مادر
نیافتم لالهء بی داغ
ندیدم فرزندِ بی غم از ماتم مادر
نریختم به جای اشک خون زچشم
نشد فرزندی به گورِ مادر
شور و غوغایم اثر نکرد
دردا، دریغا!
آرام، آرام با شستو شوی تن
مادرم عروس شد با پیراهن سپید
رفت به خانۀ خاک
به خانۀ تنگ و تار چو دل من
خانۀ بی روشنی چو چشم من
خانۀ ابدیت، خانۀ مردمان روی دنیا
چقدر تنگ است،
خانه ها پُر نشد و زمین سیر
از بلعیدن،
نرسید به آرمان زنده ها
خانۀ نو، لباس نو
کفن و تابوت
نیست آرمان زنده ها
خانۀ سرد
بی یار و یاور
نشوی هم کلام
به رفتن خود راضی بودم
ای مادر !
نمی خواستم بروی ز برم
با بی مهری که در دین و آئین تو نبود
مرا رها کردی،
رفتی، تنها شدم،
تنها ماندم در حسرتِ دیدار
صالحه (رشیدی)
۳ جنوری ۲۰۰۹
www.esalat.org