چکامه ی از تاراجها، چپاولها، بی بند و باریها و زورگویی ها
پژوهشگر – استاد (صباح)
استاد (صباح)
ما در کشوری زنده گی میکنیم که شلاق میزنند، نه بر تنِ دزد، نه بر بدنِ دروغ گوی، نه بر پیکر آن ظالمی که خون ملت را در شیشه کرده اند، اینجا بر کسی تهمت میزنند و دشنام میدهند که وجدان دارد، و دلش بر حال زار مردم و کشورش میسوزد، که توان و تفکر چور و چپاول را ندارند که بدزدند و ببرند. در اینجا جنایت، دزدی، قتل، آدم ربایی، فساد، چپاول و چپاولگری مدالی است بر سینه ی ستمگاران!
من بارها به خاطر بیان حقایق و دردهای ناگفته ی مردم ستمدیده - تحقیر و توهین شده و به دسایس و توطئه های گوناگون مواجه شده و چندین بار به مرگ تهدید شده ام ولی هرگز متوقف نشده ام و نخواهم شد و متفکری میگوید: (اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی! اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند. )
اگر به آزادی بیان اعتقاد دارید، انتقاد صریحِ علنی و شفاف از شما، معیار آزادی بیان است. اگر نتوان از رهبر سیاسی کشور انتقاد کرد، نمی توان مدعی وجود آزادی بیان شد. اینکه فردی به دلیل انتقاد غیر مستقیم از زمامداران محکوم به پرداخت هزینه های بسیار سنگین شود، دلیل بر آزادی نیست، بلکه حاکی از خودکامگی از نوع توتالیتر آن است. اینکه یک فرد قدرت مطلق را به طور مادام العمر در اختیار داشته باشد و باز هم از مردم سالار بودن حکومتش سخن بگوید، نزد اندیشمندان چه معنایی دارد؟(
نشد کس بانگی رسایی برآرد
صفا و صلحی بر میهن بیارد
کسی کوتاه نکرد دست تفنگدار
كه پا بر جاده مردی گذارد
غریوی ناله بود و دیده ی تر
رهی نبود ازین در تا به آن در
نوایی گریه و بردن و کشتن
همه بی یاور و سرد و مکدر
کسی از ظلم جنگسالار نپرسید
نه قلبی خندید و نه بغض ترکید
نه شفقت بود، عدالت نه شرافت
نه قانون بود و نه کس پاسبان دید .
اگر انسان زنده گی را بی مرگ می خواهد، برای جاودان داشتن تمامی آن چیزهایی است که باید برایش مردانه تلاش نماید. خوب ترین و دوست داشتنی ترین چیز زنده گی است که برای زنده گی آبرومند و آزاده گی و سرفرازی باید جاودانه به پیش رفت و قدمهای متین و استوار برداشت. در دنیای آزاد از بندها و نتایج تبعی نظامات بهره کش و خود کامه، که تاریخ نوین بشر دفتر خویش می گشاید تا نتایج دفاتر گذشته و نقش زنده گی روشن فردا را در آن منعکس سازد. دفتر نوین تاریخ بشر در دل محرومیت ها، مصائب، جنگ ها و قهرمانی های انسان ها طی قرن ها پرداخت شده که در هنگام پیروزی پیکار نهایی آزاده گی، آمادۀ درج جمع بندی های دفاتر گذشته و طرح و نقش زندگی فرداست. و قهرمانانی که در این راه، زندان و شکنجه و تبعید و اعدام را در کارنامه ی قهرمانانه خود دارند، چه فاتحانه در نبرد خویش و دل بستگی های جاری زنده گی، از تمامی آن چیزهایی که دوستشان می دارند، می گذرند تا در دنیای آزاد بر بستر این تاریخ نوین، تمامی آنچه را که دوست می دارند، برای بشریت جاودان ماند. كارهایی كه از انسان سر میزند و رویدادهایی كه برایش رخ می دهد، سرگذشت او به شمار می آید. این سرگذشت با دو روش پایدار می ماند:
نگهداری ماندگار های گذشته
نوشتن و یادداشت كردن كارهای انجام شده.
اندیشمندی میفرمود: آزادی نه تنها بی بها نیست بلکه کالای بسیار بسیار ارزشمندی است که در طول تاریخ، مفت و ارزان به چنگ هیچ کس نیامده است .
مولانای بزرگ عقیده داشت:
با نی گفتم كه بر تو بیداد ز كیست
بی هیچ زبان ناله و فریاد ز چیست
نی گفت ز شكر لبی برید ند مرا
بی ناله و فریاد نمیتوانم زیست.
چه گوارا میگفت: و اگر خفه ام كنند سازش نخواهم كرد و ایمانم را قربانی مصلحت نمیكنم،
مردم را دریاب! هرگز سازش نکن! آری کسانی که سازش نمی کنند٬ می میرند٬ اما مرگ شان عین حیات و زنده گی ست. آری اگر اینطور بی تفاوت باشی تو نیز می میری٬ اما در چهره ات نشانی از مرگ نخواهد بود. از گلوله نترس! تو روح گلوله ای. گلوله از زبان تو سخن خواهد گفت و از عمل تو فیر خواهد شد. آه٬ تو نمی دانی که تا چه اندازه کمک هایت به مردم مفید است. مردمی که تو را قربانی خواهند کرد. حوادث نگاری و چکامه نویسی در حقیقت، گزارش زنده گی گروهی و گذشته انسان است، یعنی چیزی بسیار فراتر از سرگذشت فردی. برای همین است كه در وقایع نگاری همیشه رخدادهای بزرگ كه به همه مردم وابسته است، مطرح می شود. مانند جنگ، صلح، آزادی، استبداد، استقلال، زیر سلطه بودن، شكست، پیروزی، پیشرفت، پسرفت، فرمانروایی، دین، آئین، دادگری، ستمگری، كشور گشایی و . . .
ویلسون می گوید: هدف ما برقراری اصول صلح و عدالت و مقابله با خودخواهی و قدرتهای زورمدار و برقراری شرایطی است که مردم آزاد باشند و از یک اقتدار و اختیار برخوردار باشند. چنین شرایطی نیازمند اقدامات جدی است.
هنس جوز نویسنده ی آلمانی، در کتاب جدیدش با عنوان جنگ و مدرنیته، مطالعه ی تاریخ خشونت در قرن بیستم مینویسد: در حالی که انتظار می رفت مدرنیته منشأ ظهور عقلانیت صلح آمیز باشد، جهان در قرن بیستم شاهد توسعه ی جنگ و ظهور جنگ صنعت و ظهور جنگ های بزرگ در جامعه ی جهانی شد. همان طور که تاریخ جنگ های بزرگ نشان می دهد، بخش بزرگی از جنگ های بزرگ یا در غرب بوده یا توسط غرب حمایت و دامن زده شده است.
سوگمندانه قرن معاصر؛ قرن وحشت، قرن کشتارهای جمعی؛ قرن قتل عام انسان، قرن ترس، قرن اضطراب، قرن مرگ انسان با اجماع یک جهان، قرن بیزاری از آئین انسان زیستن، قرن معاصر؛ قرن تزویر و دروغ، قرن جنون، قرن دین های سیاسی، آئین های پوشالی، سیاست های نظامی، قرن مرگ انسان با قانونی به نام آئین حقوق انسان زیستن، قرن تپش آئینه ها در پناه خدایگان قدرت؛ خدایگان نیرنگ و ریا، قرن تهمت، قرن افترا، قرن وهم، قرن انتظار، قرن رقص بر بالین مردگان، یعنی قرن مرگ اخلاق، قرن مرگ انسان و انسانیت، قران نابودی عدالت و شرافت، قرن ظلمت، بربریت، وحشت، جنگ، تباهی، نابودی، اسلحه و زر و زور. . .
روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چی می نویسید؟» برنارد شاو جواب داد: برای یک لقمه نان. جوان لاجرم گفت: متاسفم. برخلاف شما ما برای فرهنگ می نویسیم. و برنارد شاو بدون معطلی جواب داد: فرق نمیکند، هر کدام ما برای چیزی می نویسیم که نداریم.
بلی! متاسفانه در کشورما نیز یکی برای مسلمانی و دیگری برای ناموس جنگید. و مارا بیادی جمله معروفی انداخت که میگفت: هرکسی چیزی ندارد بخاطر آن میجنگند.
افغانستان کشوری محروم و درگیر ستیزهای نژادی و قومی و زبانی و فرهنگی و قربانی طمع کاریهای قدرتهای شرقی و غربی و تحریکات توطئه آمیز منفعت طلبان منطقه ای و از یک سوی و ازسوی دیگر هجوم اندیشه های جفنگ و بازاری غربی های با حمایت و یاریهای اجیران و مزدوران داخلی، ذهن و روان مردم و نسل جوان را دستخوش تعارضات حادی ساخته اند که بیرون آمدن از چنبره آن به راحتی میسر نیست.
ما در کشوری زنده گی میکنیم که شلاق میزنند، نه بر تنِ دزد، نه بر بدنِ دروغ گوی، نه بر پیکر آن ظالمی که خون ملت را در شیشه کرده اند، اینجا بر کسی تهمت میزنند و دشنام میدهند که وجدان دارد، و دلش بر حال زار مردم و کشورش میسوزد، که توان و تفکر چور و چپاول را ندارند که بدزدند و ببرند. در اینجا جنایت، دزدی، قتل، آدم ربایی، فساد، چپاول و چپاولگری مدالی است بر سینه ی ستمگاران!
شریعتی میگفت : من در سرزمینی زنده گی میكنم كه در آن دویدن، سهم كسانی است كه نمیرسند و رسیدن، حق كسانی اند كه نمی دوند.
ثالث میگوید: . . . هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان. . . ، دلها خسته و غمگین . . . تو گویی زمستان است.
بوستان در برف سوخت و ارغوان خشكید
ابر نماند و اشک در چشم آسمان خشكید
گلوی قناری ها به حكم تفنگ پرپر شد
دوتار و چنگ به كف خنیاگران خشكید
پرندگان نشست بر روی شاخه یخ بست
شكوفه ها همه بر زلف مه رویان خشكید
چه وحشت و دشت و سیاهی و تباهی
چلچله مرد و جوانه ها در بهاران خشكید
در شهر بخون تر چه گذشت تو میدانی؟
صداها در گلو و گریه در مژگان خشكید
بسکه کشتن و بستن و به تاراج بردند
سبزه زیر پا شد و در ره قبرستان خشكید .
چرچیل میگفت: عیب جامعه این است كه همه می خواهند آدم مهمی باشند و هیچ كس نمی خواهد فرد مفیدی باشد. همه از مردن در راه باورشان سخن می گویند، اما هیچ كس از كشته شدن در راه باورش دم نمی زند.
جنگ سالاران با ریختن به پایتخت کشور عزت و شرف مردم را پایمال کردند. بر ناموس مظلومین تجاوز کردند، پستان بریدند و میخ بر فرق کوبیدند. دختر جوانی را مجبور کردند که به خاطر حفظ عزت و ابروی خویش از مکروریان های کابل خود را بر زمین پرت کند. بر کتاب ها شلیک کردند و جشن کتاب سوزی بر پا کردند و موسسات طبع و نشر را با میلیونها جلد کتاب به آتش کشیدند. «جنگ سالاران که روابط تنگاتنگی با مافیای مواد مخدر داشته و در قاچاق و ترافیک مواد مخدر دست دارند ازین مدرک به دارایی های افسانه ای رسیده اند». موزیم کشور را غارت کردند، آثار آنرا به جرنیل ها و نصیرالله بابر تحفه دادند و یا هم در بازارهای سیاه به حراج گذاشتند.
اینان پس از سقوط دولت نجیب، کشور را به خانه پاکستانی، ایرانی، اعراب و . . . تبدیل نمودند و با افروختن تضادهای قومی، تخم کینه و نفرت را در میان اقوام کاشتند و کارنامه های خیانت آفریدند. اینان بقای شان را در تروریزم می بینند، از دهشت افگنی حمایت می کنند، بر دموکراسی باور ندارند، مخالف حقوق بشر هستند، آزادی بیان را معادل کفر گویی می شمارند و زنان را بازیچه و اسباب بازی خانه می پندارند. بر حصول قدرت از راه دموکراسی باور ندارند و فقط بر میله ی تفنگ اتکاء می کنند. مصروف چور و چپاول ثروتهای ملی و کمکهای جامعه جهانی اند، دزدی می کنند، فساد می زایند، اختلاس گر اند، برای حصول قدرت معامله می کنند.
بیش از دو دهه جنگ و بی ثباتی داخلی، نوعی فرهنگ سیاسی خاصی را در کشور به وجود آورده که از مهمترین ویژگی های آن جنگ سالاری و منطقه گرایی است. حضور و تداوم قدرت فرماندهان محلی در صحنه سیاسی و نظامی، منبع بالقوه بی ثباتی و تنش به حساب می آید. این اشخاص قدرت طلب، بی بند و بار و وابسته به شبکه های بیرون مرزی با جنگجویانی که در اختیار دارند به محض اینکه احساس کنند منافع قومی، گروهی، اقتصادی و یا سیاسی آنها به خطر افتاده، بلافاصله از ائتلاف با دولت مرکزی خارج می شوند و صلح شکننده موجود را با بحرانی جدی مواجه می سازند و ائتلاف جدیدی را بین خود بوجود می آورند.
تا زمانی که همه این نسل از بین نرفته اند، خاطره جنگ سالاران منفور بردیده و دلها نقش بسته است و خواهد ماند. زیرا اینان با ائتلاف های مصلحتی، دوستی های مقطعی، همکاری های منفعتی، دوستی و دشمنی های زمانی و بخاطر پول و قدرت به هیچ عهد و پیمانی پابند نبوده و امروز اگر دشمنی خونی بوده اند و فردا از یک گریبان سر بیرون کرده اند، این پول پرستان و قدرت جویان طی سه دهه ی کشور ثابت کرده اند که از هیچگونه معامله و سوداگری دریغ نمیکنند.
حمله آمریکا در افغانستان منجر به رویکار آمدن جنگسالاران و قوماندانهاى تنظیم های افراطی و بنیادگر گردید. نیروهای که در سالهاى ۹۲ تا ۹۶، کشور را به صحنه جنگهاى قومى و مذهبى تبدیل کردند. دهها هزار انسان بی گناه فقط به دلیل تعلقات نژادى و لسانى توسط این نیروها به فجیعترین شکلى به قتل رسیدند. اکثریت قاطع آنانیکه امروز زمام قدرت را بدست دارند، به هر معیار که بسنجى در شمار جنایتکاران جنگى اند. اکثریت مطلق آنان پیش از حمله نظامى آمریکا، فرارى و یا غیرفعال بودند و آنانیکه در داخل بودند عملآ در محاصره بودند. این آمریکا بود که بار دیگر با دادن پول و اسلحه اینان را رویکار آورد. بنا بر این نیروهاى که امروز غرب و آمریکا به اتکاى آنها گویا میخواهد دموکراسى را پیاده کند، بیشتر به شوخى میماند تا واقعیت.
ناتو، حاکمان منطقوی و همسایگان دور و نزدیک از این خاینین ملی و جنایتکاران تاریخی صرف و صرف برای قتل و کشتار و جاسوسی و خرابکاری استفاده میکنند و ازینطریق نمیگذارند تا افغانستان به استقلال سیاسی و آزادی ملی دست پیدا نماید.
از چرچیل پرسیدند: شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست نشانده به آنسوی اقیانوس هند می روید. . . اما این کار را نمی توانید در بیخ گوش تان یعنی در ایرلند که سالهاست با شما در جنگ و ستیز است انجام دهید؟ وینستون چرچیل بعد از اندکی تامل پاسخ می دهد: برای انجام این کار به دو ابزار مهم احتیاج است که این دو ابزار مهم را در ایرلند در اختیار نداریم. سوال می کنند- این دو ابزار چیست؟ چرچیل در پاسخ می گوید: اکثریت نادان و اقلیت خائن.
تا چند در انزوا باید نوشت
از اینجا و آنجا باید نوشت
چور و چپاول تفنگداران را
همه یک جا باید نوشت
تا چند در انزوا باید گفت
از جنگها تنها باید گفت
از کشتن و بردن در میهن
همه یک صدا باید گفت.
چه كسی می دا نست كه فرود یك گلوله توپ قلب چند نفر را می درد؟ چه كسی می دانست که هر صدای فیر توپ، تانک و راکت، فردا به قطره اشكی بدل خواهد شد و این اشك چه جگر هایی را خواهد سوزاند؟ که بود میدانست جنگ یعنی سوختن، ویران شدن، آرامش مادری كه فرزندش را با لالایی گرمش در آغوش خود خوابانیده، نوری، صدایی، ریزش سقف خانه و سرد شدن تن گرم كودك در قامت خمیده مادر چه تاثیر داشت؟ نبود کسی که میدانست جنگ یعنی ستم یعنی آتش، یعنی خونین شدن و سرخ شدن جامه ای و سیاه شدن جامه ای دیگر. گلوله ای از میل تفنگ و با ماشه کشیدن تفنگداری با سرعت شلیك می شد و در مبداء به حلقومی اصابت نموده، آنرا سوراخ كرده و گذر می كرد؛ میدانید كه؟ كدام مادر ضجه می كشد؟ كدام پیراهن سیاه می شود؟ كدام خواهر بی برادر می شود؟ آسمان كدام شهر سرخ می شود؟ كدام گریبان پاره می شود؟ كدام كودك در انزوا و خلوت خویش از درد جانسوز بی پدری اشک میریزد.
د شمنان بدانید که درین قوم غیور
گر پدر مرد، تفنگ پدری هست هنوز
مردان همه اگر کشته شوند چه باک
در گهواره چوبی پسری هست هنوز (؟)
سالها در كشور، بلند ترین صداها صدای تفنگ بود، و غیر از صدای اسلحه هر صدای دیگری به خصوص صدای مظلومیت و حق خواهی اكثریت خاموش جامعه در گلوها شكسته می شد، و طنین فریادها به گوش هیچ شنونده ای نمی رسید. همین گونه در میان كشورهای جهان، افغانستان تنها سرزمینی بود كه با حجم زیاد سوژه ها، دیدنی ها، زیبایی ها و صحنه های رقت بار و غم انگیز جنگ و خشونت و ویرانی، تصویری كه ازآن خودش باشد نداشت و تصویرگران تنها فاتحان جنگ را چهره آرائی می كردند. رادیوهای محلی فقط اعلامیه های جنگ، و اخبار ملاقات های خسته كننده مقامات را پخش می كردند. با اند وه و درد با گذشت هر روز با خیلی از تفنگداران بی رحم و شرور، کشتن؛ بستن؛ بردن و ظلم و استبداد دردناک تر از قبل دهن می گشا ید .
با شکست ""طالبان"" یکبار دیگر منفعت طلبان دیروز بر اریکه قدرت تکیه و از آزادی، دموکراسی، تطبیق قانون و تحکیم پایه های دولت نه تنها جلوگیری نموده بلکه با پخش عقاید غیر بنیادگرایی در جامعه شدیدآ مخالفت نمودند.
اوضاع افغانستان با وجود گذشت سال ها از سقوط "طالبان" و حضور نیروهای خارجی، نگران کننده است و نا امنی ها همچنان ادامه دارد. نیروهای بیگانه برای تامین منافع و امنیت خود هر اقدامی که بخواهند فراتر از وظایف، قانون افغانستان و قوانین بین المللی انجام میدهند.
از جانب دیگر فساد اداری بیداد میکند، امنیت رو به وخامت می گراید و دولت در راستای حل مشکلات کشوری عاجز است و برنامه عملی ندارد. شیوع فساد اداری به شکل بی سابقه آن در ادارات دولتی، بروز بد امنی ها و زمینه ی گسترش آن و ناکافی بودن و غیر موثر بودن کمک های جامعه جهانی و روند بازسازی در کشور. بحران و بد امنی عوامل فساد اداری و حرکت کُند بازسازی و نوسازی و دلیل غیر موثر بودن مساعدت های جامعه جهانی به کشور که باعث بوجود آمدن روحیه مخالفت علیه نظام و سرانجام منتج به بروز مخالفتهای نظامی می گردد، دولت در زمینه رفع این عوامل کوچکترین اقدام عملی انجام نداده است که با گذشت زمان ساحه فعالیت های تخریبی تروریستان در ولایات جنوب، جنوبغرب، شرق و شمال کشور توسعه یافته، زمینه ها و انگیزه های نارضایتی و مخالفت در سایر ولایات محسوس است، فساد اداری به اوجش رسیده، بازسازی و نوسازی بطور لازم آن با توجه به مبالغ هنگفت به مصرف رسیده انجام نیافته است.
