دو شنبه، ۲۳ نوامبر ۲۰۱۵
میر عبدالواحد سادات
«در زمین بوریا و در آسمان ستاره ندارند» !!!
(از سخنان آقای محقق به سازماندهدگان و اشتراک کننده گان تظاهرات مدنی و ملی شهر کابل)
محمد
محقق، معاون دوم ریاست اجرایی
به این سخنان بدون هرگونه انگیزه یی شخصی و . . . بحیث یک مسئله ای مربوط به سرنوشت مردم بحث مینماییم:
میخواهم با طرح این موضوع به درد ومصیبت واقعی جامعه ما بپردازیم. بخاطر رعایت حد اکثر ایجاز به چند نکته قابل بحث، مکث مینمایم تا دوستان عزیز در بحث شان موضوع را تکمیل فرمایند:
این گفتار مبین این واقعیت تلخ است که جامعه ما بشکل بی سابقه آن منقطب گردیده است و این انقسام اکنون عبارت است از اکثریت نادار و زیر خط فقر و بگفته یی آقای محقق «کسانیکه در زمین . . .» و اقلیت نهایت دارا و زور و زر سالاران ملیاردر و بگفته غربی ها «لارد وارها».
همه میدانند که «کی ها» و «کدام شرایط» این اکثریت محروم و این اقلیت را بوجود آورده است (اقلیتی که قبل از جنگ و «جهاد» در زمین بوریا چه که حتی یک . . . هم نداشتند.) از برکت "قانون جنگل" و چور و چپاول و غضب و . . . در کشوری که سالهاست رییس دولت کچکول گدایی در دست و از "کافر" و مسلمان و گبر و ترسا تگدی مینماید.
از پولی کــه بنام افغان و افغانستان داده شده است (و امریکا تا بیشتر از صد ملیارد دعوا میکند) به عوض بازار آزاد، بازار "فساد" ایجاد و این قشر طفیلی (که تا چند صد فامیل در سرتاسر کشور تخمین زده میشود) ملیاردر گردیده و مردم و دولت را گروگان گرفته اند و هیاهو دارند که: "جهاد" نموده و «حق» داریم غضب و غارت نماییم.
طوری معلوم میگردد که این اقلیت ملیاردر که سخنان آقای محقق بازتاب ذهنیت شان میباشد؛ قانون اساسی را که تساوی حقوق شهروندان را مسجل ساخته است قبول ندارند و اکثریت محروم و شهروندان «بی بوریا» را محق نمیدانند که مظاهره نمایند و بخاطر سر بریده فامیل و هموطنان شان عدالت خواهی نمایند.
ما به چشم سر در تلویزیون ها دیدیم که ده ها هزار هموطن (محصلان، استادان، زنان و جوانان از تمام اقوام) درین رستاخیز عظیم ملی و مدنی شرکت داشتند و قطعنامه را جناب استاد عزیز رویش یکی از دانشمندان (همو بزرگوار که مکتب معرفت را اساس گذاشته و به مهد تربیه اطفال و جوانان بروحیه عالی وطندوستی مبدل ساخته است و در سال قبل کاندید مقام عالی بهترین معلم جهان بود) افغان قرائت نمود. اما آقای محقق آنان را بجرم نداشتن بوریا به حرمان از حقوق مدنی محکوم و با الفاظ رکیک تحقیر و حتی «سزاوار» ملاقات ندانست (اگر حضرت عشقری حیات میبود فریاد سر میداد: «دلم زین بی تمیزی وند وند است و . . .»)
در هیچ دین و مذهب و اندیشه و قانون این سخنان و این ذهنیت قابل دفاع نمیباشد و حتی در تخالف با نص صریح قرآن است که: بهترینان را متقی ترین حکم نموده است. بد نیست بخاطر بسپاریم که تمام رهبران واقعی ملی؛ مذهبی و سیاسی که قلوب مردم جای شان است بوریای نداشته اند.
برای افغانان دو راه وجود دارد: گردن نهادن به اقلیت غاصب و یا دفاع از اکثریت محروم و مالکان واقعی افغانستان در وجود حرکات مدنی و ملی و قانونی و صدایی اعتراض را بگوش جهانیان رسانیدن.
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي
نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)