27- 08 - 2007
نقش ادبيات در جامعه انسانی
}پژوهش -زيميرو اسکاری{
)بخش چهاردهم)
آزادی اندیشه و آزادی عقیده
تفکر قوه ای است که ناشی از عقل داشتن انسان می باشد، چون انسان یک موجود عاقلی است ، موجود متفکری است . قدرت دارد در مسائل تفکر کند به واسطه تفکری که در مسائل می کند حقایق را تا حدودی که برایش مقدور است کشف می کند . آزادی تفکر ناشی از استعداد انسانی بشر است که می تواند در مسائل بیندیشد این استعداد بشری حتما باید آزاد باشد، پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است اما آزادی عقیده ، خصوصیت دیگری دارد، می دانید که هر عقیده ای ناشی از تفکر صحیح و درست نیست منشا بسیاری از عقاید ، یک سلسله عادتها و تقلیدها و تعصبها است .
عقیده به این معنا نه تنها راه گشا نیست که به عکس نوعی انعقاد اندیشه بحساب می آید یعنی فکر انسان در چنین حالتی ، به عوض اینکه باز و فعال باشد بسته و منعقد شده است و در اینجا است که آن قوه مقدس تفکر ، به دلیل این انعقاد و وابستگی ، در درون انسان اسیر و زندانی می شود، آزادی عقیده در معنای اخیر نه تنها مفید نیست ، بلکه زیانبارترین اثرات را برای فرد و جامعه به دنبال دارد. آیا در مورد انسانی که یک سنگ را می پرستد باید بگوئیم چون فکر کرده و بطور منطقی به اینجا رسیده و نیز به دلیل اینکه عقیده محترم است ، پس باید به عقیده او احترام بگذاریم و ممانعتی برای او ایجاد نکنیم. آزادی تفکر با آزادی انعقاد فکر نباید اشتباه شود، هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد ، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد و به عکس هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلو آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می گیرد، این گونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند.
یکی از انواع آزادیها که از انواع آزادی اجتماعی شمرده می شود ، به اصطلاح امروز آزادی عقیده و تفکر است انسان در جمیع شئون حیاتی خود باید آزاد باشد یعنی مانعی و سدی برای پیشروی و جولان او وجود نداشته باشد ، سدی برای پرورش هیچیک از استعدادهای او در کار نباشد. یکی از مقدسترین استعدادهایی که در بشر هست و شدیدا نیازمند به آزادی است ، تفکر است و مهمترین قسمتی از انسان که لازم است پرورش پیدا بکند تفکر است و قهرا چون این پرورش نیازمند به آزادی یعنی نبودن سد و مانع در جلوی تفکر است ، بنابراین انسان نیازمند به آزادی در تفکر است امروز هم می بینیم مسئله ای بسیار بسیار مهم و قابل توجه به نام آزادی عقیده در جهان مطرح است خصوصا بعد از انتشار اعلامیه های حقوق بشر در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر اینطور آمده : ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان عقیده آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند به عنوان بالاترین آرمان بشری اعلام شده است.
در اینجا عقیده اعم است از عقیده اجتماعی و سیاسی و عقیده مذهبی. پس در واقع بزرگترین آرزوی بشری اینست که جهانی آزاد به وجود بیاید که در آن بیان عقیده هر کسی آزاد باشد ، هر کسی حق داشته باشد هر عقیده ای را می خواهد ، انتخاب بکند و نیز در اظهار و بیان عقیده اش آزاد باشد در آن دنیا ترس و فقر هم نباشد ، امنیت کامل برقرار باشد ، رفاه اقتصادی کامل در کار باشد. چنین دنیایی به عنوان آرمان بشری اعلام شده است در ماده نوزدهم این اعلامیه چنین آمده : هر کسی حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آنست که از داشتن عقائد خود بیم و اضطرابی نداشته باشد در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسائل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد .
افکارچيست؟
تفکر گستره وسیعی از فعالیتهای ذهنی را دربرمیگیرد. هنگامی که تصمیم میگیریم چیزهایی را از بقالی بخریم یا برنامهای برای تعطیلات خود تنظیم کنیم و یا درباره یک دوست بیمار دلواپس شویم. در همه این موارد سرگرم تفکر هستیم و انواعی از افکاردر ذهن ما جریان دارند. در واقع افکار انسان اشاره به این توانایی انسان دارد که ما میتوانیم اشیا افراد و وقایع را در غیاب آنها تجسم و بازتابی کنیم و حتی تغییراتی در آنها اعمال کنیم. افکار انسان اهمیت بسزایی در زندگی او خواهد داشت. در واقع همانگونه که قدرت تفکر با وجود منحصر به فرد خود در انسان ، انسان را از سایر موجودات متمایز میسازد تاثیرات عمیقی نیز روی زندگی او خواهد گذاشت. بر این اساس چگونگی افکار انسان ، چگونه درگیر شدن در افکار خود ، چگونگی سازمان دهی آنها و غلبه انواع خاصی از افکار بر ذهن فرد مورد توجه روانشناسان است.
انوع افکار انسان
در یک طبقه بندی بسیار ساده افکار انسان در دو مقوله مثبت و منفی دسته بندی میشود. این نوع از دسته بندی بسیار مورد توجه روانشناسان مشاوره و بویژه مشاورانی است که دیدگاه شناختی دارند. این دسته بندی دو نوع افکار مثبت و منفی در انسان شناسایی میشود و اعتقاد بر این است که غلبه هر یک از آنها بر ذهن فرد شیوه زندگی او را در حدی وسیع نشان میدهد. بطوری که همین افکار ساده به راحتی ممکن است موجب تفاوت سبک زندگی فرد با سایرین ، یا با خود او در مراحل مختلف شود. بر اساس این دسته بندی افکار مثبت آن دسته از افکاری را شامل میشود که تاثیرات مفیدی بر ذهن و رفتار فرد به جای میگذارند، هدایت کننده هستند و اغلب موجبات زندگی دلپذیر را فراهم میسازند. افرادی که دارای چنین افکاری هستند کمتر در دام استرس و فشار روانی گرفتار میشوند و یا حداقل به راحتی خود را میتوانند از چنین شرائطی رها کنند. این افراد اعتماد به نفس بالاتری دارند، دید خوبی نسبت به خود دارند و بطور کلی افکار آنها حول و حوش خوب بودن ، سالم بودن و واقع بین بودن دور میزنند.
من در موارد مختلف پیروز بودهام هر چند شکستهایی نیز داشتهام.
من فرد کارآیی هستم.
لازم نیست همه مثل هم باشند.
بعضی افراد دروغ میگویند.
افکار منفی انسان
افکار منفی تحریک کننده هیجانات منفی در انسان هستند. که اغلب در اثر وقایع بیرونی که بار منفی دارند برای افراد ناراحت کننده هستند راه اندازی میشوند. این افکار چسبندگی فوقالعادهای در ذهن انسان دارند و درگیری و مشغله شدیدی برای صاحب خود ایجاد میکنند. افتادن در چرخه این افکار و عدم تلاش برای خارج شدن از این چرخه اغلب مشکلات جدی روانی را ممکن است به بار آورد. روانشناسان شناختی معتقدند اغلب اضطرابها و افسردگیها ، اختلالات ارتباطی ، مشکلات زناشویی و انواع مسائل دیگر از زندگی فرد ناشی از غلبه افکار منفی بر ذهن فرد است. بر این اساس هدف آنها گسترش حوزه و قلمرو افکار مثبت و به عبارتی مثبت اندیشی در افراد است.
من همیشه شکست میخورم.
دیگران نیز باید مثل من باشند.
هیچ کس نباید دروغ بگوید.
من فرد به درد بخوری نیستم.
افکار ازهدفمند ي تا بیهدفي
افکار انسان را از لحاظ اینکه از یک هدف یا اهداف ویژهای پیروی میکنند یا نه نیز میتوان دسته بندی کرد. افکار هدفمند آن دسته از افکاری هستند که بر اساس اهداف ویژهای سازمان مییابند. و فرد با در نظر گرفتن آن اهداف ، افکار خود را نیز سازمان میدهد. بطوری که میتواند به صورت گام به گام به تهیه مراحلی بپردازد که موجب رسیدن او به اهدافش میشود. مثل افکار مربوط به حل یک مساله ریاضی یا افکار مربوط به برنامه ریزی درسی. برعکس افکار بیهدف ، بدون برنامه و بدون هدف ویژهای ذهن فرد را درگیر میسازند خیالبافیها از جمله این دسته افکار هستند. که برنامه و سازمان مشخصی ندارند و ممکن است با یک عامل و محرک ساده را راه اندازی شوند و به حوزههای مختلف وارد شوند و سرانجام فرد به خاطر نیاورد که از کجا به این نقطه فعلی از افکار رسیده است. از شاخه به شاخه دیگر پریدن معمولا ویژگی این دسته از افکار است. هر چند جلوگیری وضع کامل این دسته از افکار وجود ندارد. اما از آنجا که اغلب در کارهای فکری فرد موجب ایجاد مشکل میشود و غالبا تمرکز فرد را به هم میریزند لازم است با انواع تمرینات فکری تحت کنترول فرد قرار بگیرند.
آرامش ذهنی
هر که هستید و هر کجا زندگی میکنید، آرامش را به زندگی خویش دعوت کنید و آن را در ذهن خود جایگزین سازید. اگر کلام و رفتار شما قرین آرامش باشد بدون شک این ویژگی به دنیای اطراف شما نیز سرایت خواهد کرد. بخاطر داشته باشید، برای رسیدن به این وضعیت ، لازم است برخی قابلیتهای ویژه را در خود پرورش دهید و شرایط خاصی را در زندگی خویش ایحاد نمایید. رعایت نکات زیر مقدماتی است که به شما کمک میکند و در این مسیر گام بردارید.
یاد بگیرید که گاه مسائل را رها سازید.
بدین معنی که به هر مسئلهای دائما گره نخورید. وقتی همیشه و همه جا فکر مسائل خود هستید و به مرور آنها میپردازید، در واقع همیشه بار اضافی را با خود حمل میکنید، که این خود سبب ایجاد اضطراب و استرس در شما میگردد. بیاموزید که با یک ذهن رها و آزاد زندگی کنید. این امر به شما کمک میکند تا با هر محرک کوچک و یا مانع جزئی آشفته نشوید. اگر به خود و خدای خود ایمان داشته باشید، براحتی از عهده مشکلات زندگی برخواهید آمد و ثابت قدم و مطمئن در راه رسیدن به اهداف خود گام بر خواهید داشت. اگر دیدگاه مثبت اندیشی نداشته باشید، همه چیز میتواند بیفایده و بیثمر باشد. داشتن نگرش مثبت و امید ، بهترین سلاح در مقابل ترس و اضطراب است.
توانائیهای خود را در موقعیتهای خاص بشناسید و نسبت به عدم توانائیها و ضعفهای خود واقع بین باشید. هر چقدر نگرش شما نسبت به مسائل زندگی منطقیتر باشد، به آرامش بیشتری دست خواهید یافت.
شما میتوانید از دوستان ، همکلاسیهای خود شروع کنید. یاد بگیرید که آنها را بدون قید و شرط دوست بدارید، در مقابل ضعفهای آنها صبور باشید و خطاها و اهمال کاریهایشان را ببخشید. هر چقدر نسبت به دیگران بخشش بیشتری داشته باشید، احساس شادی و خرسندی بیشتری را تجربه خواهید کرد.
دست بخشش داشته باشید، ولی انتظار بازگشت نداشته باشید. دیگران را به شیوه خودشان خوشحال کنید. به افراد بی پناه و یتیم و فقیر کمک کنید. برای آنهایی که خواهان یاری گرفتن از شما هستند پشت و پناه باشید، و بدون آن که منتی بر آنها نهید تکیه گاهشان باشید، هر چقدر بیشتر ببخشایید، از الزامات و قید و بندها بیشتر رها خواهید شد. در افکار و عقاید خویش نسبت به شخص خود ، بازنگری کنید. بیاموزید در مقابل خویشتن صبور باشید و ارزشها ، استعدادها و مهارتهای خود را ارج نهید. خود را بدون هیچ قید و شرطی دوست بدارید. هر گونه ترس و تردید غیر منطقی که در مورد خود دارید، کنار بگذارید. اگر دیدگاه مثبت و سالمی را در مورد خود داشته باشید، یاد خواهید گرفت که خود را بدون قید و شرط قبول داشته باشید.
ایديالوژی
شاید کوتاهترین تعریفی را که برای ایدئولوژی بتوان ارائه داد آنست که بگوئیم :
ایدئولوژی نوعی خودآگاهی است .
تعریف دیگر آنست که ایدئولوژی را سیستمی از ایده ها و قضاوتهای روشن و
صریح و عموماً سازمان یافته ای بدانیم که موقعیت یک گروه ، یا جامعه را
توجیه و تفسیر و تشریح می نماید .
