کیها در مشکلات مردم طی هشت سال
آگاهانه نقش بازی کرده اند؟

بخش اول

(صباح)

 

(یک پژوهش مستند در مورد اوضاع سیاسی، نظامی و اقتصادی افغانستان با اتکاء به بخشهای خبری و تحلیلی، داخلی و بین المللی)

 

 

 

پیش گفتار

 

حضور گسترده تروریزم درافغانستان به معنای ناکامی جامعه بین المللی برای محقق کردن تمام وعده هایی که براساس آنها زندگی بهتری را پس ازجنگ برای مردم افغانستان به ارمغان خواهد آورد. بیش ازهفت سال از حمله امریکا به افغانستان می گذرند و کشورهنوزازفقدان امکانات اولیه رنج می برد و اکثر مردم افغانستان تنها به دنبال یک لقمه نان و یک سرپناه هستند. تحقیقات منابع گوناگون نشان دهنده این است که اکثر افغان ها نگران تامین آذوقه برای خانواده هایشان هستند. شکست جامعه جهانی در توجه کافی به نیازها و آرزوهای مردم افغانستان و کانالیزه کردن آنها به صورت سیاست های پاسخگوی مفید یکی از جنبه های کلیدی است که موجب افزایش تروریست ها در افغانستان گردیده است.

 

بشکنی ای قلم ای دست اگر    پیچی از خدمت محرومان سر

 

افغانستان عضو سازمان ملل متحد، یونسکو، شانگهای، اكو وسازمانهای دیگرمنطقوی وجهانی است.حكومت درافغانستان جمهوری اسلامی است. كشور دو مجلس دارد: ولسی جرگه با دوصدوچهل نو عضو و سنا با یکصدودوعضو. سن قانونی در كشور هجده سالگی است.نظام قضایی تلفیقی از قوانین شهروندی و دینی است. درحدود صدحزب سیاسی درکشورثپت وراجسترگردیده است.

چهارشنبه، ۴ مارچ ۲۰۰۹

 

در سالنوزده صدونودودوحاکمیت داکترنجیب الله سقوطنمود.آن‌گونه كه در دانشنامه اینترنتی ویكی پدیا آمده است، مجاهدین موفق به تشکیلدولت ملی نشدند و جای آنها را طالبان گرفت. طالبان نتوانستند بقایای مجاهدین را کهبر علیه آنها مقاومت می‌کردند به طور کامل سرکوب كند. امارت طالبان با حمله ائتلافبین‌المللی به رهبری امریکا از هم پاشید.

 

حکومت طالبان که از تاسیس درکابل الی سقوط آن در ماه اکتوبردوهزارویک پنج سال را دربرگرفت یکی ازسیاه ترین وبدنام ترین دوره های تاریخ شمرده میشود. نسل کشی، و زیرپا نمودن حقوق زنان، بستن دروازه های مکاتب، خصومت با علم، فرهنگ، هنر وهر آنچه با تمدن وانسانیت ارتباط داشت دربرنامه کار ی آنانقرارداشت.

 

هدف نهایی طراحان پروژه طالبان راخلع فرهنگی وازبین بردن دست آوردهای معنوی کشورما تشکیل میداد.

از سال دوهزارویک میلادی بعد از کنفرانس بندر اثر توافق گروه‌های جنگی وطرفداران غرب دولتموقت به رهبری کرزی روی کار آمد. حکومت در هفت دسامبر دوهزاروچهار میلادی به ریاستحامد کرزی شکل گرفت.

 

كرزى در مراسم تحلیف خود در كابل، در برابر نمایند گان و شخصیتهاى مناطق مختلف كشور، والیان ولایات، روشنفکران وعلماى دینى ومهمانان خارجی سوگند وفادارى به قانون اساسى یاد كرد. كرزى در این مراسم گفت: «من و همكارانم، به دستور مردم وظیفه داریم به تحقق آرمانهاى آنها پایبند باشیم و در پایان كارمان، افغانستان را كشورى مرفه، امن، با ثبات و برخوردار از احترام در منطقه و جهان بسازیم.» كرزى تأكید كرد كه مبارزه كشورش با تروریسم پایان نیافته است، هرچند كه به باور وى، تروریسم دیگر خطر جدى براى كشور نیست اما اعمال تروریستى در نقاط مختلف جهان، براى او نگران كننده است.

 

كرزى در مراسم تحلیف خود به عنوان رئیس جمهورى قول داد تا از تمام تلاش خود براى مبدل كردن اشك مردم كشور به لبخند استفاده كند. کدام لبخند ؟ چه وقت وچه زمانی این رویا تحقق پیدا خواهد کرد ؟ او گفت كه ادامه همكاریهاى بین المللى، از «شرارت تروریسم» در جهان خواهد كاست. ادامه مبارزه با مواد مخدر، از دیگر بخشهاى بیانیه رئیس جمهور بود. كرزى گفت كه افغانستان در این راه، به همكارى جدى جامعه جهانى نیاز دارد. كرزى افزود: كشور در سه سال گذشته، پس از گذراندن آزمونهاى سخت، به عنوان عضو سالم جامعه جهانى عرض اندام كرده است.

کابل پایتخت کشور که در آن نیروهای پرشمار داخلی و خارجی تامین کننده امنیت، وجود دارند نیز از گزند نا امنی ها، مصئون نمانده و بطور پراکنده اما هشدار دهنده ای، مورد حملات انتحاری و فیر راکت قرار می گیرند.

 

اگرچه تا کنون، ارگان های دولتی تامین کننده امنیت، شامل وزارت دفاع، داخله وامنیت ملی، تشدید حملات انتحاری و تخریبی از سوی مخالفین را، نشانهء تضعیف و اضمحلال آنان دانسته و مدعی اند که آنان به دلیل عدم برابری در مواجهه مستقیم با دولت، دست به این کار ها می زنند.

درگیری وبی نظمی ها نشان می دهد که امنیت، روز به روز خراب تر شده می رود. بدیهی است که اگر دولت به حل این مشکل اساسی فایق آمده نتواند، در تطبیق پروسه های باز سازی و نوسازی، به کامیابی نخواهد رسید. در کشوری که تمام زیر ساخت های اجتماعی و اقتصادی آن، در دوران جنگ سه دهه تخریب شده و مردم برای قادر شدن به زند گی آبرومندانهء خویش، نیاز شدید به کار در راستای باز سازی دارند؛ امنیت وسرزنش قاچاقبران، سلاحداران وزورگویان ضرورت حیاتی به حساب می آید.

 

در صورتیکه این مشکلات بطورعاجل مرفوع نگردد بسیار مشکل خواهد بود تا حرکت های لازم دیگر، در عرصه های باز سازی و احیای مجدد و قادر ساختن مردم به پیداواری ضروری، صورت بگیرد. با توجه به استقرار شمار قابل ملاحظه ای از نیروهای مسلح خارجی، در چوکات نیروهای ائتلاف، آیساف و شروع حرکت های کمک به امنیت از سوی دولت، در قالب تشکیل و تجهیز اردو و پولیس ملی، از یک سو و تطبیق پروسه دی دی آر و دایاگ از سوی دیگر، این سوال پیش می آید که چرا با این همه امکانات، نمی توانند، در تامین امنیت، مؤثر واقع گردند؟تخریب اوضاع امنیتی در کشور، سبب شده است تا کرزی، نتواند در برابر اوضاع نا بسامان امنیتی، واکنش نشان ندهد.

 

کرزی، آی اس آی یا اداره استخباراتی پاکستان را متهم به تحریک مخالفین دولت کرده و به تشویق این نهاد پاکستانی، به سوزاندن مکاتب، قتل و اختطاف کارمندان پروسه نوسازی وعلم ودانش و کارمندان خارجی کمک به باز سازی و..، اشاره می کند، اما سوال عمده این است که آیا این سخنان کرزی، می تواند به تحکیم امنیت کمک نماید؟ آیا این باعث نخواهد شد تا واکنش شدیدتر حکومت پاکستان را به دنبال داشته باشد؟ آیا کرزی میتواند بااین سخنان آمریکارا وادارسازد تا واکنش شدید به پاکستان داشته باشد؟.

 

اما سخن عمده این است که با وصف عدم انکار دخالت پاکستان در ناآرامی ها، آیا حرفهای کرزی، می تواند بازدارنده بوده و دولت پاکستان را متقاعد به قطع حمایت از مخالفین حکومت کند؟ یا اینکه بر عکس، نتیجه خلاف داشته و سبب خواهد شد تا پاکستان از حکومت موجود در افغانستان، آزرده تر گردیده و دخالتش را صریح تر و آشکارا تر نماید؟ پاکستان بیش از دو هزار کیلیومتر با ما مرز مشترک دارد و بیش از سه دهه است که به نحوی در مسایل افغانستان، ذیدخل است و به نظر می رسد حکومت نتوانسته است در سیاست خارجی خود، روش مناسبی در پیش گیرد.

 

اماباوجود دخالتهای همسایگان نمی توان منکر عوامل داخلی تشدید بحران شد، اگر مردم، عموماً از کارکرد دولت رضایت داشته و خویشتن را در برابر منافع دولت، مسوول احساس نمایند، بسیار مشکل است تا کشورهای خارجی، به این صراحت بتوانند عوامل خود را در کشور، بکار اندازند و در مقابل دولت قرار دهند.

 

آنچه باعث می گردد تا مورال طالبان و مخالفان دولت قوی تر گردد، عوامل داخلی است که به تضعیف موقعیت دولت و تقویه روحیه مخالفان دولت، در کانون های بحران، کمک می نماید.

 

کمتر روزی است که در، رسانه های داخلی و خارجی، از حملات انتحاری، انفجارات و یا حملات راکتی، به یکی از نقاط کشور، خبر ندهد. در حالیکه انتظار می رفت با تشکیل پارلمان و تنفیذ هرچه بهتر قانون، دولت، به بخشی از چالش های موجود در مقابل خود، فایق آید، اما دیده می شود که تشدید نا امنی ها، باعث ایجاد چالش عمده ای در مقابل دولت، شده است. بیش‌ از هفت سال‌ است‌ كه‌ آمریكا و متحد ین‌ درافغانستان‌ حضوردارند اما هنوز هیچ‌ نشانی‌ از ثبات‌ و صلح‌ و امنیت‌ در كشور سراغ‌ نداریم.

 

اکنون نه تنها بر مردم‌ ما بلكه‌ بر اكثر مردم‌ دنیا آشكار گشته‌ است‌ كه‌ با وصف‌ حضور نیروهای‌ آمریکایی وادعاهای‌ بلند بالای‌ كرزی‌، هنوز هم‌ افغانستان‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از مراكز فجایع‌ حقوق‌ بشر باقی‌ مانده‌ است: ادامه‌ خشونت‌ علیه‌ زنان‌، حوادث‌ بیشمار تجاوز، تهد ید و ازدواج‌ اجباری‌ توسط‌ افراد مسلح‌، افزایش‌ بی‌سابقه‌ خود كشی‌ و خو د سوزی‌ زنان‌، تهدید فامیل‌ها تا د ختران‌ خود را به‌ مكتب‌ نفرستند، سوزاند ن‌ مكاتب‌ دخترانه‌، احساس‌ ناامنی‌ زنان‌ در كار بیرون‌ از خانه‌، ممنوعیت‌ ظاهر شدن‌ آواز خوانان‌ زن‌ در رادیو و تلویزیون‌، افزایش‌ زنان‌ و بیوه‌هایی‌ كه‌ چاره‌ای‌ جز گدایی‌ و روی‌ آوردن‌ به‌ فحشا ندارند و... باتداوم حکومت کرزی فساد مالی‌، رشوت‌ ستانی‌، زورگویی، بی قانونی، فساداجتماعی، جنایت اخلا قی، بزن، ببروبکش سلاحداران، بیكاری، فقر، وجوروچپاول تفنگداران به اوج خود رسید. برای همگان آشکار است که مرکز گریزی و قانون شکنی چه در ولایات و چه در مرکزبه اندازه ایست که هیچ مرجع قانونی نمی تواند در برابر آن ایستادگی کند. امروز بوروکراتیزم ریشه دار در کشور مانع هرگونه پیشرفت است، لذا برنامه هایی چون خلع سلاح، مبارزه با مواد مخدر و غیره نتوانسته اند به موفقیت برسند.

 

در برابر این نا بسامانی بنیادی، سیاست هایی چون تغییر مسئوولین در ولایاتومرکز،ایجادکمیسیونهای نام نهاد، تغیروتبدیل های مصلحتی، مراجع به اشخاص نامطلوب غرض مشوره ومفاهمه، توزیع بسته های پول، جذب دزدان قبلی به ادارات امنیتی، تبلیغات بی بنیادازطریق وسایل همه گانی برای تداوم حاکمیت وفریب مردم … سطحی به نظر می رسد، این سیاست ها نه تنها باعث بهبود اوضاع نمی شود بلکه به آشفتگی آن می افزاید. از سوی دیگر در هم ریختگی صلاحیت هاو مسئولیت های دست اندر کاران امور و بخش های مختلف اداری سبب ناکامی اجرات مثبت و موثر میگردد. اصلاحات اداری نیز در صورتی موثر است که هیچ کس نتواند به ناحق خواسته خود را به کرسی بنشاند.

 

طی هشت سال گذشته فساد مالی‌، رشوت‌ ستانی‌، زورگویی، بی قانونی، فساداجتماعی، جنایت اخلا قی، بزن، ببروبکش، بیكاری، فقر، وجوروچپاول به اوج خود رسید. خورد و برد قسمت‌ اعظم‌ كمك‌های‌ خارجی‌ به‌ وسیله‌ وزارتخانه‌ها و د یگر ارگان‌های‌ دولتی‌ و شرم‌ آور اعمار مجدد.طی این مدت حدوددوصد تن است که باتعویض ازیک مقام به مقام دیگرکشورراهدایت ومدیریت مینمایند وتاجایکه دیده میشود کارکردهمین افراد باعث تضعیف حکومت وچوروچپاول دارایی عامه گشته ومردم راازدولت دلسرد نموده است.

 

مردم ا ین پرسش را مطرح میسازند که دولت ومسوولین امنیتی آن با اینهمه تشکیلات وسیع وهزینه های گزاف دربرابر اینهمه بی امنی وجنایت که طی بیش ازهفت سال گذشته درتاریخ کشور ریکارد قایم کرده ا ست، چه استدلالی دارد، مسوولین دولت با ادعا های بلند بالا و بهانه های ناهمگون دربرابر افکار پرسشگر مردم وجهانیان چه پاسخی دارند؟.

 

تامین امنیت و جمع آ وری سلا ح یکی ا ز همان اصطلاحات است که ا ز زبان مسوولین دولتی وتریبیونها وبلند گوها دردا خل وخارج کشور به مود روز ومود سال مبدل گردیده، اما واقعیت خلاف آن است که می بینیم، میشنویم واحساس میکنیم. تشدید و تداوم اختطاف ها، سرقت ها، قتلها، انفجارا ت وانواع بی امنی ها درکشور واقعیت تلخی است که به اوج خود رسیده است.

 

برنامه خلع سلاح نیروهای غیرمسوول توسط دولت كرزی به اجرا گذاشته شد وتعداد خیلی کمی از تفنگداران سلاح خود را تحویل دادند. دراین دوره زلمی خلیل زاد سفیرقبلی آمریكا در افغانستان تاكید فراوانی بر خلع سلاح داشت و قسمت ازسلاح ها را جمع آوری كرد. برنامه خلع سلاح كه قرار بود درمدت سه سال تمامی ولایات را در برگیرد ولی با رفتن خلیل زاد این پروسه عملآ به کندی مواجه شد واین پروسه ناتمام ودولت را به چالشهای متعدد مواجه نمود.

 

باوجود تداوم جنگ وخونریزی درکشوروافزایش روزافزون قوای نظامی آمریکا چنین برداشت مژشودکه طالبان، از تربیت تشكیلاتى قوى برخوردار هستند. مسأله مرگ چه به حقیا به نا حق براى آنها حل شده است. كشته شدن را در راه عقیده اى كه دارند شهادتمى پندارند. پس یك طالب بدون دغدغه فكرى وروحى به راحتى مى تواند، ضمن یك حمله انتحارى محكم ترین ضربه را به آمریكا و عواملاو بزند.

 

پس آمریكا جهت تحكیم پایه هاى سلطهخود مجبور است یا افغانستان را به ویرانه تبدیل كند، یا ازدرسازش وارد شود. باداشتن عوامل معتبر و آزموده راه دوم براى آمریكا هموارتر است.پس سؤال نخست، پاسخ خود را، دریافت مى كند كه اگر طالبان، سازش را قبول كند،آمریكا هیچ دشمنى با آنها ندارد، چون به هدف خود رسیده است.

 

فضاى سیاسى کشور از سازش و مذاكره دولت و آمریكا با طالبانحكایت دارد. در واكنش به این فضا، نیروهای ملژ ومترقی نگران هستند كه آینده آبستن چه حوادثى خواهد بود.

 

آمریكا یا هر نظام براى دوستى یا دشمنى خود فقط یك معیار را بهرسمیت مى شناسند و آن معیار منافع شخصی اش است. هرچه و هر كسى به عنوان مانعدر برابر گسترش سلطه آنان در جهان ظهور كند دشمنش است، هرچه در جهت توسعه اقتدارو نفوذشان كمك كند به عنوان دوست و حمایت كننده آنان شناخته خواهد شد.

 

آمریكا هیچ دشمن و پدركشتگى با طالبان نداشته و ندارد. زمانىظهور و حضور طالبان را در افغانستان لازم مى دید، علیه آنها موضع خصمانه اتخاذنكرد. و زمانى هم درگیرى با طالبان و حذف آنها را در جهت حفظ منافع و تحكیمقدرت شان مى دید.اکنون هم كه با جنگ نتوانستند موفق شوند، مى تواند از راهمذاكره سازش به پیش بروند.

 

 

 

 

توجه

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با کسب مجوز کتبی از «اصالت» مجاز است !

کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد.

Copyright©2006Esalat

www.esalat.org