دوشنبه، ۳ اکتوبر ۲۰۱۶
سرور منگل
از آن جائیکه وظیفه دولت حفظ نظم و آرامش کشور و مردم در رعایت و نظارت از اجرای قوانین به سود همگانی مردم است. اما برعکس طی این روزها علاوه بر مشکلات و تکالیف عدیده مردم که دولت دوگانه و متخلّف بر سر تقسیم نتوانسته نه تنها به وعده هایش، بلکه فراتر اوضاع کشور را از هر حیث بحال بدتر و بدتر بطور عمد درآورده اندـ تا در تقسیم دوباره و چند باره ماهی مراد باز از سر و از سر باز تقسیم گردد، آب را همواره گل آلود میسازند. شکست های قندز، خان آباد، تخار، هلمند، بغلان، پکتیا و کنر و جاهای که مرگ و ویرانی های عظیمی به مردم افغانستان و فرزندان شان در اردو و پلیس و امنیت وارد نموده، دولت دوگانه غیر مسئول واجب الاحترام عملا به حیث دولت، مشروعیت خود را از دست داده، دیگر قابل اعاده نیست و مردم از آن حمایت ندارند. بلوای را که طی این روزها بوسیله این دولت دزدان افروخته شده است، با مصالح قانون اساسی افغانستان، استقلال و آرامش و امنیت مردم در تضاد است و به مسائل اختلافات و نزاع های قومی و منطقوی دامن زده اند و خود بر غندی خیر آن تماشا گر نشسته اند و فکر میکنند بر افروختن نزاع بین تاجیک و پشتون، آنان در جای نمایندگان رسمی و حقیقی این مردم بر مسند چند باره تقسیم مردم و دولت بیشتر احیا و چند صباحی بر اریکه خدمت به حامیان شان استعمار و امپریالیسم وقایه خواهند شد. تاریخ این مردم بخوبی نشان داده که اردوهای بیگانه و اجیران داخلی آن هر قدر در حیله و نفاق افکنی بین مردم و برخوردهای قومی و زبانی نیرومند دست بالا داشته باشند، عاقبت آن برای شان و قدرت شان نه تنها خونین، بلکه تباه کننده است، اگر باور ندارندـ یکبار دیگر از تاریخ این کشور و مردم غافل نشوند و بپرسند و آنرا بار دیگر ورق بر گردانند.
به جوانان از هر ملیت و قوم و تبار افغان، یکبار دیگر هوشیار باش است!! که؛ هنگامه کاویدن قبور مردگان و آوردن خاک شان به کابل و دفن دوبارۀ شان در یکی از تپه ها که نماد آزادی، تاریخی و مقاومت گران جنگهای تاریخی افغانها با دشمنان خارجی است نه غره شوند و نه بر افروخته، بلکه مصرانه از دولت بخواهند که محرکان و دسیسه کاران و سران این توطئه که جان یک جوان و چهار زخمی و زخمهای نفاق قومی و تصادم در کابل را در ماورای قوانین دولتی ببازی گرفته اند به بازخواست گرفته شود و اگر سران و پیاده گان دولت دوگانه نمیتوانندـ اعمال ناشایست و غیرقانونی خود را در برابر قضاوت مردم قرار دهند، این بار دیگر مردم اند که بازخواست میکنند و آن سخت و دشوار خواهد بود.
دولت مکلف به بازخواست از سران این توطئه و بر افروختن نفاق قومی است!!!
هیچکس، در هر مقامی از دولت، ثروت و قدرت ـ از قانون و مصالح وحدت کشور، استقلال، آزادی و آرامش مردم مرجع نیست و در برابر آن مسئول است به شمول اشرف غنی، عبدالله عبدالله، حامیان و دار و دسته های غرق در فساد و تقسیم حاکمیت دولتی و بالاخره کشور افغانستان وطن آبائی ما!!!
سرور منگل
یادداشت قابل توجه:
این نوشته که به مناسبت و به پیشواز استقلال کشور نوشته شده بود، بنا بر پارۀ معاذیر شخصی از نشر باز ماند. اینک در فرصتی کوتاه بنشر آن اقدام میگردد. امید است جوانان در پرتو جریانات اخیر کشور که بارها به وسیله دایه گان شیرینتر از مادر بنوعی، در مجموع جنبش مستقل جوانان کشور و دست آورد های آنرا هدف گرفته، در پشت سر آن اهداف کشورهای همجوار، استعمار و میراث داران آن در کمین اند ـ تا حوادث را چنان رنگین و آرایش دهندـ تا جوانان و عده ی اجیر و غرق در احساسهای قومی و تباری در خود فرو رفته صید منفعت های فردی و گروهی و تباری را تعقیب می نمایند که به مصالح کشور و تمامیت ارضی، استقلال و وحدت ملی این کشور زیانهای را وارد میسازد که تاریخ همواره از آن آگاهی و هشدار میدهد. طی این روزها هنگامه های تباری و قومی را دامن زده اندـ تا صید مراد را به دام افگنند. از ادعای گور کاوی ها کی سود میبرد؟ و در پشت سر آن کی ها ایستاده است؟ حکومت وحدت ملی و حامیان آن که تشت رسوایی، اختلاف و مخالف قانون اساسی بودن این جریان دولتی از بام افتاده است که بنام مردم و رای مردم، قدرت سیاسی، اداره و سران و حاکمان آنرا بین خود تقسیم میکنند و در پیشاپیش تمام معضلات و دشواری های مردم افغانستان که شمارش آن از صده بالا تر است، این یکی را که افغانستان و مردم آن همواره در برابر آن آسیب پذیر اند و هیچ معضلی را حل نمیکند که قبر یک دزد و آدمکش و قبر یک نامور افغان در بالای تپه یا در پای آن یا جائی دیگری، اما تاراج گران و جنایت کاران جنگی پیهم در تلاش اندـ تا دولت را ابزاری نه تنها در زیر نقاب تقسیم قومی و تباری، گروهی، منطقوی و قومی مانند مالکیت طلق خود و «دولت خدا داد» بین شان تقسیم کنند، بلکه فراتر از آن سران این تقسیم با ظاهر لباسی خودـ تلاش دارند ـ تا خود را از لحاظ تباری و قومی در جائی قرار دهند ـ تا دست و پای مردم را در شیادی که از آنطرف اقیانوس ها با دستهای دلار، قدرت و زور اداره میگردد، مردم در تنگنای انتخاب شان به حیث نمایندگان اقوام و زبان (پشتون و تاجیک) و در حقیقت نماینده گوش به فرمان میراث خوران استعمار به خدمت گرفته شوند و ناگزیر باشند.
کمتر از یک صدۀ اخیر که آغازین جنبش آن به بازوی توانای جوانان افغان، عقل و خرد آنان و حمایت بیدریغ مردم افغانستان به ثمر نشست، اما به اثر ضعف و چند پارچگی در دولت و اقدامات ارتجاع سیاه و استعمار در کوتاه زمانی، پس از یک دهه در شکوفه زارـ با تگرگ رعد و برق، توفان و سیاهی به مرداب سیاه نشست. اما جنبش خاموش نشد، در بار دیگر و دیگر. . . باز هم نوده زد. . . در امروز پهنای این جنبش و آگاهی آن در اعماق عقب مانده ترین توده ها با خون و شیره جان شان غنوده شده و توانا و وسیع است. هیچ غولی سیاهی و کور دلی و دنیایی پُر از زرق و برق، طنّازی و شعبده بازی امپریالیسم و استعمار دیگر نمیتواند با این قالبهای زینتی رنگارنگ دموکراسی و رای مردم، حقوق بشر در تحت سیستم انجوئی استعماری و هم دولت یا حکومت وحدت ملی ببازی بگیرد!!
این بار اول و پایان درام بازی با جنبشهای مردم و جوانان افغانستان و افتخارات شان نیست که ببازی بزرگترین شیاد تاریخ امپریالیزم امریکا گرفته می شود، اما بیداری و آگاهی جوانان و مردم در امروز در پیشاپیش همه، مردم و جوانان کشور را باهم و درهم می تند و باهم بافت میدهد که دیگر تاریخها تکرار نخواهد شدـ بجز در ابعاد کشاد تری با شرکت وسیعتر مردم و جوانان برای استقلال، ترقی و پیشرفت که جوانان آگاه و ترقی خواه پیش آهنگ آن خواهد بود و مردم پشتیبان محکم و نیرومند آنست.
به پیشواز استقلال کشور!!!
نخست از همه «به پیشواز استقلال کشور!!» که جانبازان این معرکه خونین و آگاهانه مردم غیور افغان که با خرد، عقل، جان و مال خود استقلال را تامین و حراست کردند، به فرزندان غیور این خطۀ باستانی تهنیت گفته، یادآور میگردم؛ که اوضاع دشواری که در سالهای پس از پایان جنگ جهانی در کشورهای استعماری و مستعمرات آن روی داده بود و اوضاع مساعد را برای شکستن زنجیر اسارت استعمار در کشورهای آسیايی و افریقایی فراهم ساخت. جوانان افغان به حمایت مردم بموقع و پیش از همه ملتها، اقوام و مردمان به تحولات در داخل نظام بسته استبدادـ سلطنتی و فردی دست زدند و توام با آن استقلال و اصلاحات را اعلان داشتند و با شجاعت و وحدت کامل در تمام جبهات استعمار و مساعی آنرا درهم کوفتند ـ در نتیجه استقلال کشور تامین شد و صفحه درخشانی در تاریخ دولت مستقل افغانستان بار دیگر بدست جوانان کشور کشوده شد، که صدا و طنین آن در تمام مستعمرات استعماری و بخصوص میان مسلمانان کشورهای اسلامی، میان هندوان و مردم سرحدّی که مستقیماً درآن شرکت داشتند ـ شنیده و به آن لبیک گفتند. شاه امان الله توام با اعلان استقلال، اصلاحات را آغاز و بنیاد دولت مدرن را پی ریزی کرد.
به پیشواز استقلال کشور! که اینک از آن بیش از (۹۷) سال میگذاردـ و از پیچ و خم های دشوار به همت جوانان و حمایت مردم گذشته است، اینک در شرایطی دشواری که اهریمن امپریالیسم و استعمار و ارتجاع داخلی به نوع دیگر و از قماشی دیگری آنرا به سخره گرفته است ـ برحذر بود.
ایده ها، افکار، اعمال و جان افشانی های سر سپردگان آزادی و استقلال کشور همواره قبلۀ آماج جوانان کشور و نزد مردم ارزشهای معنوی و تجارب گرانبهای آنارجی بس عظیم و گرانبهای دارد و به هیچ کور دل و عوامفریبی اجازه نمیدهندـ تا این ارزشها را در زیر نامهای کفر و اسلام یا بالا کشیدن نام دزدان در خدمت استعمار و ارتجاع تخطئه کنند.
استقلال کشور صفحۀ درخشانی از مبارزۀ مردم و جوانان کشور در راه ترقی و تعالی کشور است که مردم با سرافرازی در راه آن رزمیده اند. بدون هیچ شک و شبه ی افتخارات آن در دل هر افغان وطن خواه و ترقی پسند، غرور، سرافرازی و سربازی در راه وطن و مردم را تقویت میکند و نسل جوان امروز را متوجه مسئولیت و نقش در مبارزه امروزـ برای فردای بهتر و شگوفاتر میسازد. از همینجا است با ارج گذاری به این روز که جشن آزادگان است و در هر شرایط و اوضاعی روز استقلال و طنین صدای آن همراه با هیبت مبارزه جوانان افغان توام است. بکافۀ مردم افغانستان و بخصوص جوانان کشور این روز را تهنیت گفته و به جوانان کشور از هر نوع دغل کاری، سیاه کاری تحت هر نامی که بر صلابت این رویداد تاریخی مردم افغانستان می زنند و آنرا تخطئه میکنندـ بر حذر باشند!
رویداد استقلال کشور صفحه درخشانی از تاریخ و مبارزه مردم و جوانان کشور است که با خون، دل و جان و ایمان مردم و جوانان کشور نسج یافته است. سیاه کاری و تخطئه آن تحت هر نامی و نشانی، بی حرمتی به مقدسات مبارزه آزادی بخش مردم و جوانان کشور است. دیگر چیزی نمیتوان گفت. زنده باد استقلال و مبارزه در راه آن!!
به ادامه پیشواز از استقلال افغانستان در ذیل صفحه ی از تاریخ بسیار مختصر و فشرده را میگشایم و بازخوانی میکنم که حوادث، رویدادها و جریانات آن در زندگی نامۀ مردم افغانستان بارها به نوع و شکلی تکرار شده و از مبارزه، زندگی و هستی مردم و جوانان کشور مایه اندوخته، بارور شده ـ پیش از آنکه به حاصل بنشیند، شکوفه زار رنگین خود به خاک و خون نشسته است.
در روشنی صفحاتی از تاریخ کشور!!
خواننده محترم!!!
پیش از آنکه به مطالب، مطلوبۀ که در ذیل می آید، پرداخته شودـ قبل از همه باید دانست که این سالهای که مردم و جوانان و روشنفکران کشور ما در منگنۀ از آتش جنگ اعلام ناشده، تباهی و خونریزی، ترور، فقر، بیکاری، آدم ربائی و هراس افکنی و مهاجرت میسوزند و نا امنی و نا آرامی از فردای بدتری که هر روز ممکن است اتفاق بیافتد و تر و خشک هستی انسان این سرزمین را بار دیگر برباد دهد، روح و هستی خانواده ها را می آزارد و آنان را در برابر سوال های که اینک بدست کی . . .؟؟ از کجا. . .؟ و چه وقت. . .؟ این هستی بار دیگر بهم میریزد بیشتر از هر وقت و زمان دیگر آشفته و نا مطمئن تر ساخته است.
مردم و جوانان کشور بخوبی میدانند که علاوه بر دست اندازی دشمنان خارجی و چاکران گوش به فرمان شان برای برهم زدن اوضاع و بدست گرفتن سرنوشت و مقدرات این مردم ـ دست بدست هم داده گاهی باندهای تحت نام مجاهدان را از میان بدترین و متعصب ترین افراد خود فروش تسلیح و تجهیز و تعلیم میدهند و به ترور و دهشت افکنی تحت نام اسلام در خطر است (شعار کهنۀ دزدان و غارت گران تاراجگر تاریخی قرنهای هشتم و نهم و بعد از آن تحت نام اسلام) در امروزی که شاهد زندۀ آن خود ما هستیم بوسیله پاکستان و ایران و دلار های امریکایی و صعودی و عمّال داخلی آن به مثابه اهریمن سپید امپریالیسم از مدتیست دست بکار شده اند و هنگامیکه هستی افغانستان را از همه چیز، به شمول دولت، اداره، اردو و امنیت پاک کردند و شهرها در جنگهای تنظیمی بخصوص کابل تاراج و به ویرانۀ از ارواح مردگان تبدیل شد و هستی را که در طی پس از استقلال به تدریج و آهستگی با زحمت و جان فشانی مردم فراهم گردیده بودـ تا استخوانهای مردگان به بازارهای پاکستان انتقال، شهر کابل و نفس تپنده آن در میان ویرانه ها و گور های نا شناختۀ باشند گان آن خاموش و در میان تنظیمها تقسیم شد.
هنوز اهریمن قدرت طلب در وجود سران "جهادی" و حامیان بین المللی شان در وجود پاکستان صعودی ها و ایران به سر کرده گی امریکا از جنگها، انسان کشی، تاراج و ویرانی اشباع نشده بود که "مجاهدان" و جنگهای تنظیمی را بر سر «تقسیم قدرت» کنار زدند و اردوهای جدیدی بظاهر "طالبان" را نه تنها آرایش جنگی دادند، بلکه در یک چشم بهم زدن بر مقدرات این کشور و مردم نازل ساختند. الیانس ها از کوه و برزن افغانستان رانده شدند و در پناه و آغوش روسیه و ایران خزیدند به امید فردای که اگر بخت و طالع شان گل کند و مرغ مراد از هر جائی برخاسته باشد ـ تا یکبار دیگر در خدمت اجنبی و دلار شمشیر از نیام کشیدۀ تحت «نام جهاد» علیه مردم و کشور خود بر کشند و بار دیگر اثبات کنند که از "طالبان" و از هر نوکری ـ نوکر تر هستند. تشخیص و امید شان درست از آب برآمد، امریکایی ها به بهانۀ فاجعه ۱۱ سپتمبر علیه "طالبان" لشکر کشیدند و "مجاهدان" را از گوشه های اطراف کشور تحت نام الیانسها به طرف کابل پیش انداختند و دولت مرکب از "مجاهدان" در کابل و ولایات افغانستان تحت نظارت و هدایت مستقیم اردوهای امریکایی را بار دیگر سرشت زدند و در فرصت کوتاه باند سالاری "مجاهدان" در دولت احیا شد و فساد گسترده، راس و قاعدۀ چنین دولتی را میساخت که در تاراج و غصب جایداد ها، زمین، باغ و خانه، زرع تریاک و قاچاق آن در اندک فرصتی قشری ثروتمندی تحت نام "مجاهدان" را در دولت و اطراف آن سر و صورت دادند. این آقایان که امروز خود را «نماینده مردم» و «مدافع آرمانهای» آنان میدانند، مشتی عوام فریب و بیداد گری که بر سر تقسیم دستگاه دولت و امتیازات آن ( ۵۰% در۵۰%) در بار دیگر طی دو سال بر سر دعوی بسر می برند و هر لحظه حاضر اند، کاسه و کوزه را بر سر منافع مردم بکوبند و حکومت ائتلافی را که آمریکائیها برای پیوند زدن نه بین جناحها و اقوام و مناطق، بلکه تنها برای استفاده روزمره به غرض مصرف داخلی در نظر گرفته شده است، بهم بزنند. اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان (مغز متفکر دوم جهان که اول آن نزد نویسندۀ این سطور هنوز معلوم نیست. معذرتم را بپذیرید!) بخوبی میدانند که حکومتش تحت نام ائتلافی، «یک دولت خدا داد» از خیرات سر ادارۀ امریکا است و در هر صورت آن مغایر قانون اساسی کشور است. اینکه وعده به اصلاحات و تغییرات در قانون اساسی تا مطلوب نظر واقع گردد ـ به عمل عکس مثل معروف که «اول اندازه کن، باز قیچی بزن!»، دو سال است که قیچی شده و بخیه نخورده، پاره تر و چند پاره شده است.
طنز:
گویند در جنگل همه حیوانات فرار میکردند و روباه هم در حال فرار بود ـ یکی از حیوانات جنگل از روباه پرسید که چه خبر است؟ روباه گفت آلت تذکیر شیران را میبرند.
پرسنده: تو که شیر نیستی؟ روباه با عجله و تندی در حال فرار جواب داد ـ اول میبرند، باز تحقیق و معلوم میکنند.
هدف از این نوشته که بیشتر معطوف به رونوشت از یادآوری رویدادهای مختصر مربوط به استقلال افغانستان و آغاز اصلاحات دهۀ امانی است که از طرف عدۀ از کوردلان بی بصیرت و ناآگاه و آگاه رویداد ها و مبارزات تاریخی جوانان و مردم کشور را بسود ارتجاع، استبداد و استعمار تخطئه میکنند و عقب گرد های ارتجاعی را مهر ترقی می زنند و خشونت و دهشت افگنی ها را جنبش مردم می نامند. گروه ها، دسته ها، داره ها و باندهای دهشت افکن و دزدان سرگردنه را سران "مجاهد" و دولت داران دلار پرست که همه هستی این کشور را حق خدا داد و خود و شرکا دانسته، نزاع همواره بر سر تقسیم است. این افراد بر مبنای خصلت، عادت، تربیت، فهم و نادانی شان از دولت داری قانونی، سیاست و منافع مردم و ترقی کشورـ تنها بطور ساده و رو براست فهم «دولت خداداد» را برگزیده اند که در امروز این مفهوم از شخص به جمهور از خانواده به قوم، از اسلام دین همگانی مردم افغانستان به "مجاهدانی" که در هر روز از خود مسلمان تر ها را کشته اند و به آن نام «جهاد» داده اند. در جای مصالح کشور و مردم، دولت و قانون ـ زیر نام قوم، منطقه، زبان و علایق منطقوی خزیده اند و انسان این وطن را نیز به هر بهانۀ زیر نامهای منافع منطقوی، قومی زبانی و غیره دغدغه و تخطئه نموده از آن به اصطلاح ماهی مراد میگیرند. بخصوص هنگامیکه رئیس جمهور کرزی در پایان زمامداری وابستۀ و باد آوردۀ خود بدست قشون های امریکایی غرق در دلار و از امنیت لبریز بودـ نارضایتی خود را از دم و دستگاه امریکا نشان داد و فریاد برآورد که ؛«صلح تامین نمیگردد عامل آن امریکا و سیاستهای آنست!» این صدا، استخبارات و سران دم و دستگاه امپریالیستی امریکا را یک گام دیگر و پیشتر به تعمیق نفوذش و در ببازی گرفتن رهبران کشور به اشارۀ انگشتان دست متوجه ساخت. افغانستان اینک بیش از چهار دهه است که در این آتش که دیگران افروخته اند و خود درآن هیزم کش بدبخت است میسوزد. هنوز بازی جنگ بر سرنوشت فرزندان این کشور راهی حل خود را نیافته که نزاع و مشکل دیگر بر سر تقسیم قدرت «خدا دادی» یا باد آوردۀ دست امریکا، کشور و مردم را به تهدید گرفته اند. در پایان انتخابات ریاست جمهوری و آغاز منازعه بر سر رای، من طی مقالۀ بطور همه جانبه نوشتم که بنای دولتی که بر سر لجاجت و تقسیم بنا شده باشد، از یکطرف با مصالح صلح و مردم در تضاد است و از سویی وابستگی زعامت را به کشور های خارجی تقویت میکند و هم خلاف قانون اساسی افغانستان که دولت را محصول رای مردم دانسته است میباشد و نیز چنین وضعیت و عملکردی در هماهنگی با مصالح همگانی مردم و کشور قرار نمیگیرد و منافع مردم را حراست نمیکند و در تضاد با استقلال کشور است و نیز تقسیم که به اصطلاح حکومت ائتلافی بر سر آن تنظیم شده، توقعات گروه ها، سران قبایل ملوک الطوایف و سران باندهای جنگی و دهشت افکن و سران تنظیمی را که از تقسیم بازمانده اند جوابگو نیست و تلاش برای تقسیم مجدد، آشوبگری و عدم تمرکز قانونی دولت و مردم را برهم می زند. چنانچه دو سال پیهم دولت در راس اشرف غنی به حیث رئیس جمهور و عبدالله عبدالله به حیث رئیس اجرائیه که در هیچ جائی قانون اساسی افغانستان پیش بینی نشده بر سر تقسیم قدرت ۵۰% و۵۰% راضی نیستند و بر سر هر پست و اداره دولتی سر دعوا دارند و این دمل سرطانی اینک شاخ و پنجه کشیده دامن اقوام، مناطق، محلات، زبانها و حتی سهم کشورهای همجوار را به داخل دولت بنوعی مطرح ساخته است.
طی این مقال که «به پیشواز استقلال افغانستان!!» تنظیم شده و طی آن خواسته ام ـ تا تجارب مختصر و در چند مقطع زمانی متفاوت تاریخ کشور و جان فشانی های مردم افغانستان را در جنگهای علیه تهاجم انگلیس، از شهامت دلیران و مدافعان افغان از هر قوم و تباری برای تامین استقلال کشور و اقدامات مبنی بر آغاز اصلاحات را که هنوز یک دهه از آن سپری نشده بودـ قیام ها و اغتشاشات و نا آرامی ها از میان سران اداره دولت، سرداران، فئودالان و روحانیون بی باور به مردم و تاریک اندیش که منافع و امتیازاتشان به خطر افتاده بود با استعمار و ارتجاع دست بدست هم داده، در برابر دورۀ کوتاهی که با اعلان استقلال و آغاز اصلاحات آغاز شده بود و جوانان آزادیخواه این دوره کوتاه توانستند در زمانی محدودی مناسبات بین المللی وسیع افغانستان را برای تحکیم استقلال و تامین مناسبات مستقل و آزاد احترام متقابل، دوستی، همکاری و احترام به حق آزادی ملل و دولتها، به دولتهای جهان به رسمیت شناختاندند. اما استعمار و ارتجاع عقب مانده ترین نیروی برگشت تاریخ ـ در یک تبانی توام با سیاه ترین توطئه ها و دست اندازی ها به آن حمله ور شدند و به اثر ضعف اداره دولت و نظام و به اثر بی تصمیمی راس دولت در فرصتی کوتاهی چشم بهم زدن به تهلکه رفت.
در پایان شمۀ به تکرار حَسَن از صفحات تاریخ کشور که همواره مملو از سرگیری مبارزۀ ترقی خواهانۀ مردم و جوانان برای پیشرفت و آزادی در پیشاپیش آن قرار داشته و دم و دستگاه کهنه و فرسوده ارتجاع، استعمار و امپریالیسم که بر عقب ماندگی و عدم آگاهی و خرافی پسندی مردم تکیه داشته، از تغییر اوضاع به سود تحول و ترقی، نیروی مقاومتی منفی را بهم می سازند. امروز افغانستان، سرنوشت مستقل مردم و جوانان کشور در امروز بار دیگر بر سر تهلکۀ از هر وقت زیانبار تر و خونین تر قرار گرفته است، طی این مقال خواستم یکبار دیگر در روشنی از صفحات تاریخ کشور که مشابهت های قرین بهم را در قالبهای نو را بارها که اثر مساعی جوانان با شهامت کشور ورق خورده با روشن کردن نزاع های در داخل کشور نهضت را خفه ساخته اند. بخصوص این تکرار حسن صفحاتی از تاریخ کشور ما به سود هیچ زمامدار و رهبری تلقی ندارد و قدرت طلبی های زمام داران را یکی از عوامل جدی و عمدۀ ناکامی های تاریخ گذشته کشور دانسته می شود.
یک ارزیابی مختصر:
یک نظر اجمالی بر اوضاع در امروز افغانستان نشان میدهد که؛ موجودیت دم و دستگاه نظامی و توان به اصطلاح اقتصادی و مالی غرب در افغانستان و نیات آن هنوز گنگ و نا مکشوف است، نا مکشوف به دلیل اینکه پانزده سال از حضور اردوها و تامین امنیت این کشور و مصارف عظیمی از میلیارد ها دلارـ هنوز نه جنگ و ترور ویرانی پایان یافته و نه مداخله دستان خارجی در دهشت افکنی های تروریستی داخل کشور قطع نشده و نه به اثر مصرف دلار های امریکایی حلال مشکل بازسازی و اعمار افغانستان به اصطلاح نوین چیزی دیده نمیشود. برعکس باند سالاری، عدم مصونیت، بیکاری، فقر، تنگدستی، فساد دولتی، اعتیاد جوانان به مواد مخدر و قاچاق مواد مخدر و توزیع آن به داخل و خارج از مردم و جوانان به جرم ناکرده های شان انتقام میکشد. اوضاعی بظاهر در حال ثبات، قوای مسلحی که نسبتا از لحاظ تامین امنیت و آسایش مردم ـ در یک قدمی متکی بخود شدن قرار دارند، اما از لحاظ مستمری، اکمالات، تجهیزات، اداره، اعاشه و پرسنل سوق و اداره از چه نظمی درونی برخوردار اند؟، هنوز سوال حل ناشده است و معمای است که تنها کلید آن در پنتاگون در دست امریکا و وسیله و ابزار اجرائی آن به قوماندان سالاری اجیر و معامله گر و حکام تا حلقوم وابسته به ادارۀ امنیت امریکا و هم قسماً پاکستانی و ایرانی مشروط و وابسته سپرده شده است که در یک چشم بهم زدن از غرب به شرق، از پاکستان به ایران و از شمال به جنوب در معامله و گوش به فرمان اند و هر رنگی را حامیان شان خواسته باشند جامعه تبدیل میکند. خوش گفته اند:
به هر رنگی که خواهی جامه می پوش ـــــــــــــــ من از طرز خرامت می شناسم
این آقایانی که امروز بر اریکه دولت داری قدرت و ثروت تکیه زده اند، در هراس از دست دادن این همه مال و قدرت که در یک بهم زنی اوضاع، از طریق دهشت افکنی تحت نام «اسلام در خطر است» به آتش سوزی، غارت و ترور بیاری سلاح و پول اجنبی به مامن اجدادی خود وحشیانه دستبرد زدند و دولت داکتر نجیب الله رئیس جمهور افغانستان که در تحت شعار «مصالحۀ ملی و آشتی» که بیش از پانزده سال در آن برای حراست از ترقی و تعالی و حفظ حیات و هستی مردم و ترقی در آن خون ریخته و از تمدن و آزادی پاسداری میشد، دولت باشکوه و تشریفات لازم بوسیله عدۀ از افرادی معلوم و مربوط به پاکستانی های در لباس نظامی و ملکی افغان، به مجتهدان تسلیم داده شد. آنان بر سر غارت هستی مردم افغانستان و تقسیم قدرت با هم درگیر شدند و هر چی از وحشت و دهشت و غارت که در توان داشتند به تاراج کوچه ها و بازارها، خانه ها و مزرعه و باغها روی آوردند و در یک چشم بهم زدن ثروت و قدرت تحت نام «خداداد» را برای خود فراهم ساختند که تعداد کشته بی گناه کابل را بیش از هفتاد هزار کشته جمع ویرانی و تقسیم کابل و هم انحلال اردو، پلیس، امنیت و ادارۀ دولت را بسود یک دولت جمهوری اسلامی "مجاهدین" مرکب از "مجاهدان" تنظیمها مانند آغازین دورۀ نه (۹) ماهۀ «سقوی» مالکیت خود اعلام داشتند. حامی شان در اجرای چنین اعمالی ادارۀ سیا امریکا از عقب و از آنطرف ابحار و استخبارات پاکستان و ایران در همجواری افغانستان بطور مستقیم و بیشرمانه به ایشان دست یاری و حمایت داد و حتی اجازه دادند تا قبر های مردگان را برای فروش استخوانها در بازار پاکستان بشکافند. دارایی های بانکی و مالی، موزیم ها و آرشیو ها، ادارات دولتی و شخصی، داراییها و جای دادهای عامه، موسسات و فابریکات، تجهیزات نظامی و ملی، وسایل ترانسپورتی و انتقالاتی، بالاخره تمام مدنیتی که پس از «سقوی» ۱۹۳۰م. در این کشور قطره قطره و جمع شده بود به باد فنا رفت. نام جنایت کاران جنگی و هر نامی دیگر هنوز برای این جنایت کاران هنوز در خور ستایش شان تعریف نشده که خداوند گار جنگ و تجاوز، استعمار و امپریالیسم در فرصتی و حیلۀ "طالبان" را به اریکه قدرت فرصت مارش دادند این هنگامیست که هستی انسان افغان برباد رفته و چیزی که مانده بود قوماندان سرشناس "مجاهدان" پنجشیر آنرا بدره های پنجشیر انتقال داد که نصیب بازمانده های وی از قماش "مجاهدان" امروزی در دولت که مدعی حقوق مردم اند در یک تقسیم قدرت. با آمدن "طالبان" بر سر قدرت، الیانس ها از پاکستان متنفّر شدند، به دامن روسیه و ایران خزیدند. اما سایه حامی بزرگ امریکا را ترک نکردند. هنگامیکه "طالبان" بر زمین در خون و آتش خشکیده، شیار شرعیت اسلامی خشن تر می زدند و تن و روح زخمی این ملت و مردم را زخمی تر می ساختند، اوباشان جنگجوی "مجاهدان"، تحت نام «الیانسها» از افغانستان رانده شده بودند.
نام "جهاد"، نه آن جهادی که در جنگهای ضد استعماری این سرزمین، مردم افغان بجان و مال و فرزندان شان برای آزادی و راندن استعمار انگلیس انجام دادند که ثمرۀ آن در پایان جنگ سوم استقلال افغانستان و آغاز دوران نوین بود. هیچ فرزند افغانی که، اعم از هر قوم و ملیتی، زبان و منطقۀ یا پیرو هر دین و مذهب که چشم بدنیای آگاه می گشاید، از این افتخار خود را دور نمیسازد. خود را افغان و از افغانستان دانسته به کارنامۀ نیاکانش که تاریخ کشور و هستی آنرا با سربازی و جان فشانی دفاع در راه آبادی، عمران، صلح و آسایش فرزندانش از هیچ جان فشانی اعم از سر و مال دریغ نداشته است، مربوط و منسوب میداند. اما برعکس، افرادی از همین خاک، شهر و بوم نیز از طعم نعمات این سرزمین و از شیر دایه گان آسایش بیگانه، آگاهانه یا غیر آگاهانه به مقام، جاه و نعمت رسیده اند و در مقدم اهریمن و برای توشۀ از مال و منال دنیائی و مقام بیگانگان متجاوز در برابر مام وطن، بخدمت اهریمن متجاوز لمیده اند و در فیض و سلامت تحت نام «خداداد» از آن بهره برده، چند صباحی با کش و فش و دستگاهی از امنیت و افراد و امکانات مالی و نیز با بهره گیری از دستگاه دولت در حمایت بیگانه سود برده و از تمکین بر مردم تحت نام جهاد می بالند و در حق مردم از هر جرم و ناروای دست بر نمیدارند.
نباید از اصل مطلب دور شد، اینکه ؛ تاریخ گواه است، نه تاریخ بزعم این نوکران اجنبی ویرانی و تاراج گری که هر چی درپی اعمال تجاوز گرانۀ شان بر حریم این مردم و وطن، بخصوص طی چهار دهه و بیشتر از آن رفته است، در امروز نسل حاضر بخوبی می تواند قضاوت کند اعم از خوب و بد، دیگر پردۀ از نادانی، نا آگاهی و تاریک اندیشی این مردم برداشته شده و می توانند جنایت کاران، دزدان و چپاول گران را در روشنی تجارب زندگی خود ببینند. بقول معروف ؛ «امروز ما، تاریخ آیندۀ ماست» و آنانی که برای پوشاندن اعمال ننگین شان (تجاوز به جان و ناموس و مال مردم و در خدمت بیگانگان جنگ افروز و متجاوز) آب را گل آلود و از هر امکانی، توشۀ ای بر مخدوش کردن اذهان عامه و مصروف ساختن ذهن جوانان به اختلافات قومی، محلی، زبانی، منطقوی و غیره و هم تاریخ افتخارات این سرزمین و مردم را بسود جباران و اجیران دست اجنبی استعمار و ارتجاع هر چی وارونه بسازند تا صید مراد، در دام تزویر آنان گیر بی افتند، از دید جوان افغان دور و در پردۀ ابهام و ریا دیگر باقی نه میماند. استعمار و امپریالیسم انگلیس با تمام خوش خط و خالی خود به مردم افغانستان شناخته شده است و عاملان داخلی و خارجی آن، اعم از ارتجاع و امپریالیسم و استعمار عملاً بر افغانستان هنوز تسلط دارند ـ چه در وجود امریکا و انگلیس و نفوذ دولتهای پاکستان و ایران اسلامی و هم وابسته گان داخلی آن، ارتجاع از هر حیث سیاه تر که در امروز قشری محدودی از روشنفکران دریشی پوش و ریش کل را در مناصب دولتی و ارگانهای قضاوت و اداره به خدمت گرفته است، خط داغ مقابله و رویارویی هرچه بیشتر متشنج و نیاز به آگاهی و بیداری بیشتر و وحدت و استحکام بیشتر دارد.
بارها تصمیم داشتم قلم را بکار گیرم و چند سطری در مورد اینکه گاهی بنام فدرال خواهی، گاهی تحت نام تمرکز زدایی که گویا دولت متمرکز در دست رئیس جمهور است به شورا متمرکز گردد یا هم تحت نام جنوب و شمال (پشتون و تاجیک) که اولی عامل جنگها و دومی را عامل رفاه دانسته، عملاً خیالات تجزیه کشور و محدود ساختن آنرا که بارها در جنگهای تنظیمی بر پیکر این کشور زخمی تجزیه را وارد نمودند مکرر می خواهند تحت نامهای دیگر با قضاوت وارونه سود جویان و دهشت افکنان هستی افغانستان را به قمار قضاوت های نفاق افگنانۀ خویش در خدمت بیگانگان یکبار دیگر از هم متلاشی سازند و اعمال زشت و ضد بشری خود را در جائی مبارزۀ ترقی خواهانۀ افغانها و قضاوت تاریخ قرار دهند و برای اجر و خدمت گذاری به دشمنان تاریخی افغانستان (خارجی و داخلی)خواسته اند در پی این همه بیداد گری، تاراج و زور گوئی، از اقتدار امروز خود تحت سایۀ اردوهای خارجی بهره برند و در یک حمام گند و خون که برای فرزندان خود تهیه داشته غسل تعمید نمایند و از مردم و جوانان انتظار دارند، گورها را بشکافند و استخوانهای مردگان را به دلالان سرمایه، زور و زر بار دیگر بفروشند چند مرد دلال لاشه کش مردگان از شورا (ولسی جرگه) و با عدۀ روشنفکر مآب عوام فریب خدمت گار دزدان و کوتاه طریقان، آدم کشان و تاراج گران هستی افغانستان از هر ابزاری برای مخدوش کردن اذهان جوانان و مردم بهره می برند، گاهی لوحۀ پوهنتون را به دانشگاه و هم افغانستان را به خراسان، افغان را به افغانستانی و هم تذکرۀ تابعیت افغان را و غیره را بهانه برای مخدوش ساختن ذهن جوانان وسیله میسازند و از یاد برده اند که تاریخ این کشور کهن، در هر قالبی و اسمی یا نامهای که دیگر ریخته شود، هویت، زندگی، کار و پیکار این مردم را در پهنۀ گیتی و در جغرافیای معین سیاسی و انسانی آن نمیتوان مخدوش یا نابود یا نادیده گرفت. بناً طی این مقاله بر آن شدم تا صفحاتی چندی از تاریخ را برای خواننده گان ارجمند بازخوانی و بر روی صفحه بیاورم ـ تا باشد برای جوانان معلومات مختصر در تاریخ نوشته شدۀ این مردم و جان فشانی های شان کشوده باشم، امید سودمند واقع شود و ضمناً بحثی را بسوی روشنائی، بهروزی و حقیقت تاریخی این مردم کشوده باشیم. نیز ناگفته نباید گذاشت که مشابهت های تاریخی حوادث و رویدادها با گوناگونی های متنوع آن در زمان و مکانهای متعدد، اما از رنگ و بوی و هم گونی های با هم مشابه که بنام تکرار تاریخ خوانده می شود بر روی صفحۀ روزگار گذشته است و اکثراً تکراری در مداری بالاتر و کثیر تر و شلوغ تر و با شرکت عوامل محرکۀ بیشتری در تاریخ رنج و زحمت و حاصل از آن، در پشت سر (تاریخ گذشته) و پیش روی مردمان گسترده میگردد که آگاهی و بکارگیری از آن، به نقش آگاه تاریخ بشری و عامل آگاه انسان عاقل راه باز میکند که در ذیل بحث را بخاطر این آگاهی با آنکه محدود و نا رسا خوانده خواهد شد، اما مساعی است در یک نیت نیک بسوی آگاهی جوانان کشور! امید است این آموزشها را با قلم و فکر و بیان آگاهان تعمیم یابند و از نارسائی های این نوشته صمیمانه ما را برحذر سازند زیرا این بر خطی از تاریخ نوشته شده مردم و جوانان کشور است و از هر غرضی و مرضی به کنار امید است مطالعه گردد.
با احترام،
سرور منگل
مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها بوده
و الزاماً بیانگر نظرات و دیدگاه ادارۀ سایت «اصالت» نمیباشد.