Oct 6, 2012 12:56
مســـعــود «حـــداد»
از ما نپرس ما کیستیم؟
در جهل و خرافه زیستیم
آن کس که باشیم نیستیم
چون تازی ها بر ما متاز
از ما نپرس ما کیستیم
سال هاست افسرده ایم
از دود جنگ پژمرده ایم
با کاروان خشــونت
بیراهه را پیموده ایم
باد خزان را دیده ایم
از سرعتش لرزیده ایم
در آغوش طوفان جنگ
پیچیده ایم، پیچیده ایم
در بین خود جنگ و ستیز
از صلح و دوستی در گریز
بیگانه از عقل و خرد
در تشخیص دشمن بی تمیز
کوههای ما از ما نشد
دریای ما بیگانه شد
در سنجش حد و حدود
پیمان شکن پیمانه شد
بابای ما خمیده است
تیربند ما لرزیده است
پامیر زبام افتاده و
هندو جراحت دیده است
لیلی × تشنه و کباب است
بکوا همیشه بی آب است
از هری و آموی ما
ملک رقیبان سیراب است
لاف از اصالت میزنیم
داد از صداقت می زنیم
در جبین تاریخ خود
سنگ جهالت میزنیم
در پنجۀ پنجابی ها
یا اسیر وهابی ها
زمانی یا علی گویان
در خدمت خلخالی ها
یا چپ هستیم و کافریم
یا چپ تر و کافــر تریم
یا طالب انتحاری
یا جاهد غارت گریم
دزدان همه قاضی شدند
با مجرم همبازی شدند
عدالت را سر بریده
بر زعم خود غازی شدند
قاتل ما، برادر است
بر تن لباس، خواهر است
اسباب قتل هموطن
پنهان در زیر چادر است
مس را همیش زر گفته ایم
توسن خود خر گفته ایم
از نا فهمی، در قافله
دزد را رهبر گفته ایم
شرقی، شده مامای ما
غربی، شده کاکای ما
دال خوران دیوبندی
تصمیم بگیرند جای ما
مادر زما بیگانه شد
از رنج و غم دیوانه شد
در سوگ هر قومی نشست
کاشانه اش غم خانه شد
ما ازبک بی غیرت ایم
ما پشتون بی همت ایم
هزارۀ عقده مندیم
یا تاجک در ذلت ایم
مسعود حداد، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۲
× منظور از دشت لیلی بین جوزجان و فاریاب
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat