From: |
"arshia" <arshiastar@yahoo.com> |
Date: |
Sun, January 13, 2008 5:12 am |
To: |
admin@esalat.org |
ما و نئوفاشيسم
برگردان: خسرو باقری
متن سخنراني فيدل كاسترو
رئيس جمهور كوبا در مراسم بزرگداشت اول ماه مه
ميهمانان ارجمند،
رفقاي كوبايي عزيز،
خلق قهرمان ما، در جزيرهي كوچكي از كارائيب، در چند كيلومتري جهنميترين قدرت امپرياليستي تاريخ جهان، 44 سال با اين امپرياليسم مبارزه كرده و با اين قهرماني، چنان فصل درخشاني در تاريخ انسان گشوده است كه براي آن مانند وجود ندارد. باري تاريخ هرگز چنين مبارزهي نابرابري را نديده است. در سالهاي اخير، يعني در سالهايي كه امپرياليسم آمريكا با نيروي عظيم نظامي و سياسي خود به عنوان تنها قدرت جهان سربرآورد و قدرت ديگري نبود كه بتواند در برابر آن قد علم كند، كساني بودند كه ميگفتند ملت كوبا شكست خواهد خورد و يا از ادامهي مبارزه صرفنظر خواهد كرد. اما امروز، روزي است كه آنها جز ستايش دلاوري حيرتانگيز اين خلق قهرمان، راه ديگري ندارند. در اين روز شكوهمند، در اين روز پرفروغ بينالمللي كارگري كه يادمان 5 كارگر جانباختهي شيكاگويي است، باري در اين روز، از طرف يك ميليون كوبايي كه در اين جا حضور دارند و هر لحظه ممكن است مورد تجاوز نظامي قرار گيرند، اعلام ميكنم كه ما تحت هيچ شرايطي تسليم نخواهيم شد. ما آمادهايم كه در دفاع از ميهن، انقلاب و باورهاي خود، مسلحانه و تا آخرين قطرهي خون بجنگيم.
راستي گناه نابخشودني كوبا چيست؟ با كدامين استدلال ميتوان به اين كشور يورش آورد؟ آيا گناه مردم كوبا آن است كه با خون خود و با سلاحي كه از دشمن گرفتند، ديكتاتور خونآشامي مجهز به 80000 نظامي را كه به طور كامل از حمايت آمريكا برخوردار بود، سرنگون كردند؟
آيا گناه مردم كوبا آن است كه در ميان كشورهاي آمريكاي لاتين و درياي كارائيب، نخستين ملتي بودند كه از سلطهي امپرياليستي رهايي يافتند؟
باري گناه كوبا آن است كه پس از رهايي از استعمار، شكنجهگران، آدمكشان و جانياني را كه دهها انسان شريف را شكنجه و آزار داده و كشته بودند، مجازات كرد. گناه كوبا آن است كه تمام زمينهاي كشور را ميان دهقانان و كارگران تقسيم كرد و منابع طبيعي، كارخانجات صنعتي و ديگر ثروتهاي كشور را به صاحبان اصلي آنها، يعني خلق كوبا بازگرداند.
خلق كوبا در كمتر از 72 ساعت، در يك نبرد شبانهروزي، ارتش متجاوز آمريكا را در خليج خوكها درهم شكست و با اين پيروزي، دخالت مستقيم نظامي امپرياليستها را كه ميتوانست پيامدهاي غيرقابل پيشگيري داشته باشد، مهار كرد. اينك اين انقلاب با 400000 نيروي مسلح و صدهاهزار داوطلب خلقي آماده است از خلق قهرمان كوبا، دفاع كند. در سال 1962، خلق كوبا در خطر حملهي 12 موشك هستهاي قرار گرفت، اما به قيمت خون خود با افتخار و بدون دادن كوچكترين امتيازي، از ميهن و انقلاب خود دفاع كرد و سازماندهندگان آن جنگ زشت را با شكست روبهرو ساخت. جامعهي ما توانسته است هزاران خرابكاري و عمليات تروريستي و نيز صدها سوء قصد به رهبران انقلاب را كه مسئوليت همهي آنها با دولت آمريكا است، از سربگذراند و سر بلندتر بيرون آيد. بيش از 50 سال است كه امپرياليستها دست به تحريم و محاصرهي اقتصادي كوبا زدهاند. اما با وجود اين شرايط، خلق ما توانست در عرض تنها يك سال، بيسوادي را ريشه كن كند. از ياد نبريم كه هنوز اكثريت مردم آمريكاي لاتين و حتا بخشهايي از مردم ايالات متحده آمريكا گرفتار بيسوادياند. در كشور ما 100 درصد كودكان از آموزش رايگان برخوردارند و مراقبت از كودكان از كودكستان تا سال نهم تحصيلي در مورد بيش از 99 درصد كودكان با بالاترين معيارهاي جهاني تامين شده است.
در رشتههايي چون رياضيات و آگاهي و شناخت از زبان مادري، دانشآموزان دبستاني ما مقام نخست را در جهان كسب كردهاند. در معيارهاي ارزشمند ديگري چون «تعداد معلم به ازاي دانش آموز» و «حداكثر فضاي آموزشي به ازاي هر دانشآموز» نيز كوبا مقام نخست را در جهان به دست آورده است. تمام كودكاني كه از ناهنجاريهاي جسمي و رواني رنج ميبرند، در مدارس استثنايي تحصيل ميكنند و مورد مراقبت قرار ميگيرند. در سراسر كشور، چه در شهرها و چه در روستاها، كلاسهاي آموزش رايانه و زبان آموزي به روش سمعي و بصري براي كودكان و جوانان و بزرگسالان تامين شده است.
براي نخستين بار در جهان، دولت براي جوانان 17 تا 30 سال كه پيشتر هرگز درس نخوانده و در عين حال فاقد شغل بودند، اين امكان را پديد آورد كه در حين كار، تحصيلات خود را آغاز كنند و ادامه دهند.
در كوبا همهي شهروندان از حق تحصيل رايگان از كودكستان تا دريافت درجهي دكترا در هر رشتهاي برخوردارند. هم اكنون در كوبا 30 دانشگاه، دانشوران و هنرمندان آيندهي كشور را تربيت ميكنند. حداقل تحصيل شهروندان كوبايي سال نهم تحصيلي است. در سراسر كوبا، پديدهاي به نام بيكاري وجود ندارد. بيش از 20000 دانشآموز كوبايي در هنرستانها و دههاهزار نفر در مدارس فني حرفهاي آموزش ميبينند و ميتوانند تحصيلات خود را تا عاليترين مرحله تداوم بخشند. در سراسر كشور، خوابگاههاي دانشجويي براي تمام دانشجويان از طرف شهرداري تامين شده است. چنين انقلاب عظيم آموزشي و فرهنگي در هيچ كشور ديگر جهان صورت نپذيرفته است. هم اكنون كوبا از بالاترين سطح علمي و فرهنگي در جهان برخوردار است. زماني «خوزه مارتي» گفته بود: «كسب آزادي بدون تامين فرهنگ، امكان ناپذير است.» خلق كوبا به اين سخن قهرمان ملي خود جامهي عمل پوشانده است.
آمار مرگ و مير كودكان از رقم 60 در هزار به 6 در هزار رسيده است كه پايينترين رقم در قارهي ما از آمريكا گرفته تا پاداگونيا است. در طول سالهاي انقلاب، اميد به زندگي، 15 سال افزايش يافته است و بيماريهاي عفوني و مسري مانند فلج اطفال، مالاريا، كزاز كودكان، ديفتري، سرخك، سرخجه، اوريون، سياه سرفه و تب دانگ ريشهكن شدهاند. بيماريهاي ديگري چون كزاز، مننژيت، هپاتيت ب، مننژيت هموفيلي، جذام و سل نيز به طور كامل تحت كنترل قرار گرفتهاند. در نتيجهي اين تلاشها، علت مرگ مردم كوبا، همان است كه در پيشرفتهترين كشورها مطرح است، يعني بيماريهاي قلبي، سرطان، تصادف و بعضي عاملهاي ديگر. با اين تفاوت كه ميزان اين مرگها به مراتب از پيشرفتهترين كشورها كمتر است. در نتيجهي ارايهي خدمات درماني، مردم بسيار آسانتر به خدمات عالي پزشكي دست مييابند و به همين خاطر از ميزان رنج تودههاي مردم كاسته شده است. با افزايش پژوهشهاي پزشكي و ارايهي آنها به مردم، از تلفات و آسيبهاي ناشي از عاملهاي ژنتيكي و مشكلات دوران پيش از زايمان و كودكي به شدت كاسته شده است. كوبا امروز از بالاترين آمار پزشك به ازاي جمعيتش در جهان برخودار است. مبارزهي خستگيناپذير علمي براي پيشگيري و درمان بيماريهاي مرگبار ادامه دارد. ارايهي خدمات درماني كه 100 درصد مردم كشور را دربرميگيرد و از بالاترين كيفيت جهاني برخوردار است، به صورت رايگان انجام ميشود.
85 درصد مردم كوبا مالك خانهي خود هستند و بابت آن هيچ مالياتي نميپردازند. اجارهي مسكن براي 15 درصد ديگر تنها 10 درصد از درآمد افراد را به خود اختصاص ميدهد.
تعداد معتادان به مواد مخدر بسيار اندك است كه با آن به شدت مبارزه ميشود. لاتاري و ديگر بازيهاي قماري از همان نخستين سالهاي انقلاب ممنوع شد تا كار و تلاش انسان جايگزين بخت و اقبال شود. تبليغات تجاري در رسانههاي ارتباط جمعي و مطبوعات كوبا جايي ندارند؛ در عوض از اين رسانهها اطلاعيههايي در رابطه با حفظ بهداشت، پيشبرد برنامههاي آموزشي، پرورش جسم، توجه به ورزش و آفرينش، حفاظت از محيط زيست، مبارزه عليه مواد مخدر و پيشگيري از تصادف رانندگي و ديگر مسالههاي اجتماعي پخش ميشود. رسانههاي ارتباط جمعي ما به جاي تخدير مردم، ستايش از ارزشهاي رو به زوال جوامع مصرفي و از خود بيگانه ساختن انسانها، به آنها آموزش ميدهند و شخصيت آنها را ارتقا ميبخشند. در كوبا كيش شخصيت وجود ندارد. از هيچ يك از رهبران زندهي كشور مجسمهاي ساخته نشده، تصوير و عكسي بر ديوارها و خيابانها نصب نيست و هيچ خيابان يا نهادي به نام آنها نامگذاري نشده است. در كوبا رهبران كشور انسانند نه سايهي خدا.
در كشور ما اعمال هر گونه خشونت و شكنجه ممنوع است و غير از راي دادگاه، هيچ گونه مجازات يا آزار ديگري اعمال نميشود. چيزي به نام جوخههاي مرگ يا گروههاي شبه فاشيستي در كوبا وجود ندارد. تودههاي مردم به طور گسترده از انقلاب كه تظاهرات امروز، خود نمونهاي است روشن ـ حمايت ميكنند.
دستاوردهاي انقلاب، جامعهي ما را از فقر و خشونت جهان معاصر رهانيده و توانسته است بذر برادري و همبستگي انساني را چه در مقياس كشور و چه در سطح جهان بپراكند.
خلق كوبا و نسل جديد ما براي دفاع از محيط زيست آموزش ميبينند. آنها از هويت فرهنگي خود دفاع ميكنند و بهترين آموزههاي ديگر فرهنگها را ميآموزند و با از خود بيگانگي و تحقير انسان مبارزه ميكنند. در كشور ما ورزش غيرحرفهاي به چنان درجهاي از پيشرفت رسيده است كه مدالها و افتخارات بسياري را در سطح جهان از آن خود كرده است. حجم پژوهشهاي علمي چند صد برابر و زندگي مردم به مراتب بهتر شده است. با اين وجود ما هرگز در زمينهي تسليحات ميكروبي نكوشيدهايم، زيرا اين امر، به طور كلي با اصول فلسفهي ما كه زير بناي آموزش و دستاوردهاي علمي خلق ما است مغايرت دارد.
از طرف ديگر، مردم كوبا از ژرفترين روحيهي همبستگي بينالمللي برخوردارند. آنها از ميهنپرستان الجزاير در مبارزه عليه استعمار فرانسه به بهاي تحمل تحريم اقتصادي كشورهاي اروپايي، از جمله فرانسه، دفاع كردند. وقتي پادشاه مراكش براي دستيابي به منابع آهن «گرا دجبلت»(1)، در نزديك شهر «تين دوف» (2) الجزاير، به اين كشور انقلابي يورش آورد، ما براي آنها تسليحات و نيروي نظامي فرستاديم. وقتي ارتش اشغالگر اسرائيل در سالهاي 1973-1975 به سوريه حمله كرد، تانكهاي خلق كوبا بر بلنديهاي جولان از تماميت ارضي ملت سوريه به دفاع برخاستند. مردم كوبا از پاتريس لومومبا رهبر جمهوري كنگو در برابر نيروهاي متجاوز حمايت كردند و پس از ترور سياسي او توسط استعمارگران در ژانويهي 1961، حمايت خود را از ياران و هواداران او ادامه دادند. در سال 1965، بيش از يك صد تن از معلمان كوبايي به همراه چهگوارا در كنار انقلابيون كنگويي كه عليه مزدوران ارتش سفيدپوست موبوتو مبارزه ميكردند، به نبرد پرداختند و خون بسياري از اين مبارزان در منطقهي غرب «درياچهي تانگانيكا»(3) با خون مبارزان كنگويي در هم آميخت. موبوتو، 40 ميليارد دلار از سرمايهي ملي مردم خود را ربود و هنوز هم هيچ كس نميداند كه او آن پولها را در كدام بانك اروپايي گذاشته است. خون شماري از معلمان كوبايي در حمايت از مبارزان آفريقايي كه براي رهايي گينه و «كيپ ورد»(4) از استعمار پرتقال تحت رهبري فرمانده «اميلكار»(5) مبارزه ميكردند، بر زمين ريخته شد. مردم كوبا به مدت 10 سال از جنبش استقلال طلبانهي مردم آنگولا تحت رهبري «جنبش آزدايبخش مپلا و آگوستينونتو» دفاع كردند. پس از كسب استقلال، نيروهاي نژادپرست آفريقاي جنوبي از پاي ننشستند و جنگي زشت عليه خلق آنگولا آغاز كردند. آنها ميليونها مين در سرزمين آنگولا كار گذاشتند؛ دهكدهها را به كلي نابود كردند و نيم ميليون زن، مرد و كودك آنگولايي را كشتند. در سراسر اين دوران وحشتناك كه 15 سال طول كشيد، صدها هزار تن از داوطلبان قهرمان كوبايي در كنار مبارزان آنگولايي در برابر نيروهاي نژادپرست آفريقاي جنوبي كه از حمايت آمريكا برخوردار بودند، مبارزه كردند و شماري از آنها جان خود را از دست دادند. سرانجام در منطقهي «كيوتو كوان ويل»(6) كه در مرز ناميبيا و در جنوب غربي آنگولا واقع است، سربازان آنگولا و ناميبيا به همراه 40000 داوطلب قهرمان كوبايي، آخرين ضربه را بر نيروهاي نژادپرست آفريقاي جنوبي وارد كردند. اين پيروزي به آزادي سريع ناميبيا انجاميد و مرگ نهايي نژادپرستي را در آفريقاي جنوبي به احتمالي 20 تا 25 سال به پيش انداخت. نبايد از خاطر برد كه در آن زمان آفريقاي جنوبي از هفت كلاهك اتمي برخوردار بود كه با حمايت مستقيم آمريكا، توسط اسرائيل به آن مجهز شده بود.
خلق قهرمان كوبا با دفاعي 15 ساله از نبرد دلاورانهي خلق قهرمان ويتنام كه آمريكا جنگي وحشتناك و سبعانه را بر آنها تحميل كرده بود، به افتخار بزرگ ديگري دست يافتند. ايالات متحده آمريكا به بهانهي اين كه كشور فقيري چون ويتنام آن هم در 20000 كيلومتري آمريكا، امنيت ملي آن كشور را تهديد ميكند، آن كشور را مورد تهاجم قرار داد كه در نتيجهي آن، 4 ميليون ويتنامي كشته و ميليونها نفر ديگر زخمي و معلول شدند.
در اين جنگ، آمريكاييها هزاران هكتار از مزارع ويتنام را با آغشتن به مواد شيميايي به سرزمينهاي سوخته بدل كردند. خون خلق قهرمان كوبا با خون بسياري از مبارزان آمريكاي لاتين در هم آميخته است. نمونهي آن چه گواراست كه خون او را مزدوران مورد حمايت آمريكا، زماني كه او زخمي شده و ديگر مسلح نبود، بر زمين ريختند.
وقتي نيروهاي متجاوز آمريكا به كشور كوچكي مانند گرانادا، آن هم به بهانهاي بيمعنا حمله كردند و به فرودگاه بينالمللي آن كه به خاطر گردشگري نقش حياتي در اقتصاد آن كشور داشت، يورش بردند، شماري از كارگران ساختماني قهرمان كوبايي، در مبارزه با آمريكاييها جان خود را از دست دادند. سرانجام آن كه خون داوطلبان كوبايي هنگام آموزش سربازان شجاع نيكاراگوئه، در جنگ نفرت انگيزي كه آمريكا عليه ساندنيستها سازمان داده بود، با قهرمانان نيكاراگوئهاي در هم آميخت.
باري در اين باره باز هم ميتوان سخن و سخنها گفت. بيش از 2000 مبارز انترناسيوناليست كوبايي جان ارجمند خود را در راه مقدس دفاع از مبارزات آزاديبخش خلقهاي جهان از كف دادند. نبايد از خاطر برد كه كوبا در هيچ يك از اين كشورها منافعي نداشت كه از آنها دفاع كند. در زمانهي ما، هيچ كشوري و هيچ خلقي، چنين جنبش همبستگي بينالمللي را كه فارغ از هر گونه منفعت طلبي است، به نمايش نگذاشته است.
به همين دليل است كه خلقهاي جهان همواره خلق كوبا را ستودهاند. كوبا هرگز تسليم نشده است. به همين دليل و دليلهاي ديگر است كه درست 48 ساعت پيش، كوبا به اتفاق آرا به عضويت در كميسيون حقوق بشر شوراي اقتصادي و اجتماعي سازمان ملل به مدت سه سال ديگر برگزيده شد. اكنون كوبا 15 سال است كه عضو اين كميسيون است. بيش از نيم ميليون داوطلب كوبايي در لباس معلم، تكنسين، پزشك و مبارز، وظايف انترناسيوناليستي خود را انجام دادهاند. در 40 سال گذشته، دهها هزار تن از كاركنان بخشهاي مختلف پزشكي، با ارايهي خدمات خود، جان ميليونها انسان را در سراسر جهان نجات دادهاند. هم اكنون 3000 متخصص در مراكز پزشكي جامع و ديگر مراكز پزشكي دور افتادهترين مناطق 18 كشور جهان سوم به تودههاي مردم خدمات انترناسيوناليستي ميدهند. آنها بدون آن كه بابت خدمات خود كوچكترين هزينهاي دريافت كنند، جان صدها هزار نفر را در سراسر جهان نجات ميدهند و با كاربست روشهاي پيشگيري از ابتلاي آنها به بيماريهاي خطرناك جلوگيري ميكنند. اگر ياري پزشكان كوبايي كه در اختيار سازمان ملل متحد قرار گرفتهاند نبود، اجراي برنامهي مبارزه با بيماري مهلك ايدز در كل مناطق صحراي آفريقا شكست ميخورد. بعضي از كشورهاي توسعه يافتهي سرمايهداري، براي اجراي اين برنامه، امكانات مالي در اختيار سازمان ملل متحد گذاردهاند، اما از ارايهي سرمايههاي انساني كه كشورهاي جهان سوم سخت به آن نيازمندند، سرباز ميزنند. كوبا براي آموزش خواندن و نوشتن، روشهايي را با استفاده از راديو و متنهاي نوشتاري خلق كرده است كه هم اكنون به پنج زبان كريول هائيتي، پرتقالي، فرانسوي، انگليسي و اسپانيولي در كشورهاي بسياري در دسترس تودههاي مردم قرار دارد. هم اكنون برنامهي ديگري براي سوادآموزي تودههاي مردم به زبان اسپانيولي مطرح است كه مراحل آخرين خود را ميگذراند. در اين روش از تلويزيون براي سوادآموزي استفاده شده است. اين برنامهها، تنها حاصل و دستاورد پژوهشهاي محققان كوبايي است. ما حاضريم حتا بدون دريافت يك پزو، اين برنامهها را در اختيار اكثريت بيسواد مردم جهان سوم قرار دهيم. ما به هيچ وجه علاقهاي به حق انحصاري و حق كپيرايت نداريم. با اجراي اين برنامه ميتوان در عرض 5 سال، با حداقل هزينه، 80 درصد از بيسوادان جهان را كه نزديك به 800 میليون نفر هستند، باسواد كرد.
پس از نابودي اتحاد شوروي و ديگر دولتهاي سوسياليستي جهان، كمتر كسي گمان ميكرد كه انقلاب كوبا تداوم يابد. ايالات متحده، محاصرهي اقتصادي چندين دههاي خود را باز هم تشديد كرد. در سناي آمريكا مواد قانوني هلمز برتونز(7) و توريسلي(8) به تصويب رسيد كه به ويژه مادهي قانوني نخستين، به شدت اقتصاد و تجارت كوبا را هدف گرفته بود. ما ناگهان بازارهاي حياتي و بازار كشورهايي را كه كالاهاي ما را دريافت ميكردند، از دست داديم. تامين كالري و پروتئين مصرفي استاندارد كشور كاهش يافت و به نصف رسيد. اما با وجود اين شرايط، خلق كوبا توانست با ايستادگي در برابر فشارها، حتا پيشرفت قابل ملاحظهاي در زمينههاي اجتماعي داشته باشد. امروز، در اين زمينهها شرايط به ميزان قابل توجهي بهتر شده و همچنان رو به بهبود است. آنچه انجام شده، اقدامي شگفتانگيز قلمداد شده است. چرا؟ به راستي چرا ما توانستيم مقاومت كنيم؟ زيرا انقلاب همواره از حمايت گستردهي تودههاي مردم، خردمندان و فرهيختگان برخوردار بوده است.
كوبا نخستين كشوري بود كه همبستگي خود را با مردم آمريكا در حوادث 11 سپتامبر 2001 اعلام كرد. اما در عين حال كوبا نخستين كشوري هم بود كه نسبت به ماهيت نئوفاشيستي راست افراطي كه در نوامبر 2001 و در پي تقلب آشكار در انتخابات رياست جمهوري آمريكا به قدرت رسيد و هدفش تحميل ارادهي خود به بقيهي جهان بود، هشدار داد. سياستهاي راست افراطي واكنشي در برابر حملههاي تروريستي پليد مشتي متعصب عليه مردم آمريكا نبود، بلكه سياستي بود حساب شده كه از مدتها پيش از 11 سپتامبر طراحي شده بود و هدف آن تقويت نيروي نظامي امپرياليسم آمريكا و تامين بودجههاي سرسامآور نظامي در شرايط خاتمهي جنگ سرد و فقدان دشمن خيالي بود. رويداد تعيين كنندهي 11 سپتامبر، در واقع بهانهاي بود براي جامهي عمل پوشاندن به سياستهاي معين از پيش تعيين شده.
در 20 سپتامبر، بوش در برابر كنگره كه هنوز تحت تاثير حوادث تكاندهندهي نه روز پيش قرار داشت، با صراحت و با استفاده از ادبياتي حيرت انگيز، از «برقراري عدالت بيپايان» با استفاده از «جنگ» كه آن را «بيپايان» خواند، سخن گفت:
«آمريكاييها نبايد انتظار تنها يك جنگ را داشته باشند. بر خلاف آنچه تا كنون شاهدش بودهايم، اين بار با جنگي بلند مدت روبروايم.»
«در اين جنگ، ما از هر سلاح جنگي ضرور استفاده خواهيم كرد.»
«هر كشوري در هر منطقهاي از جهان بايد بداند كه زمان تصميم فرا رسيده است: يا با ما هستيد يا با تروريستها.»
«از نيروهاي نظامي آمريكا خواستهام كه در آمادهباش به سر برند. دليل آن روشن است. زيرا زمان حمله آمريكا فرا ميرسد.»
«اين جنگ، جنگي است براي دفاع از تمدن.»
«تمام دستاوردهاي عصر ما و تمام اميدهاي بشريت در عصر ما، اكنون تنها به قدرت آمريكا متكي است.»
«راه مبارزهي كنوني روشن نيست. اما پايان آن روشن و قطعي است... و ما ميدانيم كه خداوند نيز در اين نبرد همراه ماست.»
اين سخنان آيا سخنان يك سياستمدار است يا برعكس جملهپردازيهاي يك متعصب افراطي عنان گسيخته؟ دو روز بعد، يعني در 22 سپتامبر، دولت كوبا ضمن انتشار بيانيهاي، سخنان جورج بوش را زمينهساز نقشهاي دانست كه هدف آن استقرار سلطهي نظامي جهاني آمريكا با استفاده از قدرت و بدون توجه به قوانين و نهادهاي بينالمللي است. در اين بيانيه آمده است: «در بحران حاضر، سازمان ملل متحد به طور آشكار، ناديده گرفته شده است. هر نوع اقتدار اين سازمان و نيز حقوق قانوني آن به كلي زير پا گذاشته شده است. از نظر آمريكا، از اين پس، تنها يك رئيس وجود دارد، تنها يك قاضي و تنها يك قانون.»
چند ماه بعد، يعني در سوم ژوئن 2002، رئيس جمهور ايالات متحده آمريكا طي مراسمي به مناسبت دويستمين سالگرد بنيانگذاري دانشكدهي افسري «وست پوينت» در مراسم فارغالتحصيلي 958 افسر ارتش آمريكا طي سخنان آتشيني سرفصل اصلي سياست آمريكا را اعلام داشت: «امنيت ملي ما ايجاب ميكند كه نيروهاي نظامي ما كه شما هدايت آنها را به عهده خواهيد گرفت آماده باشند كه در هر لحظهي ضرور به «دخمههاي تاريك» جهان يورش ببرند. امنيت ملي ما ايجاب ميكند كه آمريكاييها دورنگر و مصمم باشند و بتوانند آن هنگام كه آزادي ما و زندگي ما در خطر است، با «حملههاي پيشگيرانه» آنها را از دستبرد دشمنان محفوظ بدارند.»
«ما بايد دخمههاي تروريستها را در بيش از 60 كشور جهان آشكار كنيم.»
«سربازان آمريكا! ما شما را به هر جاي جهان كه لازم باشد، خواهيم فرستاد.»
«ما امنيت آمريكا و صلح اين سياره را به خاطر مشتي تروريست ديوانهي قلدر به خطر نخواهيم انداخت؛ ما شر اين «دخمههاي تاريك» را از سر كشور خود و مردم جهان كم خواهيم كرد.»
«بعضي ممكن است سخنان من راجع به خير و شر را فاقد ادب و خارج از عرف سياسي جهان بدانند و آن را نپسندند. اما من همچنان سخن خود را تكرار ميكنم. جنگ ما جنگي است ميان خير و شر و ما شيطان را با نام خودش مورد خطاب قرار ميدهيم. براي جنگ با شيطان و رژيمهاي قانونشكن، ما نيازي به ابداع مشكل و تضاد ميان خود و آنها نداريم. ما تنها بايد مشكل و تضاد موجود را آشكار كنيم و ما جهان را به مقابله با آنها هدايت خواهيم كرد.»
در ژوئيهي 2002، من در حضور نيم ميليون نفر از مردم سانتياگو در ميدان «آنتونيومكووا» گفتم: «همان گونه كه ميبينيد جورج بوش در نطق خود در «وست پونيت» حتا يكبار هم به سازمان ملل متحد، حق مردم جهان براي برخورداري از امنيت و صلح و اين كه جهان بايد بر اساس اصول و هنجارهاي مورد پذيرش نهادهاي بينالمللي اداره شود، اشاره نكرد.»
«هنوز زمان چنداني از دوراني نميگذرد كه بشريت، فاشيسم هولناك هيتلري را تجربه كرد. فاشيستها به سرعت شعلههاي جنگ را برافروختند كه سراسر جهان را در برگرفت. در آن زمان نيز عدم بينش عميق سياسي و بزدلي رهبران كشورهاي قدرتمند اروپايي، راه را به سوي يك فاجعهي واقعي و هولناك گشود.من فكر نميكنم كه يك رژيم فاشيستي بتواند در آمريكا تثبيت شود. اشتباههاي سياسي بزرگي رخ داده و در چارچوب نظام سياسي آمريكا جورج بوش به صورت ناعادلانه و از راه تقلب به قدرت رسيده است.
متاسفانه بسياري از اين اشتباهها همچنان تداوم دارند. اما مردم آمريكا هنوز از نهادها، سنتها و نيز ارزشهاي فرهنگي و اخلاقياي برخوردارند و كه ميتوانند اين مسير دهشتناك را سد كنند. خطر در فضاي مناسبات بينالمللي موج ميزند. اختيارات قدرت رئيس جمهور در آمريكا آنچنان زياد است و امكانات اقتصادي، فني و نيروي نظامي اين كشور، آنچنان عظيم است كه در شرايط خاص و ضرور براي حاكمان، تودههاي مردم آمريكا از صحنه تصميمگيريها به حاشيه رانده ميشوند و جهان در سلطه و حاكميت شيوه و مفهوم فاشيستهاي نازي معاصر قرار ميگيرد.»
«جورج بوش از حشرات بيچارهاي نام ميبرد كه در بيش از 60 كشور جهان زندگي ميكنند و او و دستيارانش ـ در مورد كوبا، دوستان ميامينشين ـ آنها را شناسايي كردهاند. اين سخن، سخت بيبنياد است. از نظر او، اينها، يا اين كشورها، دخمههاي تاريك جهاناند كه در هر لحظهي ضرور ميشود بدون اطلاع قبلي و در چارچوب سياست «حملهي پيشگيرانه» به آنها يورش برد. به نظر حاكمان آمريكا، كوبا نه تنها يكي از كشورهاي تروريست است، بلكه حامي و ترغيب كنندهي ديگران نيز محسوب ميشود.»
من اين «استبداد و خودكامگي جهاني» را درست يك سال و سه ماه و نوزده روز پيش از آغاز تجاوز به عراق پيشبيني كردم. چند روز پيش از تجاوز به عراق، رئيس جمهور آمريكا يكبار ديگر و به طور آشكار اعلام كرد كه ايالات متحده در صورت ضرور، از تمامي زرادخانهي خود، از جمله تسليحات هستهاي، شيميايي و ميكروبي استفاده خواهد كرد.
امروز كه سخن ميگوييم، برنامهي تجاوز و اشغال افغانستان تحقق يافته است. حاكمان كنوني افغانستان كه آمريكا از آنها با نام «مجاهدان و مخالفان» حكومت پيشين نام ميبرد، در واقع مزدوران حقوق بگير دولت شبه هيتلري بوش هستند كه نه تنها به سرزمين مادري خود، بلكه به تمام بشريت خيانت ميكنند.
براي ما شگفتآور نيست كه دولت دست راستي افراطي و نئوفاشيست جورج بوش و مشتي تروريست ميامينشين همپالكي او كه پيروزي متقلبانه او را در انتخابات رياست جمهوري تضمين كردند، به ما يورش آورند و نقشههاي پليدانهاي را عليه ميهن ما طراحي كنند. اما براي ما حيرتآور است كه چگونه افرادي كه خود را چپ يا انسان دوست ميدانند، بدون درك نقشههاي شرورانهي ابرقدرت آمريكا كه در چند كيلومتري ميهن ما قرار دارد و پايگاه موشكي آن در خاك كشور ما مستقر است، ما را به خاطر اقدام قانوني كه براي دفاع از ميهن و خلق خود انجام ميدهيم با همان ادبيات دشمنان مورد حمله قرار دهند. من براي شما جملههايي را از بوش نقل كردم كه همگي حاكي از درپيشگرفتن سياستي است همچون فاشيستهاي نازي در مقياس بينالمللي. آن هم از طرف كشوري كه قدرتمندترين نيروي نظامي جهان را در اختيار دارد و ميتواند سراسر جهان را ده بار به كلي ويران كند. براي ما به واقع حيرتآور است كه اين افرادي كه از موضع انساندوستانه و چپ اينگونه به ما حمله ميكنند، چرا اين سخنان را نميبينند، بر ضد آن موضعگيري و آنها را محكوم نميكنند.
تصويرهايي كه تلويزيونهاي جهان از شهرهاي ويران شده و سوخته، كودكان معلول و پيكرهاي متلاشي شدهي مردم بيگناه نشان ميدهند، خشم مردم جهان را برانگيخته و آنها را به جنبش و حركت درآورده است.
روي سخن من با فرصتطلبهاي بيشرم و سياستبازان عوام فريب و حقير نيست. آنها را همه ميشناسند. روي سخن من با كساني است كه دوست كوبا بوده و از مبارزهي آن حمايت كردهاند. ما مايل نيستيم اين دوستان ما كه امروز به خاطر تحليل سطحي و فاقد دقت خود، به صورت ناعادلانهاي به كوبا حمله ميكنند، روزي دريابند كه بيانيههاي امروزين آنها را كساني به گونهاي بازسازي كرده بودند كه از آن به عنوان دستمايهاي براي تجاوز و حملهي نظامي خود عليه خلق كوبا استفاده كنند. آن روز كه نئوفاشيستها شهرهاي ما را بمباران كنند و كودكان، مادران، زنان و مردان، اعم پير و جوان ما را تكه پاره كنند، اندوه و حزن عظيم اين دوستان، سودي در بر نخواهد داشت.
بايد به خاطر داشت كه تنها كودكان كشته شده و معلول را نميتوان پيامد فاجعهي جنگ دانست. ميليونها كودك، مادر، زن، مرد و پير و جواني كه به خاطر از دست دادن والدين و كودكان، بايد سراسر هستي خود را در رنج به سر ببرند، نيز ابعاد وحشتناك اين جنگهاي وحشتناكاند.
ما براي همهي كساني كه به دليلهاي ديني، فلسفي و انساني با اعدام مخالفاند، احترام قايليم. ما انقلابيون كوبايي نيز از اعدام متنفريم. امروزه كساني هستند كه از موضع علوم اجتماعي با اعدام جنايتكاران مخالفاند. پديدهي جنايت هم اكنون در كوبا در حال بررسي و مطالعه است. اما من به صراحت ميگويم كه ما حتا از كساني كه از موضع علوم اجتماعي با اعدام مخالفاند هم بيشتر با اعدام مخالفيم. «رورند لوسيس والكر» چه زيبا گفته است كه روزي خواهد رسيد كه آرزوي ما مبني بر حذف قانون اعدام جامهي عمل بپوشد. اما جالب است بدانيم كه اكثريت افرادي كه در آمريكا اعدام ميشوند، بيگناهان آفريقايي تباراند. در عين حال اين هم جالب است كه اكثر اعدامها در تگزاس صورت ميگيرد، همانجايي كه جورج بوش، اين قهرمان جملهپردازي دربارهي زشتي قانون اعدام، فرماندار آن جا بود و در دورهي فرمانداريش حتا يك نفر را نيز مورد عفو قرار نداد.
انقلاب كوبا بر سر يك دو راهي قرار داشت. آيا بايد هواپيمارباياني را كه هواپيماي مسافربري را ربوده بودند مجازات كند و از اين طريق از جان ميليونها كوبايي دفاع كند يا دست روي دست بگذارد و سياست تسليم و عقبنشيني را در پيش گيرد. دولت آمريكا، حامي جنايتكاراني است كه با دزديدن كشتيها و هواپيماهاي ما از يك طرف جان هزاران نفر را به خطر مياندازند و از طرف ديگر زمينههاي لازم را براي حملهي نظامي به كوبا فراهم ميآورند. موجي از هواپيماربايي به راه افتاده بود و نقشهي دشمن تكميل ميشد. انقلاب بايد دست به اقدامي ميزد. اين جريان بايد متوقف ميشد. زماني كه جان فرزندانما، آنها كه مبارزان استوار ما هستند، مطرح است؛ ما كوتاهي نخواهيم كرد. هنگامي كه با مزدوراني روبهروايم كه كشتيها، قايقها و هواپيماها را ميربايند و مرتكب جرائمي از اينگونه ميشوند، از اعمال سختترين مجازاتها عليه اين تروريستهاي واقعي، باكي نداريم. آنها با قوانين دادگاههاي ما محاكمه و مجازات خواهند شد.
من براي پاپ ژان پل دوم احترام قايلم و كوششهاي او را در راه دفاع از جان انسانها و صلح درك ميكنم و ميستايم. او مصمم و پايدار عليه تجاوز به عراق ايستادگي كرد. من اطمينان دارم كه او به شيعيان و سنيان عراق توصيه نميكند كه در برابر متجاوزان تسليم شوند. به مردم كوبا نيز چنين راهي را نشان نخواهد داد. پاپ ميداند كه كوباييها با خود مشكلي ندارند. مسالهي امروز ميان خلق كوبا از يك طرف و دولت ايالات متحده آمريكا از طرف ديگر است.
سياست دولت آمريكا دربارهي كوبا چنان بيشرمانه و تحريك آميز است كه در ماه آوريل گذشته، آقاي «كوين وايتاكر»(9) مدير بخش كوباي وزارت امور خارجهي آمريكا، حافظ منافع كوبا در واشنگتن را مطلع ساخت كه شوراي امنيت ملي آمريكا، تداوم هواپيماربايي عليه كوبا را تهديدي خطرناك عليه امنيت ملي آمريكا قلمداد كرده و از دولت متبوع خويش خواسته است كه هر چه زودتر به اين عمليات خاتمه دهد. اظهارات مقام آمريكايي به گونهاي بود كه انگار آنها نبودند كه اين هواپيمارباييها را تشويق و تحريك كردهاند و انگار اين ما نبوديم كه با آگاهي كامل از نقشههاي راست افراطي فاشيست در ايالات متحده و براي دفاع از حقوق شهروندان كوبايي، جلوي اين اقدامات را سد كرديم. وقتي خبر تماس مقامات دو كشور به رسانهها راه يافت، تروريستهاي ميامي نشين از خشم كف بر لب آورند. انگار هنوز نميدانند كه تهديد مستقيم و غيرمستقيم آنها عليه خلق كوبا، هيچ كس را در اين كشور نميترساند.
ابعاد رياكاري سياستپيشگان غربي و شمار زيادي از رهبران حقير ضد كوبا، چنان بزرگ است كه نميتوان آن را در اقيانوس آرام جاي داد. هر اقدامي كه كوبا براي دفاع از حقوق شهروندانش اتخاذ ميكند، به عمدهترين مسالهي رسانههاي امپرياليستي تبديل ميشود. اما برعكس وقتي ما در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل اعلام كرديم دولت اسپانيا 12 تن از اعضاي ETA را بدون حق دفاع اعدام كرده است يا هنگامي كه من اعلام كردم در جريان بحران كوزوو، رئيس دولت اسپانيا به آمريكا پيشنهاد كرده است براي شكستن مقاومت مردم، شهروندان عادي را بمباران كند، رسانههاي غربي بدون توجه به صدها جان باخته و ميليونها آسيب ديدهي اين تهاجم وحشيانه، در تيترهاي خود اعلام كردند: « كاسترو، «فيليپ» و «ازنار» را مورد حمله قرار داد.» آنها حتا كلامي دربارهي اين جنايت سخن نگفتند.
