عـبدالوکیل کــوچــی
مرغان مهاجر
هر کجا که آتشی افروختند
کوچه و باغ و چمن را سوختند
مرغها از بسکه بیچاره شدند
بال بگشودند و آواره شدند
هر کجایی کوه و دشت و جنگلی
صید و صیاد است و هر دام و ددی
دشت و کوهها پر ز مار و اژدها
شاخ، خار آورده جایی برگها
نیست امکانِ نشستن بر طیور
بر دمیده در جهان گویا که صور
روز ها در رنج و زحمت تا غروب
نیست چشم انداز فردا های خوب
تا که صیاد است مکر جال و دام
روز روشن تیره تر گردد زشام
تا که باشد اژدها و دد منان
کی بو جان بشر اندر امان
خیز تا همدست یکدیگر شویم
گام اندر قله ی خیبر زنیم
عبدالوکیل کوچی
Tue, 17 Nov 2015 20:21:43
توجه:
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat