دوشنبه، ۱۷ دسمبر ۲۰۰۷
پاکستان یک گام تا پایان تاریخ
)نبرد – اسکاری)
جمهوری اسلامی پاكستان یكی از كشورهای جنوب آسیاست كه در همسایگی ایران، افغانستان، چین و هند قرار دارد. مساحت آن ۸۸۰ هزار و ۹۴۰ كیلومتر مربع است. پایتخت آن اسلام آباد است و بزرگترین شهر آن كراچی است. مردم پاكستان به زبان اردو سخن میگویند. پاکستان ﮬﻔﺖ ولایت دارد: بلوچستان، سر حد شمالی، سند، پنجاب، ﻣناطق ﺷﻤﺎﻟﻰ، مناطق ﻗﺒﻴﻠﻪﺍﻯ، ﻛﺸﻤﻴﺮ ﺁﺯﺍﺩ و ﺍﺳﻼﻡﺁﺑﺎﺩ. پاكستان با ۱۶۴ میلیون و ۷۴۱ هزار و ۹۲۴ نفر نفوس (بر اساس ارقام سال ۲۰۰۷) ششمین كشور پرنفوس جهان است و دومین كشور پرنفوس در بین كشورهای مسلمان. این كشور تا سال ۱۹۴۷ تحت سلطه انگلیس بود. در سال ۱۹۵۶ در این كشور جمهوری اسلامی اعلام شد.
در قرن ۱۸ میلادی انگلیسیها آن را تحت سلطه خود در آوردند و به عنوان بخشی از هند قرار دادند. پس از آنكه در سال ۱۹۴۷ این كشور اعلام استقلال كرد جدلهای هند با پاكستان هم آغاز شد. این دو كشور در سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۸ و در سال ۱۹۶۵ بر سر مالكیت كشمیر با هم جنگیدند و این دعوا تا امروز هم ادامه دارد. جنگ سوم بین این دو كشور در سال ۱۹۷۱ روی داد كه نتیجه آن جدایی بخش شرقی پاكستان و اعلام موجودیت كشوری به نام بنگلادش بود. آب و هوای این كشور گرم و بیابانی است. در شمال و شمال غربی آن كوهها جغرافیای كوهستانی حاكم است. منابع وسیع گاز طبیعی، اندكی نفت، زغال سنگ نامرغوب، سنگ آهن، مس، نمك و سنگ آهك همه آن منابعی است كه زمین در اختیار پاكستانیها قرار داده است. امید به زندگی دراین كشور برای مردان 62. 73 سال و برای زنان 64. 83 سال است. یك دهم درصد از بزرگسالان این كشور HIV مثبت هستند. بیماریهای ناشی از آب و غذای آلوده مانند اسهال در این كشور رایج است.
نودوهفت درصد مردم آن مسلمان، (هفتدوهفت درصد سنی) و بقیه هندو و مسیحی هستند. ۶۳ درصد مردان و ۳۶ درصد زنان آن باسواد هستند. قانون اساسی آنها بر اساس قانون انگلستان نوشته و قوانین اسلامی به آن افزوده شده است. سن رای در این كشور هجده سال است و در انتخابات پارلمان، تعدادی از كرسیها برای زنان و غیرمسلمانان رزرو شده است. جنرال پرویز مشرف از سال ۲۰۰۱ میلادی در یك كودتای نظامی حكومت را در این كشور به دست گرفت.
پاكستان كشوری در حال توسعه است كه چند دهه است از ناهماهنگیهای سیاسی داخلی رنج میبرد. به همین دلیل و به دلیل بروز فجایع طبیعی فراوان در این كشور از جمله زلزله، در طی این سالها اقتصاد آن نتوانسته به رشد چشمگیری دست یابد. تورم یكی از مهمترین معضلات پیش روی دولتمردان این كشور است. بر اساس ارقام های سال ۲۰۰۶ میلادی تورم این كشور 7. 9 درصد است. بیست وچهار درصد از مردم آن زیر فقر زندگی می كنند و 6. 5 درصد از مردم بیكار هستند.
پنبه، گندم، برنج، شكر، میوه، سبزیجات، شیر، تخممرغ و گوشت گوسفند مهمترین محصولات زراعتی این كشور هستند. منسوجات، دوا، كاغذ، كود، وسایل برقی و مصالح ساختمانی مهمترین محصولات صنعتی این كشورند. سالانه 80. 24 میلیارد كیلو وات برق در این كشور تولید میشود كه اغلب آن در خود این كشور مصرف میشود. پاكستان در سال ۲۰۰۶ میلادی 358. 9 میلیون بشكه نفت وارد كرد. بیشترین صادرات پاكستان به كشورهای آمریكا 21 درصد، امارات متحده عربی 9 درصد، افغانستان 7. 7 درصد، چین پنج درصد و انگلیس 5. 1 درصد است. بیشترین واردات به پاكستان از كشورهای چین 13. 5 درصد، عربستان سعودی 10. 3 درصد، امارات متحده عربی 9. 69 درصد، آمریكا 6. 3 درصد، جاپان 5. 6 درصد، كویت 4. 6 درصد و آلمان چهار درصد است. در سال ۲۰۰۵ میلادی ۸۰۰ هكتار از زمینهای این كشور زیر كشت خشخاش بود كه این به معنی تولید چهار تن هروئین خالص است.
بررسی تاریخ سیاسی پاكستان نشان میدهد كه نظامیان این كشور نقش عمدهای در آن ایفا كردهاند. از زمان استقلال پاكستان در سال ۱۹۴۷میلادی تا كنون، چهار جنرال در صدر هیات حاكمه این كشور قرار گرفته اند. دلیل گاه به گاه ظهور جنرال های پاكستانی در عرصه قدرت را باید در ریشههای ساختار سیاسی این كشور جست وجو كرد. تحلیلگران سیاسی "دغدغه امنیت" و "ترس از هند" را دو دلیل عمده ظهور جنرالها درصدر قدرت و نیز گسترش نهادهای نظامی، دفاعی و امنیتی در ساختار سیاسی و حكومتی پاكستان عنوان میكنند.
پاكستان را میتوان كشوری تحت نظارت -پراتورها - (گارد محافظ امپراتور رم باستان) نامید زیرا جنرالها تجربه كافی درخصوص غلبه برنهادهای اصلی سیاسی را بدست آوردهاند.
جنرالها خود را مهمترین عامل بقای كشور و دفعكننده تهدیدها تلقی كرده و با تكیه بر این باور هویت ویژهای را برای خود قائل هستند. به تعبیر دیگر جنرالها هرزمان منافع ملی را درخطر ببینند و هرگاه رقابت سیاسی بین گروههای غیرنظامی و نهادهای دولتی دچار بینظمی شود، در آن صورت آنان نقش "منجی" را بر عهده میگیرند.
پاكستان پس از جدایی از هند به تقاضای مسلمانان شبه قاره برای تشكیل یك دولت اسلامی سال ۱۹۴۷میلادی تاسیس شد. جنرال محمد ایوب خان علیه جنرال اسكندر میرزا رییس جمهوری وقت پاكستان دست به كودتا زد و وی را وادار به استعفا كرد. جنرال اسكندر میرزا نخستین رییس جمهوری پاكستان بود كه پساز تغییر نظام سیاسی حاكم بر این كشور از پست نظامی به جمهوری در سال ۱۹۵۶میلادی به این سمت منصوب شد. وی تا پیش از احراز این سمت، چوکی رهبری اردو را در اختیار داشت. جنرال ایوب خان پس از این كودتا پست نخست وزیری پاكستان را نیز برعهده گرفت و در كشور حكومت نظامی برقرار كرد.
جنرال ایوب خان در سال ۱۹۵۵میلادی بطور رسمی به ریاست جمهوری پاكستان برگزیده شد اما خود قربانی یك كودتای نظامی دیگر شد. این كودتا كه در حقیقت به منزله دومین كودتای نظامی در پاكستان محسوب میشود، در ۲۳مارچ سال ۱۹۶۹میلادی(توسط جنرال یحیی خان بوقوع پیوست و سبب سقوط ایوب خان شد. یحیی خان در زمان انجام كودتا مسوولیت رهبری اردوی پاكستان را نیز برعهده داشت.
جدا شدن بنگلادش از پاكستان به عنوان مهمترین رویداد دوران حكومت جنرال یحیی خان برشمرده میشود. یحیی خان پس از عهده داری زمام امور، نام رسمی كشور را جمهوری فدرال اسلامی پاكستان برگزید. جنرال یحیی خان پس از جدا شدن بنگلادش از پاكستان از سمت خود در ۲۰ دسامبر سال ۱۹۷۱میلادی استعفا داد.
سومین كودتا در پاكستان در تاریخ پنجم جنوری سال ۱۹۷۷میلادی توسط جنرال ضیاء الحق كه ریاست وقت اردو را به عهده داشت علیه ذوالفقار علی بوتو نخست وزیر پاكستان صورت گرفت. جنرال ضیاالحق پس از اعدام ذوالفقار علی بوتو، احزاب سیاسی پاكستان را منحل و تمامی فعالیتهای سیاسی را در كشور ممنوع ساخت. وی پس از ۱۱سال حكومت سرانجام روز ۱۷اگست سال ۱۹۸۸میلادی به اتفاق بیست ونونفر از همراهان خود ازجمله آرنولد رافل سفیر آمریكا در پاكستان و جنرال هربرت واسون نماینده وزارت دفاع آمریكا (پنتاگون) در اسلام آباد در یك سانحه هوایی كشته شد.
چهارمین كودتای نظامی در پاكستان توسط پرویز مشرف مسوول عمومی سوق واداره اردو و رییس كمیته رهبری روسای مشترك اردو روز سهشنبه ۱۲اكتبر ۱۹۹۹میلادیروی داد. در حالیكه جنرال مشرف با طیاره از سریلانكا به پاكستان بازمیگشت، نواز شریف نخست وزیر این كشور با اعلام بركناری وی از پست رهبری اردو، تلاش كرد "خواجه زینالدین" رییس وقت سازمان اطلاعات داخلی پاكستان (آی. اس. آی) را جایگزین وی نماید. مقاومت مسوولان ارشد پاكستان در مقابل اقدام نواز شریف، مانع از موفقیت طرح وی برای بركناری مشرف شد. زمانی كه طیاره حامل جنرال مشرف وارد آسمان كراچی شد، نواز شریف به مسوولان میدان دستور داد تا مانع از فرود طیاره وی شوند اما دیگر دیر شده بود، زیرا در هماهنگی انجام شده از سوی جنرال مشرف با دیگر مسوولان ارشد اردو - از داخل طیاره – میدان هوای تحت كنترول نظامیان قرار گفت و نواز شریف نیز پس از یكساعت بازداشت شد. جنرال مشرف پس از ورود به خاك پاكستان بطور رسمی خود را رییس اجرایی كشور معرفی كرد.
رفیق تارر رییس جمهوری وقت پاكستان نیز تا ۲۰جنوری سال ۲۰۰۱میلادی به كار خود ادامه داد و از این تاریخ، جنرال مشرف چوکی رییس جمهوری پاكستان را همزمان با تصدی رهبری اردو برعهده گرفت. جنرال پرویز مشرف در سال ۱۹۸۸میلادی به درجه جنرالی ارتقا و به عنوان رییس عمومی سوق واداره اردو منصوب شد. وی در سال ۱۹۹۹میلادی درحالیكه پست نظامی را نیز برعهده داشت، ۱۲اكتبرهمین سال با بركناری نواز شریف، رییس اجرایی دولت شد. پاكستان كشوری است كه به مدد جنرالهای خود در مواقع تاریخی به "سرزمینی در اسارت جنرالان واردو " تبدیل شده است، اینگونه به ذهن متبادر میشود كه این روند ادامه یابد و جنرالی دیگر در عرصه تاریخ سیاسی این كشور ظهور كند.
پاكستان در شش سال گذشته موقعیت خود را به عنوان نیرومندترین حلقه در زنجیره نفوذ غرب در جنوب و مركز آسیا تحكیم كرده است. اكنون ثبات داخلی این كشور به تصمیم دولتمردان آن برای باقی ماندن یا خارج شدن از قطار جنگ آمریكا در منطقه بستگی دارد. اردوی پاكستان در سالهای اخیر از این شرایط فوقالعاده به سود خود و برای ادامه حكومتش استفاده كرده است. عنصر اصلی سیاست آمریكا در پاكستان و طرف مهم این كشور همچنان اردو است. این اردو قصد دارد تحت رهبری جنرال پرویز مشرف، رئیس جمهوری، یك انتقال آرام قدرت را از حاكمیت غیرنظامی– نظامیبه حاكمیت تماما غیرنظامی رهبری كند.
در سالهای اخیر پاكستان با مشكل مخالفین مسلح در مناطق قبیلهنشین گاهی با مشت آهنین و گاهی هم با نرمش برخورد می كرد، اما این مشكل هنوز حل نشده و دورنمایی هم برای حل شدن آن در آینده نزدیك وجود ندارد. مخالفین مسلح به تازگی در یك نمایش قدرت جدید بیش از چهارصد نیروی نظامیو مقام امنیتی پاكستان را در و زیرستان شمالی به گروگان گرفتند.
اما چالش دیگرمشرف قوت گرفتن طالبان درپاکستان است. طالبان یك گروه است كه در خلال جنگ قدرت بین مجاهدین درسال های ۱۹۹۴ و۱۹۹۵ شكل گرفت. این گروه كه قرائتی تنگ نظرانه نسبت به مفاهیم اسلامی دارد به كمك آمریكا و با حمایت مالی - ایدئولوژیك عربستان سعودی به همراه مساعدتهای بیدریغ پاكستان شكل گرفت. اعضای طالبان مجموعهای از طلاب عرب و غیر عربی بودند كه پیشتر در جنوب پاكستان مشغول فراگیری اسلامی بودند كه عربستان سعودی مروج آن است. این مدارس با كمك مالی دولت ریاض پاگرفته و در اکثرنقاط پاكستان، به ویژه جنوب این كشور به ترویج دیدگاه سلفی و وهابی مبادرت می كنند.
با چراغ سبز آمریكا، این مجموعه كوچك به سرعت به انواع سلاحهای پیشرفته تجهیز شد به گونهای كه بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان و تشكیل اولین اداره تنظیمی توسط مجاهدین به ریاست صبغتت الله مجددی وبخصوص اداره بی نظم و نسق برهان الدین ربانی، خود را به عنوان یك تشكل رقیب نشان داد.
تضاد دیدگاه مجاهدین و طالبان كار را به جایی كشاند كه میان آنان نبرد درگرفت و افغانستان در دام جنگ داخلی افتاد. نیروهای طالبان كه به دلیل حمایتهای آمریكا، عربستان و پاكستان فوقالعاده قدرتمند شده بودند بخشهای مختلف كشور را اشغال كردند.
آنان با تصرف قندهار در سال ۱۹۹۴ عملا دولتی خودخوانده با قوانین سخت بدوی در این منطقه را به اجرا گذاشتند. مردم افغانستان كه از هرجومرج خسته شده بودند و نیاز شدیدی به استقرار نظم و قانون احساس میكردند در ابتدا روی خوش به طالبان نشان داند. این گروه سرانجام در سال ۱۹۹۶ كابل را قبضه كردند و بدین ترتیب با تصرف پایتخت، حكومت خود را در سراسر افغانستان مستقر ساختند.
اگرچه در این دوران و بعد از آن مقاومتهایی صورت گرفت، اما قدرت مالی و نظامی طالبان به همراه نظم آهنینی كه در كشور بوجود آورده بود باعث شد كه ثبات و پایداری آن هر روز استحكام بیشتری یابد. با استقرار حكومت طالبان به مرور چهره خشن و ارتجاعی این گروه و قرائت سلفی- وهابی آنان از اسلام عرصه را بر مردم تنگتر كرد اما كسی یارای مقابله با آن را نداشت. حامیان طالبان نیز از حضور آنان در افغانستان خشنود بودند. رهبری طالبان با ملا عمر است. مردی كه مخالف عكس بود و آن را حرام میدانست و از این روی عكسهای محدودی از او وجود دارد. در خلال جنگهای داخلی در افغانستان و به ویژه پس از استقرار حكومت طالبان، بن لادن رهبر شبکه تروریستی القاعده كه به لحاظ ایدئولوژیك ارتباط تام با طالبان داشت به این كشور كوچ كرد. بنلادن كه در جنگ با نظامیان شوری از همراهان طالبان بود و سرمایه افسانهای خود را در اختیار طالبان گذاشته بود بعد از متهم شدن به بمبگذاری علیه منافع آمریكا مجبور به بازگشت به افغانستان شد و مورد پذیرش و پذیرایی گرم گروپهای مجاهدطن و طالبان قرار گرفت.
در پی حادثه تروریستی یازده سپتامبر سال ۲۰۰۲ و مشخص شدن اجرای این عملیات توسط تروریستان گروه بنلادن، آمریكا از طالبان خواست كه بنلادن را تحویل دهد اما طالبان امتناع كرد. بدین ترتیب آمریكا رسما به جنگ افغانستان و حكومت طالبان رفت. حكومت طالبان در افغانسان سرنگون شد اما غربیها نتوانستند ملاعمر، رهبر طالبان و بنلادن، رهبر القاعده را دستگیر كنند. القاعده دامنه فعالیتهای تروریستی خود را به سراسر جهان كشاند و نیروهای وفادار به طالبان نیز همچنان به نبرد با نیروهای دولتی افغانستان و سربازان خارجی مستقر در این كشور مشغولند. ازجانب دیگرباگذشت هرروزپاکستان نیزدچارآشوب وتشنج روبه افزایش میگردد. پاكستان به یكباره رنگ و بوى دیگرى به خود گرفته است و اوضاع این كشور به طرز عجیبى پیچیده شده است. عملیات هاى انتحارى ضد دولتى بشدت افزایش یافته است و دیگر حتى جنرال ها را نیز توان چندانى در برابر موج جدید تحركات ضددولتى نیست.
وضع ایالت سرحد حتى از وضع اضطرارى هم گذشته و ۹۰ هزار نظامى پاكستان كه براى مقابله با شورش ها در این منطقه حضور دارند هم نتوانسته اند در مقابل طالبان محلى مقاومت كنند. برخى از سربازان دولتى تسلیم و ۳ منطقه سرحد به كنترول كامل طالبان محلى در آمده است.
پاكستان اكنون محل چالش است. چالشى میان نظامى گرى و دموكراسى. كمتر كسى را مى توان یافت كه بپذیرد مشرف یونیفورم نظامى را از تن در آورده و لباس غیرنظامی به تن كرده باشد. در این میان و با وخامت اوضاع به نظر مى رسد دیگر حتى متحدان خارجى مشرف نیز ترجیح مى دهند با احتیاط به تحولات پاكستان بنگرند. این گونه است كه كاندولیزا رایس وزیر خارجه ایالات متحده اعلام وضعیت اضطرارى در پاكستان را نكوهش مى كند و میلیبند وزیر خارجه انگلیس نیز نگرانى شدید لندن از تحولات پاكستان را به كاخ اسلام آباد مخابره مى كند. مشرف این روزها با بحران هاى متعددى روبه روست. این گونه است كه با نگرانى مى گوید: «شاید همه چیز از دست برود. »پرویز مشرف
جنرال پرویز مشرف در اگست ۱۹۴۳ در یک خانواده متوسط متولد شد و در سال ۱۹۶۱ وارد اکادمی نظامی پاکستان شد. وی درسال ۱۹۹۸ در دوره نخست وزیری نواز شریف بهرتبه جنرالی و فرماندهی اردوی پاکستان رسید و یكسال پس از آن در كوتایی بدون خونریزی قدرت را در دست گرفت. مشرف در سال ۲۰۰۱ خود را رئیسجمهور پاكستان خواند و در همهپرسی سال ۲۰۰۲ برای تمدید ریاستجمهوری پیروز شد. وی پس از رخدادهای ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به عنوان متحد كلیدی بوش در نبرد با تروریسم شناخته شد. تلاش مشرف برای خلع قدرت از افتخار چودری رئیس محاکم عالی در ماه مارچ ۲۰۰۷ موجب ایجاد یک بحران سیاسی شد و دامنه این بحران به بازگشت یكجانبه و دستگیری نوازشریف منجر شد كه طی آن نواز شریف به عربستان بازگردانده شد.
هنگامی كه پرویز مشرف و بینظیر بوتو در امارات متحده عربی در مورد تقسیم قدرت در پاكستان به توافق رسیدند به نظر میرسید كه بحران سیاسی در این كشور فروكش میكند. عدم آبستراكسیون نمایندگان حزب مردم (طرفداران بی نظیر بوتو) در مجمع ملی و انتخاب مجدد پرویز مشرف به سمت ریاست جمهوری، بر تقویت فرضیه مذكور افزود، اما بار دیگر بحران این كشور را فراگرفت. اگرچه مشرف با اعلام وضعیت اضطراری به بهانه ایجاد هارمونی میان نهادهای مختلف و مقابله با افراطگرایان قانون اساسی پاكستان را به حالت تعلیق درآورد، اما در حقیقت این تصمیم برآیند پارادوكسهای اساسی در صحنه سیاسی پاكستان است و به همین دلیل این كشور به نظر میرسد – حداقل در آینده نزدیك – ثبات در پاكستان دغدغه جدی خواهد بود. پرویز مشرف در دوازده اكتبر ۱۹۹۹ در یك كودتای بدون خونریزی، نواز شریف را ساقط كرد و به قدرت رسید. مشرف در قالب فرهنگ سیاسی پاكستان كه نظامیان مسئولیت و ماموریت ویژهای برای خود قائلند و به همین دلیل قبل از وی مدت زیادی (۱۹۸۸-۱۹۷۸ و ۱۹۷۰-۱۹۵۸) زمام امور را به بدست گرفته بودند، كودتا كرد. باز هم در چارچوب آن فرهنگ بود كه مردم پاكستان با شاخههای گل از رهبر كودتاچیان استقبال كردند. در آن مقطع مبارزه با فساد، وظیفه اصلی مشرف بود.
دو سال پس از كودتا، حادثه یازده سپتامبر رخ داد و مسئولیت سنگین دیگری بر دوش مشرف گذاشت و آن مبارزه با تروریسم بود. رئیسجمهوری پاكستان میباید در جبههای میجنگید كه تا روز قبل ازیازده سپتامبر، متحد استراتژیك آن بود. جای هیچگونه ابهامی نیست كه طالبان از مدارس مذهبی – بویژه در ایالت سرحد شمالی – آموزش دیدند و وارد افغانستان شدند. جنگجویان طالبان با فرماندهان القاعده در حملات برقآسایی كه نتیجه آموزشهای سنگین و لوژستیكی قوی بود، توانستند از پایتخت اولیه خود (قندهار) به كابل بروند. پاكستان از معدود كشورهایی بود كه دولت طالبان را به رسمیت شناخت و سخنگوی این دولت تا مدتها پس ازیازده سپتامبر، مواضع طالبان را تشریح میكرد. دولت پاكستان برای رهایی از مناقشه دیرینه مرزی با افغانستان، پس از پایان لشکرکشی شوروی، طالبان را به افغانستان گسیل داد تا عمق استراتژیك خود را توسعه بخشد. لازم به ذكر است كه افغانستان تنها كشوری بود كه هنگام تقسیم شبه قاره و استقلال پاكستان، این كشور را به رسمیت نشناخت. افغانها خط مرزی كه انگلیسیها – تحت عنوان دیورند – بین افغانستان و پاكستان ترسیم كردند را هرگز به رسمیت نشناختهاند. بسیاری از افغانها، بخش عمده ایالت سرحد شمالی را جز خاك افغانستان میدانند.
قرارگرفتن مشرف در جبهه مبارزه با تروریستها، برای بسیاری از هواداران طالبان در پاكستان غیرمنتظره بود. صوفی محمد رهبر گروه «تحریك نفاذ شریعت محمدی» در همان مقطع، همكاری مشرف با آمریكا را جنگ علیه مردم پاكستان نامید نه تروریستها. هماكنون اعضای این گروه به رهبری مولانا فضلالله كه به ملارادیو مشهور است كارزار سختی را علیه نیروهای امنیتی پاكستان آغاز كردهاند. وی كه با یك رادیوی اف. ام نیروهای خود را هدایت میكند، چند مامور امنیتی پاكستانی را در ملاءعام گردن زد و بیش از دوصدوپنجاه تن از نظامیان پاكستانی را به اسارت گرفت كه این اقدام از سال ۱۹۷۱ – استقلال بنگلادش – برای اردوی پاكستان از نظر تعداد اسیر بیسابقه بوده است. با گذشت زمان، پرویز مشرف با مشكلات بیشتری در انجام ماموریتهای خود مواجه شد. وی كه به گفته مقتدرخان تحلیلگر مسائل سیاسی دانشگاه دلور آمریكا یك دیكتاتور لیبرال بود، در كنار مبارزه با تروریسم میباید دمكراسی را نیز در پاكستان اجرا میكرد. رئیسجمهور پاكستان طی سالهای پس از یازده سپتامبر بیش از ده میلیارد دالر كمك دریافت كرد تا این ماموریت متعارض را انجام دهد.
زلمی خلیل زاد سفیر سابق آمریكا در افغانستان از جمله كسانی بود كه در این رابطه با كالین پاول وزیر خارجه وقت آمریكا به مشاجره پرداخت. خلیلزاد گفته بود مشرف دشمن ماست نه دوست ما، اما پاول گفته بود كه از سیاستهای پاكستان انتقاد نكن. خلیلزاد معتقد بود كه مشرف بخشی از مشكل مبارزه با تروریسم است نه راه حل آن. البته مقامات آمریكا به خوبی موقعیت مشرف را درك كرده بودند. از یكطرف به ناكارآمدی وی در مبارزه با تروریسم اعتراف داشتند اما از سوی دیگر از دستدادن مشرف، موجب میشد كه پاكستان به یك دولت ناكام تبدیل شود. دولت ناكام اصطلاحی است كه استراتژیستهای آمریكایی برای نامیدن مناطقی به كار میبرند كه دولت مركزی در آنجا اقتدار ندارد. به نظر این افراد، دولتهای ناكام، مناسبترین مكان برای پرورش تروریستها هستند و افغانستان دارای چنین ویژگی بود. جلوگیری از تبدیل دولتهای ضعیف به دولتهای ناكام است. از منظر آنها پاكستان تنها كشوری اسلامی است كه دارای بمبهستهای است و افراطگرایان این كشور نیز بیشترین دشمنی با آمریكا را دارند. آمریكا برای حل این پارادوكس راه حل بینابینی انتخاب كرد كه آن حفظ مشرف در قدرت با همكاری بینظیر بوتو بود.
تحولات پاكستان براساس این سناریو پیش میرفت اما مشرف احساس كرد كه افتخار چودری مخالف سرسخت او در محاکم عالی بی كار نخواهد نشست و رای ابطال انتخابات ریاست جمهوری وی به علت تصدی همزمان دوپست ریاست جمهوری و فرماندهی اردو را صادر خواهد كرد. مشرف با بهانه سركوب تندروها در یك اقدام پیشدستانه وضعیت اضطراری اعلام كرده و چوهدری را بركنار كرد. با این اقدام مشرف بار دیگر بحران پاكستان را فرا گرفت و بازی سیاسی در این كشور پیچیدهتر شد. مخالفان دولت كه اینك متشكل از هواداران بوتو، چوهدری، نواز شریف از یك طرف و گروههای افراطی هوادار طالبان از طرف دیگر هستند، دست به اعتراض زدند. چوهدری، حقوقدانان معترض را به خیابان فراخواند. بوتو نیز با انتقاد شدید از مشرف، خواستار لغو سریع وضعیت اضطراری و برگزاری انتخابات پارلمانی در موعد مقرر شد.
اگرچه مشرف برای آرامكردن مخالفان اعلام كرده كه انتخابات پارلمانی تا قبل از پانزده فبروری برگزار میشود و پیش از سوگند دوره جدید ریاست جمهوری، لباس نظامی خود را از تن بیرون میکند، اما بحران پاكستان با این وعدهها فروكش نمیكند. به علاوه سرمقالهنویس واشنگتنپست نیز نوشت آمریكا از رژیمی حمایت میكند كه مردم خود را سركوب میكند. نگهداشتن مشرف در قدرت تنها به تقویت تندروها و تحریك آنها علیه آمریكا منجر میشود، تندروهایی كه اینك در ساختار قدرت سیاسی و نظامی پاكستان نفوذ كردهاند.
