دوشنبه، ۲۶ مارچ ۲۰۱۲
جمال عبدالناصر نورزاد
نقش جوانان در سمت دهی اوضاع کنونی در کشور
حوادث شتاب زده ای سیاسی و تاریخی در افغانستان در طول چهار دهه ای اخیر، تمام شیرازه های ملی و میهنی ما را نابود ساخته و تمام زیر ساخت ها و زیر بنا های اقتصادی، فرهنگی، ملی و تاریخی ما را از بین برده است.
فکر کنم بحث روی این موضوع که چطور این حوادث شکل گرفت و چه باعث شد تا این ناملایمات بوقوع پیوندد، از حوصله مقاله ای حاضر خارج است. ولی رویهمرفته نتایج تمام این ناهنجاری های که در چهار دهه اخیر در افغانستان اتفاق افتاده اند نشان میدهد که این همه بلا ها از برکت سردمداران بی کفایت و چیز نا فهم بوده است که کشور عزیز مان افغانستان، بعوض حرکت به مسیر انکشاف و شگوفایی افتصادی و رفاه همگانی به راه نا معلوم و نا مناسب روان بوده است.
نکته بسیار برنده در این تحولات تاریخی در چهار دهه ای اخیر، نقش نه چندان پررنگ جوانان بوده است. جوانان که نیروی مادی و معنوی کشور اند همواره به دلایل نا معلوم از صحنه سیاسی کشور بدور رانده شده و زمامداران با اذعان این مسئله که فردا از جوانان است امروز را از انها گرفته اند و از نقش پر رنگ آنها در تحولات جامعه جلوگیری کرده اند.
با توجه به شرائط نه چندان مناسب سیاسی در کشور، سوالی پیش می اید که در چنین برهه ای حساس تاریخی که کشور در یک حالت بحرانی بسر می برد مسولیت و نقش جوانان در مهار ساختن این مشکلات چیست؟ و کدام معیار ها هستند که می توانند زمینه ساز حضور گسترده و فعال جوانان در تمام فعالیت های حیاتی بخصوص در عرصه سیاست و اجتماع باشند؟ و آیا اینکه جوانان میتوانند نقش مفید و موثری را در جهت حل وفصل فضایای افغانستان بعنوان وارثین این مرزوبوم بازی کنند؟
چیزیکه بیشتر ما متاسفانه با آن خو گرفته ایم تقلید کورکورانه از فرهنگ های بیگانه است. در ضمن چیز بسیار قابل دقت این است که، یک تعداد زیادی از جوانان فقط بفکر پیدا نمودن یک لقمه نان هستند ویا هم در فکر مود وفیشن! در ست که کسب روزی حلال وجیبه هر انسان مسلمان و جوان است ولی در مقطع حساس کنونی که کشور در یک ورطه بحران غرق است مسولیت جوانان فراتر از کسب یک لقمه نان است. مسولیتی که می تواند مسیر حرکت جامعه را به سمت مثبت تغییر دهد و آن هم سهم گیر فعال در امر ساختار جامعه است.
بر علاوه آن هستند جوانانی که به فکر فرار از کشور هستند زیرا از آینده این کشور مایوس هستند ولی مشوره من به آنها منحیث یک جوان این است که آینده این کشور به ما و شما جوانان تعلق دارد اگر همه ما در فکر فرار از این کشور باشیم پس سرنوشت این کشور چگونه خواهدشد؟
مشکل دیگر فراراه جوانان معضل عدم تشخیص هدف و راه ها و ابزار های رسیدن به هدف های است که جوانان را کمک نماید.ولی متاسفانه هستند جوانانی که هنوز هم در انتخاب هدف و ابزار ها دچار مغالطه شده اند.یعنی هدف را ابزار و ابزار را هدف تشخیص داده اند. پس مسولیت ما منحیث جوانان این مرزو بوم چیست؟ بزرگترین وظیفه ما در شرائط کنونی نجات این کشور و مردم آن از بلا های مادی و معنوی اای است که مردم ما هرروز با آن دست و پنجه نرم می کنند که دشمنان ما به طور عمدی آنرا بالای ما تحمیل کرده اند.قبول میکنم که این وظیفه همگانی است و یک فرد به تنهایی فقط یک فرد است و نمی تواند هیچ سنگی را بر دارد و به جای دیگر ی بگذارد ولی اگر دست به دست هم بدهیم میشود یک مقدار به آینده امید وار بود. و به مشکلات کنونی نقطه فرجام گذاشت!.
این کشور به جوانان تحصیل یافته، بادرک، بامسولیت و وطندوست نیاز دارد به جوانانی نیاز دارد تا با استفاده از دانایی و اندوخته های علمی خود کشور را در رسیدن به یک صلح پایدار، رفاه همگانی، پیشرفت و خود کفایی کمک نمایند.
تعداد زیادی از نسل جوان کشور، بیگانه از فرهنگ و عنعات کشور و بی خبر از تاریخ گذشته و تحولات که در افغانستان جریان دارد بوده و حتی نسبت به این مسائل بی علاقه و راه گم هستند. در حالیکه جوانان بعنوان نیروی محرک و سازنده در امر تکامل جامعه بسوی بالنده گی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی در هر عصر و زمان بوده اند و نقش مهم و بارز را ایفا کرده اند. ما در عصر حاضر شاهد حضور پر رنگ جوانان در تمام عرصه ها هستیم ولی این حضور برای کشوری چون افغانستان که درد ها ومصایب بیشماری را متحمل شده است نا چیز بوده و بسنده نیست. اگر به چند سال اخیر نظر انداخته شود تعداد زیادی از جوانان در ادارت دولتی و قوای مسلح مصروف خدمت هستند. ولی این سهم باید بیشتر گردد. به جوانان فرصت داده شود تا در اعمار وطن شان نقش فعال داشته باشند.
جوانان در تحولات اخیر در افغانستان در پیاده کردن سیاست ها نقش مهم داشته اند ولی در شکل دهی این تحولات، بودند کسانیکه از صداقت این جوانان سو استفاده کرده و از آنها استفاده ابزاری کرده اند. در حالیکه متاسفانه جوانان قربانی های بزرگ را به نام های مختلف متحمل شده اند ولی در سنن جامعه ما هنوز هم بعوض جوهر اصلی از جمله فروعات به حساب میروند. و هنوز هم نیاز دارند تا متکی به مهربانی و نا مهربانی های نیروهای اصلی باشند. یک سنت نا درست که شوربختانه در جامعه عمومیت دارد این است که در بیشتر مجالس به جوانان فرصت ابراز نظر و اندیشه داده نمیشود. درست که جوانان بی تجربه و احساساتی هستند ولی امکان ندارد تا تمام حرف و نظریات شان نادرست ونا پسند باشد. پس لازم در قسمت مهیا ساختن فرصت ها جهت شگوفایی استعداد ها جوانان اقداماتی از جانب دولت بزرگان و هم از طرف جوان صورت گیرد. اگر قرار باشد از این حالت رقت بار نجات پیدا کنیم نیاز است تا جهش و تکانه ملی اتفاق بیفتد تا این جوانان توانسته باشند در بازیابی جایگاه شان اقدام کرده باشند.
ااگر به تحولات کشور های عربی نظر انداخته شود بیشتر جوانان بودند که باعث سر نگونی دیکتاتوری ها شدند و آن هم با استفاده از وسایل الکترونیکی. این جوانان کشور های بودند که با وجود ظلم و استبداد حاکمان شان هیچگونه مداخله در امور داخلی کشور شان صورت نگرفته بود و هیچگونه جنگ داخلی را شاهد نبوده اند. ولی در کشور ما که چهار دهه میشود جویبار های خون روان است هزاران شهید، معیوب، بیجاشده، یتیم و اسیر داشته ایم هنوز هم به خواب غفلت هستیم و منتظر هستیم تا یک متخصص خارجی برای مان وطن ما را آباد کند؟!
پس لازم است تا هر جوان با غیرت که خودرا افغان حساب میکند باید با نیروی علم و حس وطندوستی مجهز بوده و همیشه آماده خدمت گذاری به مردم و وطن باشد تا این حس اعتماد به جامعه ما پیدا شود که جوانان میتوانند بعنوان با اعتبار ترین و مطمین ترین عناصر در ساختار جامعه شان سهم بگیرند و وطن شان را از این فلاکت و بدبختی نجات دهند.
عبدالناصر نورزاد ۶ حمل ۱۳۹۱
# # #
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)