این
سیستم با الهام ، تاثیر پذیری شدید ارزشها ، جهت یابی معین و مشخصی را
برای کنش های اجتماعی آن گروه یا جامعه پیشنهاد می نماید و ارائه می
دهد . بنابراین براساس تعریف فوق ایدئولوژی در درون فرهنگ به عنوان
مجموعه ای کاملاً بهم پیوسته ، هماهنگ و سازمان یافته از ادراکات و
ارائه کننده نظرات محسوب می گردد و به همین دلیل می توان از آن به
عنوان یک سیستم نام برد و ازطرف دیگر با درنظر گرفتن طبیعت و جوهر آن
که تجلی بخش نظرات است ، ایدئولوژی به عنوان ابزار کنش تاریخی نیز
محسوب می گردد . به عبارت دیگر ، ایدئولوژی بوسیلة مبشرین و کسانی که
سعی دارند اثراتی برجریان تاریخی جامعه خود بگذارند ، ارائه می شود و
اشاعه می یابد و بدین ترتیب موجب تغییرات یا تحولاتی در جامعه می گردد
.
البته ایدئولوژی در حوزه الهیات و معارف اسلامی یک تئوری کلی دربارة
جهان هستی همراه با یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که راه انسان را
در زندگی مشخص میکند و هدف آن سعادت و تکامل اوست به عبارت دیگر مجموعه
ای از بایدها و نبایدها در زندگی و رفتار انسان است که مایه سعادت و
کمال انسان در دنیا و آخرت می گردد.
ایدئولوژی به افراد یک جامعه این امکان را می دهدکه موقعیت خود را بهتر
تعریف نمایند و بهتر معنی و مفهوم آن را درک کنند . ایدئولوژی به آنها
می گوید که چرا و به وسیلة چه کسانی استثمار شده اند ، چرا عقب مانده
هستند ، چرا سفیدها خودشان را برتر می دانند ، چرا باید تغییراتی را
برای بهبود اوضاع مردم و جامعه ایجاد کرد و از این قبیل ...
ویژگیهای دیگر ایدئولوژی را به قرار زیر می توان خلاصه نمود :
با توجه به این مسئله که ایدئولوژی سیستمی از ایده ها و قضاوتهاست ، با منافع شخصی و جمعی افراد در رابطه قرار می گیردیعنی منافع کسانی که می خواهند از پایگاه و موقعیت خود محافظت و نگاهداری کنند و یا کسانی که می خواهند موقعیت خود را بهتر سازند و بدین ترتیب ایدئولوژی برحسب منافعی که برای افراد در بردارد ، موقعیت های موجود را تائید می نماید و یا مورد انتقاد قرار می دهد .
چون ایدئولوژی با منافع در ارتباط است . بنابراین با حالاتی روانی نیزکه اغلب فراگیر است ولی به چشم نمی خورد مرتبط می گردد این حالات روانی را می توان به دودسته تقسیم کرد : اول آنکه ممکن است این حالات حالاتی اضطراب آمیز و نگران کننده باشند که معمولاً در اثر ناامنی و تردید ناشی از تغییرات احتمالی بوجود می آید . حالات اضطراب ممکن است شدید باشد و بصورت نوعی ترس شدید و دلهره در آیند . حالات یاد شده فوق معمولاً ایدئولوژی از نوع محافظه کارانه یا ارتجاعی را ایجاد می کند . حالات روانی می تواند بصورت تهاجمی و خشن ظاهر شبود که ثمرة دوره ای طولانی از محرومیت فردی و جمعی باشد . این حالات تهاجمی بر خلاف حالات اضطرابی باعث بوجود آمدن ایدئولوژی از نوع انقلابی یا اصلاح طلب می گردد .
ایدئولوژی با ارائه کنش جمعی از یکطرف باعث بوجود آمدن نوعی تامین و اطمینان در حالات اضطرابی خفیف می نماید و از طرف دیگر باعث فرونشاندن خشم و احساسات در حالات تهاجمی می شود و بدین ترتیب سعی در ارضای این حالات دارد .
ایدئولوژی بوجودآورندة پدیده ای جمعی به نام ( ما ) است ، بدین ترتیب که مردم را به گردهم آئی دریک مجمع می خواند ، یعنی جائیکه افراد می توانند همدیگر را شناخته و دارای روحیه و احساسی قوی شوند . در اینجا ( ما ) می تواند یک طبقة اجتماعی ، یک حزب سیاسی ، یک ملت و یا یک نهضت اجتماعی و یا پدیدة دیگری از این قبیل باشد . ( ما ) در ایدئولوژی غالباً آنچنان ساده و مشخص شده است که افراد می توانند با آن و یا آنچه ارائه می دهد وحدت یابند و حالات اضطرابی و یا تهاجمی درونی را تحمل نمایند .
ایدئولوژی مکان پیدائی ارزشهای جدید می گردد ، بدین ترتیب که این ارزشهای نوین که غالباً منتشر ولی در وضعیتی پنهان و خفته بسر می برند ، بالاخره در قالب یک طرح ایدئولوژی قابل توجیه ظاهر می شوند . گاهی نیز آنچه را که تحت عنوان ارزشهای نوظهور یا جدید می نامیم در واقع همان ارزشهای قدیمی یا ارزشهای موجود هستند که ایدئولوژی در قالب جدیدی به تعریف مجدد آن می پردازد و یا اینکه به آن ارزشها مفهومی خاص می دهد که قبلاً هم بصورت ضمنی وجود داشته است . براساس چهار ملاک می توان انواعی از ایدئولوژی را مشخص نمود . این چهار ملاک عبارتند از :
گروهی که ایدئولوژی به آن گروه تعلق دارد .
رابطه بین ایدئولوژی و قدرت
نحوة عمل ایدئولوژی ها
محتوای ایدئولوژی ها
ایدئولوژی ممکن است به یک طبقة اجتماعی ، یک گروه اجتماعی ، یک شغل (
ایدئولوژی سندیکائی کارگری و ... ) گردد .
ایدئولوژی
ممکن است تمایلات و احساسات یک جامعه کلی را بیان نماید مثل
ناسیونالیسم
ایدئولوژی ممکن است مربوط به جامعه بین المللی و یا فوق ملی گردد مثل
کمونیسم یا سوسیالیسم .
در
ارتباط با قدرت ایدئولوژی را می توان به سه دسته تقسیم نمود :
ایدئولوژی طبقه مسلط
ایدئولوژی گروهی که معارض قدرت مسلط و قصد دارد که قدرت را از آن خود سازد ( حزب سیاسی اقلیت یا حزب سیاسی مخالف )
ایدئولوژی گروههای فشار که سعی دارند قدرت حاکم را تحت تاثیر خود قرار دهند ، بدون آنکه آنرا متصرف شوند . بر اساس نحوة عمل ، ایدئولوژی را می توان به دو نوع زیر تقسیم بندی نمود :
اصلاح طلب که با توسل به اقدامات و برنامه های آرامی وضعیت موجود را تغییر دهد .
انقلابی که با توسل به اقدامات شدید از قبیل انقلاب ، شورش و انهدام ساختار قدیم ، وضعیت موجود را دگرگون نماید
از لحاظ محتوا ایدئولوژی را می توان به انواع زیر تقسیم نمود :
ارتجاعی نامیده می شود اگر راه حل هائی را که ارائه می دهد مستلزم برگشت به گذشته باشد ، به عبارت دیگر مستلزم سیر قهقرائی جامعه باشد .
ایدئولوژی اگر تنها کوشش در نگهداشتن وضع موجود کند محافظه کارانه نامیده می شود .
ترقی خواه یا لیبرال نامیده می شود اگر به نفع تغییرات ضروری به ترک بعضی از سنت ها دست زند .
رادیکال گویند اگر هدفش قطع رابطه کامل با وضعیت موجود باشد .
علاوه بر تقسیم بندی های فوق می توان باز هم به انواع دیگری از ایدئولوژی اشاره نمود :
ایدئولوژی چپ ( یا چپ گرا ) که معمولاً تمایلات مارکسیستی ، سوسیالیستی و یا گاهی فقط دموکراتیک را در بر می گیرد . ایدئولوژی راست ( راست گرا) که تمایلات سنت گرائی شدید ، محافظه کاری یا ارتجاع شدید را شامل می شود . در اصطلاح چپ و راست با وجودی که اغلب مهم است ، تقسیم بندیهای دیگری را نیز در بطن خود دارند مثل چپ افراطی ، چپ میانه رو ، میانه دست راستی و ... که تا راست افراطی ادامه می یابد .