مســـعــود «حـــداد»
تاریخ ارسال به «اصالت»:
May 23, 2013 20:49
من ز نسل دیگرم
گرچه دورم از وطن، لیکن برایش سنگرم
دوستان را خاک پا و دشمنان را خنجرم
من نه آنم آنچه خواهی برشمارم وصف تو
تو ز نسل جنگ و چوری، من ز نسل دیگرم
مثل پروانه بگردم شام و سحر در گرد شمع
هیچ باکی هم ندارم، گر بسوخت بال و پرم
پا منه بر روی فرشم، ای ستمگر احتیاط!
سوزمت پا تا سرت، چون اخگر خاکسترم
بهر آزادیی میهن، بر مصاف دیــو و جهل
میروم و می پذیرم، هرچه آید بر سرم
دوری از کاشانۀ اجدادی را معنی کنید
دل جدا از محبوب من، روح جدا از پیکرم
گر بمیرم در دیار هجرت و غربت سرا
بر مزارم روضه خوانید یک دو بیت از دفترم
نه حور خواهم نه غلمان را در ازای قتل نفس
نه شراب انتهور و نه عاشق به حوض کوثرم
فاش گوئید او نمی خواست روضۀ رضوان را
تا نگردد حر و آزاد، از جهالت کشورم
مسعود حداد
دنمارک ۲۳ می ۲۱۳
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat