سه شنبه، ۱۰ جنوری ۲۰۱۲

خواب دید در جوزجان یک کودکی      شعر میآموخت زنزد رودکی 

رودکی از قــصه هـای مــولیان     بهر کودک مینمود از دل و جان

کودک هم در شهر شعر پرواز کرد     شعر خود را اینچنین آغاز کرد:

 

بوی گند "طالبان" آید همی

یاد ظلم ظالمان آید همی

ز قول «جوبائیدن» گویم سخن

خصـم جانیی زنان آید همی

هموطن بیدار باش سنگر بگیر

چون لشکر تازیان آید همی

کرگسان با منقار خونین خود

در شکار قــمریان آید همی

باز دشمن از سر کینه و خشم

در حــریم بامـــیان آید هـــمی

"طالب" بی فرهنگ اصنام ستیز

بر انهــدام آن بتان آیــد همی

نه ز صوبه، بلکه اینبار از قطر

در کوه ما آتشفشان آید همی

اسم "طالب" تا برم، در یاد من

کرزی نا مهـربان آید هـمی

من نترسم بعد ازین از تازیان

در سنگرم شیر ژیان آید همی

همچو رستم گرُز کوبم بر سرش

"طالـبان" اندر فغان آید هـــمی

(جوزجانی)

۷ جنوری ۲۰۱۲

 

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org