سه شنبه، ۱۳ اکتوبر ۲۰۰۹
داکتر وفأ معصومی
ناظم حکمت
اکنون خبر از ناظم حکمت شاعر آزادیخواه، انقلابی و ضد فاشیزم ترک در میان است.
دوستی در لابلای گفتگوی گرم و با احساسش از سر درکفان راه آزادی در وطن داغدار ما و جهان، و از مبارزینیکه مرگ را بار بار بر زندگی اسارت بار ِ در خدمت دست نشاندگان فاشیست، و دزدان مال و منال و تاریخ و فرهنگ وطن آبائی ما و دیگر کشورهای جهان ارزش داده و به جان قبول کرده بودند سخن میزد، و مانند قهرمانانیکه ما هم در وطن محبوب خود داریم و داشتیم و آنهم نه یک و دو بل هزاران، آنها آن زیادانیکه سرمست ابدی و پیرو راه پیروزمند ابدی شان هستیم و خواهیم بود یاد میکرد و از قهرمانانی که چون ناظم حکمت کم نداشتیم و کم نبودند، ازین مبارز رهنما و نستوه و یکی از شاعران انقلابی ترکتبار جهان، یکی از مبارزان آشتی ناپذیر مبارزۀ ضد فاشیزم و یکی از برگزیده ترین از جمع شاعران و نمایش نامه نویسان دنیای پر شر و شور ما، از مرحوم ناظم حکمت با هزاران درد و ناله برایم یادآور شدند که، مرا بنابر شباهت مضمون و همسانی راه مقدس مبارزاتی مرحوم ناظم حکمت با مبارزین زنده یاد وطنم، از معرفی کوتاه این ابر مرد راه آزادی به خوانندگان دریغ ها آمد که اگر نمی خواسته بودم که این مبارز زنده یاد را به هموطنانم معرفی کنم و راه ظفر نمون و استقامت مبارزاتی اش را ارزانی حضور هم میهنانم ننمایم ای وای برمن.
ناظم حکمت در شهر سالونیکا دومین شهر بزرگ یونان امروزی که، در آن زمان گوشه ای از امپراتوری عثمانی بود چشم به جهان کشود، و در سال ۱۹۶۹ شمع زندگی اش را خاموش کردند.
چند شعری از ناظم حکمت:
چرا به این وطن رحم نکردند؟
آیا انسان وطنش را می فروشد؟
آب و نانش را خوردید
آیا درین دنیا چیزی عزیز تر از وطن وجود دارد؟
آقایان چگونه به این وطن رحم نکردید؟
پاره پاره اش کردند
گیسوانش را گرفتند و کشیدند
کشان کشان بردندش و تسلیم کافر کردند
آقایان چگونه به این وطن رحم نکردید؟
دست ها و پا ها بسته به زنجیر
وطن، لخت و عور به زمین افتاده
و نشسته بر سینه اش گروهبان تکزاسی.
آقایان چگونه به این وطن رحم نکردید؟
میرسد آنروز که چرخ بر مدار حق بگردد
میرسد آنروز که به حسابهای شما برسند
میرسد آن روز که از شما بپرسند:
آقایان چگونه به این وطن رحم نکردید؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هنوز آن روز فرا نرسیده پرچم هایتان را نبندید!
گوش فرادهید! آنچه را می شنوید، زوزۀ شغالان است
صف هایتان را فشرده تر کنید بچه ها!
این نبرد، نبرد با فاشیزم است، نبرد آزادیست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در زندانها نور آزادی ام بود
در تبعید گوشۀ نانم
در هرشبی که پایان می یافت
و در هر روزیکه آغاز میشد
رویای بزرگ: نجات وطنم
* * *
ناظم حکمت ران (به ترکی: Nazım Hikmet Ran) (زاده نوامبر ۱۹۰۱ درگذشته ۳ ژوئن ۱۹۶۳) از برجستهترین شاعران و نمایشنامهنویسان کمونیست ترکیه بود. وی در شهر سالونیکا دومین شهر بزرگ یونان امروزی که در آن زمان جزو امپراتوری عثمانی بود، به دنیا آمد. ناظم بر اثر سکته قلبی در مسکو جان باخت و در گورستان نووودویچی به خاک سپرده شد. او از سن ۱۴ سالگی به سرودن شعر پرداخت. او در سن ۱۹ سالگی در سفری که به شوروی داشت از نزدیک با نسل جدید هنرمندان انقلابی آشنا شد و جسارتی بیشتر را درایجاد تحول در شکل و محتوای شعر ترکیه یافت. بیشتر
* * *
شعر زير را «پابلو نرودا»، پس از مرگ «ناظم حکمت» در اندوه از دست دادن او سروده است:
چرا مُردي ناظم!
اينک بيسرودههاي تو چه کنيم؟
کجا جويم چشمهاي را که در آن
لبخندي باشد؟
که به گاه ديدارمان، در چهرهي تو بود
نگاهي همچون نگاه تو،
آميزهاي از آب و آتش
مالامال از ملال و شادي و رنج
***
اينک دستهگلي از گلهاي داوودي شيلي
نثار تو باد!
بيتو در جهان چه تنهايم
از دوستيات که برايم نان بود،
و نيز فرو نشانندهي عطشان ما،
و به خونم توان ميداد،
بينصيب ماندم.
قدرت حاکمه و نيروهاي محافظهکار ترکيه از شعر او، به سبب نيروي برانگيزاننده و ويژگي قوي مردمي و انساني آن هراس داشتند و هنوز هم دارند. زيرا پس از گذشت اين همه سال از مرگ او، اثري از اشعارش در کتابهاي درسي و آموزشي ترکيه ديده نميشود.
بخشي از آثار او بيانگر درد دوري از ميهن و کاشانهي اوست. اين حسرت دروني را در يکي از شعرهايش بازتاب داده و خواسته که پس از مرگش، او را در دهکدهاي در آناتولي به خاک بسپارند. دريغا چنان نشد که او آرزو مي کرد.
«ناظم حکمت» در سحرگاه روز سوم ژوئيه ۱۹۶۳ در مسکو، در سن ۶۱ سالگي چشم از جهان فرو بست و صدايش که ترانه خوانِ اميدها و آرزوهاي آينده ي انسان هايي بود که براي نان، آزادي، برابري و حرمت انساني مبارزه مي کردند خاموش شد.
سازمان علمي و فرهنگي سازمان ملل (يونسکو) سال ۲۰۰۲ ميلادي را که بزرگداشت صدمين سال تولد او بود، به جهت جايگاه ارزشمند او در ادبيات متعهد جهان، سال «ناظم حکمت» اعلام کرد.
آثار «ناظم حکمت»:
آثاري که در طول ساليان مبارزه و تبعيد از او باقي مانده، بيش از ۱۴ مجموعه و ۱۱ نمايشنامه است که به زبانهاي بسياري در دنيا برگردانده شدهاست. دو رمان نيز به نامهاي «خون سخن مي گويد» و «برادر زندگي زيباست» دارد که رمان اولي را در آغاز با نام مستعار «اورهام سليم» نوشتهاست و رمان دوم آخرين اثر اوست که آن را حدود يک سال پيش از مرگ خويش به قلم آورده است.
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat