میر عبدالواحد سادات

 

پرداختن دقيق و پاسخ درست به اين موضوع ايجاب می کند تا اين سوال اساسى را مطرح کنیم:

چرا پاكستان در اين هفت دهه به استثناى بعضى مقاطع، هميشه دست بالا دارد؟ بزرگترين ضعف تاريخى ما:

در شعار زده گى ما است كه مانع برخورد شعورى ما با مسايل و مصايب می شود و البته علت تاريخى آن همانا:

فقدان حاكميت عقل است كه بر حسب ذهن و عادت شرقى طرح آنرا "كسرِ شان" و حتى توهين مى پنداريم.

تا زمانيكه با عقلانيت سياسى به اين سوال نپردازيم و علل ضعف و ناكامى خود را مشخص نکنیم:

كماكان در برابر اين كشور تصنعى و مخلوق استعمار، با سيستم ناپايدار سياسى كه نيم عمر آن با كودتا ها و سيادت نظاميان سپرى شده، بازنده و با پلانهاى سوپر شيطانى و طراز انگريزى آن مقابله نميتوانيم.

افول تاريخى ما بعد از نخستين جمهوريت و تا كنون با چگونگى پاسخ به اين سوال گره خورده است.

عواقب نا ميمون عملكرد اين كشور پاى بزرگترين قدرتهاى جهان و سازمانهاى طراز اول نظامى در دهه هشتاد اتحاد شورى و پيمان وارسا و اكنون امريكا و ناتو را در سرزمين ما كشانيده است و از عجايب روزگار كه باز هم در سراشيب سقوط دقيقه شمارى داريم و اما:

خوش هستيم كه:

پاكستان را "دال خور" بگوييم و درد خود را تسكين و كتمان کنیم!!! 

رمز اصلى و شاه كليد "موفقيت" پاكستان كدام است؟ 

كه درين هفت دهه و بويژه درين حدود نيم قرن اخير در بحرانى ترين شرايط و منجلاب كشمكش هاى كلان بين المللى از دوران جنگ سرد و تا دور جديد "بازيهاى بزرگ" و اوج رقابت رقباى ژئواستراتژیک جهانى با هفت رئيس جمهور امريكا و شش سكاندار كرملين بمثابه دوست استراتژیک غول اقتصادى چين در دشمنى مداوم با قدرت بزرگ هندوستان رقيب، مالك اردوى قدرتمند و "بمب اتومى اسلامى" و "شريك غير اروپایی ناتو" بحيث يك قدرت منطقوى مطرح است. 

در حاليكه ديگر از كفر ابليس معروفتر است كه:

پاكستان مركز شرارت پيشه گان جهان و بزرگترين زراد خانه توليد ذهنيت تكفيرى و تروريستان است كه حتى بزرگترين حامى آنكشور امريكا نيز بدان معترف و نخستين تويت سال قبل ترامپ آنرا علنى کرد. 

جنگ اعلام ناشده پاكستان چهل و چهار سال قبل با تجهيز و اعزام تخريبكاران آغاز و تا كنون با تمام ابعاد آن ادامه دارد كه به قيمت نابودى هستى مادى و معنوى و شهادت مليونها افغان و افغانستان قربانى تجاوز آنكشور مي باشد. 

و هيهات افسوس و صد افسوس:

كه اكنون اين دشمن تاريخى افغانستان مقدرات تاريخى ما را رقم ميزند و براى ما باز هم حكومت ميسازد و دسته هاى تبر (جلابان سياسى) بخاطر همنوايى با اين پلانهاى شوم و شيطانى به دربار پنجاب مي شتابند. 

از ديد اين قلم رمز اصلى و شاه كليد موفقيت پاكستان:

در تداوم موسسه دولت درين كشور، قواى مسلح مقتدر، استخبارات نيرومند، كادر آگاه ملى و قدرت بزرگ لابى گرى در جهان مي باشد. 

پاكستان تعريف دقيق و روشن از منافع ملى خود دارد كه هر پاكستانى اعم از ملكى و نظامى، ملا و تاجر و . . . بدان باوردارند. بر مبناى همين باورمندى هيچ زمامدار، جنرال و مولاناى پاكستان از دشمنى با هندوستان و افغانستان دست نمي كشند. 

برخلاف ما در چه موقعيت قرار داريم؟ 

در تمام اين مراحل ما مسير تضعيف دولت را پيموده و سقوط، انارشى و سيطره مستقيم پاكستان را تجربه و با بلند ترين رقم مهاجر، زياد ترين كشته، معلول، يتيم، بيوه، معتاد و . . . بحيث نا امن ترين كشور در جهان شناخته ميشويم. 

در هجده سال اخير و با صرف مليارد ها دالر در گسترده ترين هجوم نظامى و حضور وسيع امريكا، سازمان ناتو و متحدان آن به عوض دولت، شركت سهامى طراز جهادى - طالبى و مافيايى و كليپتوكراسى حاكم و به عوض بازار آزاد، بازار فساد هموار و بمثابه فاسد ترين دولت جهان راجستر هستيم. 

بحران مشروعيت، بحران اعتماد و افتراق ملى مصائب بزرگ كه مانع اعمال حق حاكميت ملى و گذار به پروسه دولت - ملت و رفتن به شاهراه صلح و ترقى می شود. 

پاشنه آشيل افغانستان:

فقدان دولت ملى قانون محور و عدالت گستر مي باشد كه راه را به اقتدار نيرومند ملى هموار کند تا ما تعريف روشن از منافع ملى داشته باشيم و با چنگ زدن به وحدت ملى (كه به قول شاه امان الله موجوديت افغانستان در گرو آن است) و مصالح علياى كشور از آتش افتراق ملى، با نه گفتن به شوونيسم و سكتاريسم از خود محورى، تنظيم و حزب محورى، قوم و سمت محورى گذار کنیم. 

همين فقدان دولت ملى باعث شده تا به قول مرحوم مجروح به عوض "قوه جاذبه اى المركز به قوه دافعه عن المركز" به زور و زر سالار، جنگسالار، "قانون ستيزان مركز گريز و مركز گرايان بى قانون" زمينه مساعد شود تا در خدمت منافع ژئوپلیتیک اجانب و همسايه حريص بخاطر منافع شخصى شان موسسه دولت را دور بزنند. 

در شش ماه اخير كه به حساب منافع خاص امريكا از سريال صلح موج از سراب را ايجاد کرده است ما بخوبى مصداق اين واقعيت تلخ را مشاهده می کنیم كه گروهی از جلابان سياسى از نامِ مردمِ افغانستان در پايتخت هاى ممالك ذينفوذ بر طالبان سرگردان اند و ماحصل تلاش شان:

"قباحت زدايى" از طالبان و "مشروعيت زدايى" از نهاد دولت و زمينه سازى به پلان پاكستان بخاطر "دولت موقت" و صدور امارت اسلامى طالبان به قيموميت آن كشور مي باشد. 

تلاش اخير درين راستا، سفرِ با عجله ی يك "دلگۍ" از سياسيون (جلابان سياسى) به شهر لاهور پاكستان است كه حسب گزارش "تاند" با تحقير آنان همراه شد. 

در اين "دلگۍ" جلابان سياسى و در اين "جمع أضداد" از راست افراطى و تا چپ افراطى و از نماد هاى سكتاريسم و شوونيسم و از شعيه و تا سنى و . . . همه از يك يخن سركشيده و با ارادت خاص لكچر وزير خارجه پاكستان را همچون شاگردان تنبل مكاتب ابتدايى گوش دادند. 

در حاليكه تا يك هفته ديگر دور هفتم نشست قطر پلان شده و در اجنداى كار به اصطلاح كنفرانس لاهور حضور طالبان و يا ملاقات با احزاب سياسى پاكستان مطرح نبود، سوال ايجاد میشود كه چه اهداف پنهانى و كدام نيم كاسه در زير كاسه وجود دارد.           

بعد از ناكامى جلسه دوم "سياسيون" با طالبان در مسكو اشتراك و نقش دولت افغانستان در پروسه صلح مورد توجه قرار گرفت. 

نشست هاى سه قدرت بزرگ اعضاى دايمى شوراى امنيت (امريكا، چين و روسيه )، اتحاد اروپا به ويژه آلمان و سكرتر جنرال ناتو بر اين اشاره و تاكيد داشته اند. 

بدينرو آشكارا است كه "كنفرانس لاهور" براى تضعيف موقف دولت افغانستان و تاثير گذارى بر سفر چند روز بعد رئيس جمهور به پاكستان و مطرح ساختن طرح "حكومت موقت" سازماندهى شده است. 

چنانچه تعدادی از مبصرين و مطبوعات پاكستان نيز بر اهدافِ پشتِ پرده در زمينه تاكيد کرده اند. 

در حاليكه در كنفرانس، طالبان و احزاب سياسى پاكستان حضور نداشتند، اين اشخاص نظرات شانرا بين خودشان و البته در محضر "اولياى امور" پاكستانى شان بيان کردند. 

پاكستان با تدوير كنفرانس به جانب افغانستان حالى ساخت كه بر مخالفان مختلف دولت اشراف دارد و ميتواند آنان را در پنجاب جمع کند. 

صحبت هاى انجام يافته در اين "كنفرانس" پيرامون اساسى ترين موارد مربوط به زندگى مردم، جنگ و صلح كه هست و بود افغانستان در گرو چگونگى حل و فصل آن است:

- بسيار عام و هوائى 

- تقليل گرايانه و ساده انگارانه 

- فاقد پلان و برنامه 

- فاقد ارزش محورى 

- پوپوليستى 

محمد اكرم انديشمند، از بلند پايه گان جمعيت اسلامى كه در اين " كنفرانس شركت داشت، در فيسبوك خود نوشته است:

"این گویا رهبران افغانستان که در کنفرانس صلح در مری پاکستان صحبت می کنند مانند امامان و واعظان مساجد سخن می گویند. این ها هیچ طرح مشخص برای صلح ارایه نمی کنند. این ها واقعاً نمی دانند. با این ها افغانستان نه به جایی می رسد و نه به صلح" 

تاكيد مكرر بر اسلامى بودن دو كشور شايد "كشف خلاق" آقايان بوده و گويا اطلاع ندارند كه همين كشور اسلامى و مولانا هاى خبيث آن در اين بيشتر از چهار دهه دمار از روزگار مردم ما بيرون کرده اند و افغانستان قربانى جنگ اعلام نا شده و تجاوز "جمهورى اسلامى پاكستان" مي باشد . 

خوب است آقايان به ياد داشته باشند كه:

اهداف سياست خارجى كشور ها را منافع ملى شان تعريف می کند و طرح هاى ايدئولوژيك و دينى منجمله اخوت اسلامى بخاطر كتمان اعمال ضد انسانى شان مورد سوء استفاده قرار ميگيرد.

مكثى كوتاه بر بخش هاى از صحبت آقايان با ادعا هاى بزرگ و حتى كانديد رياست جمهورى نشان ميدهد كه:

اگر اين مكتب است و اين ملا 

حال "كشور" خراب مى بينم 

عطا محمد نور در موعظه طولانى به ارتباط معضله آبها ارشاد فرمود كه:

"بحساب شرعى نيز ميتوانيم اين موضوع را حل و بند برق دردرياى كنر ايجاد نماييم" مثل آنكه اين آقا اطلاع ندارد كه:

در حقوق بين الملل معاصر درين عرصه قواعدی وجود دارد و ملل متحد كنوانسيون خاص را در مورد آبهاى بين المللى به تصويب رسانيده است. 

اكنون هموطن ما قضاوت ميفرمايد كه در مورد يكى از عوامل اساسى تداوم تجاوز پاكستان ما چگونه مى انديشيم!!! 

لطيف پدرام، كانديد رياست جمهورى، براى اولين بار در تاريخ موجوديت پاكستان، با لك بخشى نظر شخص و حزب خود را در موردِ به رسميت شناختنِ خطِ تحميلى و استعمارى ديورند در پاكستان اعلام کرد. 

اين موضوع جوانبِ مختلف دارد كه بايد جداگانه به آن پرداخته شود و مرتبط به بحث جارى بايد نوشت:

در كدام كشور جهان چنين مرسوم و مجاز است كه به يكى از عمده ترين مسايل متنازعه فيه در كشور متخاصم رئيس يك حزب رسمى و كانديد رياست جمهورى مخالف سياست دولت و خلاف منافع و مصالح كشور به كشور متجاوز و متخاصم باج دهد!!!

 

از طرف ديگر، هر كسي كه در احوال جارى دليل تداوم تجاوز پاكستان را خط ديورند بداند، به مفهوم آن است كه از درك عوامل پيچيده ژئوپلیتیک منطقوى و بين المللى و دهها عامل ديگر در ادامه تراژيدى خونبار افغانستان دور مي باشد و در غير آن همچو طرح صاف و ساده پوپوليسم و خدمت به ژئوپلیتیک پاكستان مي باشد. 

از جانب ديگر، طرح مسايل مربوط به نوعيت نظام و رژيم سياسى، موضوع داخلى و انحصارى مربوط افغانان مي باشد كه طرح آن با "اولياى امور" پاكستانى به مفهوم آن است كه:

عمران خان "حق" دارد نسخه استعمارى "دولت موقت" را براى ما تجويز کند. 

حكمتيار صاف و روشن در اين كنفرانس بيان کرده است كه:

"ما در افغانستان براى بقاى پاكستان مبارزه می کنیم" 

البته ابراز همچو سخنان از جانب حكمتيار كه در اين چهل و پنج سال اخير در خدمت اهداف پاكستان قرار دارد، مايه تعجب نمي باشد. 

موصوف چهل وچهار سال قبل به رهبرى استخبارات پاكستان و تحت قيادت جنرال نصرالله بابر گورنر جنرال وقت صوبه سرحد، گروه هاى تخريبى را آماده و نخستين تجاوز آنكشور بر ضد نخستين جمهوريت افغانستان و محمد داود فقيد انجام و يكى از وسايل عمده جنگ اعلام ناشده انكشور در سال (١٩٩٠ م) طرح كنفدراسيون افغانستان و پاكستان را با غلام اسحق خان پذيرفت و در دهه نود آرمان و خواب ضياالحق كه:

كابل بايد بسوزد! را همراه با شركاء و رقباى تنظيمى شان به واقعيت مبدل کرد. و اين بار به خاطر تحقق طرح عمران خان تير هاى آخر عمر را به نعش آغشته به خون وطن ميزنند. 

رحمت الله نبيل، رئيس سابق رياست امنيت دولتى و يكى از كانديدان رياست جمهورى، در مورد شركت كننده گان "كنفرانس لاهور" تبصره كوتاه دارد كه يك قسمت آنرا از سايت (سپوتنيك - افغانستان) نقل می کنم:

". . . كار بعضى ها را سهل ساختند، از تيلفونهاي محرم و ديدارهاى مخفى در كشور هاى ديگر خود را آسوده کرده، اين بار به طور مستقيم دستور و شاباسى گرفتند:

به هر رنگى كه خواهى جامه مى پوش 

من از طرز خرامت مى شناسم" 

در مجموع نزد اين آقايان ارزشهاى متعالى:

- جمهوريت 

- حاكميت قانون 

و تفاوت ماهوى آن با:

- امارت 

- حاكميت شريعت 

 چندان تفاوت ندارد و شناخت آنان از طالبان و اهداف پيچيده تداوم دهنده گان جنگ افغانستان بسيار ابتدايى و گويا با ذهن افسرده و نا ذهين و ديد قرون وسطايى به واقعيت هاى قرن (٢١) نسخه بدهند.                       

چنانچه محقق سبكسرانه مطرح کرد كه:

". . . پس از شوروى، تروريستان در مناسبات پاكستان و افغانستان غلط فهمى ايجاد كردند و حال بايد هردو كشور مشتركاً به رفع اين غلط فهمى ها بپردازند." 

بدينترتيب با بالاترين ادعا ها با اين پرت و پلا گفتن ها ميخواهند، اخلاص شانرا به پاكستان به قيمت مسخ حقايق تاريخى، تمثيل کنند. 

بى جهت كه هيچكدام از شركت كننده ها در كنفرانس لاهور در موارد:

- جنگ اعلام ناشده پاكستان 

- تجاوز آن كشور 

- كشتار اهالى ملكى و جنايات جنگى 

- موجوديت مراكز طالبان در پاكستان و كمك همه جانبه پاكستان به آنان حرفى به زبان نياوردند و برخلاف با تحريف حقايق آفتابى:

پاكستان متجاوز را "قربانى" جنگ افغانستان خواندند. 

همچو اظهارات خيانت آشكار به افغانستان مي باشد كه:

قربانى اصلى جنگ اعلام ناشده پاكستان و آماج تروريسم سازمان يافته از آنكشور مي باشد. 

اين موضع گيرى آشكارا بى حرمتى به شهدا، مجروحين، معلولان، معيوبين و بيوه هاى افغانستان مي باشد. 

بى پاسى در برابر قواى مسلح افغانستان خيانت نا بخشودنى اين اقايان پنداشته ميشود. همين اكنون هر كدام اين آقايان را تا چند منسوب قواى مسلح محافظت می کنند. 

همچنان بر هيچكس پوشيده نيست كه اين آقايان اجزاى شركت سهامى و دولت موجود مي باشند و پيوسته از امتيازات آن مستفيد می شوند و اما مشاهده ميشود كه آقايان در مسكو و لاهور "فاتحه" دولت را فتواى اجنبى خواندند. 

تاريخ شاهد است كه پاكستان و ايران در تبانى با استخبارات بين المللى هفت گانه و هشت گانه را به مقاصد سيطره جويانه و استعمارى شان ايجاد کردند و در نهايت افغانستان را قربانى رقابت آنان کردند. 

اكنون در مورد پروسه صلح نيز ميخواهند همان نسخه استعمارى را تطبيق و به اصطلاح "پروژه" ها را در مسكو، قطر، لاهور و . . . راه اندازى می کنند و بى نياز از اثبات است كه هر اندازه قصاب زياد شود و رقابت بازيگران بيشتر، عواقب زيانبار آن بيشتر میشود. 

تبليغ تصنعى "فضاى نيك"، "فرصت نيك"، "فصل نو در مناسبات پاكستان با افغانستان" و اعلام  اينكه:

"پاكستان به صلح افغانستان متعهد است" و ديگر "سياست عمق استراتژيك" را تعقيب نميكند و . . .كه عمدتاً در ارزيابى هاى اتمر و ولى مسعود بازتاب يافت. 

فاعتبرو يا اوالابصار! 

بدينترتيب اين كنفرانس (شرمفرانس) لاهور بغير از اظهار اخلاص و ارادت به پاكستان، و نوعى كمپاين شخصى، تنظيمى و انتخاباتى در خانه ی دشمن كه باعث بالاتر شدن دست پاكستان در آستانه سفر رئيس جمهور به آن كشور شد. 

آقايان در مسكو و لاهور به عمده ترين خواست پاكستان كه در مطالبات مكرر طالبان بازتاب دارد، صحه گذاشتند و با نوعى "وقاحت زدايى" از طالبان، عامل "مشروعيت" آنان و تضعيف موقف دولت افغانستان شدند كه نتيجه آن، منتج به استقرار امارت اسلامى طالبان خواهد شد. 

زمينه ساز مجموع اين "درامه" ها:

          فقدان دولت ملى مقتدر و نبود حاكميت قانون مي باشد.

اظهر من الشمس است كه در اين هجده سال مقاصد استعمارى باعث شده كه در افغانستان به عوض دولت، شركت سهامى جهادى - مافيايى ايجاد شود و آگاهانه دولت امريكا و جان كيرى حاكميت ملى ما را ميان دو گروه رقيب پيشتاز انتخابات تقسيم کرد. 

در نتيجه اين نقب گذارى ها اقليت منفور تاجران دين، تيكه داران "جهاد"، دكانداران قوم و جلابان سياسى، اكنون علنى بنفع ژئوپلیتیک اجانب "پارو" بزنند و ممثل منافع آنان باشند. 

در اين راستا، پاكستان به حيث كشور متخاصم زياد ترين تاثير و نفوذ را بر بخش زياد افغانان اعم از تنظيمى و حتى در داخل دولت ستون پنجم شان فعال مي باشد .            

هرگاه در افغانستان دولت مقتدر ملى و حاكميت قانون وجود ميداشت، بايد اين آقايان به اساس احكام قانون اساسى و كود جزاى كشور مورد تعقيب عدلى قرار گرفته و محاكمه شوند . 

با صد افسوس و در اين فقدان دردناك بايد:

اين جلابان سياسى در محكمه قضاوت مردمى محكوم شوند و حد اقل بايد تدابير زیر در مورد شان عملى شود:

ممنوع الخروج اعلام و از اشتراك در جلسات بيرون كشور ممنوع شوند . 

باديگارد ها و محافظان شان گرفته شود و امتيازات مادى آنان قطع شود . 

بر اساس قانون اساسى نافذ، جنگ و صلح از صلاحيت هاى انحصارى دولت است و دولت بخاطر انجام مكلفيت هاى خود بايد:

در مسير كسب وجاهت و مشروعيت اعمال خود به مردم اقتدا و بخاطر منافع واقعى مردم و منافع ملى كشور، به قانون پناه برد. 

فقط و فقط تطبيق يكسان و بلاشرط قانون ميتواند زمينه ساز كاهش بحران اعتماد شود. 

خواست اساسى مردم صلح واقعى و پايدار است و اين مأمول در وجود يك مكانيزيم واقعبينانه متحقق می شود. 

يگانه وسيله تحقق اين مكانيزيم در احوال جارى همين نهاد موجود دولتى است كه بخاطر ضعف داخلى نميتواند به انجام وظايف خود نائل شود. 

مردم در تجربه تاريخى دريافته اند كه:

عمل ملاك حقيقت است، بدينرو هرگاه نيت خدمتگذارى واقعى وجود داشته باشد، با همنوايى اكثريت مردم:

- جوانان

- زنان 

- مستمندان و فقيران 

- مهاجران و بيجا شده گان 

- روشنگران متعهد به وطن و . . .

كه در مجموع خواستار صلح واقعى مي باشند، را كسب کنند. 

هميشه بياد بايد داشت كه:

اصل و تعريف كلاسيك كه سياست خارجى را بازتاب سياست داخلى ميداند، كماكان اصالت دارد و هيچگاهى دولت فاقد پشتيباني مردم نميتواند مدافع منافع ملى در روابط بين المللى و سياست خارجى باشد. 

تجربه تاريخ گواهى اين واقعيت است كه:

در احوال افتراق ملى، بحران اعتماد و تشتت و چند دسته گى، هيچگاهى دستيابى به اهداف كلان ملى ممكن نمی شود. 

پس مبرمترين وظيفه ی ملى اين است تا:

تمام هم و غم ما متوجه كاهش بحران اعتماد ملى و ايجاد روحيه قوى ملى مي باشد . 

طى اين چند دهه جنگ و بحران مسايل بگونه رقم خورده است كه فقط يك اقليت منفور  در معاملات ذات البينى شان و در غياب مردم مقدرات مردم را رقم زده اند و گويا در اشتراك شان ما "وفاق ملى" داشته ايم و در كم و كسر آنان همه چيز برهم خورده و كشور را به تباهى سوق داداه اند. 

اكنون ديگر جامعه تغيیر يافته و نيرو هاى محرك اجتماعى جديد را بايد زمينه ساز باشيم . 

به چشم سر مشاهده می کنیم كه:

قهرمانان جوان در عرصه سپورت، تحصيل، موسيقى، سازندگى و . . . با استقبال خودجوش هزاران افغان مواجه میشود و اما آقايان جلابان با ادعاى بزرگ در مظاهرات و جلسات به افراد كرايى ضرورت دارند. 

حالت اكثريت جوانان جسور و تاريخ ساز ما به شيرانی مشابهت دارد كه سرنوشت شان بدست گوسپندان رقم ميخورد. 

مقابله با پلانهاى سوپر شيطانى پاكستان بايد دروجود يك منشور ملى انجام يابد. 

منشوريكه بايد محصول فكر كلان ملى، فراقومى، سمتى و مذهبى در بحث و گفتمان وسيع همگانى باشد و بتواند تعريف دقيق منافع ملى و مصالح افغانستان را تسجيل کند. 

درين منشور ملى بايد شناخت از منافع "مشروع" پاكستان و ساير همسايه داشته باشيم، تا بتوانيم از شر جنگ هاى نيابتى رقباى ژئوپلیتیک منطقوى بدور باشيم . 

مقابله با پلانهاى سوپر شيطانى پاكستان در دور "جديد بازيهاى بزرگ" و در شرايطی بايد انجام يابد كه رقباى ژئوپلیتیک بين المللى (امريكا، روسيه و چين) براى تعيین مقدرات تاريخى ما، با هم در حشر و نشر مي باشند و بدون شك مجموع قدرتهاى منطقوى و جهانى درگير در مسايل و مصائب افغانستان نميخواهند، نظاره گر عادى باشند. 

در چنين اوضاع و احوال بسيار بغرنج احتمال وقوع خطرات زياد وجود دارد، سياست هاى كجدار و مريز امريكا كه هميشه سر نخ تروريستان را بدست دارد و در تمام مدت ريشه ترور را در پاكستان آبيارى و بخاطر قطع شاخ هاى آن مردم بيگناه ما را قربان می کنند، هميشه يك تهديد جدى مي باشد. 

هميشه بايد تجربه دهشتبار تاريخ را بخاطر داشت كه:

نه تنها لشكر كشى قدرتهاى بزرگ زيانبار است، بل رفتن غير مسولانه شان كه هردو به اساس محاسبه منافع ملى صورت ميگيرد، عواقب بمراتب فلاكتبار براى افغانستان و حتى منطقه دارد . 

ضرورت طرح منشور ملى مسوليت جدى را متوجه روشنفكران و روشنگران متعهد به مردم ميسازد كه بيشترينه مخاطب اين قلم مي باشند تا اشتراك مساعى شانرا در مقابله با سير قهقرايى و ذهنيت تكفيرى كه افغانستان را آماج قرار داده اند، معطوف و كار گسترده روشنگرانه در جهت افشاى نيم كاسه هاى زير كاسه "پروژه" صلح کنند. 

بايد آگاهانه شعار دفاع از ارزشهاى والا و جهانشول را مطرح كرد كه:

جمهوريت ميخواهيم و نه امارت 

حاكميت قانون ميخواهيم و نه حاكميت شريعت خود ساخته طالبان 

البته از كفر ابليس معروفتر است كه همچو ارزشها براى مناديان دروغين حقوق بشر و امريكا كه مقدرات تاريخى ما را رقم ميزنند، ارزش خاص ندارد و تجربه تاريخى معامله با سرنوشت جمهوريت دوم و ح.د.خ.ا. (حزب وطن) با تنظيم هاى جهادى نيز در ذهن ما وجود دارد. 

افغانستان روز هاى دشوار و سرنوشت ساز را سپرى می کند و كشور ما طولانى ترين جنگ را متحمل و از مردم ما قربانى بزرگ گرفته است، حق دارند كه:

به شاهراه صلح پايدار گذار کنند.

با پاسدارى از "انقلاب" اميد و در پرتو حاكميت عقل با تجسر و تكيه بر عقلانيت سياسى و چنگ زدن به منافع و مصالح افغانستان بايد پاسخ شايسته به صداى نعش آغشته به خون مادر وطن داد و در برابر پلانهاى سوپر شيطانى پاكستان و لطائف الحيل اجنبى از هست و بود وطن مشترك دفاع كرد . 

و منحيث حسن ختام:

ټیټ مي مه بوله غورځنګ را باندى مه کړه  --  زه په دي افتاده گي كي لوى ګړنگ يم

با حرمت، 

 

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org