پنجشنبه، ۲۸ اکتوبر ۲۰۱۰
زلمی نصرت
فروپاشی ادامه دارد!
چند تذکار پیرامون نتایج "انتخابات پارلمانی" افغانستان!
موفقیت و پیروزی حق کسانی است که از شکست های خود درس گرفته باشد.
«فرانسیس بیکن»
* * *
تاریخ ارسال به «اصالت»:
Thu, October 28, 2010 17:11
با آنکه به تلاش های تمام روشنفکران آگاه و "ترقیخواه" واقعی، که در کار زارِ"کمپاین انتخاباتی" دورِ دومِ "ولسی جرگه" (با وجود تمام مشکلات و حفظ این مطلب که، انتخابات تحتِ تاثیر و نفوذ گسترده ای جنگ سالاران و ناقضین حقوق بشر، گروپ های مافیایی و امکانات دولت و در اوضاع بحرانی و جنگ که شرایط به هیچ عنوان برای تمثیل آزادِ ارادۀ اکثریتِ مردم مساعد و هموار نبود، راه اندازی شده بود) منحیث نامزدان شرکت نمودند، کم بها نداده و از آن استقبال و حمایت مینمایم و چنین اقدام شان را یک اقدامِ شجاعانه میدانم.
اما در موردِ پیآمد ها و نتایج "انتخاباتِ" دورِ دومِ ولسی جرگهء افغانستان، که به نحوهء عملکرد سیاسی نیروها و شخصیت های "ترقیخواه" در این کار زار انتخاباتی ارتباط میگیرد، بدون آنکه در مورد مشروعیت، دموکراتیک بودن و عدم مشروعیت و عدم دموکراتیک بودن روند "انتخابات" و در مورد آنانیکه به "ولسی جرگهء" افغانستان راه یافتند تماس بگیرم، تذکراتی دارم، که خواستم آنرا با خوانندگان گرامی شریک سازم.
جریان و نتایج "انتخاباتِ" دورِ دومِ ولسی جرگهء افغانستان یکبارِ دیگر این حقیقت را روشن ساخت، که "نیروها" و شخصیت های "ترقیخواه" و "چپ" از نفوذ و قوت لازم سازمانی و تشکیلاتی در جامعه برخوردار نبوده با گذشت هر روز در حاشیۀ حوادث قرار گرفته، رول و نقش خود را در جامعه از دست میدهند، تلاش های پراگنده و غیر منظم آنها نمیتواند نقش و تاثیر خود را در پروسه ها ی نجات کشور از بن بست های موجود وارد کند، حوادث را در مسیری که صلح و ثبات را در کشور تأمین و ضمانت کند، اعتماد مردم را به طرف خود جلب کنند و مردم را به آینده اُمیدوار بسازند، انکشاف و سمت بدهند.
در حالیکه برعکس با گذشت هر روز خلاف توقع و انتظار مواضع، ساحه نفوذ، تسلط و تاثیر گذاری راستگرایان مذهبی و افراطی در روند انکشاف حوادث و رخداد ها، ساختار و سیستم قدرت و اداره دولتی افغانستان استحکام می یابد.
اظهارات فوق بدین معنی است که: "ترقیخواهان" در "انتخاباتِ" دورِ دومِ ولسی جرگهء افغانستان شکست خوردند و بازنده شدند و مردم یک سنگر دفاع از حقوق و منافع خود را از دست دادند و راست گرایان و بنیادگرایان پیروز گشتند و برنده شدند، اینکه چرا ما همیشه بازنده استیم (؟) دلیل آن واضح و روشن است و آن اینکه:
هرگاه حرکات و نحوهء عملکرد سیاسی حلقات حاکم بر سرنوشت، تشکلات بیش از ۲۰ حزب، نهضت و سازمان و ده ها گروپ نو تشکیل از بدنۀ حزب وطن و روشنفکران مستقل در کل (که یکی از استقامت های مهم و اساسی رسالت تاریخی همه را انسجام فعالیت وطندوستان و ترقیخواهان در یک جبهۀ بزرﮒ و واحد سراسری ملی تشکیل میدهد.) در جریان انتخاباتِ دورِ دومِ ولسی جرگه با دقت پیگیری شود، دیده میشود، که اکثریت نامزدان نیروها و شخصیت های "ترقیخواه" بدون آنکه از "انتخاباتِ" دورِ اول ولسی جرگه و دورِ دومِ "انتخاباتِ" ریاست جمهوری درس عبرت میگرفتند، مشکلات، پرابلم ها و اختلافات ذات البینی خود را حل و امکانات خود را هم آهنگ میکردند و در یک سطح لازم سازماندهی وارد کار زار انتخاباتی میشدند، متأسفانه یکبار دیگر مانند گذشته در خود پیچیدند و فقط به دیو درون خود گوش دادند، با روش های خود محورانه و انحصاری بدون در نظر داشت واقعیت های موجود جامعه و مراجعه به نیروها و سازمان های همسو حتی بر خلاف اراده و نظر اعضای سازمان های خود، وارد نبرد و کمپاین مبارزه انتخاباتی شدند.
اکثریت نامزدان در جریان کمپاین انتخاباتی دارای یک چنان برنامه و شعار بکر و جالب و تاثیر گذار بر روان مردم، که به دل مردم چنگ میزد، احساسات مردم را بر می انگیخت، مردم را به آینده مطمئین، اُمیدوار و باورمند میساخت، وارد مبارزۀ انتخاباتی نشدند، تا حمایت و توجه مردم را جلب میکردند.
به عقیدۀ من دلیل دیگری که مردم نه خواستند از عمق دل و از روی باورمندی به نمایندگان روشنفکران ترقی خواه و تحول پسند و تحلیل گران مسایل سیاسی افغانستان رآی بدهند و بالای آنها اعتماد کنند، این مسئله است که مردم درک میکنند و میدانند که:
نیروهای "ترقیخواه" و تحول پسند و شخصیت های ملی و مستقل کاملاً در حالت پرگندگی و تشتت قرار دارند و تا هنوز، اکثراً به شکلی در گیر و دارِ تصفیهء حساب های گذشته دست و پا میزنند و در توقف گاه گذشته قرار دارند، پراگندگی افکار و بحران اعتقادات و باور ها، و موضعگیری های متزلزل و ضد و نقیض شان کمافی السابق به حالت خود پا برجا هستند و تا هنوز در حرکتهای سیاسی، خطابه ها، اطلاعیه ها، فراخوان ها، نبشته ها و سخنرانی ها دید خود محورانه و خود مطرح کردنها، حفظ منافع شخصی و مسئله شهرت مسلط اند و کاملاً وضاحت دارند.
مردم این را هم میدانند که نیروها و شخصیت های ملی و مذهبی و روشنفکران "ترقیخواه" در موقعیتی قرار ندارند تا منحیث یک قوت بزرگ، متشکل و سازمان یافته ملی حتی از منافع خود در برابر انواع گوناگون توطیه ها و دسایس افراطیون و زورمندان غدار دفاع نمایند، به همین دلیل هم اکثریت آنانیکه خواستند تا به پای صندوق های رای بروند، ترجیح دادند، تا به جنگ سالاران و بنیادگرایان و نسل دوم و سوم و چهارم تنظیم های "جهادی" رای بدهند نه به روشنفکران "ترقیخواه" و "چپ" از خود راضی و متکبر.
در همینجا میخواهم به یک فاکت و حقیقت دیگری که در تغییر نگرش و دیدگاه های مردم نسبت به "نیروها" و شخصیت های "ترقیخواه" و "چپ" نقش و تاثیر مهم دارد، اشاره نمایم و آن اینکه:
تا هنوز نتایج و پیامد های نا هنجار حوادث ثور دوم ۱۳۷۱ بر روان مردم تاثیرات خود را دارد و از اذهان مردم خاصتاً مردم شریف کابل فراموش نشده است، و مردم نیک میدانند که وضع موجود کنونی از همانجا شکل گرفته نه از جای دیگر.
مردم به خاطر دارند، که چگونه برخی چهره ها و شخصیت های متعلق به خانوادۀ ترقیخواهان و چپ دموکراتیک (ح.د.خ.ا.– حزب وطن) در شکست و فروپاشی ترقیخواهان و سپردن سرنوشت مردم به تنظیم های بنیاد گرای "جهادی" نقش و رول کلیدی ایفاء کردند و در دفاع و حمایت از "جمعیت اسلامی" آقای استاد برهان الدین ربانی، "حزب اسلامی" آقای گلبدین حکمتیار و استاد عبدالرب الرسول سیاف و "حزب وحدت اسلامی" و سایر تنظیم های "جهادی" قرا گرفتند و تغییر عقیده دادند.
چه فکر میکنیم که آیا تمام مردم افغانستان مانند ما کور خوانده اند و حافظه شان را از دست داده اند؟ و از نحوهء عملکرد سیاسی، گرایش ها و لغزش ها و موضعگیری های ضد و نقیض و متزلزل دیروز و امروز برخی از اعضای برجستۀ هیئت اجرائیۀ حزب وطن، جنرالان چهار ستارهء چون شهنواز تنی، سید محمد گلابزوی، نورالحق علومی، . . . و شخصیت های دیگر که به نرخ روز سیاست میکنند، هیچ اطلاع و اگاهی و معلومات ندارند(؟) به یقین که مردم کابل بهتر و خوبتر از ما، از نحوهء عملکرد سیاسی و نظامی دیروز و امروز چنین آقایون شناخت دارند و میدانند که چگونه یک تعداد از شخصیت ها و نیروهای که خود را متعلق به خانوادۀ ترقیخواهان و چپ قلمداد میکنند به شکلی از اشکال از طریق مقالات، مصاحبه ها فراخوان ها و سخنرانی ها، نشرات انترنیتی از این یا آن ټوپک سالار و جنایتکار دفاع و حمایت مینمایند و یک تعداد از این عالیجنابان حتی از برخی جنایتکاران تاریخ اسطوره هم میسازند.
به همین دلیل هم مردم نه خواستند تا به نامزدان نیروها و شخصیت های "ترقیخواه" که حرف و عمل، ظاهر و باطن شان یکی نیست اعتماد کنند و به آنها رای بدهند.
چقدر جالب، مضحک و مسخره است، آنانیکه عملاً درکنار و حمایت و دفاع از جنایتکاران تاریخ قرار دارند، بعد از شکست در "انتخاباتِ" دورِ دومِ "پارلمان" کشور، مردم بی دفاع را به استیضاح گرفتند، که چرا در "انتخاباتِ" دورِ دومِ "پارلمان" کشور موضعگیری درست و گویا شعوری نداشتند وبه جنایتکاران تاریخ رای دادند.
آیا همین اکنون برخی از رهبران دست اول و دوم وسوم سابق ح.د.خ.ا. – حزب وطن عملاً عضویت تشکیلاتی سازمان های مربوط به «ټوپک سالاران و مجرمین جنگی؟» را ندارند و در تحت سایه ای آنها به سر نمیبرند، که از مردم یک چنین توقع بیجا میکنیم.
عدم مشارکت قریب به ۶۰ فیصد رای دهندﮔان در "انتخابات" واضح و ثابت ساخت، و آن اینکه: همان ﮔونه که مردم از تنظیم های "جهادی" و دولتمردان چندان دل خوش ندارند، به همین ترتیب به نیروها و شخصیت های "ترقیخواه" نیز چندان اُمید و دلبسته گی نشان نمی دهند.
اگر در "انتخاباتِ" دورِ دومِ ریاست جمهوری افغانستان یک تعداد با حرکت های خود محورانه و شتاب زده خواستند، «اهداف» نهضت شان را به مردم افغانستان معرفی و توضیح کنند، برای ارتقاء نقش نهضت و تثبیت هویت سیاسی «شان» تلاش و مبارزه کردند.
فهمیده نشد که این بار این آقایون (که خود را چهره های مطرح فکر میکردند، در غرور و تکبر، جاه طلبی و خود خواهی هم به کسی تن در نمیدهند و از «حمایت بیرون مرزی و بنیادگرایان» نیز برخوردار استند، در کنار و دفاع از زور مندان غدار هم قرار دارند، که حتی توافق شان با فیصله های شرم آور و ننگین نام نهاد مصالحه با ټوپک سالاران و مجرمین جنگی سه دهه هم نتوانست در راه یافتن شان به حیث نمایندۀ مردم به ولسی جرگه کمک کند)، چه چیز را میخواستند ثابت بسازند (؟) که یکه تاز و شتاب زده بدون یک دور اندیشی با یک «هجوم» توام با هرج و مرج وارد نبرد "انتخابات پارلمانی" شدند.
نمیدانیم کجا شد، آن تعداد اعضای سازمان ها و حمایت قوم و تبار این آقایون که گزارش کرده بودند و احزاب شان را بر بنیاد آن در وزارت عدلیه مطابق "قانون احزاب" و نامزد بودن خود را مطابق "قانون" در "کمیسیون انتخاباتِ" دورِ دومِ "ولسی جرگه" ثبت و راجستر نموده بودند (؟)
«فرانسیس بیکن» میگوید: موفقیت و پیروزی حق کسانی است که از شکست های خود درس گرفته باشند.
تاریخ ثابت ساخته است، شخصیت ها احزاب و سازمان های که بر سیاستها و نحوهء عملکرد های خود با در نظر داشت واقعیت های موجود جامعه، و خواسته های مبرم مردم که همانا تلاش عادلانه و "ترقیخواهانه" برای تأمین صلح و ثبات در کشور است، تجدید نظر نه نمایند، تغییر و تحول را از خود شروع نه کنند، در نوسازی و اصلاح سازی خود به موقع دست بکار نشوند و از ناکامی ها و شکست ها و اشتباهات گذشته خود آنطوریکه لازم است، درس نگرقته باشند، بدون تردید تداوم یک چنین حالت شخصیت ها و تشکلات را در میان مردم و روشنفکران "ترقیخواه" به انزوا و شکست کشانده و نتایج آن جز زوال، اضمحلال و فروپاشی چیزی دیگر بوده نمیتواند.
خلاصه اینکه: چنین حرکت های شتاب زده و عجولانه یکبار دیگر نیت و اهداف چنین چهره ها را ثابت ساخت که فقط این آنها مسبب نفاق و شقاق و گسترش بحران اعتماد و بن بست ها میان ترقیخواهان و وطندوستان واقعی استند و این آنها استند که نمیخواهند تا یک حرکت خود جوش سراسری ملی قوام بگیرد، واین آنها استند که حاضر نیستند، تا در راه ساختن یک سازمان بزرگ سراسری ملی از منافع شخصی و فامیلی و مقام های کوچک سازمانی خود منصرف شوند.
مرا عقیده بر آن است که چنین عملکرد های سیاسی صاف و سچه به معنی عدم صداقت به منافع ملی و مردم، موافقت به تداوم بحران و بی ثباتی و تداوم جنگ است.
شکست و ناکامی نیروها و شخصیت های "ترقیخواه" و "چپ" در "انتخاباتِ" دورِ دومِ ولسی جرگهء افغانستان بیانگر این واقعیت نیز است که تا هنوز هم فروپاشی ادامه دارد.
در اخیر تمام وطندوستان، تحلیلگران و صاحب نظران مسایل افغانستان را دعوت میکنم تا در این مورد نظر بدهند، که چطور شود و چه باید کرد، که به این بُن بست های موجود خاتمه داده شود و کشور از این حالت بیرون کشیده شود.
څو دی توان رسي په لوی دریاب کې گرځه
په ویاله کی دی زوال وینم نهنگه
پایان
زلمی نصرت
۲۵ اکتوبر ۲۰۱۰