جمعه، ۲ اکتوبر ۲۰۰۹

موقف و نقش زن افغان در جامعه

 

ملالی (افغان)

 

ای کاش انسان یک جنس و یک رنگ آفریده میشد تا ظلم و بی عدالتی بنام نژاد، زبان، زن و مرد در قرار داد های سیاسی و اجتماعی به وجود نمی آمد و انسان با همه عواطف طبیعی که در سرشتش بود ظالم و حاکم نمیشد، بل منحیث موجود با شعور و مطیع به اوامر طبیعی با گذشت زمان راه های خوب و بهتر را سراغ دیده برای فردای می اندیشید که شادابی بهار، شگوفایی، ترقی و پیشرفت در آن متصور می بود و انسان از دغدغه های بی عدالتی و جَور هم جنس خود فرار نمیکرد. سده های طولانی مبارزۀ سیاه پوستان بخاطر کسب حقوق و لغو قانون خرید و فروش و نظام جابر برده گی با قربانی هزارها تن و قیام تاریخی اسپارتاکوس بردۀ با هوش و قوی که توانست راه داد خواهی را با خونش برای دیگران صاف و اذهان مردم را روشن ساخت، که ظلم و ستم به عنوان رنگ و پوست توسط انسان رواج یافته در قانون طبیعت و احکام الهی نیست.

امروز سیاه پوست رییس جمهور یک کشور ابرقدرت است که حکم میراند و جهان را به کام خود میچرخاند، زمانی بود که با نفرت آنها را مورد استثمار قرار داده و شیرۀ جانش را میمکیدند و برده جنگی، که از بازی های مروج آن زمان بود، را به بی رحمی به نمایش میگرفتند و حتمی یکی باید کشته میشد. عدالتی برای سیاه پوستان وجود نداشت، عاطفه و کرامت انسانی زیر پای برده داران نهفته بود اما با گذشت زمان سیاه پوستان برای کسب آزادی و حق شهروندی به مبارزۀ بی امان پرداخته تا توانستند که منحیث انسان در جهان مطرح شدند و بعد ها تا امروز نظر به قوانین بین المللی کسی حق آزار و اذیت شان را به عنوان رنگ و پوست ندارند.

اما مشکل زنان منحیث انسان هنوز که هنوز است حل نشده، بلکه حقیر تر و بیچاره تر شده میرود و مورد تجارت های عمیق سیاسی و وسیله شدن برای ارضای قدرت مندان فدا میشوند، زن در ادوار تاریخ در جوامع بشری نزد ملل جهان موقف گونه گون داشته است. گویا گاه مرد سالاری بوده است و گاه زن سالاری، و اینکه زن از لحاظ زمینه های تکامل اجتماعی در دوره های مختلف تاریخ کدام مراحل را طی نموده است پرداختن به آن بحثی است طولانی. اما آنچه در این رابطه نوشته ام وضع رقت بار زنان در کشور های آسیایی بویژه افغانستان است. احترام به اصول و موازین انسانی باید صرف از طرف زن رعایت شود و در تنگنای زندگی چنان جسمش را میفشرند تا نتواند سر از بدنه بلند کرده زوایای روشن را در زندگی سراغ بیبیند.

پرابلم های اقتصادی در همه موارد قابل تذکر و بحث است اما در ازدواج دو جوان نقش مهم داشته و تا پایان عمر در کنار هم زندگی دارند باید توجه شود و در رابطه به تعیین همسر باید زن نقش اول داشته چون زن منشآ تولد طفل است. فضای نا آرام و رابطۀ تحمیلی زنا شوهری طفل عصبی و مریض را به دنیا آورده باعث رنج‌ های فراوان می ‌شود، متأسفانه زن در جامعهء ما همان لباسی را به تن دارد که عنعنه برایش بریده و دوخته است. عنعنه باوری را در ذهن زن باور کرده است که زن نمیتواند جز آنچه عنعنه تعیین نموده است باشد. دردناک این است که نهاد های روشن‌ فکری ما توانسته اند از دین و تعلقات دینی به آسانی درگذرند اما گذشتن از عنعنات رایج جامعه برای ‌شان ناممکن بوده است.

من گاهی فکر میکنم که زن در برابر مرد دانا و هوشمند آزاده و رها نمیتواند باشد نه در برابر مرد اسیر، چه بسا که زنان ما ترجیح داده‌ اند در حصار چهار دیواری ها دور از نگاه مردان نابخرد بمانند، چه بسا که من و امثال من چادری را چون محافظی در برابر دیدگاه مرد روشن فکر که خود مالک مطلق دنیای عینی و ذهنی زن می پندارد، دیده باشیم زنان جامعهء ما هم با پناه بردن به دامان رواج و باور های اجتماعی برای ‌شان امنیت حضوری دست و پا میکنند. امنیت اخلاقی را در نظر داریم نه اخلاق عامه را که آنرا میتوان با تنظیم درست رابطه و ظابطه ها زیر کنترول در آورد اما امنیت اخلاقی را توسل به زور و نیرو نمی ‌توان حاصل کرد، بیشتر مردان روشن ما شوهر بودن را رتبه و زن بودن (همسر بودن) را خفت می پندارند، مرد بودن نه تنها در ذهن عامه که در ذهن روشنفکران و تحصیل یافته گان دلیل حق داشتن و برهان منبع حق بودن است. گاه به این باور میرسیم که مرد تحصیل کرده ما روشنفکری را چون چپن سفیدی در بیرون خانه روی لباس خانگی اش می پوشد و چون برمیگردد چپن اش را بیرون در می گذارد و با سیمای متفاوت وارد میشود با تمام حق های جهان در جیب هایش و تمام صلاحیت های ممکن در چشم هایش. زنان روشن فکر هم چنین اند و آزادی خود شانرا در حد حق کار در بیرون خانه میبینند و ستم رایج جاری بر تن و روان زن را نادیده می گیرند. با زنان بیسواد و کم سواد و کدبانو ها که اکثریت زنان جامعه را میسازند رابطه گسسته و نا استوار دارند و خود را قشری بهتر از آنان و کمتر از مردان می انگارند. اما شما خوانندۀ عزیز و زنانی مثل شما که چراغ شام جامعه زن را با نوشته ها روشنا می بخشید دلیلش اینست که رسالت زن بالاتر از رسالت مرد است و زن مشعلدار راه انسانیت و شما امید های زندۀ فردای زن هستید. من از شما خواهش میکنم که داستان رنج این نیمه خاموش را بنگارید و بگذارید تاریخ آنرا حفظ کند.

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org