سه شنبه، ۲۹ جولای ۲۰۰۸
با زندانی شدن نصیر فیاض، "حقیقت" برای همیش، تا زمانی که رژیم دراکولایی غَرمست ِ مکیدن خون است، زندانی گردید. و دیگر صدایی حقیقت را در رسانه یی کسی نخواهد شنید. دیگر کسی حقیقتِ چهره و ماهیت رژیم دارکولایی (جهادی – طالبی) را به تصویر نخواهد کشید.
آری؛ فیاض را {جوی یا چشمه پر آب، بسیار فیض دهنده، مردی بسیار بخشنده و جوانمرد} معنی نموده اند. آیا چنین شخصیتی با چنین اوصافی میتواند در قلمرو حاکمیت اهریمن بد اندیش و دراکولا هایی غَرمست از شراب خون انسان تحمل گردد.
او، یعنی این فرزند بیانگر "حقیقت" بی هراس از دیوِ جهل و قتل بر صخرهء بلندی که خود به گونه یی فراز آورده بود، می ایستاد، و حقیقتِ واقعیت ها را به گوش و هوشِ جهانیان چون غریوی تندری با صدایی رسا، می رساند.
هرگاه گاهیی، عربده جویان بد مستِ شراب خون را به ریسمان حقیقت می بست و کشان و کشان آنها را به پای صخره بلندِ حقیقت می آورد و مردم را از [جفا هایی این عربده جویان بد مست خون به زبان خودشان به اعتراف وامیداشت] آگاه می گردانید.
آنسو تر از صخرهء بیان حقیقت، بی گمان جنایات خونین و نابکارانهء جنایت پیشه گان رنگارنگ را در تبنگ (= قالب) برنامه ای {قصه های جنگ، یاری میداد که به تصویر کشیده شود و به بیان و بررسی گرفته شود.
هر حرف و برنامهء او گرز و کوپالِ بود که بر تارک اهریمن اندیشان غَر مست خون انسان فرود می آورد و تن هایی نابکاران را از هم می پاشاند.
دیگر طاقت اهریمنان را بی تاب و توان گردانیده بود، و حیثیت وآبرویی برای شان نگذاشته بود. با آنکه هر باری که برنامه ای حقیقت از سوی او بیان می گردید، فردای آن شب، فیاض را به محکمهء امنیتی می بردند، ولی او هراسی نداشت که به ادامه بیان حقیقت نپردازد. تا سرانجام در هفتهء اول اسد ۱۳۸۷ هنگامی که چهار زمستان (چهار ساله) کارروایی های نامیمون و با خیانت آمیخته ای رژیم دراکولایی را در داربست بیان حقیقت به آویزش گرفته بود و توانست آن را به گوش هموطنان داخل کشور برساند، که مزدوران رژیم فرمان یافتند که از انتشار آن در خارج جلوگیری نموده و گلوی گوینده آن (فیاض) را در زندان سکوت خفه نمایند. وچنین کردند مزدوران دراکولاها و جهانیان از آنچه که فیاض میخواست با خبر شوند بی فیض ماندند.
توطئه اشکاراست، زیرا فیوض فیاض به مردم در هنگامهء انتخابات ریاستی و شورایی تفتین و ریاکاریی ریاکاران را اگر نقش برآب نمی توانست نمود، بدون شک کمرنگ می ساخت. و درهجوم غارتگران و چپاولیان بسوی مسند فرمانروایی دزدی و جنایت موانع اندیشه یی و تصمیم گیری در میان مردم ایجاد می نمود. بنا برآن این مانع را نیز پیش از پیش از سر راه خود برداشتند. مگر بی خبر از آنکه با خفه کردن حقیقت، دشمنان آن حقیقت، چهره و ماهیت کریه خود را باری دیگر به نمایش گذاشتند و قضاوت راسیتن مردم و تاریخ را در بارهء خویش بر انگیختند.
اکنون حرف اینست که دیده شود که مدعیان پاسداری از حق و حقیقت در راستای خوشبختی و رفاه مردم، چه تحرک و جنبش را برای رهایی این مردِ بیانگر حقیقت به راه خواهند انداختند آیا قلم ها پررنگ خواهد شد و زبانها در منبرها آتشین. یا اینکه قلم ها شکسته باقی خواهند ماند و زبان ها در منبرها گنگ و سرد.
زمان آن فرارسیده است که حقایق را باید گفت و به ویژه اگر کسی حقیقتی را میداند و خاموش می ماند به گفتهء کنفوسیوس خیانت می نماید.
خرد یار و مددگار .
توجه !
کاپی و نقل مطلب فوق صرف با ذکر نام و ادرس سایت «اصالت» مجاز است !