دشمنان ما در ميامي و واشنگتن در حال توطئهاند كه چگونه، كجا و چه زمان كوبا را مورد حمله قرار دهند. آنها مصمماند كه مشكل انقلاب كوبا را حل كنند. در شرايط حاضر، تحريمهاي اقتصادي را تشديد و محاصرهها را كاملتر ميكنند.
اما هنوز تصميم قطعي را نگرفتهاند. به دنبال كساني ميگردنند كه ميهن خود و خلق خود را در پاي منافع امپرياليستهاي آمريكايي قرباني كنند؛ اما در مورد كوبا، گزينشهاي آنها بسيار محدود است و لاجرم همهي اين موارد را در نظر دارند. عنصر خائني به نام لينكلن دياز بالارت ـ و اين اسم لينكلن چه قدر بيمسما است ـ وطنفروشي كه به مقام مشاور رئيس جمهور آمريكا، ارتقا يافته؛ به تازگي در سخنان رمزآميزي با تلويزيون ميامي گفته است: «وارد جزييات نميشوم، اما ميكوشيم تا اين چرخهي معيوب را در هم بشكنيم.»
براي شكستن اين «چرخهي معيوب» چه روشهايي را برخواهند گزيد؟ كشتن من با ابزارهاي پيچيدهاي كه كشف كردهاند و بوش پيش از انتخابات در تگزاس وعدهاش را داده بود يا تجاوزي به شيوهي عراق. نقشهي اول مرا به هيچوجه نگران نميكند. آن انديشههايي كه من در سراسر عمر براي پيروزي آن رزميدهام، هرگز نميميرند و جاودان و ناميرايند. اما اگر به كشور و خلق ما حمله كنند، سخت دردناك است، زيرا به بهاي خون بسياري از قهرمانان كوبايي و نابودي سرزمين ما تمام خواهد شد. اما در عين حال، سردمداران آمريكا بايد بدانند كه اين آخرين جنگ فاشيستهاي آمريكايي خواهد بود. نبرد ما تا آخرين نفس خواهد بود.
متجاوزان تنها با ارتش ما روبهرو نخواهد شد. به جاي هر سرباز، سرباز ديگري خواهد آمد. ارتش ما و دههاهزار نيروي داوطلب، آنچنان هزينهاي را بر دولت بوش تحميل خواهند كرد كه ماجراجويان فاشيست را وادار به تسليم كند. امروز جورج بوش سرمست از حمايت اكثر مردم آمريكاست. اما اين روند متوقف و سپس به صفر خواهد رسيد. ما اطمينان داريم كه مردم آمريكا، ميليونها مردم فرهيخته و انديشمند كه به اصول اخلاقي پايبندند و نيز ميليونها انساني كه از طريق شبكهي جهاني اينترنت با يكديگر در تماساند، بسيار نيرومندتر از مبارزان جنگ ويتنام، به اين فاشيستها نشان خواهند داد كه نميتوان همهي مردم را فريب داد، كه نميتوان حتا بخشي از مردم را براي هميشه فريب داد. روزي اين ميليونها مردم، دشمنان سيارهي ما را از عرصه خواهند راند.
از طرف يك ميليون كوبايي كه در اين جا گرد آمدهاند، در روز شكوهمند اول ماه مه، ميخواهم پيامي را براي مردم جهان و آمريكا ارسال كنم: ما نميخواهيم خون مردم كوبا و خون مردم آمريكا در اين نبرد ريخته شود. ما نميخواهيم جان هزاران انساني كه ميتوانند با يكديگر دوست و رفيق باشند، در يك نبرد نظامي بر زمين ريخته شود. اما در عين حال، هيچ خلقي نميتواند از چنين دستاوردهاي عظيمي بدون دفاع چشم بپوشد. چندين نسل از مردم كوبا براي اين دستاوردها رزميدهاند و به بهاي جان زنان و مردان قهرمان خود، آنها را پاس داشتهاند. هيچ خلقي نميتواند از چنين خونهايي در گذرد. هيچ خلقي براي دفاع از خود همچون خلق كوبا مصمم نيست. ما همچنان سخت بر اين باوريم و اعتقاد داريم كه هيچ سلاحي ـ حتا پيچيدهترين و مرگبارترين آنها ـ نيرومندتر از انديشهها و باورها نيست.
چه گوارا، هنگامي كه ما را ترك ميكرد؛ گفت: «همواره به پيش تا پيروزي.»
ما هم سخن او را تكرار ميكنيم.
پانوشت:
(1) Gera Djebilet
(2) Tindouf
(3) Lake Tangan Yika
(4) Cape Verda
(5) Amilcar
(6) Cuito Cuanavale
(7) Helms-Burton
(8) Torricelli
(9) Kevin-Whitake
هاوانا، ميدان انقلاب، اول مه 2003
درج درفرهنگ توسعه شماره 26، 21/8/1384 به تاریخ
امروز ما در عصر گسترش استقرار دموکراسی در جهان هستیم ورعایت حقوق بشر از ملزمات اولیه جوامع پیشرو بشری است. حق آزادی پوشش یکی از ارکان آزادی و برابری زنان در ایران است و مقاومت و مبارزات زنان برای دست یابی به این حق همچنان ادامه دارد و زنان ایران با سابقه مبارزات دیرینه خود از انقیاد رژیم اسلامی ایران رهایی خواهند یافت و راه را برای پرپایی یک نظام دموکراتیک و سکولار هموار خواهند ساخت.
منبع : دنیای ما