جمعه، ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۸
مسعــود حــــــداد
اشک خونین
زدستت ای نماد شرّ! وطن ویرانسرا گشته
به جانِ گوسپندانش، بسی گرگان رها گشته
بجز خدمت به بادارت، تمامِ گفته هایت پوچ،
جوانانش کفن پوشیده، از جَورت، فدا گشته
مگر کوری، نمی بینی؟ سراپای وطن خونین،
که از هر قطره اش بر پا و دستانت حنا گشته
نه افکارت تمدن جو، نه اعمالت ترقی خواه
چنان عر میزنی هردم، که طوفانها صبا گشته
قلم میشرمد از دشنام و، کاغذ گویدا «حداد»!
بریزا، اشکِ خونینی، که رنگت بی بها گشته
مسعود حداد
توجه:
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat