دوشنبه، ۲۷ فبروری ۲۰۱۲

مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد


 
جمال عبدالناصر نورزاد

 

 

معضل مدیریت سیاسی و قحط الرجال در افغانستان

عبدالناصر نورزاد،

تاریخ ۲۵/۱۱/۱۳۹۰

 

افغانستان از جمله محدود کشور های است در جهان، که امروز با ضعف مدیریت سیاسی و سازماندهی بهتر روبرو است. و این همه به علت نا توانی کادر های رهبری است.

سیر تحولات اخیر در افغانستان بقدری سریع و تند بوده است که هر انسان جستجو گر در عرصه تاریخ- سیاست را گیچ می سازد. بخصوص تحول یک دهه اخیر در افغانستان اگرچه در آغاز امیدواری های زیادی را به همراه داشت ولی آنچه بیشتر با عث این شد تا این همه امیدواری ها از بین بروند و نقش بر آب شوند فقدان یک کادر رهبری سیاسی و مدیریتی در افغانستان بوده است. در حالیکه مدیران و دولتمردان افغانستان باید تلاش بیشماری را در جهت بهتر سازی اداره امور کشور و توانمند ساختن نظام مدیریتی افغانستان بخرچ میدادند، ولی متاسفانه مصروفیت کارگزاران و مدیران سیاسی افغانستان (فساد و خود محوری) آنان را از این مهم باز داشته است.

از ریاست جمهوری تا وزارتخانه ها و اکثریت دوایر دولتی از فقدان مدیریت توانمند رنج میبرند. در حالیکه امروز با وجود چهارده سال جنگ در افغانستان ما هنوز هم مدیران توانا و متخصص داریم، که متاسفانه آنچه بیشتر در امر انتخاب و یا انتصاب مدیران و کادر های رهبری ملاک عمل قرار میگرد شناخت های شخصی و برخورد های سلیقه یی بوده است که مدیران متخصص و با تجربه جای خودرا به اشخاص ناتوان و نا فهم که فقط به اساس شناخت و حمایت رده های اول سیاسی کشور به کار گماشته میشوند خالی کرده اند.

جار و جنجال های "انتخابات ریاست جمهوری" و "پارلمانی"، انتصاب اعضای "کابینه" و گماشتن افراد در رده ی رهبری همه و همه متاثر از این مسئله می باشد. که ضربه اول را در این قسمت، مردم افغانستان متحمل میشوند. مردمی که متاسفانه نه تنها در طول چهار دهه، بلکه در تمام ادوار تاریخ تقریباً از فقدان رهبری سالم و خردمند سیاسی- مدیریتی رنج برده اند. وجود فساد گسترده در نظام دولتی، یکی از عوامل دیگری معضل مدیریت در افغانستان می باشد. زیرا دولتمردان افغانستان در تمام رده آغشته به فساد هستند.

اگر به تمام تحولات تاریخی- سیاسی افغانستان نظر بیندازیم، بدرستی معلوم می شود که تمام شکست های سیاسی، تاریخی و نظامی افغانستان در تمام عرصه های مختلف سیاسی و تاریخی در صحنه نزاع های منطقوی و فرا منطقوی، ناشی از فقدان کادر های رهبری فعال و کارآزموده بوده، که وجود این مسئله در یک دهه ی اخیر بیشتر محسوس بوده است. زیرا به زعم بعضی از افراد، اصل لیاقت و شایستگی و همچنان مشخصه بسیار مهم که عبارت از وطندوستی و صداقت میباشد، باید جای خودرا به مسائل قوم، لسان و شناخت خالی کند.

رهبری ناتوان سیاسی افغانستان با وجود مشکلات و معضلات متعددی که فراروی مردم افغانستان در مسیر پیشرفت و انکشاف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی قرار دارد، متاسفانه باعث شده است تا افغانستان بیشتر از پیش به یک میدان رقابتهای سیاسی و استراتیژیک قدرت های منطقوی و فرا منطقوی مبدل شود. و آنچه در واقع مشکل مدیریت توانا و هدفمند است به باد فراموشی سپرده شود. که شکست های پیهم افغانستان بخصوص در یک دهه اخیر در عرصه رقابتهای استرتیژیک تا حد زیادی متاثر از رهبری ناسالم و ناتوانی مدیریت سیاسی دولتمردان افغانستان می باشد.

اصل رهبری در افغانستان بیشتر متکی به معیار عنعنوی است تا بین المللی. در حالیکه، بر عکس آنچه در افغانستان مورد اجرا قرار میگرد در کشور های دیگر جهان، اصل لیاقت و وطندوستی بیشتر مطرح است که می تواند به عنوان اصل تعیین کننده سر نوشت ملت ها در جهت رسیدن به رفاه و آسایش اقتصادی و همگانی جوامع محسوب شود.

مشکلات متعددی که امروز ما افغانها با آن روبرو هستیم، از قبیل فقر (سیاسی، فرهنگی و اقتصادی)، وجود فساد گسترده در نظام افغانستان، برخورد های سلیقه یی در قسمت تعیین کادر های رهبری همه و همه حاصل ناتوانی و نداستن اداره بهتر امور دولتداری در افغانستان می باشد.

از طرف دیگر، معضل قحط الرجال در افغانستان بیشتر ورد زبانها است در حالیکه واقعیت طور دیگری است. ما در کشور خود تعدادی زیادی از افغان های متخصص و کار فهم داریم که هم می توانند از اداره امور بهتر برآیند و هم میتوانند در جهت دار ساختن سیر انکشاف و رسیدن به یک رفاه اقتصادی افغانستان را هدایت نمایند. ولی متاسفانه هنوز هم با گذشت دهسال و داشتن کادر های متخصص، خارجیان در ادارات دولتی بحیث کارشناش مشغول کار هستند، که این موضوع از یک طرف ضربه ی بزرگ به اقتصاد ناتوان کشور است و از طرف دیگر، سرمایه های معنوی کشور بدون استفاده موثر، حیف میل خواهد شد.

بناء وظیفه مدیران و کارگزاران توانمند و هدفمند، برنامه ریزی و رسیدن به اهداف از قبل تعیین شده در راستای نیل به انکشاف متوازن در تمام ادارات دولتی میباشد که با طرح ریزی یک پلان منظم و دوراندیشانه میتوان به این هدف دست یافت. ولی چیزیکه متاسفانه بیشتر دیده شده است، وقایه بعد از وقوع بوده است که همواره مردم و "دولت" افغانستان را در مسیر چالش و تنگنا قرار داده است.

در ضمن، انتخاب یا انتصاب مدیران باید به اساس لیاقت و شایستگی صورت گیرد نه به اساس شناخت و برخورد های سلیقه یی. مشکلی که در طول تاریخ ما به آن روبرو بوده ایم. تا باشد شاهد یک پیشرفت همگانی در تمام عرصه ها بوده باشیم و دیگر آلهء دست دیگر کشور ها قرار نگیریم.

#   #   #

 

 

 

 

اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)