یکشنبه، ۸ مارچ ۲۰۰۹

بخش ۲

(صباح)

 

(یک پژوهش مستند در مورد اوضاع سیاسی، نظامی و اقتصادی افغانستان با اتکاء به بخشهای خبری و تحلیلی، داخلی و بین المللی)

 

تروریزم وبازی های پشت پرده

 

ناامیدی مردم از دولت كرزی و حضور قدرت‌های خارجیدرافغانستان باعث افزایش نبردهای نظامی طولانی مدت شده است. فقر زیاد از یك سو، اعتقادات قوی مذهبی وعدم بروز تغییرات جدید، از سوی دیگر.منابع مطلع در ناتو می‌گویند: با وجود تضعیف رهبران طالبان، هنوز تعداد زیادی ازفرماندهان وافراد نظامی رده پایین وجود دارند كه ساختارهای بسیار پیچیده تری راایجاد كردند. نكته جالب و مهم این است كه همگی این افراد در پاكستان به سر می‌برند.

ترورو تروریزم از اصطلاحات قرن اخیر است كه عده‌ای برای رسیدن به مقاصد خود آنرا انتخاب می‌كنند. مسأله تروریسم بیشتر از آن جهت برای ما اهمیت پیدا كرده كهواقعه یازده سپتامبر در آمریكا اتفاق افتاد و انگشت اتهام به سوی شرق ومسلمانان نشانه گرفتهو اسلام دین خشونت و ترور نام گرفت. در فرهنگپارسی دری در لغت نامه دهخدا در معنی ترور آمده است: «ترور مأخوذ از فرانسه و به معنایقتل سیاسی با اسلحه و تروریست طرفدار خشونت عمل و ایجاد رعب و ترس است». عمیدزنجانی می‌گویند: هر نوع عملی كه به منظور اهداف غیرانسانی و در جهت افساد ومتضمن به خطر افكندن امنیت و ایجاد زمینه تعرض و محدودیت در مورد حقوق مشروع بشری وموجب سلب آرامش شود... مهمترین عنصر در تعریف تهدید و ارعاب (تروریسم) همانا سلبامنیت است كه آن را تا حد بزرگترین جنایات برای بشر خطرناك می‌سازد.فهوی هویدی از روزنامه نگاران عرب معتقداست:

 اصولا واژه ارهاب در فرهنگ اسلامی ما جایی ندارد و اخیرا راه یافته است و بهتروریسم ترجمه شده است. بنابراین شاید بهترینترجمه برای تروریسم «اعمال خشونت سیاسی» باشد.
به نظر می‌رسد اگر تروریسم را به صورت زیر تعریف كنیم تاحدودی به واقعیت نزدیك‌تر خواهیم شد:
تروریسم عبارت است از توسل به زور واقدامات خشونت آمیز با انگیزه و اهداف سیاسی یا غیرسیاسی كه به طور پراكنده ومخفیانه انجام می‌پذیرد، ‌به گونه‌ای كه عنوان دفاع مشروع بر آن قابل صدق نباشد.

ترور اقدامیغیرانسانی و از نگاه وجدان بشری و منابع حقوقی محكوم است.
آنچه كه تروریسم رابا مشكل مواجه ساخته تمایز بین دفاع مشروع و مبارزات نهضت‌های آزادی‌بخش و مبارزاتتعیین و تشخیص مصادیق آنها و فرق گذاشتن بین تروریسم و این مبارزه است.

از تعریف تروریسم در كنوانسیون كشورهای اسلامی به دست می‌آید كه مصادیق تروریسمعبارتند از: سوء قصد، تهدید جان افراد بی‌گناه و تهدیدهای دیگر، ایجاد رعب و ترس،آدم‌ربائی، گروگان گیری، رفتار خشونت‌بار توأم با ارعاب و ایجاد ترس، اقداممسلحانه‌ای كه امكان آسیب رساندن به غیرنظامیان یا افراد بی‌گناه داشته باشد، تعدیبه جان و مال و حیثیت مأموریت دیپلماتیكی، ایجاد ناامنی و اخلال در نظم و امنیت وآسایش عمومی، و مساعدت مالی و سایر امكانات به تروریست‌ها، تخریب یا تهدید به تخریباموال شخصی و عمومی و محیط زیست.

سابقه القاعده به موجودیت قوایی شوروی به افغانستان باز می گردد، زمانی كه گروهی از رزمندگان مسلمان از كشورهای مختلف غرض کمک به مجاهدین كه تحت حمایت وهدایت آمریكا و پاكستان بود پیوستند. القاعده سازمان بسیج كننده اصلی جنگجویان از كشورهای اسلامی بود و کمک های های لوژستیكی را برای آن ها فراهم می آورد. در سال های بعد به خصوص از هنگام اعزام نیروهای آمریكایی و انگلیسی به دعوت سعودی ها برای آزاد سازی كویت از عراق، مخالفت القاعده متوجه آمریكا و انگلیس شد كه آن ها را سركوب كننده مسلمانان می دانستند. القاعده عمدتاً مسئول حملات یازده سپتامبر۲۰۰۱ به مركز تجارت جهانی در نیویارك و پنتاگون دانسته می شود و تصور می رود الهام بخش بسیاری حملات بر ضد اهداف نظامی و غیرنظامی باشد. اسامه بن لادن و ایمن الظواهری اعضاء اصلی شورای مركزی القاعده هستند. ایدئولوژی القاعده را از یك طرف می توان تا نوشته های سید قطب، متفكر برجسته اخوان المسلمین، و از طرف دیگر تا سلفی گری ردیابی كرد. هدف این سازمان در اعلامیه هایش احیاء خلافت اسلامی در جهان اعلام می شود و مخالفت با اسرائیل به خصوص در آن بارز است. القاعده معتقد است كه دولت های غربی و به خصوص دولت آمریكا با دخالت در امور ملت های اسلامی برخلاف منافع آن ها عمل می كنند.

طالبان گروه اسلامی افراطی است كه حكومت را در سال نودوشش تا دوهزارویک در دست داشت. در طول این سال ها تنها سه كشور امارات متحد عربی، پاكستان و عربستان سعودی این حكومت را به رسمیت شناختند.

سؤال این است، طالبان كیست؟ ذهنیت مشترك همه مااز طالبان، گروهی مذهبی تندرو باریشهای بلند است كه درسراسر افغانستان مستقر بودند و مخالفان عقاید مذهبی خود رابه هلاكت می‌رساندند.بدین ترتیب نهضتی را تشكیل داده بودند كه در آن روزها نیز طرفدارانی پیدا كردهبود. افزایش خشونتهای تندروانه این نهضت باعث شد كه غرب تلاش‌های خود را برایبرقراری آرامش در افغانستان آغاز نماید.

طالبان عمدتاً ازمناطق پشتون نشین افغانستان و ایالات سرحد شمال غربی پاكستان سربرآورده ولی درصفوف آنان تاجیکها وازبیکها نیزوجوددارد. ( باید گفت که خط فکری طالبان و پشتونهای باغرورافغانستان تفاوت کلی دارد ) درعین حال بسیاری از داوطلبان از جهان عرب و سایر نقاط جهان طی این سالها به صفوف آنان پیوستند. پس از سقوط حاکمیت ح.د.خ.ا – وحکومت دکترنجیب الله، افغانستان به میدان جنگ داخلی وزورآزمایی قدرت پرستان مختلف مبدل شد. در این میان طالبان نهایتاً به عنوان گروهی كه توانایی برقراری نظم را داشتند ظهور نمودند.

شروع كار طالبان به ماجرایی بهار نودوچهارمیلادی نسبت داده می شود، به این ترتیب این كاروان های كه در واقع مملو ازجنگجویان پاكستانی بودند به لباس طالبان در آمده بودند و پاكستانی ها آنان را تجهیز نموده و کمک مالی عربستان سعودی وامارات متحده عربی وحمایت سیاسی آمریکا راباخودداشتند وارد میدان متشنج افغانستان گردیدند. طالبان پیروزی های مكرری را بدست آوردند و در سال نودوشش كابل را تصرف كردند وپانزده ماه بعد تا شمال كشور هم پیش رفتند و در اگست نودوهشت مزار شریف را نیز فتح كردند.

دراین دوره نیروهای القاعده در اتحاد كامل با نیروهای طالبان قرار داشتند. بدنبال بمب گذاری های یازده سپتامبر، آمریكا برای تحویل دادن نیروی القاعده به طالبان اولتیماتوم داد و پس از مخالفت دولت طالبان با انجام این كار، شورای امنیت سازمان ملل قطع نامه ای را برای حمله نظامی به افغانستان صادر كرد. حمله نظامی نیروهای غربی باعث سقوط طالبان شد. ازآن به معد طالبان در نقاط مرزی افغانستان و پاكستان متمركز بوده اند و حملات خویش رابه نیروهای غربی و دولت ادامه داده اند.

طالبان در پاكستان تربیت یافته و ظهور كردند. کشوری كه دولت و اردوی آنلحظه اى از تحت نفوذ دنیاى غرب به خصوص آمریكا خارج نبوده در عصر دو قطبى بودن جهان، پاكستان به آمریكا تكیه داشت، «ای. اس.ای، همیشه تحت نفوذ «سیا» بوده و روابط نزدیك با هم داشته اند،به همین دلیل نیز هر وقت آمریكا خواسته اردوی پاكستان وارد عمل شده و زمام قدرت رابه دست گرفته است. پس این دو دولت و دو سازمان اطلاعاتى قوى نمى توانستند شناختى ازطالبان نداشته باشد و بى اطلاع از ایده ها و آرمانها و عملكرد طالبان باشند، بلكهدقیقاً همه تحركات آنان را زیر نظر داشته و كنترول مى كرد ند و علت اینكه علیهآنان در آغاز موضع خصمانه نگرفتند، بى اطلاعى و عدم شناخت نبوده بلكه چیزى دیگربوده است و آن اینكه: آمریكا، ضربه سختى از بنیادگرایى اسلامى شیعى ایران خورده بود، قطعشدن دست آمریكا از ایران خواب آرام را، از چشمان سازمانهاى اطلاعاتى آمریكا ربودهبود، ویقیناً نمى خواست، در افغانستان نیز چنین جریانى به حاكمیت برسد. و بهترینراه مقابله با این جریان، بد نام كردن آن در انظار عامه مردم بود.همه مى دانیم، طالبان داراى اندیشه سنتى بوده و خواهان ایجاد حكومت و خلافتاسلامی بطرزسعودی ها واحزاب بنیاد گراوافراطی پاکستان هستند، عقیده اى كه سیطره و غلبه را یكى از راههاى مشروع رسیدن به حاكمیتمى داند. وقتى این عقیده بنیادگرایى دینى با خصلت خشن افراطی درهم آمیختهشود، معلوم است چه پیامد و نتیجه اى در جامعه کثیر القبایلى مثل افغانستان بهوجود مى آورد. پیامد آن كشتار و ایجاد جو استبداد مطلق بود.

در چنین فضایى هیأتحاكم تا زمانى دوام مى آورد كه رقیب نداشته باشد تا فشار وارد سازد. این شرایط براى طالبان وجود نداشت، در حالى كه خودشان از این خلاء غافل بودند.و اما، آمریكا وهم پیمانان، به همه نقطه ضعفها آگاهى داشتند. پس آمریكا براىدستیابى به افغانستان و گسترش سیطره خود در این نقطه از جهان، به حضور طالباننیازمند بود تا با فشارهاى و كشتارهاى عمومى این جهالت پیشه گان افراطی، جاده را براى هجوم بعدى خودهموار سازد.

جاى هیچ شكى نیست كه شعار مبارزه با ترورسیم و ایجاد فضاى دموكراسى درافغانستانفریب بیش نبوده و نیست، چون افغانستان با آن اوضاع فلاكت بار اقتصادى و درگیریهاىقومی وقبیله اى نه فرصت حمایت از ترورسیم جهانى را داشت و نه هم توان حملات ترورسیتى درجهان به خصوص در آمریكا را در خود مى دید، تنها یك فرد از رهبران القاعده درافغانستان حضور داشت، همه تشكیلات او دركشورهاى عربى و پاكستان فعال بود آیا بهخاطر یك شخص باید هزینه گزاف مصرف كرد و یك كشور را تااینجا به چالش کشید.

آیا سازمان سیا، و اردوی مجهزوتادندان مسلح نمى توانستند بن لادن راترورویادستگیرنمایند؟. اما سخن در این استكه پاكستان، كشورهاى عربى والقا عده در اختیار آمریكا بود وآنان اگرمیخواستند نیازى برعملیات نظامی نداشتندامااصل مطلب این بودکه افغانستان در طول تاریخ سلطه اجانب را نپذیرفته بود. براى اولینباربا تصمیم مشترك خواستند تاروحیه وطنپرستی، شکست ناپذیری وآزادیخواهی تاریخی ملت رادرهمکاری با ووطنفروشان داخلی که همه چیزرادرپول وقدرت میبنند، درهم بشکنند.

در تابستان دوهزاروشش نیروهای امنیتی انگلیس تخمین زدند كه حدود یك هزار طالبدر هلمند وجود دارند. مطابق با این تخمین‌ها حسب نشرکه ازرسانه های خبری انتسشاریافته است تااکنون هزاران طالب کشته وزخمی اعلام گردیده است.

اما هنوز جبهه دشمن ازبین نرفته است و در منطقه‌ای هنوزتعداد زیادی طالب وجود دارد.با این وجود آیا مذاكره با طالبان اجتناب ناپذیراست؟ ازجانب دیگركرزی اغلب شكایت كرده كه كشورهای غربی به وعده‌هایشان برای بازسازی افغانستان عمل نكرده‌اند. اما بعید به نظر می‌رسد این اظهارات كشورهای غربی را متوجه بی‌اعتنایی‌ آنها به بازسازی افغانستان كند. امنیت رو به وخامت است و گزارشهای از اوضاع امنیتی از گسترش خشونت‌ها حكایت دارد.

عملیات‌های نظامی نیروهای ائتلافی علیه طالبان نه تنها به موفقیت‌های نرسیده بلکه طالبان هم از لحاظ فزیکی ومحاربه و هم از لحاظ تعداد رشد قابل توجهی یافته اند. 

نیروهای ناتو و ائتلافی هم چنین در حملات اخیرشان علیه طالبان با انتقاد شدید دولت در خصوص افزایش تلفات غیر نظامیان نیز روبرو شدند و كرزی اخیرا نیروهای خارجی را به انجام حملات بی‌ملاحظه متهم كرده كه در آن بسیاری ازغیر نظامیان قربانی شده‌اند. در حالی كه روند بازسازی افغانستان هم چنان از انتظارات فاصله‌ی زیادی گرفته، بعید به نظر می‌رسد اوضاع و شرایط عادی زندگی به این زودی‌ها در افغانستان حاكم شود.

طالبان و القاعده حملات بر ضد نیروهاى افغانستان و نیروهاى نظامى غربى را در پایگاه هاى عملیاتى خود واقع در بلوچستان پاكستان و مرزهاى شمال غربى طراحى مى كنند.

طالبان و حامی اصلی آنها یعنی شبكه القاعده پس از حمله نیروهای خارجی در سال دوهزارویکبه دلیل پراكندگی و شدت حملات نیروهای آمریكایی و سردرگمی، مبارزه خود را به صورت پراكنده و بدون برنامه انجام می‌دادند. در این دوره اغلب حملات آنان با تلفات سنگین و عدم موفقیت همراه بود. همچنین درسالهای ابتدایی به دلیل شدت حملات نیروهای آمریكایی و انگلیسی، طالبان حالت تدافعی و گریز از حملات را برگزیده بودند. مرحله دوم درگیری طالبان با نیروهای خارجی از اواسط سال ‪دوهزارودو و پس از سازماندهی در نواحی جنوب و شرق و درنواحی هم مرز پاكستان آغاز شد. در این دوره به دلیل ایجاد محدودیتهایی از سوی برخی كشورهای همسایه برای فعالیت طالبان، درگیری با نیروهای خارجی تا حدودی كاهش یافت.

نیروهای آمریكایی و انگلیسی كه از هفت سال پیش در جنوب و شرق افغانستان مستقر شده اند، تاكنون موفق به دستگیری ملا عمر، اسامه بن لادن وظواهری نشده‌اند. دراین میان دولت كابل نیز با وجود این نیروها توان اجرای برنامه- ای برای دستگیری رهبران طالبان و القاعده ندارد. و دولت در یك حركت نمادین اقدام به آزادی وکیل احمد متوكل وزیر خارجه دولت طالبان وعبدالسلام ضعیف سفیرطالبان دراسلام آباد كرد كه در سال دوهزارویکدستگیر شده بود. كرزی و نیروهای آمریكایی در ظاهر تصمیم داشتند با آزادی آنان و وساطت وی برخی سران میانه روی طالبان را جذب و در میان صفوفطالبان تفرقه ایجاد كنند. حضور متوكل در قندهار و آغاز فعالیت وی نیز پیامد مثبتی برای دولت آمریکا، انگلیس وافغانستان در پی نداشت. نكته دیگری كه در افزایش فعالیت نظامی طالبان حایز اهمیت است، همزمانی این افزایش با بحرانی شدن روابط كابل و اسلام آباد است. پاكستان كه حامی اصلی در به قدرت رسیدن طالبان بود از این گروه بعنوان برگ برنده و عامل فشار در روابط باكابل بخوبی‌استفاده می‌كند.

عدم كنترول مناطق قبایلی هم مرز افغانستان توسط دولت پاكستان عاملی شده كه دولت كابل قادر به مهار دشمنانش نباشد. در بسیاری موارد نیروهای طالبان هنگام درگیری به داخل خاك پاكستان فرار كرده و این امر تعقیب و نابودی آنها را ناممكن كرده است. با وجود این هرگاه كه اسلام آباد اراده كرده فعالیت تخریبی طالبان را كنترول و حتی متوقف كرده است.فعالیت طالبان كه بشکل جدی آغاز شده با هماهنگی در اجرا، برنامه ریزی دقیق، كمین در نقاط حساس و هجوم گسترده همراه است كه تلفات زیادی به نیروهای آمریكایی، انگلیسی و اردوی تازه تاسیس کشور وارد كرده‌اند. سازماندهی طالبان و جذب افراد جدید كه برخی از آنها از كشورهای دیگر به طالبان پیوسته اند، از نكات بارز تحول در درگیری های جنوب افغانستان است.

پاکستان با اتخاذ سیاست دو گانه در خصوص طالبان، شرایط مساعدی برای فعالیت گروههای تروریستی در منطقه فراهم کرده است. با سقوط طالبان مناطقی از پاکستان به مامن نیروهای طالبان تبدیل شد. در سالهای اخیر دولت پاکستان همواره از سوی آمریکا و افغانستان به حمایت و پشتیبانی از طالبان متهم شده است. به اعتقاد برخی کارشناسان، حمایت اسلام آباد از طالبان با هدف تقویت و افزایش نفوذ پاکستان در افغانستان صورت می گیرد.

مطالعه سیاست هاى كمكى در سال های گذشته بسیارى از تحلیل گران را متقاعد كرده است كه چنانچه اجراى استراتژى بین المللى كمك به افغانستان با همان فرض قبلى ادامه یابد در آن صورت نمى توان انتظار زیادى از بهبود اوضاع امنیتى داشت. این تصورى ساده لوحانه و خطرناك است كه با بیشتر كردن نیروهاى ناتو و افزایش اختیار عمل نیروهاى آمریكایى مى توان طالبان را شكست داد. افزایش عملیات نظامى ناتو در افغانستان و گسترش جست و جوهاى نیروهاى نظامى آمریكایى براى یافتن نیروهاى القاعده و طالبان، سبب به خطر افتادن جان عده بیشترى از سربازان آمریكایى و اروپایى و كاهش ذخایر مورد نیاز جامعه بین المللى به منظور سرمایه گذارى در اردوی ملى و بازسازى و توسعه جامعه مى شود.

 

توجه

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با کسب مجوز کتبی از «اصالت» مجاز است !

کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد.

Copyright©2006Esalat

www.esalat.org