اُمید
های برباد رفته
سید داوود مصباح
۲۱ فبروری ۲۰۱۵
زمان به سرعت می گذرد، مردمان کشور های مختلف به تناسب فرهنگ های شان و مناسبات اقتصادی و اجتماعی هر روز نسبت به روز قبل انتظار بهبود زندگی بهتر را دارند. امیدوارند که شرایط برای بهتر زیستن مساعد گردد. کار، معشیت و مسکن دغدغه همیشگی انسان معاصر در کشور های سر مایه داری و دنباله رو سرمایه داری است. به ویژه در کشورهای عقب افتیده این نیاز و امید بیشتر محسوس است. چون قسمت عمده ی مناسبات اقتصادی توسط دولت ها رقم می خورد از این سبب مردمان کشورها به عملکرد های سیاست گذاران و احزاب سیاسی حاکم توقعاتی دارند که بر اساس سیاست حاکم سرمایه داری جهانی این امید ها همواره برباد می رود. مردم باز هم اشتباهات خود را در مورد گزینش احزاب و سیاست گذاران در مواقع انتخابات تکرار می نمایند در کشورهای ایالات متحده امریکا، انگلیس، فرانسه و دیگر کشورهای سرمایه داری قدرت به دو حزب حاکم دست به دست میگردد و هرگز فرصت به احزاب مورد اعتماد مردم داده نمی شود. اما مردمان کشورهای مختلف به تناسب فرهنگی هم مشکل شناخت و انتخاب دارند. گرچه جهان معاصر بیش از هر وقت دیگر به دو قطب متضاد آشتی ناپذیر تقسیم شده که بر اساس قانون مندی سیستم سرمایه داری این تضاد به میان آمده که اکنون در کشورهای سرمایه داری به ویژه سردمدار آن امپریالیسم امریکا قطب بندی ۹۹ در صدی ها در مقابل یک درصدی ها برای همه قابل درک و لمس است، جنبش وال استریت زیر پوست شهرهای امریکا در حرکت افتیده است. اکنون فاصله و تضاد طبقاتی به حدی رسیده که منابع و محافل مختلف سرمایه داری هم نمی توانند آن را کتمان نمایند سال گذشته «موسسه آکسفام» در گزارشی به کنفرانس داووس اعلام کرد: «. . . امروز ثروت ۸۵ نفر از ثروتمند ترین افراد با دارایی ۵۰ درصد از جمعیت جهان برابر است» ۱ در این بحث سخن روی امید های بر باد رفته ای مردم افغانستان است. مردم این کشور بر اساس بستر فرهنگی به اصطلاح عامیانه فرهنگ (قاطی پاطی) عامیانه قرون وسطایی نتوانستند نهضت ملی دموکراتیک پنجاه خورشیدی که به پیروزی رسید درک نمایند بار دیگر فریب ملای لنگ های دیگر را از قماش ساخت پاکستانی اش را خوردند، ملاهای شیعه تحت حمایت آخند های آزادی کش ایران، که در زمان سلطنت آل یحیی (پپندر سنگ سردار هندی الاصل) حق اجرای مراسم مذهبی را در شهر کابل نداشتند، از برکت سیاست ملی دموکراتیک حق آزادی یافته بودند یک شبه ضد دولت شدند. تحرکات و تبلیغات ملاهای وابسته به بنیاد گرایان و آی. اس. آی پاکستان و آخند های تازه به قدرت رسیده ای ایران علاوه بر این که اذهان عامه را مخدوش کردند زمینه ساز مداخلات بیرونی گردید. در جنگ سرد میان صلح و سوسیالیسم و امپریالیسم جهانی، این امکان را به دست محافل سیاست گذاران سرمایه داری داد که می شد با استفاده از نفوذ و تأثیر گزاری بخش ملاهای وابسته به ار تجاع منطقه بیشترین ضربه به کمپ سوسیالیسم جهانی وارد کرد. «کنت دمورانش رئیس اظلاعاتی فرانسه» در راس شبکه ای ضد صلح و سوسیالیسم فرانسوی و کسینجر، برژنسکی و ویلیام کیسی و دیگران از امریکا و افراد موئثیر اطلاعاتی انگلیس طرح استفاده از شبکه جاسوسی پاکستان و ایران و اشخاص تأثیر گزار منطقه و عربستان (خادمین حرمین شریفین) پاکستان را به حیث تخته خیز جنگ اعلام ناشده انتخاب کردند. در این جبهه آرایی در کنار دهها عوامل عدم درک مردم افغانستان بود و هست. این مردم خانه ای خود را به وعده های خیالی همسایگان خراب کردند. به امید فردای خیالی دست آورد های اقتصادی و ملی خود را قربانی هوس های دیگران کردند. دولت ملی دموکراتیک افغانستان با تمام خرد و عمل برای ساختار نوین جامعه با شدت کار می کرد و با همه تخریب کاری عوامل بیگانه ساخت و ساز و دست آورد های غیر قابل انکاری کوتاه مدت حاکمیت ملی بود. سر انجام دست پرورده های هشت گانه در پاکستان و هفت گانه آخند های ایران در افغانستان منتقل و در رقابت و امتیاز خواهی در قدرت مبادرت به جنگ های خونین ویرانگری زدند، با چور و چپاول کشور را غارت کردند. شهر کابل به اثر جنگ های بین به اصطلاح جهادی (اشرار) به ویرانه تبدیل شد. تنها در شهر کابل چندین مرکز قدرت بوجود آمد و راکت پرانی و کشتار مردم ادامه یافت. قصه ی معروفی است که یک شهروند کابلی را در زندان ملا ربانی لت و کوب می کردند و آن مرد فریاد می زد که به دهنم بزنید که من با این دهن گفته بودم «زنده باد مجاهدین» مردم خوش باور زود در یافتند که به سراب امید بسته بودند. در حاکمیت ملا ربانی علاوه به راکت پرانی و جنگ های ویرانگر جهادی(!) در شهر کابل در هر چهار راهی یک «پاتک» ایست بازرسی وجود داشت که عابرین را بازجویی و خلع جیب می کردند. جنایات این جهادی ها به آن درجه رسیده بود که مردم برای رهایی از شر شر و فساد به آمدن گروهی بنام طالب راغب شدند. طالبان که به شیوه اوایل خلافت اسلامی کار و عمل می کردند، دزدی و سرقت و چور و چپاول را از بین برد، اما روش پرخاشگرانه و سخت گیری های آنان مردم را سخت ناراض و خسته ساخت با آن که کار و عمل کرد و حکومت داری آنان طبق شریعت اسلامی بود، اما برخورد خشن آنان و نا آشنا بودن مردم به آن طرز حکومت داری عادت نداشتند با آن هم حکومت طالبانی بهتر از حکومت جهادی های چپاولگر بود. عیب عمده طالبان در این بود که وابستگی آنان به کشورهای پاکستان و عربستان سعودی و گروه های به شدت تروریستی، منجمله باند اسامه بن لادن امید مردم را بر باد داد. سرانجام بعد از شش سال حکومت طالبان کمپانی نفتی یونیکال به این نتیجه رسید که نمی تواند خط لوله نفتی و پروژه مورد نظر خود را در حاکمیت طالبان و اسامه بن لادن به اجرا در آورد، خواستند که روی بازی را بگردانند. فرستاده «سیا» با چمدان پر از دلار روانه پنجشیر شدند و به گفته بعدی این نماینده دو میلیون دلار به قسیم فهیم یک و نیم میلیون به داکترعبدالله و یک صد و بیست هزار به انجنیر عارف و یک صد هزار دلار به «سیاف» داده شد. بعد امریکا در یک هفته بمباردمان دیپو و تاسیات نظامی و جت ها و هلیکوپتر و راه دار ها بدون این که یک طالب کشته شود همه صحت و سالم با وسایط شان به کویته پاکستان رفتند. رژیم طالبانی جای خود را به رژیم جهادی تحت رهبری حامد کرزی جاسوس سابقه دار سیا و آی. اس. آی داد و مردم نا دانسته در بست فریب شعارهای دموکراسی لیبرالی امریکایی را خوردند و بار دیگر به سرابی دیگر دل بستند که سیزده سال امید و آرزو های مردم بر باد رفت. ۱۳ سال نیروهای امریکا و ناتو به اصطلاح برای مبارزه(!) با طالبان و گروه های خود سر جهادی ها و القاعده به افغانستان آمدند، بردند و خوردند و زدند و پول های کمکی بین المللی را پیمان کاران امریکایی ربودند و برای ادامه این بازی مضحک و مزخرف حکومت تحت قیمومیت امپریالیستی ایتلافی جهادی و تکنوکرات را بوجود آورده اند تا سالهای متمادی دیگر به فریب مردم ساده دل افغانستان به پردازند. در این ایتلاف قهر و ناز دلقک های جهادی مثل اسماعیل خان و سیاف و دیگران شان را دیدید و شنیدید. در میان این گیر و دار حکومت مزدور ایتلافی جهادی و تکنوکرات امید های مردم افغانستان بر باد رفت. دیگر هر روز نسبت به روز دیگر مردم به سوی فقر، بی سرپناهی و مهاجرت و بیکاری و نا امنی بیشتر گرفتار و پریشان خواهند شد تا زمانی که این گروه های چپاولگر در قدرت باشند افغانستان به کاروان تمدن عصر حاضر نمی رسد. به پیشرفت و تکنالوژی دست نمی یابد، فقر و بیکاری، امراض و فساد ادامه می یابد. کاشت خشخاش قطع نمی شود و تولید و ترافیک مواد مخدر همچنان ادامه می یابد. مافیای جهانی با همکاری باند های خراب کار و خائن و فاسد در حاکمیت به تولید و قاچاق مواد مخدر و آثار باستانی و میراث های فرهنگی و معادن افغانستان ادامه می دهند. در اوایل حکومت کرزی ۱۴ جسد مومیایی شده از یکاولنگ ولایت بامیان توسط بازوی قدرت و حاکمیت سرقت و به خارج از کشور انتقال یافت اصلا کرزی کوچکترین عکس العملی از خود تبارز نداد، انگار که هیچ حادثه ای رخ نداده. {در مقاله جداگانه به موضوع سرقت اجساد مومیایی شده یکاولنگ خواهیم پرداخت} حاکمیت اشرار و باداران امپریالیست شان کاسه و کوزه را بر سر دولت ملی دموکراتیک افغانستان در دهه هفتاد خورشیدی می شکنانند و از جنایات خود این باندهای خراب کار مافیایی مزدور چشم پوشی می نمایند. آفتاب به دو انگشت پنهان نمی شود فردا در دادگاه ملی حساب حق و باطل معلوم می شود. امید های ترقی خواهانه ای نیروهای مترقی زمانی تحقق می یابد که روز رستاخیز ملی فرا رسد. روز رستاخیز ملی دور نیست تا همبستگی و اتحاد چپ مترقی و انقلابی این امید های برباد رفته بار دیگر تحقق یافته کشور عذاب کشیده از چنگ خون آشامان مافیایی خارجی و داخلی رهایی می یابد.
به امید رهایی انسان عذاب کشیده و رنجور!