اینان همه زاده ائتلاف های مصلحتی و زود گذر است که به اساس ضرورت و منافع شخصی و گروپی انجام میگیرد و هیچکدام نسبت به کشور و مردم کشور دلسوزی و پابندی ندارند.
اینان که همین اکنون در کرسی قدرت لمیده اند، طی این سالها و قبل از این جنایات فراوانی را انجام داده اند. مشت نمونه خروار- خونین نمودن تضاد های ملیتی، مذهبی، سمتی، لسانی و تخم نفاق کاشتن بین ملیت های برادر افغانستان؛ مهاجرت بیش از یک میلیون نفر دیگر و بیجا کردن ده ها هزار فامیل در داخل کشور، غصب زمین، املاک و دارایی های اقلیت هایی که در ساحه نفوذ قومندانان حاکم قرار داشتند، ویران نمودن کامل پایتخت با قتل شصت و پنج تا هشتاد هزار نفر و چپاول تمام دارایی های مردم و دستبرد به ناموس مردم، پاتک اندازی راه های عمومی و اخذ جریمه، زور پولی، عشر و ذکات و غیره، از بین بردن هشتاد در صد مراکز صحی و تعلیماتی و کتاب سوزی های بی نظیر تاریخ؛ پیدایش صد ها هزار بیوه، یتیم و گدا؛ زرع و قاچاق بیش از نود در صد از مواد مخدر جهان؛ مساعد نمودن زمینه به قدرت رسیدن سیاه ترین نیروی تاریخ یعنی "طالبان" و. . . درین بخش چند مورد را با محاسبات تقریبی ای که صورت گرفته است بطور نمونه، چپاول ترانسفارمرها، ستشن ها، سب استیشن ها، کیبل ها، ماشین های مونتاژ و غیره ملحقات آن به ارزش پنجاه و هفت میلیون دالر امریکایی که بازسازی آن بیست برابر ارزش مصرفی بیشتری را تقاضا می نماید. چپاول و تاراج لین ها، سویچبوردها، چینل ها، ماشین های اتومات، جنراتورها، رادیو ریلی ها، تیلکس ها، عراده جات، ستلایت ها، امکانات مرکز تربیوی، تعمیر های پستی و غیره به ارزش دو صد و پنجاه و پنج میلون دالر امریکایی که بازهم اعمار مجدد شان حداقل بیست برابر مصرف بر می دارد.
چپاول و غارت سیلوی کابل، پشیمنه بافی، پولی تخنیک، پوهنتون کابل، اکادمی پولیس، انستیتوت علوم اجتماعی، ترانسپورتهای باربری کاماز، افسوتر، تصدی های باربری مواد نفتی، ترانسورتهای انتقالاتی اردو، پولیس و امنیت دولتی و هوای، کارخانجات جنگلک، کابل فلز، رنگ و مواد کیمیاوی سازی، کشمش پاکی، کارتن سازی، پلاستیک و اسفنج سازی، افغان ترکانی، بس های شهری و بس های برقی، الکول سازی، یخ سازی، گوگرد سازی، جراب بافی، جاکت بافی، بوت آهو، مسلخ و ده ها کارخانه خورد و بزرگ دیگر به ارزش بیشتر از نوصد میلیون دالر که باز هم اعمار مجدد شان حداقل بیست برابر مصرف بر می دارد. چپاول و غارت دستگاه های برمه، کمپریسورها، وسایل نقلیه، لابراتوار های بزرگ، لابراتوارهای محلی و غیره که مجموع خسارات تنها در مرکز به هزار و چهارصد میلیون دالر امریکایی می رسد.
دولت با کارکردهای ضعیف، زدوبند های توجیه ناپذیر، ائتلاف های مقطعی و مصلحتی، نه ترسیدن از خدا و شرم از مردم و عملکردهای اساساتی مردم را به فغان و مخالفین در حال مرگ را دوباره زنده كرد و تروریزم را بار دیگر بلای جان کشور ساخت. امروز صدای مخالفین نسبت نرمش رییس جمهور از گلوی همنشنینان وی بلند می شود.
دولت هنوز هم وقت دارد در نبرد علیه تروریزم، استراتژی دقیق و منظم سیاسی و نظامی تدوین نماید و سعی كند ناراضایان را راضی و اعتماد از دست رفته ملت را دوباره جلب نماید، در غیر این صورت ممكن است بار دیگر کشور برعلاوه "طالبان" و این بار وسیله قدرت پرستانی همنشین دولت به صحنه جنگهای خونین مسلحانه تبدیل شود و باز هم ملت آواره و وطن پاره پاره خواهد شد. بیکاری نبود مصروفیت سالم از مواردی است که می توان افزایش فاصله و شکاف بین دولت و مردم اشاره کرده و ازسوی دیگر زمینه نا امنی و افزایش حملات انتحاری را فراهم نموده و به سوی نا امیدی می کشاند.
همین اکنون وضعیت امنیتی بسیار نگران کننده و وخیم بود به دلیل اینکه نا امنی از مناطق جنوب به سایر نقاط امن کشانیده شده، وضعیت اقتصادی همچنان نا بسامان و مردم از فقر و بیکاری در وضعیت نامساعدی قرار دارد. کشت و قاچاق مواد مخدر همه ساله افزایش یافته، گفته میشود نود وسه درصد مواد مخدر جهان در افغانستان تولید می شود. در شرایطی که فقر و نا امنی حیات اجتماعی و اقتصادی جامعه را تهدید می کند، افزایش کشتار غیرنظامیان، مردم را به شدت ناراضی کرده است . مردم معتقدند که افزایش نارضایتی عمومی در وطن، بیش از همه به تضعیف جایگاه دولت منجر می شود. زیرا مردم توقع دارند دولت ملی با سیاست های یکجانبه ناتو و آمریکا مقابله کند. محافل سیاسی دولت را به دلیل همنوا بودن با سیاست های خشن خارجی ها به شدت مورد انتقاد قرار داده اند. مردم تأکید می کنند که مخالفت دولت با سیاست های غرب و همچنین افزایش اعتراضات مردمی باعث بدنامی و چالشهای جدی برای منافع جویانه خارجی ها در کشور خواهد شد. بنا بر این اجرای عملیات مستقل خارجی بدون هماهنگی با نیروهای امنیتی، علاوه بر بروز خشم مردم، جایگاه دولت را نیز مخدوش می کند.
د ل پاكم به یادت لاله گون است
بیا بنگر سرا پا غرق خون است
به گوشم مادر میهن همین گفت:
وطن گم کرده ای حقت جنون است.
اینان دست پرورده اجانب و بخصوص پاکستان است که دودهه میشود ظالمانه و قاتلانه بر فرق ملت آتش افروخته اند.
ژان ژاك لافی، ازکریم آقاخان رهبر مفتدر اسماعیلیه ها میپرسد:
همین حالا از افغانستان یاد كردید- رخدادهای افغانستان چه تأثیری بر پاكستان داشت؟
والاحضرت آقاخان:مدبرانه میفرماید: . . . پس از این كه اتحاد شوروی در سال (۱۹۷۹میلادی) به این كشور حضور پیدا كرد، رهبران غربی میگفتند- ما روس ها را با مداخلة مستقیم بیرون نخواهیم راند، بهتر است پاكستانی ها را بسیج كنیم : اما پاكستان به نوبه خود افراطی ترین سنی ها را فراخواند.
گروههای به شدت تندروی بودند كه وارد افغانستان شدند، كه یك دولت ملی نبود بلكه صرفاً جایی بود كه گروه های قومی، قبایل و افكار دینی مختلف گرد هم آمده بودند. این اسلام گرایان تمام منطقه از جمله پاكستان را به کنترول خود درآوردند. درنتیجه، پاكستان هزینه جانب داری از غرب را در این جنگ بی پایان پرداخت . . .
دوستی دارم که همیشه میگوید:
بجز طالب و تفنگدار که غارتگرند
بنی ادم اعضای یک پیکرند .
زمانیکه صفحات تاریخ حاکمیت در افغانستان را مرور میکنیم، سوگمندانه و سوگوارانه حاکمان کنونی را یکی از بی اراده ترین، بی اداره ترین، ضعیف ترین، روزگذران ترین، بی مسوولیت ترین، بی پروا ترین، گوشه گیر ترین، بی خبرترین زمامدارازدرد میهن وملت، راحت طلب ترین، بافاصله ترین حاکمان ازمردم وطن و. . . میابیم. چنین است که گراف جرم وجنایت بالا رفته است ومقامات بلند پایه دولت باچنگ ودندان بخاطرچوروچپاول دارایی عامه بجان ملت افتیده اند .
تقویت و تسلط جنگسالاران بی رحم بر زنده گی مردم و موجودیت تفکر بنیاد گرایی و تلاش درجهت تحکیم آن، برعلاوه استبداد طولانی و تاریخی، نظام مرد سالارانه و پدرسالارانه، ازهم گسیختگی تاریخی و اجتماعی، فقر شدید و جانسوز، جهل و تعصب و ده ها عامل دیگر، مانع جوانه زدن ریشه های آزادی ودموکراسی درکشور ما میگردد. تعرض خشونت آمیز جنایی ـ دزدی مسلحانه، اخاذی و آدم ربایی توسط نیروهای نظامی، پولیس و امنیت ملی ـ تعرض بر مطبوعات و فعالان سیاسی، و نقض جدی حقوق انسانی زنان و دخترا ن، باگذشت هرروزبیشترازروزقبل ادامه پیدامینماید.
در طول سال های گذشته توجه جدی به بازسازی درمجموع صورت نگرفته و بهبود دروضعیت و شرایط اقتصادی مردم حاصل نشد، بیکاری، نبودکاراز مواردی است که می توان افزایش فاصله وشکاف بین دولت ومردم اشار. طی یک دوسال اخیروضعیت امنیتی بسیار نگران کننده و وخیم گزارش میشود زیرا ناامنی ازمناطق جنوب به سایر نقاط امن کشانیده شد، وضعیت اقتصادی همچنان نا بسامان ومردم از فقر وبیکاری دروضعیت نامساعدی قراردارد.
درنخستین روزهای حمله نیروهای خارجی "طالبان" را ساقط نمودند. قوای نظامی خارجی باحملات شدید وکارساز لانه ها، قرارگاهها، میدان های هوایی، مخفیگاههای توره بوره درجلال آباد مقرملا عمردرقندهار ومراکزسوق واداره جنگی "طالبان" وتروریستان بین المللی را تقریباً درسراسر کشورفلج نمود. هزاران جنگجوی طالب، تروریست های بین المللی، ملیشیاهای پاكستانی و جنگجویان چچنی، تاجیکی، ازبکی واعراب آنها به استقامت پاکستان فراركردند. خارجیها درین گیرودارازروی ساده لوحی ویا روی پلانهای محرمانه جنگ رامتوقف وپیروزی خود را جشن گرفتند.
امروز به استثناى کابل وچند ولایت، که امنیت آن توسط نیروهاى حافظ امنیت سازمان مللل تامین میگردد، در مجموع افغانستان در کنترول جنگسالاران محلى است. در مناطق تحت حاکمیت جنگسالاران نه تنها از حقوق و آزادیهاى فردى خبرى نیست بلکه حاکمان محلى وجود سازمان و حزب موتلف خود را نیز تحمل نمیکنند.
تفنگداران با روش بسیار ماهرانه و خارج از فرایند قانونی خواسته خود را در نامگذاری دولت و اضافه کردن پسوند «اسلامی» بر عنوان « دولت انتقالی» و)جمهوری اسلامی ) تحمیل کردند. و به این ترتیب دولت را درخد مت گرفته وپست های کلیدی را یک باردیگردرمقابل چشمان نابینای آمریکا بین خود تقسیم نمودند.
بسیار اشتباه است که تصور کنیم جنگسالاران ضعیف شده اند. این گروه ها برخلاف سالهای اولیه پیروزی شان بر دولت نجیب الله که با هم در گیر بودند، اینک قویاً به این احساس رسیده اند که موجودیت شان در رأس هرم قدرت با وحدت بین خودشان و نهادینه ساختن قدرت و نفوذشان در بطن نهادهای سیاسی و اجتماهی پیوند تنگاتنگ دارد. خطری که از جانب نیروهای روشن اندیش قدرت آنان را به چالش می طلبد، آنان را واداشته است که اینک فراتر از دسته بندی های گروهی و قومی و مذهبی با هم متحد شوند. مانند انسجام- امرالله صالح، دبل عبدالله، ضیا وولی مسعود، گلبدین وطالب، جبهه ملی، تغیر وامید ( این نام نیزازآمریکا کاپی گردیده، زمانیکه اوباما کاندید ریاست جمهوری گردید به این نام شروع به فعالیت نمود) و. . .فلک برمیهنم ویرا نگری کرد
برایم همچنان افسونگری کرد
اول بیرون کرد از زاد گاهم
پس ازآن موی من خاکستری کرد
خبراز حال من داری نداری
همه رنج است ودرد وبیقراری
برای رفتن و بازگشت به میهن
همه عمرم گذشت به روزشماری.
درحالیکه عده کثیری ازمردم روزبه روزفقیرتروگرسنه ترمیشوند، اما کاخ های میلیون دالری ازبرکت فساد گسترده اداری، چوروپچاولی دارایی ملی وثروت شخصی درکابل وشهرهای دیگر کشورسربلند میکنند. شاید بهترین نمونه یی این رسوایی ها، شیرپور(چورپور)، شهرکهای مختلف درشهرکابل، اعماربلند منزل ها وچپاولگری های سیاف درکابل وقصرها وساخت وسازهای قوماندان عطا محمد دربلخ بوده است که نمادی ازچپاول کمکهای جهانی و فساد میباشد. بازسازی کشوربا پرداخت هزینه های سنگین به عهده چند شرکت بزرگ خارجی درتبانی با حلقات مافیای دربخش اقتصادی گذاشته شد، درحالیکه این سرمایه ها باید دربخشی های هزینه میشد که اقتصاد کشور را بر سر پای ایستاده میکرد. شاید ده ها میلیارد دالر برای شگوفایی اقتصاد متاثراز جنگ، کافی نباشد، اما بدون هیچ شکی برای زمینه سازی برای حرکت بسوی بهبود معیشت مردم میتوانست بسیار مفید وسرنوشت ساز باشد. ده سال شانسی ازهمکاری جامعه جهانی به هردلیلی که باشد، مقصر کسانی اند که دراین مدت براریکه قدرت تکیه زده بودند، آنان مسوول همه یی شرایط اند که دراین سالها پیش آمده است.
ازجانب دیگربادرد واندوه نمایندگان پارلمان که اکثریت آنان ازین افراد استفاد ه جو وپول پرست اند، با این همه روزگذرانی، پول پرستی، ماست مالی، استفاده جویی وحق تلفی، طی این سال ها باید
برای دفاع ازحقوق برباد رفته مردم، دولت، کابینه، مقامات مسوول وادارات امنیتی را بخاطربی توجه ای مورد بازخواست وبازپرس قرارمیدادندوازبرباد رفتن حقوق قانونی ملت وازاوضاع وخیم امنیتی، مداخله ود ست اندازی کشورهای دورونزد یک، گرسنگی وپریشانی مردم، چوروچپاول دارایی عامه ازقبیل رشوت، اختلاس، دزدی، رهزنی، قاچاق معادن زمرد ولاجورد، قاچاق مواد مخدره، زورگویی وبی بند وباری تفنگداران وجنگ سالاران، بمباردمان کورکورانه وخودسرانه نیروهای خارجی، شهیدومعلولیت ده هاافغان وارسی مینمودند. اما اینان نه تنها ازمشکلات مردم نکاستند بلکه خود نیزبراین نتورگرم پطرول پاشیدند.
اقتباس بعضی از پاراگرافها از مقاله های قبلی نویسنده در رسانه های بیرون و درون مرزی.
بی هوده ترین گریه، گریه یست که وقتی از چشم خارج می شود نم چشم را بخشکاند و دیگر مجالی برای گریستن ندهد.
جنگ! سرنوشت بشر نیست اما بخش قابل ملاحظه یی از تاریخ بشر را در برگرفته است. کلمه یی ست که رنج انسان ها را یاد آور می شود و رویا ها را می دزدد. جنگ بسیاری از چیزها را از ما دزدید و با خود برد. شاید با خود برد تا سیمای قهرمانانه مردم ستمدیده را بسازد. جنگ کشور جنگ نابرابری بود که بین ظالم و مظلوم، بین حق و نا حق و بین چپاولگران و ستمدیده گان و همچنان ادامه دارد. جنگ و چپاولگری کشور را به ویرانه، شهر را به شهر ارواح و خانه ها را به ماتم سرا مبدل گردانید. انسانهای زیادی را به کام مرگ کشاند.
نه از جنگ و نه از کین گفته ام من
نه از کفر و نه از دین گفته ام من
دلم خون میگرد از غم میهن
بخوان سطری که از این گفته ام من
سرا پا غصه و یک آهی سردم
تمام لحظه ها فریاد و دردم
اسیری غربت و رنج و جدایی
ندانم من گناه ام را چه کردم؟
اگر گذشت لحظه ها همین است
سکوت قصه هایش همچنین است
ازین بی باوری و خود خواهی
گذشت عمری که سالهایش غمین است
دلها خون شده از زخمی شقایق
کرخت و بی رمق گشته دقایق
دیدی قاضی که در مسند نشسته
سیه پوشیده در مرگ حقایق
امید و آرزوها را شکستند
تسلسل های فردا را گسستند
گرفتند انگشت بر روی آفتاب
طلوعی صبح خدا را ببستند
چرا بستر ما سرد و غمین است
تمام لحظه هایش اینچنین است
گذشته سی سال و اندی بیشتر
دل تنهای ما تنها ترین است
نفسی صبحگاهان سرد و خاموش
صدایی چلچله گردید فراموش
پرستوها سفر بستند و رفتند
همه با یک کلوله باری بر دوش
طلوعی لحظه ها جاری نگردید
صفایی بی ریا جاری نگردید
درین ظلمت سرای خود پرستی
نوایی قصه ها جاری نگردید
بسوزد دست بی رحم مقدر
نموده سرد و ساکت و مکدر
نمیدانم گلهای باغ ما را
کیها تا کجا ها کرده پر پر
پرستوها از اینجا پر گرفتند
سفر تا غربت دیگر گرفتند
در آن هنگامه ی کوچ و رفتن
غروب شامگاهان در گرفتند
مسافر با نوا ها هم صدا شد
غریب پشت کوه های خدا شد
به یک شام سیاه و سرد و ساکت
کجا رفت آب و دانه اش کجا شد
چرا فصل بهاران نسترن مرد
دل من خون گرفت در سینه افـسرد
به باغ بابر و قرغه و پغمان
گل نسرین و نرگس هر دو پژمرد
درختی سبز هستی را شکستند
به نامردی تبر بر ریشه بستند
گرفتند یاد گاری مشترک را
بزیری سایه ی او می نشستند
چمن ها زرد گشت از بی بهاری
وطن تنها ماند با بی قراری
صدایی زنگ چور خاموش نگردید
خدایا تا بکی چشم انتظاری
کسی با دست خالی برنگردد
به آن شهر خیالی برنگردد
زبس ویران کردند و شکستند
شنیدم که کلالی بر نگردد
بچشمم قطره اشکی بجا ماند
امید اخرم دستی دعا ماند
به ریشه ریشه ی باغ جوانه
چرا زخم تبر باقی چرا ماند؟
چرا پنجره دل را شکستند؟
سحر و روشنایی را ببستتند
خدا گر دیر گیرد سخت گیرد
سر بازار بد نامی نشستند
دلها بر مسندش خفته و غمگین
گره ها باز نشد از روی جبین
اگر عزم من و تو جزم گردد
نه تفنگ ماند و نه تاجری دین
شود باران، کدورت را بشوید
حدیث مهر و وفا را بگوید
به باغ قلبهای خسته از جنگ
نهال صلح و دوستی ها بروید.
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat