جمعه، ۱۸ می ۲۰۱۲
نمک بخوردی و نمکدان بشکستی – آفرینت!
فرید احمد مزدک معاون دکتور نجیب الله
رییس حزب وطن(!؟)
من مانند هزاران عضو ح.د.خ.ا. سالهای متمادی را در دامن پاک حزب قهرمان مان پرورده و بزرگ شدم و در آن مکتب پاک راه جوانمردی، از خود گذری، خدمت به انسان زحمتکش، وفاداری و انسان بودن را آموختم و در نهایت قربانی یک عده یی به اصطلاح رهبران جاه طلب، خودخواه و فاسد حزب ما گردیده و حالا در غربت و بی وطنی زنده گی می نمایم.
میخواهم به ارتباط مصاحبه آقای مزدک و نوشته ها، گفتارهای بعضی از افراد و اشخاصی که یک مدت زمان طولانی را در یک جریان سیاسی فعالیت داشتند و به درجات عالی سیاسی و دولتی نایل گردیده و بالاخره به شخصیتهای مطرح سیاسی در جامعه افغانی که اکثریت مردم آن را قشر متوسط و کم در آمد و بیسواد تشکیل میداد، مبدل گردیده و از همان ضعف های اجتماعی و صداقت مردم شریف ما استفاده نا جوان مردانه نموده، بخاطر رسیدن به مقام و منزلت، جاه و جلال با هزار چال و نیرنگ با چهره های وطنپرستانه در بین مردم ظاهر گردیده و با ایراد بیانیه های پرشور و انقلابی در بین اجتماع هزار ها هزار انسان در عقب میکروفون ها و سر خم نمودن تا زانو ها برای یک تعداد افراد سرشناس آن جامعه خود را به مقام های حزبی و دولتی رسانیده و بالاخره سر آنها از جاهای دیگر بیرون گردید که از آن جمله یک تعداد از رهبران خ. د. خ. ا. اند که سالیان متمادی را در آن مکتب تربیه، پرورش و بالاخره به مقام و منزلت و در یک جمله آدم ساخته شدند. نمونه مثال آن را میتوان از آقای مزدک نام برد.
اجازه دهید قبل از آنکه پیرامون گفتار و مصاحبه آقای مزدک، این شخص فریب کار، ابراز نظر نمایم، میخواهم در رابطه به سوابق کاری سیاسی و شخصی آقای مزدک نکات چند که البته نه از روی عقده، بلکه کاملا واقعیت دارد خدمت خواننده گان محترم به عرض برسانم.
من یک تن از اعضای پر افتخار ح.د.خ.ا.، که در آن زمان و فعلا هم از عضویت در آن سازمان سیاسی با افتخار و سربلندی یاد نموده و می نمایم، میباشم و با عضویت در چنان حزب مترقی و دموکراتیک از خود راضی بوده و به خود می بالم که افتخار عضویت چنین حزب را حاصل نموده ام.
خدمت آقای مزدک به عرض برسانم که ممکن از لابلای نوشته هایم، هر گاه حافظه اش بجا باشد مرا بیاد خواهد آورد که من کی هستم.
من یک تن از فارغ التحصیل های لیسه نادریه (عمر شهید) و هم دوره با شما میباشم که قبل از پیروزی انقلاب با درک وضع اجتماعی کشور بخاطر نجات مردم از ظلم و ستم و رهایی ملیون ها انسان آن سرزمین از یوغ استثمار و استبداد شامل جریان سیاسی گردیده و خوشبختانه عضویت پر افتخار حزب قهرمانان، حزب گلگون کفنان، حزب شهیدان را حاصل نمودم که عضویت در چنین حزب سیاسی مایه افتخار و سربلندی من میباشد و هیچ موقع پشیمان نخواهم بود، مانند شما !
قرار اظهارات خود تان، ممکن در سالهای قبل از پیروزی انقلاب نا آگاهانه و بدون درک واقعیت های عینی جامعه شامل جریان سیاسی گردیده باشید، این را هم باید تذکر داد که همان جریان سیاسی (ح.د.خ.ا.) بود که شما را از هیچ به بالا ها ارتقا داد و به اصطلاح (نازولی) حزب شدید و همیشه در عیش و عشرت و غرور زنده گی حزبی را پشت سر گذاشتید.
راستی گپ از عیش و عشرت به میان آمد. یک داستان واقعی که هیچ نوع مبالغه، اضافه گویی و عقده مندی در آن وجود ندارد در ذهنم خطور نمود. من نه تنها که افتخار عضویت ح.د.خ.ا. را دارا بودم، وظیفه مقدس دولتی نیز به عهده من بود. من یک تن از کارمندان صادق و دلسوز آن کشور در ارگان امنیت دولتی اجرای وظیفه می نمودم و بخاطر افشای دسایس دشمنان داخلی و خارجی مردم افغانستان، هکذا افشای اعمال نادرست و نا پسند کارمندان حزبی و دولتی نیز جزیی از وظایف مرا تشکیل میداد که بنا بر تعلیم و تربیه درست همکاران (اجنت ها) در استقامت های معین کاری، یک تن از همکاران اسناد و شواهد انکار ناپذیر را از یک محفل شب نشینی آقای مزدک و تعدادی از گروپ شان که در سال ۱۳۶۸ در روز تجلیل از روز جهانی کارگر در میکروریان سوم، که با تاسف شماره بلاک به یاد من نیست و از آن زمان خیلی سالها گذشته، ولی موضوعی که هیچ موقع از ذهن من فراموش نخواهد شد، همین حادثه میباشد که به اساس اطلاع (همکار)، آقای مزدک با جمعی از دوستان خویش و موجودیت چند تن از خوبرویان (قشر اناث) همان شب را با عیش و نوش و خوش گذرانی سپری نموده و در ختم محفل از اثر نوشیدن مشروب زیاد در پایین بلاک درایور خود را چند مشت و لگد حواله نمود. فردای آن به اساس اطلاع (همکار)، موضوع منحیث وظیفه و بخاطر جلوگیری از همچو اعمال نا شایسته که باعث پایین آوردن اتوریته حزب و دولت میگردید، کتبا به مراجع مافوق همراه با اسناد انکار ناپذیر گزارش داده شد. بالاخره موضوع به ریاست اداره هفت ارجاع گردید. به اساس هدایت آقای یارمحمد برادر آقای مزدک که در آنزمان از صلاحیت عام و تام در وزارت امنیت دولتی برخوردار بود و به اصطلاح هر کاره بود، مطابق به پرنسیب های استخباراتی تقاضای ملاقات با همکار بنده را نمود تا باشد همکار افشا و به طور مستقیم تنبیه و مجازات گردد. اما نظر به وعده یی که من به همکار نموده بودم، حاضر به ملاقات او با مقامات بالایی نشدم. به اساس پافشاری و مقاومت زیاد، اینجانب را به عوض آنکه مکافات نمایند، در قسمت مجازاتم تصمیم اتخاذ گردید و مرا میخواستند که به یکی از ولایات دوردست کشور تبدیل نمایند، که بازهم به اساس فعالیت های خستگی ناپذیر و کار صادقانه ام، آمرین بالایی از من دفاع نموده و سر انجام بخاطر تقاضای شخصی و غیر عادلانه آقای یار محمد خان که ممکن مشخص شما آقای مزدک نیز در این موضوع قسما دخیل بوده باشید، مرا برای مدت چندی به منطقه آسیب پذیر (خاک جبار) غرض اجرای وظیفه اعزام نمودند. در آنجا هم با وجدان پاک و حس وطن پرستی و عشق به مردم عذاب دیده خویش بدون تسلیم شدن به خواست های نا جایز بعضی از افراد فرومایه و جاه طلب، وظیفه خود را با کمال صداقت اجرا نموده و بعدا دوباره به وظیفه قبلی ام مراجعت نمودم. هر گاه آقای یار محمد خان بخاطر داشته باشد و این نوشته را یک مراتب مرور نماید، به یقین که موضوعات بالایی در ذهن نامبرده خطور خواهند نمود.
البته با معذرت که موضوع در مورد عیش و عشرت و خوش گذرانی های یک تعداد از رجال برجسته حزبی به خصوص شخص شما آقای مزدک در میان آمد، خاطره خویش را خدمت خواننده گان محترم به عرض رساندم.
حال بر میگردیم به دنباله اصل موضوع که آقای مزدک بعد از دو دهه سکوت و سپری نمودن زنده گی پر از ذلت، یک باره بیدار گردیده و در این جا و آن جا سر و صدا بلند نموده و می خواهد که خود را باز شخص مطرح جلوه داده، یک تعداد از افراد نا بینا را به عقب خویش بکشاند.
سوال اساسی در این جا است که چطور شد بعد از فروپاشی و ویران نمودن خانه مشترک ما (ح.د.خ.ا.) بدست شما تبهکاران و عوام فریبان و سپری شدن چندین سال خواب غفلت، کنون یک مرتبه دیگر از کشور آلمان صدا بلند نموده و به نام خانه مشترک ما همه حزبی های صادق و وطن پرست هر آنچه در دهن شان می آید، نثار میدارد. ولی این را فراموش نموده اند که آن خانه (ح.د.خ.ا.) متعلق به صد ها هزار انسان دلسوز و وطن پرست آن کشور می باشد که بخاطر اهداف و مرام والای حزب هزار ها انسان شریف آن دیار جان های شیرین خود را قربان نمودند تا باشد پرچم آزادی، دموکراسی، حق و عدالت را بر افراشته نگاه دارند.
اما آقای مزدک با پر رویی و دیده درایی پای مصاحبه با محترم آصف معروف نشسته و به زعم خودش از حقایق سخن میگوید که «من شرمنده هستم، متاًسف هستم» و غیره و غیره و امثال آن.
چنین اظهارات یک بار دیگر به زخم های ما حزبی ها نمک پاشیده و به آسیاب دشمن آب می ریزد. من از آقای مزدک این سوال را دارم: در صورتی که «حزب دموکراتیک نبود» و کمی و کاستی در آن وجود داشت، چرا در زمان حاکمیت حزب که خود در صدر رهبری قرار داشتی و از امکانات و امتیازات آن بهره میگرفتی، یک کلمه و یا یک انتقاد نه نمودی که در آن وقت همه می گفتند که تو واقعا از پدر اصل به دنیا آمدی و حال که یک تعدادی از رهبران و بنیان گذاران حزب در قید حیات نه میباشند، منجمله زنده یاد رفیق کارمل عزیز که شخصا شما جرات گفتن یک حرف را در مقابل شان نداشتید، کنون دهن باز نموده و هر آنچه که در دهن ات می آید نثار خانه مشترک ما حزبی ها می نمایی؟ باید یاد آور شد که من انسان کم ظرف و بی حیا نیستم ولی در مقابل اعمال یک تعداد از افراد (خودت) باید چنین نوشت. من عفت زبان و کلام را خوب یاد دارم، اما در بعضی موارد و حالات از مراعات نمودن عفت زبان و قلم انسان عاجز میماند.
هکذا باید خاطر نشان ساخت که، آقای مزدک ! بیانات و اعترافات نا جایز و غیر منطقی از شما نبوده و شما از جای دیگر به اشاره دیگران الهام گرفته اید و برای تان وعده داده شده تا همچو بیانات را علیه حزب گلگون کفنان نثار نمایید که ممکن بعد از ختم حکومت کرزی شما به مقام و منزلت دیگری خواهید رسید که (این حرف یک سراب است). و یا این که در اثنای مصاحبه با محترم آصف معروف داروی خود را فراموش نموده بودید که بخورید.
خوب میخواهم یک مطلب دیگر را در ارتباط شما و یک تعداد از رهبری حزبی در زمان حاکمیت ح.د.خ.ا. بیان نمایم و آن از این قرار است که: به اساس اطلاع موثق همکار که یک تعداد از رهبران حزب به شمول شما آقای مزدک با باند گروپ های اشرار و آدم کش از جمله جمعیت اسلامی و حزب اسلامی حکمتیار روابط ایجاد نموده اند، بدست ما رسید و من منحیث وظیفه موضوع را به مراجع ذیربط کتبا ارسال نمودم. اما در آن زمان از متن اطلاع طوری بهره برداری میشد که گویا موضوع مصالحه ملی است، ممکن که یک تعداد از رهبری حزب بخاطر کشانیدن باند گروپ های اشرار و آدم کش به طرف دوست تماس برقرار نموده باشند. اما بعد از تسلیمی حکومت توسط یک تعداد از افراد و اشخاص نا به کار به باند گروپ های اشرار، کاملا چلوصاف شان از آب بیرون آمد و دیده شد که اطلاع همکاران در آن زمان کاملا واقعیت داشته و یک تعداد از اعضای رهبری حزب چون شما آقای مزدک و امثال شما به خاطر بر آورده شدن منافع خود و فامیل خویش و بدست آوردن پاسپورت های سرخ و آبی کشور های غربی که از سال های قبل هوای آن را به سر می پروراندید منافع ملی را قربانی نمودید.
خواننده گان محترم، این مطالب را به ارتباط مصاحبه های غیر عاقلانه یک تعداد از رهبران حزبی همچو مزدک ها و دیگران به رشته تحریر در آوردم تا باشد این رهبران فاسد بدانند که هنوز خون آزادی و استقلال طلبی در رگ های ملیون ها انسان آن سرزمین در جریان است و نمیتوان با گفتن چند کلمه خود را برائت داد، زیرا این صفوف هستند که تصمیم میگیرند کدام اشخاص باید مکافات گردند و کدام افراد و اشخاص مجازات شوند. آنها باید بدانند که دیگر دوران دکان دارای و تجارت سیاسی سپری گردیده و بازار آنها به اصطلاح پرچو شده است. مردم را نمیتوان فریب داد.
هکذا میخواهم یک مطلب را خدمت همه به عرض برسانم و آن اینست که ما همه به شمول همه چپی ها و راستی ها (بنیاد گرایان افراطی) باید مدیون احسان ح.د.خ.ا. باشیم، زیرا یگانه حزبی که توانست بیداری سیاسی را در بین اقشار مختلف بخواب رفته جامعه افغانی به وجود بیاورد و مردم را بسوی آزادی خواهی، عدالت طلبی تشویق و ترغیب نماید، همانا حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود که به اساس همان بیداری یک تعداد از احزاب به چپ تمایل نمودند و تعدادی هم به گروپ های افراطی (اخوانی) به فعالیت آغاز نمودند.
در این زمینه علم ایزدیار معاون اول مجلس سنا افغانستان به مناسبت هشت ثور (روز سیاه و بربادی افغانستان) اظهار داشته است: «اگر حزب دموکراتیک خلق افغانستان به اصطلاح بدی ها داشته، به خوبی های آن نیز باید معترف بود که:
۱- ح.د.خ.ا. توانست به تسلط و حکم روایی یک خاندان ظالم و جبار خاتمه دهد؛
۲- ح.د.خ.ا. توانست که یک بیداری سیاسی عمیق را در جامعه عقب مانده افغانی به وجود آورد.
اظهارات موصوف مصداق گفتار بالایی من است.
اما افسوس که آقای مزدک این قربانی و از خود گذری حزب را نادیده گرفته و با تاسف هر آنچه در دهن دارد به آدرس خانه مشترک ما (ح.د.خ.ا.) بیان میدارد.
آیا آقای مزدک و دیگران که از خانه مشترک ما (حزب قهرمانان) کوچ نموده و به خانه بیگانه گان مسکن گزین شده اند، از خود سوال نموده اند که موقع مراجعت به خانه بیگانه گان به چه نام و با ارایه چه نوع اسناد و شمولیت در کدام جریان سیاسی خود را تسلیم و بالاخره سند قبولی آن را بدست آوردند؟ به یقین کامل که از نام مقدس حزب دموکراتیک و ارایه سند پر افتخار آن (کارت عضویت سرخ حزبی) که حیثیت شرف را برای ما حزبی های صادق و حق شناس دارد، ارایه نموده اند.
اما افسوس که شما و تعداد کسانی که از حزب دموکراتیک بریده و به بیگانه گان پیوسته اید، در زمان حاکمیت حزب هم از نام مقدس آن استفاده نموده و به درجات عالی سیاسی و دولتی نائل و بعد از فروپاشی، که شما خود عامل آن بوده اید، چون دیگر جاه و جلال و وقار و منزلت برای تان باقی نماند، همه چیز را از دست داده اید و حالا به یاوه سرایی و گزافه گویی رو آورده اید.
این را هم باید شما بخاطر داشته باشید که آن روز دور نخواهد بود و فرا رسیدنی است که همه مردم افغانستان به خصوص صفوف رزمنده ح.د.خ.ا. خواهان ایجاد یک محکمه بخاطر آن عده افراد و اشخاصی که با زنده گی ما حزبی ها جفا نمودند خواهند شد تا در یک دادگاه در مورد مجازات شان تصمیم اتخاذ گردد.
خواننده های محترم: با بیان این چند سطر خواستم سیلی محکم به روی آن عده از رهبران فاسد و جاه طلب که در آینده بخواهند همچو کلمات را به آدرس خانه مشترک مان (ح.د.خ.ا.) بیان دارند حواله نمایم، تا باشد پند برای آقای مزدک و عبرت برای سایر رهبران فاسد باشد و دیگر غیر عاقلانه و ناجوانمردانه به خانه مشترک ما حزبی های پاک دامن تاخت و تاز ننمایند.
در خاتمه درود بی پایان خود را به روح شهدای گلگون کفن حزب دموکراتیک خلق افغانستان به خصوص بنیان گذار آن زنده یاد رفیق کارمل عزیز می فرستم و روان همه شان را شاد میخواهم.
نفرین به آنانی که نمک بخوردند و نمک دان بشکستند!
زنده باد حزب دموکراتیک خلق افغانستان!
جاودان باد خاطره تابناک شهدای گلگون کفن حزب که به خاطر عدالت، آزادی، دموکراسی و استقلال جان های شیرین خود را فدا نمودند!
رزمنده گان صدیق حزب دموکراتیک خلق افغانستان ! سکوت را شکستانده، بخاطر جواب دندان شکن در مقابل این ناجوانمردان به پا خیزید!
به پیش به سوی وحدت و انسجام دوباره رزمنده گان حزب دموکراتیک خلق افغانستان!
با عرض حرمت،
مسعود
۱۰ می سال ۲۰۱۲
اظهارات شرمساری فرید مزدک با خبرنگار بی بی سی؟
* * *
از دهلیز «فیسبوک» تا رادیوی BBC
* * *
مزدک: حزب دموکراتیک خلق افغانستان، دموکراتیک نبود
BBC
* * *
پیرامون گفته های فرید احمد مزدک
* * *
به پرسش های هموطنان ما در بیسبوک
در رابطه به فاجعه ی سقوط دولت جمهوری افغانستان و حوادث سال ۱۹۹۲
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)