Sep 9, 2012 16:03

 
مســـعــود «حـــداد»

 

میهـن

ز اشک داغ تو ای شمع! پر پروانه میسوزد

ز آه و سوز تو میهن! خود و بیگانه میسوزد

جـهان تار ظلمانی، نمی گــوید سخــن با تو

گــشودی لب اگر با او، دژ شاهانه میـسوزد

دلم ویران شده از آن، جفاهائی که بر تو رفت

چه باید کرد؟ دل ویران، به آن ویرانه میسوزد

اگر چندی که ویرانگر، نمی ارزد به یک کاهی

درین ظلمت سرا هم کاه، و هم کاشانه میسوزد

شراب عشق تو میهن! عجــب مستی ببار آرد

ببین حداد ز دوری ات، چه یک مستانه میسوزد

مسعود حداد

۹ سپتامبر ۲۰۱۲

 

  

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org