده کردن سرنوشت عراق، لیبیا، مصر، تونس، یمن و سوریه در افغانستان، ایران و آسیای میانه می باشد. پریشانی اوضاع افغانستان در پیامد سناریو های افسانه یی، به جایی رسید که اینک از گرد باد ها گذشته و در رباط تیره توهم به بستر حله ی تشنج مبدل شده است. کشور ما در این سالها از داعیان گردن کلفت صلح جز این که پرده شقاوت، بصر بصیرتش را پوشید و قدم در بیابان بی پایان فرا نهاد، چی حاصلی بدست آورد؟ حتی راتق و فاتق امورش نیز در دست دیگران بوده، که از مردم مضطر و از وضعیت بیمناکش توقع فرمانبرداری و انقیاد دارند.
هنوز که تمام فرصت ها محو نشده اند، سوال بنیادی این است، آیا از تشنج و قربانی شدن خود به نفع دیگران پیش گیری کنیم و یا با کشور هایی در هماهنگی براییم که براستی بر ضد تروریزم مقابله می کنند؟ اکنون در راس این کشور ها روسیه قرار دارد که نمی گذارد میزان صلح جهانی از محور برون گردد. غلبه این کشور بر مواضع داعش در سوریه به جهت برگرداندن صلح و زنده گی به سوریایی ها، به وضوح ثابت کرد که منافع حکومات کشور های آماج هیبت داعش در این است که بر مسایل و رویداد ها از روزنه های دور اندیشی فکر کنند و نگذارند که آینده های ملت های شان قربانی هوس های دیگران شوند.
افسانه سازی ها برای ایجاد زمینه های جنگ در زیر شعار های صلح، گپ امروزی نیست. لیندن بینز جانسون، سی و پنجمین رییس جمهور امریکا سالیان پیش در مجمع عمومی ملل متحدگفته بود، «هر فرد و ملتی که خواستار صلح و بیزاری از جنگ است و یا مایل به «جنگ خوب» در برابر دشمن است، امریکا را در کنار خود می بیند که در هر گامی کنارش ایستاده است. »
اما اینک پانزده سال است که در هر گام به قول حامد کرزی امریکای گردن کلفت و بیش از چهل کشور متحد آن در کنار افغانستان هستند و حتی یک گام پیشتر که پیمان های استراتیژی و امنیتی نیز بین شان به امضا رسیده اند. اما راه صلح افغانستان همچنان مسدود و کشور در حضور این همه مبارزان ضد ترور!، روز تاروز به مواد مخدر و تروریزم وارداتی آنان، سینه خالی می کند. چه، آیا این پیمان ها به جهت نابودی پناهگاه های تروریست ها در پاکستان نبودند؟
قرار دادن افغانستان در موضع «جنگ خوب» و گسترش دادن «تروریزم روا» و «مخدرات حلال» به جهتی است که این کشور، به تخته خیز محکم عاملان فاکتورهای یاد شده به سوی آسیای میانه مبدل گردد، تا فدراتیف روسیه، که رقیب اصلی شان محاسبه شده، چند و چون دردسر سازی آنان را د زیر زناق خود حس کند. اما تا پیش از رسیدن به این مأمول، افغانستان باید در آتش جنگ هایی به بهانه های اختلافات مذهبی، قومی، سمتی و زبانی سوخته و به سرنوشت لیبیا، عراق و سوریه چنان مبتلا گردد که جز غلام بودن، هیچگاهی خطر برای تروریزم در آن متصور نباشد و این حالتی است که مردم افغانستان به مرده های متحرک مبدل گردند و با شانه های خود بار غنامند هستی شان را در پای دیگران بریزند.
از این جاست که در قدم اول، دولت افغانستان مکلف می گردد تا از مسیر قربانی شدنش در پای منار «جنگ خوب» و «تروریزم دین باوری غلط» و«مخدرات حلال» را جدا ساخته به بقای خود، مردم و کشور فکر کند.
با توجه به سخنان لیندن بینز جانسون، تصادفی تلقی نگردد که اشرف غنی رییس جمهور افغانستان گفته است، «جنگ افغانستان توسط دیگران، برای دیگران است».
واکاوی سخنان رییس جمهور افغانستان این مسئله را وضوح می بخشد که افغانستان قربانی توطئه ای گردیده که منافع آن را دیگران برای خودشان محاسبه کرده اند. بناء راه کشورما در مبارزه و احراز مقام موفقیت علیه تروریزم جز روزنه های روشنی انداز ضد تروریستی به جای دیگر منتهی شده نمی تواند و گزینش آن نیز کار دشوار نمی نماید.
تروریزم به نقطه عطف اهدافی مبدل گشته و در دو جهت آن دو نیروی متخاصمی اخذ موقع کرده اند. یکی سعی دارد آن را حمایت و تقویت کندو دیگر به جهت از بین بردن آن از روی زمین، نیرو به خرج میدهد که همانا فدراتیف روسیه و در کنارش کشورهای آماج امروز و فردای تروریزم می باشند.
روسیه کشور مقتدری است. با یک خیزش نه چندان بزرگ هوایی، تمام نادرستی های محاسبات خیالپردازانه حامیان تروریزم در مورد خود را به اثبات رساند. پس گشت های استحکامات عقبی داعش اعتراف صریح حامیان تروریزم در سوریه بر شکست خود و پذیرش روسیه به مثابه یک طرف نیرومند تاثیر گذار بر روند صلح جهانی می باشد، که حتی در خیال وخواب نیز تصور آن را نمی کردند. چه گفته های ولادیمیر پوتین رییس جمهو این کشور قوت خود را دارا است که گفته بود، تروریستان را در هرجایی که باشند از بین می بریم و شرط ملایمی که وی گذاشته این بود که کشور های اماج ترور در خواست کمک نمایند. این مسئله تا زمانی به این شرط وابسته مانده می تواند و در مقابله با «جنگ خوب و تروریزم روا» تأنی می کند، که کشور های آماج تروریزم یعنی افغانستان و همچنان آسیای میانه که کشور های حوزه مقناطیسی آن به حساب می روند و هنوز پیوند های ژرف و حساس اقتصادی، سیاسی و خونی بین هم دارند، با خطر مستقیم تروریزم سازماندهی شده واقع نگردند که روسیه واقعا از آن برای خودش احساس خطر نماید.
روسیه با حمله بر مواضع داعش در سوریه کارش را اتمام یافته نمی بیند. هر لحظه ناظر اوضاع افغانستان بوده و انتظار دارد که این کشور و متحدین گردن کلفتش با استفاده از پیمان های امضا شده استراتیژیک و امنیتی به چی مدت دیگر برای از بین بردن مراکز آموزشی، کمپ ها و پناهگاه تروریستی در پاکستان، نیاز دارند؟. دیگر تا چی حد گسترش دسته های تروریستی در خاک افغانستان افسانه سازی می گردند؟ و یا نقاط استراتیژیک افغانستان تا چی وقت به باز های اکمالاتی مناطق دیگر در نا آرامی بسر می برند؟. روسیه چشم براه است، بداند که تا چی وقت با این مسئله برخورد های دو گانه یی صورت می گیرد؟ هرگاه جمعبندی انتظارات این کشور بدین منتج گردد که تروریست ها فکر کنند که این کشور از خود و مناظق پیرامونش آگاهی ندارد و اقدامی مشابه اقدامات در سوریه را انجام نمی دهد ساده لوحانه اندیشیده اند.
برخی ها بدین باورند که روسیه از خود و از سرحدات خود نگران است. از یک جهت این گپ درست است، هیچ کشوری نمی خواهد منافع ملیش با خطر مواجه گردد. اما روسیه از ستر سرحداتش نگران نیست، از آن نگران است که افغانستان فرصت های مناسب به همرکابی با روسیه را در از بین بردن تروریسم را از دست خواهد داد. افغانستان عملا در جریان ۱۳ سال حکومت حامد کرزی به بستر نرم رویش و تربیت تروریسم مبدل شده که به کشور های آسیای میانه و مناطق تحت نفوذ تاثیرات متقابل با روسیه، همسایه آرام و بی درد سر نمی باشد. دغدغه هر حرکت در افغانستان بر همسایه هایش تاثیر میگذارد. در میان گروه های تروریستی در افغانستان به علاوه اتباع کشورما، پاکستانیها، عرب ها، سودانی ها، چینایی ها و غیره، شهروندان فدراتیف روسیه و آسیای میانه هم کم نیستند. کی و به چی منظور به آنان آموزش حربی وعقیده یی می دهند؟ به چی منظور روی آنها سرمایه گذاری صورت می گیرد؟ این ها به چی منظور شمال افغانستان را به طرف ناآرامی هایی برده که هر روز در آن ده ها افغان کشته می شوند؟ تا کی و برای چی؟
روسیه با درنظر داشت نکات تذکار یافته، این پرسش را مطرح می سازد که آیا، بعد از امضای پیمان امنیتی، ثبات و امنیت در چی وضعیت واقع گردیده است؟. مقامات این کشور با صراحت می گویند که نظامیان روسیه به تفکرات ساده لوحانه و اتهامات افسانه یی حامیان تروریزم توجه نخواهند کرد. این مقامات می افزایند که به مانند هر کشور دیگر، برای روسیه نیز منافع ملی خودش حایز اهمیت می باشد. نتیجه بدست آمده این است که فدراتیف روسیه با توجه به مسایل یاد شده، خود را مکلف می دانند که به خاطر جلوگیری از خطراتی که متوجه منافع ملی اش می باشد به حفظ منافع ملی کشورهای ساحه نفوذ و منافع ملی کشورهایی که بدون خواست خودشان آماج تروریسم شده و از آن جا این خطر گسترش می یابد واکنش جدی و فیصله کنی از خود نشان دهد. این واکنش ها کمتر از اقدامات در سوریه نخواهند بود و سهل انگاری از آن هم، اشتباه جبران ناپذیری بیش و کم نیست.
زاویه ها و هاویه های دید سالم می رسانند که هلهله های پیش منظری تبلیغاتی برای تروریزم و سر و صدای مبارزات خیالی بر ضد آن، در ابعاد مختلف، افسانه هایی اند که از عقب با خود برنامه های دیگری را حمل می کنند. مهم است تا افغانستان و کشور های آسیای میانه این موضوع را درک کنند.
اقدامات استراتیژیک طرفدارن یک قطبی جهان بازگوینده آن اند که جنگ تباه کن هشت ساله ایران و عراق از برون سازمان یافته بود. تا هر دو کشور هم از لحاظ نیروی جسمی و هم از لحاظ اقتصاد در انتگرال های محاسباتی و محاط دامنه های تنگ، از فروپاشی گزیری نیابند. رسانیدن عراق به حد فروپاشی، جزء برنامه هایی بود که امروز یکی پی دیگر به منصه اجرا گذاشته می شوند. اگر احساس وطنپرستانه مردم ایران نبود، که حکومت اسلامی آن کشور به جهت ابقای خود سخت از آن استفاده برد، خدا میداند که جغرافیای امروز منطقه چی وضعیتی می داشت؟
جهان عرب در حال حاضر، بر اثر نامردی های خود شان نه تنها به منطقه شرم جهان اسلام و خطر جهانی مبدل گردیده، بلکه خودش برای خودش نیز به مار آستین و دشمن خود دارد مبدل می گردد، که هم خود را نیش می زند و به صطلاح سر خود را خورده روان است تاجهان را نیز با خطرات جبران ناپذیری مواجه بسازد و هم به جهان خطر تولید می کند. جهان عرب، به گونه ای، بستر این خطرات گردیده است که جز زایش وحشت برای برهم زنی محاسبات زیست باهمی، حرکتی مثبت از آن متصور شده نمی تواند. چه در حالت های آرام نیز دیده ایم که این خطه ظرفیت فرهنگی به جهت سازش با انکشافات را در خود نپرورانده که می توانستند دگر گونی های مثبتی در زندگی مردمان شان را مشاهده کنند. حامیان تروریزم به خوبی می دانند که کشور های اسلامی و بویژه سرزمین های عرب هابه مثابه زمینه ساز خوب نضج دادن به زایش های خشونت مورد استفاده قرار گرفته می توانند. یادمان نرود که تمام حرکت های وحشت زایی از این خطه، زیر نام اسلام، سبب بدنامی دین مقدس محمدی نیز خواهند شد که دیوار حمایتش در دست کفار بوده و منافعش در جیب اغیار دین فرو خواهد ریخت.
درس های حوادث سالهای اخیر جهان عرب تجاربی را در پیش روی ما گذاشته که دیر یازود سرنوشت مارا بدان پیوند می زند. آیا این را می خواهیم؟. اگر هر کشوری بویژه افغانستان، آسیای میانه و یا حتی به نوعی ایران، آن را تجربه کند، سرنوشتی بهتر از عراق، لیبیا و سوریه ی امروز را نخواهد داشت، که می خواستند آن ها برای ما الگو بسازند.
آن چه که جهان صلح خواه و ضد جنگ از حملات ضد تروریستی فدراتیف روسیه در سوریه، آموخت، این است که حامیان تروریزم تنها این پدیده را در معرض نابودی قرار نداه، بل که خود را نیز با سرسامی تباه کننده ای مواجه ساخته اند که جز اعتراف بر شکست، گزیری دیگر ندارند و امروز می بینند که امیدهای جلوگیری از بین رفتن نسل ها در کشور های اماج خطر، بار دیگر زنده شده اند، سمت و سویی یافته و در صف مخالف تروریزم قرار گرفته اند.
از آن جا که تلاش ها خاتمه نیافته بناء درک چند نکته در این راستا بسیار ضروری می باشد: خط قرمزی میان تروریزم و حامیان بین المللی اش با فدراتیف روسیه و کشور های واقع در معرض خطر کشیده شده است. واکاوی ها و پژوهش ها نیز قطعه اصلی سیاست های یک جانبه جهانی حامیان تروریزم را رخ داده و آن را از حد پرده پوشی های استخباراتی برون کرده اند. واضح شده که با از بین بردن معمرالقذافی در لیبیا و صدام حسین در عراق، چشم کسی از لشکر سیاسی عرب نمی سوزد. برنامه ای که حامیان تروریزم رویدست دارند این است، که از یک طرف عرب به برده و غلام مبدل گردیده و اسرائیل به مثابه بادار شان به طور گسترده قد علم نموده و از آن جا تشکل های داعش و خراسان، سلفی ها و غیره به جهت صدور تروریزم ایران، افغانستان و کشور های آسیای میانه را هدف قرار داده و پای روسیه را در یک عمل انجام یافته در جنگ نا متوازنی بکشانند که اگر حرکت و دفاع می کند توان اقتصادی نداشته باشد و اگر دفاع نکند باید مرگ تدریجی خود را چون فیلم هندی مشاهده نماید. اما مسوولین دولتی روسیه کاملا به دید دیگر این مسئله را بررسی کرده می گویند که حوادث سوریه دیگر به این خیال بافی های واهی نقطه پایان گذاشته است.
دانستن این نکته حایز اهمیت است: پیش از آن که تروریست ها در سوریه از بین بروند، تعداد زیاد شان، شاید هم به این بهانه در افغانستان جا به جا شده و در آسیای میانه در صورت پیروزی های احتمالی، محلاتی برای شان مشخص گردیده اند. به قول آنها سوریه مرکز زایش داعش، خراسان و سلفی ها و افغانستان بستر تجمع به جهت فعالیت های بعدی خیزش به سوی آسیای میانه می باشد. آیا افغانستان که به نحوی از جنگ سی ساله با پاشنه های فرسوده راه می رود، از سینه باز کردن به تروریزم بین المللی جز تباهی و ویرانی و از هم پاشیده گی سودی برده می تواند؟ آیا فرزندان افغانستان اجازه می دهند کشور شان با چنین سرنوشت مواجه گردد؟، در این صورت افغانستان یا باید به دریای خون مبدل گردد و یا به تجزیه ای که سرنوشت آن بد تر از اتحاد خونبار خواهد بود، بپیوندد؟ آسیای میانه هر گز چنین چیزی را آرزو ندارد و نمی خواهد که دستخوش بازی هایی گردد که جز ویرانی به ملت های شان سودی دیگر نداشته باشد.
روسیه با دهها دلیل موجهی، همان گونه که خود بار نابودی تروریزم در جهان را برعهده گرفته، علاقمند هست که تمام کشور ها ونهاد های مبارزه علیه تروریزم را به درخواست و خواهش خود شان در هر نقطه جهان کمک و یاری برساند. مثلا سوریه و افغانستان دو کشوری اند که به تروریسم منابع آموزش و صدور آن نسبت داده می شوند و جالب این است که این سخنان دوستداران تروریسم در حالی مطرح می گردند که می خواهند نظر مردم را از سوی پاکستان بگردانند که زادگاه اصلی تروریسم در آن جا نهادینه شده است.
سوریه بر علاوه سیاست های بین المللی و دلایلی مبنی بر گسترش خطر های جهانی در قدم اول خود قربانی تروریزم بوده و افغانستان به حیث یکی از نزدیک ترین همسایه های روسیه که هم قربانی خواهد بود و هم راه ترانزیت به دیگر کشور های همسایه، از جمله آسیای میانه، برای روسیه در حد یک سان حایز اهمیت و توجه می باشند. افغانستان حتی بیشتر از سوریه.
تجربه سوریه مبنی بر خواست کمک از روسیه، درس بزرگی برای بقای آنکشور تثبیت گردید. این درس و تجربه می تواند در هر کشور دیگری که خود را با خطر تروریزم مواجه می داند مورد توجه واقع گردد.
افغانستان و آسیای میانه از جمله مناطقی اند که داعش و یا هر گروه تروریستی دیگر می تواند از آن ها به مثابه تخته های خیز، به جهت ناآرام ساختن روسیه و هر کشور دیگر وسیعا استفاده نمایند، این کار در قدم اول در حالی صورت می گیرد که نخست افغانستان و آسیای میانه مانند سوریه در حلقوم تروریزم فرو برده شود و خاک ودود ملت به آسمان ها بلند گردد.
افغانستان بنابر موضعیت خود مورد توجه علاقه فدراتیف روسیه به خاطر جستجوی زمینه های مشترک مبارزه بر ضد تروریزم می باشد.
رسانه های افغانستان تا کنون چندین بار از وجود هزاران تبعه روسیه و کشور های آسیای میانه که در افغانستان تربیت تروریستی یافته خبر داده اند، این ها درحال حاضر، عمدتا در شمال افغانستان قرار دارند که به منظور وارد شدن به آسیای میانه و بعد پخش شدن در نقاط مختلف این کشور ها و رسیدن شان به روسیه، هدف نهایی حامیان تروریزم جهانی می باشد. این بدان معنی نخواهد بود که داعش از افغانستان و کشور های آسیای میانه به مثابه سرک های قیر ریزی شده استفاده خواهد کرد، مسلما کاری صورت خواهد بست که مانند سوریه نخست این کشور ها را در آتش سوزانده و سپس نیت به سوی روسیه خواهد کرد، اگر فرصت بیابد.
روسیه به هیچ صورت علاقمند نیست که تروریزم را این قدر وقت بدهد که مجبوراً در داخل کشور خود با او مبارزه کند. این کار و این تجربه را افغانستان و آسیای میانه پیشتر از روسیه باید به درک خود رسانده و به این مسئله پی ببرند، تا پیش از نابودی های قطعی در مبارزه علیه تروریزم و منافع شان را در اتحاد با فدراتیف روسیه مطالعه کنند. تا دیر نشده، تجارب و درس ها نیز نشان می دهند که اگر سوریه وقتتر در همکاری با روسیه می پیوست شاید، به مراتب استوار تر از امروز و مردمش تا این حد خوار و ذلیل نمی شد.
به خاطر قانونمند ساختن مبارزه علیه ترویزم و ایجاد اتحاد و همگانی، راه های برون رفت را نتیجتاً چنین بر می شمارم:
چی باید کرد قضیه در این خلاصه می گردد که، در قدم اول هماهنگی مبارزاتی علیه تروریزم میان افغانستان و کشور های آسیای میانه ایجاد گردد. افغانستان و کشورها پیمان مشترک امنیتی امضا نمایند. طبق این پیمان هر کشور در موقع ضرورت صلاحیت در خواست کمک نیرو از متعهدین خود رامی داشته باشد. دفتر سکرتریت مسول اطلاعاتی میان کشور های امضا کننده پیمان تاسیس گردیده و بر مبنای ان امور کشورها در این عرصه ها به خوبی هماهنگ شده می تواند.
بر بنیاد این پیمان یک نیروی مشترک افغان و آسیای میانه تحت یک قومانده قوی ایجاد گردد که صلاحیت عام و تام عملیات علیه تروریزم در هر نقطه افغانستان و آسیای میانه را داشته باشد.
بعد از امضای پیمان چند کشوری یک پیمان امنیتی با فدراتیف روسیه امضا گردد و جای برای هر کشور دیگری که خود را اماج خطر تروریزم می داند خالی گذاشته شود. این پیمان نه تنها که عملا کشور های امضا کننده را بر تروریزم فایق خواهد آورد بلکه از لحاظ روانی مورال تروریزم را در منطفه نیز خنثی می کند و جرات حامیانش را در دور تر ها از بین می برد. این مسئله می تواند در میان کشور های عضو شانگهای نیز قابل مطالعه و تصمیم گیری باشد.
ختم
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي
نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)