آتشفشان سیاسی و میراث قدرت برای بازمانده های

 جهادی ها در افغانستان

نویسنده: ع ن ن از کابل


 

Wed Feb 04 2015 07:52:09

نقش تنظیم های جهادی در تحولات سیاسی در افغانستان به برکت غرب بخصوص انگلیس و امریکا در حداقل دو یا سه دهه اخیر پر رنگ جلوه نموده است. کوله بار به اصطلاح عدالت برای کسب منافع درون سازمانی و هم بدست آوردن امتیازات جهاد (که مجاهدان آن را جهاد برای رضای خداوند متعال میدانند) رنگی دیگر از تحولات در کشور بود.

هم در دوران جهاد و هم پس از افول حکومت لرزان مجاهدین در کابل و حاکمیت طالبانیزم در کشور، ماجرای زر اندوزی و مال پروری مجاهدان (سر به مال بجای سر بکف) را پایانی نبود. این ماجرا بعد ها دنباله دار شد و هم اکنون هم ادامه دارد. هرکدام از رهبران جهادی صاحب ملیارد ها دالر مفت و غنیمتی غرب و کشور های عربی شدند. این بهانه ای خوبی بود برای آنها تا ثمره جهاد در راه مال را نصیب می شدند.  

سقوط رژیم طالبان و حضور امریکایی ها و متحدان غربی شان در کشور، مصادف بود با پروژه پول پروری مجاهدان سر بکف! غرب دانسته مجاهدان دیروز و غرب زاده های امروز را که افتخار(!) شکست کمونیزم و استقرار و استمرار لیبرالیزم غربی را به خود نسبت میدهند غرق در ثروت ساخته و اعتبار کاذب باقی مانده از دوران جهاد شان را نابود می سازد. جالب است که چگونه می شود افتخار شکست کمونیزم را داشت ولی با لیبرالیزم غربی و امریکایی سر سازش نشان داد و با آن کنار آمد؟ سران تنظیم های جهادی بطور متواتر از شش جدی و ۲۶ دلو تجلیل کرده اند ولی ۲۶ میزان و اول جدی (روز تسلیمی قدرت به شاه شجاع امریکایی) را فراموش میکنند. تجربه ثابت ساخت که  آن دلو و جدی چیزی کمتر از این جدی و میزان نداشته است. شاید در بسیاری مواقع خوبی های هم داشته است. شاید تقدیر بر این بوده است تا چنین اتفاق تاریخی ای که متاسفانه پس لرزه های آن بسیار ناگوار بوده است رخ بدهد.

روی سخنم با نسل بازماندۀ از جهادی های پول پرور است. این نسل به برکت قدرت (نه اقتدار) پدران شان از نعمات وافر زنده گی بهره برده اند، در هوای بهشتی تربیت یافته و امکانات را هر دم مساعد دیده اند. تحصیل در خارج بزور پول و قدرت شخصی و روابط پایدار سیاسی و صاحب شدن چوکی های حکومتی بر پایه شناخت شخصی توسط این نسل بازمانده، پروسه شایسته محوری و عدالت پروری اجتماعی را تا حد زیادی خدشه دار می سازد. هر که پدرش زنده بود او صاحب همه چیز است. بعد زمانی که پدر نبود پسر ولیعهد است. بسیاری از فرزندان رهبران جهادی از کشور های غربی مدرک تحصیلی را کسب کرده اند. این مدرک نه به اساس لیاقت و دانش بل به اساس استمرار پروژه های باقیمانده غربی است که زمینه را برای نقش آفرینی چهره های جدید مساعد می سازد. شاید پسر در نقش پدر. سپس پدر را بیگانه ها هر چه گفتند قبول کرد، حال نوبت پسر است تا این راه را ادامه بدهد و میراث سیاسی افغانستان را بر دوش کشد.

بازمانده ها و نسل جدید جهاد در حال حاضر سیر صعودی را طی میکنند. معلوم نیست این پروژه و ترفند های بر خاسته از آن تا زمانی ادامه یافت. بگونه مثال:

فرزند برهان الدین ربانی بحیث سفیر، رییس شورای صلح و تازه هم وزیر خارجه، فرزند محمد قسیم فهیم معاون دوم وزارت خارجه و تازه هم معاون اول ریاست عمومی امنیت ملی (از اداره های مهم امنیتی افغانستان)، فرزند ضیا مسعود برادر احمدشاه مسعود فرمانده مجاهدین در پنجشیر منحیث مشاور در شورای امنیت ملی افغانستان و صد مثال دیگر مصداق این مسئله هستند. این جوانان به اساس کدام اصل شایسته سالاری بر همچو چوکی های مهم دولتی لم داده اند؟ آیا تنها فرزند بودن و یا منتسب بودن به یکی از رهبران جهادی برای کسب مدارج عالی دولتی معیار است؟ آیا اینان که حال به افتخار از پدران شان یاد می کنند میدانند که تحت چه شرائطی پدران شان در میدان سیاست افغانستان رهبر شدند. میدانند که به چه تعداد جوان بنام اسلام در خدمت پروژه امریکایی برای برنده شدن در میدان جنگ سرد بود که کمر سیاسی افغانستان را شکست. برای بر آورده ساختن اهداف غرب در مقابل اتحاد شوروی، چه هزینه های که صرف داغ ساختن میدان نبرد نشد.

خاطره ای را از زبان پیر مرد روستایی که پسرش را برای خدمت به رهبران دم دم مزاج و خرافاتی از دست داده بود به یاد می آورم. وی این خاطره را بعد ها برای من و هم سن و سال هایم که درکی از وضیعت نداشتیم و ظاهر قضیه را می دیدیم حکایه کرده بود. تازه سال های ورود قطعات محدود اتحاد شوروی بود. پسر این پیره مرد، در ولایت باستانی هرات برای یکجا شدن به نبردی زیر نام مقدس جهاد برای رضای خداوند متعال (ج) با دیگر نیروی مجاهدین یکجا شده بود. وی هیچ چیزی از سیاست نمیدانست شاید فکرمیکرد این بهترین فرصت برای شهادت است. غافل از آنکه زیر کاسه نیم کاسه است. بعد از چند رویارویی با نیروهای دولت وقت و قطعات مسلح شوروی، جان میدهد و پدر پیر خود را در غم خود می نشاند. در یکی از این روز ها البته بعد از مرگ وی، این پیر مرد با خود زجه و ناله کرده در کنار جاده روان است که تورن اسماعیل مشهور به امیر اسماعیل خان با موتر سر باز خود از جاده عبور می کند. با دیدن فریاد های پیر مرد، موتر توقف کرده و اسماعیل از وی، علت این ناراحتی اش را می پرسد. پیر مرد تمام ماجرای شهادت پسرش را به وی حکایه میکند. اسماعیل خان وی را دلداری داده و میگوید کاکا جان گریه نکن پسرت در جنت است برای چه گریه میکنی؟

پیر مرد با شهامت جواب میدهد امیر صاحب جنت خوب است یا فرانسه؟ اسماعیل خان با عصبانیت جواب میدهد چه میگویی کاکا معلوم دار است که جنت خوب است اصلا جای مقایسه ندارد. کاکا پیر بلافاصله می پرسد پس برای چه پسر مرا به جنت فرستادی و پسر خودت میرویس جان (میروس صادق پسر وی که وزیر بود و در اثر دشمنی های ذات البینی با رقبایش کشته شد) را به فرانسه؟

این نمونه کوچکی از سوء استفاده رهبران جهاد برای رسیدن به اهداف خودشان بود که صدها جوان بنام جهاد را به کام مرگ فرستادند و خود در خانه مجلل و مفش میلون داری شیرپور، وزیر اکبر خان و کارته پروان لم داده و از نعمت های زنده گی لذت می برند.

چندی قبل حین رای گیری برای وزرای معرفی شده از جانب حکومت وحدت ملی، صلاح الدین ربانی پسر برهان الدین ربانی از رهبران نامدار جهاد منحیث وزیر خارجه، دو تابیعته از آب بر آمد. سوال اینجاست که چرا فرزند رهبر مقاومت(!) تابعیت انگلستان را دارد؟ فرزندان احمدشاه مسعود و عطا محمد نور در انگلستان تحصیل میکنند. طبیعتا بعد از برگشت ادعای رهبری کشور را خواهند داشت. در حالیکه هزاران جوانی که پدرشان رهبر و قوماندان نبوده و تحصیلات عالی هم دارند دنبال کار هستند. بقیه را می گذارم به قضاوت خواننده عزیز.

بر گردیم به اصل مطلب. میراث سیاسی در شرائط کنونی کشور برای فرزندان رهبران جهادی تنها شرط زنده گی است. حتی حاضر به قبول واقعیت های برخاسته از حوادث ناگوار تاریخی هم نیستند. هنوز هم قبول ندارند که افغانستان خانه مشترک همۀ افغان ها است و همه گی در آن حق دارند تا در حصه قبول مسوولیت های اداری مملکت سهم مساوی داشته باشند. ولی متاسفانه گویی که افغانستان ملک قباله شده گی این ها است که مالک بلامنازع آن باشند!

شاید این روند برای پنج الی ده سال دیگر ادامه پیدا کند ولی با گذشت زمان و انقراض نسل جهادی های فعلی، کشتی افغانستان به مسیر دیگری در حرکت خواهد بود. ولی تا ده سال دیگر زمان خورد و برد و سوء استفاده وسیع از بیت المال و اختلاس برایشان مساعد خواهد بود.

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org