مقامات پاكستان در گذشته احساس می كردند كه (آی اس آی) كنترول طالبان را در دست دارد اما اینك این كنترول در حال معكوسشدن است. علاوه بر این تندروها در پاكستان، بهویژه در ایالت سرحد شمالی و مناطق وزیرستان از جمله سوات از پایگاه اجتماعی قدرتمندی برخوردارند. مردم این منطقه كه با افغانستان همجوار است، نیروهای طالبان را مجاهدین نامیده و تنها در عرض كمتر ازسه ساعت بیش از بیست چهار هزار دالر برای آنها اعانه جمع آوری كردند. بسیاری از افراطگرایان پاكستان حكم ایمن الظواهری مردم شماره دو القاعده كه پس از ماجرای مسجد لال برای جهاد علیه مشرف صادر شد، استقبال كردهاند.
به طور كلی صحنه سیاسی پاكستان دچار این تضادهای بنیادی است و به نظر نمیرسد كه حداقل در آینده نزدیك راهی برای برونرفت از آن وجود داشته باشد و مشرف با حل یك چالش، چالش دیگر پیشروی خود ایجاد میكند. مشرف كه علاوه بر اعتراضهای داخلی، با مخالفتهای بینالمللی نیز مواجه شده، بر سر یك دوراهی قرار گرفته است. البته همین وضعیت برای آمریكاییها نیز پیش آمده است. پس از چند روز سكوت مقامات آمریكا، جرج بوش در كنفرانس خبری با ساركوزی رئیسجمهور فرانسه گفت: به مشرف گفته است كه شما نمیتوانید هم رئیسجمهور باشید و هم رئیس اردو.
اما چالش دیگرمشرف قوت گرفتن طالبان درپاکستان است. طالبان یك گروه است كه در خلال جنگ قدرت بین مجاهدین درسال های ۱۹۹۴ و۱۹۹۵ شكل گرفت. این گروه كه قرائتی تنگ نظرانه نسبت به مفاهیم اسلامی دارد به كمك آمریكا و با حمایت مالی - ایدئولوژیك عربستان سعودی به همراه مساعدتهای بیدریغ پاكستان شكل گرفت. اعضای طالبان مجموعهای از طلاب عرب و غیر عربی بودند كه پیشتر در جنوب پاكستان مشغول فراگیری اسلامی بودند كه عربستان سعودی مروج آن است. این مدارس با كمك مالی دولت ریاض پاگرفته و در اکثرنقاط پاكستان، به ویژه جنوب این كشور به ترویج دیدگاه سلفی و وهابی مبادرت میكنند.
با چراغ سبز آمریكا، این مجموعه كوچك به سرعت به انواع سلاحهای پیشرفته تجهیز شد به گونهای كه بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان و تشكیل اولین اداره تنظیمی توسط مجاهدین به ریاست صبغتت الله مجددی وبخصوص اداره بی نظم ونسق برهانالدین ربانی، خود را به عنوان یك تشكل رقیب نشان داد.
تضاد دیدگاه مجاهدین و طالبان كار را به جایی كشاند كه میان آنان نبرد درگرفت و افغانستان در دام جنگ داخلی افتاد. نیروهای طالبان كه به دلیل حمایتهای آمریكا، عربستان و پاكستان فوقالعاده قدرتمند شده بودند بخشهای مختلف كشور را اشغال كردند.
آنان با تصرف قندهار در سال ۱۹۹۴ عملا دولتی خودخوانده با قوانین سخت بدوی در این منطقه را به اجرا گذاشتند. مردم افغانستان كه از هرجومرج خسته شده بودند و نیاز شدیدی به استقرار نظم و قانون احساس میكردند در ابتدا روی خوش به طالبان نشان داند. این گروه سرانجام در سال ۱۹۹۶ كابل را قبضه كردند و بدین ترتیب با تصرف پایتخت، حكومت خود را در سراسر افغانستان مستقر ساختند.
اگرچه در این دوران و بعد از آن مقاومتهایی صورت گرفت، اما قدرت مالی و نظامی طالبان به همراه نظم آهنینی كه در كشور بوجود آورده بود باعث شد كه ثبات و پایداری آن هر روز استحكام بیشتری یابد. با استقرار حكومت طالبان به مرور چهره خشن و ارتجاعی این گروه و قرائت سلفی- وهابی آنان از اسلام عرصه را بر مردم تنگتر كرد اما كسی یارای مقابله با آن را نداشت. حامیان طالبان نیز از حضور آنان در افغانستان خشنود بودند. رهبری طالبان با ملا عمر است. مردی كه مخالف عكس بود و آن را حرام میدانست و از این روی عكسهای محدودی از او وجود دارد. در خلال جنگهای داخلی در افغانستان و به ویژه پس از استقرار حكومت طالبان، بن لادن رهبر شبکه تروریستی القاعده كه به لحاظ ایدئولوژیك ارتباط تام با طالبان داشت به این كشور كوچ كرد. بنلادن كه در جنگ با نظامیان شوری از همراهان طالبان بود و سرمایه افسانهای خود را در اختیار طالبان گذاشته بود بعد از متهم شدن به بمبگذاری علیه منافع آمریكا مجبور به بازگشت به افغانستان شد و مورد پذیرش و پذیرایی گرم گروپهای مجاهدطن و طالبان قرار گرفت.
در پی حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۲ و مشخص شدن اجرای این عملیات توسط تروریستان گروه بنلادن، آمریكا از طالبان خواست كه بنلادن را تحویل دهد اما طالبان امتناع كرد. بدین ترتیب آمریكا رسما به جنگ افغانستان و حكومت طالبان رفت. حكومت طالبان در افغانسان سرنگون شد اما غربیها نتوانستند ملاعمر، رهبر طالبان و بنلادن، رهبر القاعده را دستگیر كنند. القاعده دامنه فعالیتهای تروریستی خود را به سراسر جهان كشاند و نیروهای وفادار به طالبان نیز همچنان به نبرد با نیروهای دولتی افغانستان و سربازان خارجی مستقر در این كشور مشغولند. ازجانب دیگرباگذشت هرروزپاکستان نیزدچارآشوب وتشنج روبه افزایش میگردد. پاكستان به یكباره رنگ و بوى دیگرى به خود گرفته است و اوضاع این كشور به طرز عجیبى پیچیده شده است. عملیات هاى انتحارى ضد دولتى بشدت افزایش یافته است و دیگر حتى جنرال ها را نیز توان چندانى در برابر موج جدید تحركات ضددولتى نیست.
وضع ایالت سرحد حتى از وضع اضطرارى هم گذشته و ۹۰ هزار نظامى پاكستان كه براى مقابله با شورش ها در این منطقه حضور دارند هم نتوانسته اند در مقابل طالبان محلى مقاومت كنند. برخى از سربازان دولتى تسلیم و ۳ منطقه سرحد به كنترول كامل طالبان محلى در آمده است. پاكستان اكنون محل چالش است. چالشى میان نظامى گرى و دموكراسى. كمتر كسى را مى توان یافت كه بپذیرد مشرف یونیفورم نظامى را از تن در آورده و لباس غیرنظامی به تن كرده باشد. در این میان و با وخامت اوضاع به نظر مى رسد دیگر حتى متحدان خارجى مشرف نیز ترجیح مى دهند با احتیاط به تحولات پاكستان بنگرند.
بینظیر بوتو
بینظیر بوتو در سال ۱۹۵۳ در یک خانواده ثروتمند به دنیا آمد. پدر او مؤسس حزب مردم پاکستان بود. پس از تحصیل در دانشگاههای هاروارد و اکسفورد در سال ۱۹۷۷ به پاکستان بازگشت و شاهد ساقط شدن پدرش از حاکمیت بود. پس از اعدام پدرش توسط جنرال ضیاء الحق در سال ۱۹۷۹، وی رهبر جدید حزب مردم پاکستان شد. در سال ۱۹۸۸ به نخست وزیری پاکستان رسید ولی در سال ۱۹۹۰ به جرم فساد مالی برکنار شد. او و همسرش در سال ۱۹۹۰ به جرم فساد مالی به پنج سال زندان و جریمه نقدی هشت میلیون دالری متهم شدند. وی در سال ۲۰۰۶ به یک ائتلاف سیاسی با نواز شریف برای مبارزه سیاسی با پرویز مشرف پیوست.
تحركات سیاسی اخیر بینظیر بوتو رهبر حزب مردم پاكستان، از ظرفیتسازی تدریجی وی برای كسب مجدد قدرت در این كشور حكایت دارد. ورود بینظیر بوتو به پاكستان در ۱۸اكتبر و تحولات بعدی در این كشور گویای این واقعیت است كه وی با حمایت غرب تلاش دارد به تدریج نقش خود را به عنوان یك زن دمكرات و خواهان دمكراسی برجسته نماید و البته اقدامات اخیر دولت مشرف در بازداشت خانگی وی نیز او را به این هدف نزدیك كرده است. حمایت صریح آمریكا و انگلیس از بینظیر بوتو، این گمانه را در محافل سیاسی پاكستان تقویت كرده كه حضور مجدد وی در صحنه سیاسی این كشور قطعی است. بنابراین به موازات ظرفیتسازی برای خانم بوتو در پاكستان، مخالفت گروهها و احزاب سیاسی این كشور با وی برای حضور مجدد در صحنه سیاسی كاهش پیدا كرده است.
بسیاری از ناظرانسیاسی بر این عقیدهاند كه حضور خانم بوتو در اسلامآباد در شرایطیكه بیشتر رهبران سیاسی مخالف دولت در بازداشت خانگی بسر میبرند، یك برنامه از پیش تعیین شده از سوی حزب مردم و مشرف است. وی درحالی بعد از تبعید هشت ساله وارد كراچی شد كه جنرال پرویز مشرف رییس جمهوری و شوكت عزیزنخست وزیر پاكستان خواستار بهتاخیر افتادن بازگشت وی به كشور شده بودند. در آن مقطع، ورود خانم بوتو به پاكستان از سوی احزاب رقیب مانند حزب مسلم لیگ شاخه نواز و یا احزاب مذهبی با مخالفت روبه رو شد. حزب مسلملیگ (شاخه نواز) با اعلام مخالفت خود با حضور بوتو در پاكستان، از مذاكرات وی با ژنرال مشرف اظهار ناخشنودی كرد و وی را به مخدوش كردن آنچه نواز شریف مبارزه مشترك سیاسی برای اعاده دمكراسی خواند، متهم كرد.
سخنرانیهای جذاب و مردمپسند بینظیر بوتو در كراچی و لاركانه در حمایت از اقشار فقیر و ضرورت استقرار دمكراسی در پاكستان بهتدریج از وییك تصویر زن دمكراسیخواه و حامی ملت ترسیم كرد، بطوریكه با حركت وی از یك منقطه به منطقه دیگر، هزاران نفر از مردم با وی همراه میشدند و در حمایت وی شعار میدادند (سطح عام). محور مشترك سخنان خانم بوتو از بدو ورود به پاكستان احیای دمكراسی و برگزاری انتخابات بود كه برخی از آنها عبارتند از:
- حزب مردم برای اجرای دمكراسی با مشرف مذاكره كرده است.
- تا آخر برای حفظ منافع ملت پاكستان مقاومت خواهیم كرد.
- حزب مردم در وضعیت اضطراری در كنار ملت خواهد بود.
- حزب مردم خواستار برگزاری انتخابات شفاف است.
- و. . . .بهنظر میرسد تلاش آمریكا و انگلیس برای تزریق بینظیر بوتو به ساخت سیاسی موجود در پاكستان به نتایج مطلوبی رسیده باشد مانند: افزایش محبوبیت رهبر حزب مردم به عنوان شخصیتی دمكرات و میانه رو، تبدیل مخالفت ائتلاف ششگانه احزاب مذهبی (متحده مجلس عمل) به همگرایی با خانم بوتو و اظهار تمایل نواز شریف برای همكاری مجدد با حزب مردم، همگی از شواهدی است كه نشان
میدهد تحولات سه هفته گذشته در پاكستان به نوعی تكمیل كننده اهدافی از پیش تعیین شده بوده، اهدافی كه توانسته تا حدودی نظر آمریكا و جنرال مشرف را تامین كند.
در همین راستا، فاطمه بوتو در مقاله اخیر خود در روزنامه اردو زبان نوای وقت" چاپ پاكستان با كنایه مینویسد: آمریكا در عراق منابع مالی زیادی برای ایجاد یك دولت همگرا با خود مصرف كرده اما معلوم نیست كه دختر شرق در بازگشت به كشورش، چهقدر پول هزینه خواهد كرد. وی مینویسد: مسلم است كاخ سفید روزانه بازیهای جدیدی را در پاكستان به راه میاندازد. وی در انتهای مقاله خود با اشاره به سیاست آمریكا در پاكستان افزوده است كه اسلام آباد برای روشن نگاه داشتن چراغ دمكراسی آمریكایی باید مانند آنچه كه در عراق اتفاق میافتد، روزانه با دهها كشته و زخمی روبهرو شود.
ترغیب خانم بوتو از سوی وزارت كشور پاكستان برای حضور در انتخابات و اعلام كاندیدا شدن وی از سوی حزب مردم برای سمت نخست وزیری، شواهدی است كه نشان میدهد، شرایط فعلی برای حضور وی در قدرت فراهم شده و حزب حاكم احزاب مخالف نیز به دلیل شرایط خاص آمادگی پذیرش این مساله را دارند. ائتلاف حزب حاكم در آستانه فروپاشی است و با كنار رفتن دولت شوكتعزیز و تشكیل دولت موقت انتقالی با مسوولیت برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه موجودیت خود را از دست خواهد داد و احزاب كوچك تشكیلدهنده آن هر كدام در محاسبات خاص خود با نگاه به قدرت حزبی آینده به دو جریان اصلی حزب مردم بوتو یا حزب مسلم لیك نواز خواهند پیوست.
حزب مسلم لیگ (شاخه نواز) كه تنها در ائتلاف برای اعاده دمكراسی باقی مانده نام خود را به "حركت همه احزاب برای دموكراسی" تغییر داده در حال حاضر فرصتی این حزب نسبت به حزب مردم تا اندازه زیادی كم است، مگر اینكه معادلات سیاسی از پیش تعین شده به نفع نواز شریف چرخش پیدا كند. مجلس متحده عمل هم در داخل این ائتلاف نیز اختلافاتی بین قاضی حسین احمد ریس این تشكل حزبی و فضل الرحمان وجود دارد كه ممكن است در آستانه برگزاری انتخابات بطور جدی دچار انشعاب شود. در مجموع وضعیت حزب مردم در شرایط فعلی نسبت به سایر احزاب برای حضور در صحنه سیاسی این كشور مناسبتر است اما نباید فراموش كرد كه نقش ارتش همچنان در معادلات سیاسی پاكستان پررنگ خواهد بود و میتواند بازی خود را برای حفظ موضع برتر در دولت آینده انجام دهد.
نواز شریف
نواز شریف در ۲۵دسامبر ۱۹۴۹میلادی در لاهور به دنیا آمد. وی دوران لیسه در سنت آنتونی لاهور گذراند و سپس در پوهنتون لاهور در رشته حقوق پذیرفته شد. نواز شریف در سن ۳۱ سالگی وارد سیاست شد و برای اولین بار در سال ۱۹۸۱ یعنی در زمان دولت نظامی ضیاءالحق به عنوان وزیر خزانه داری در دولت ایالتی پنجاب منصوب شد. در سال ۱۹۸۵با شركت در انتخابات پارلمانی به عنوان نماینده لاهور وارد مجلس ایالت پنجاب شد و سپس به عنوان سروزیر این ایالت منصوب گردید. در ۳۱مه ۱۹۸۸پس از انحلال مجالس ملی و ایالتی از سوی جنرال ضیاءالحق، نواز شریف به عنوان سروزیر موقت ایالت پنجاب به كار خود ادامه داد. در ۶ نوامبر ۱۹۹۰ از سوی مجلس ملی به عنوان نخست وزیر پاكستان انتخاب شد تا اینكه در سال ۱۹۹۳حزب مسلم لیگ در انتخابات از حزب مردم شكست خورد و بینظیر بوتو رهبر این حزب، قدرت را در اختیار گرفت. در سال ۱۹۹۷نواز شریف برای بار دوم به مقام نخست وزیری پاكستان دست یافت. وی در این سال با ایجاد تغییراتی در قانون اساسی پاكستان تلاش كرد كه قدرت و دامنه اختیارات خود را گسترش دهد. سال ۱۹۹۹برای نواز شریف سال تلخی بود چرا كه همزمان با تقویت قدرتش در سراسر پاكستان، با كودتای نظامی جنرال پرویز مشرف، رو به رو شد.
نواز شریف در حالیكه تلاش میكرد مشرف را از مقابل خود كنار بزند، از طریق كودتا از پست نخست وزیری بركنار شد. پس از بركناری از قدرت، اردوی پاكستان علیه وی در محکمه عالی اقامه دعوی كرد و در نهایت وی به جرم قتل، طیاره ربایی و فساد مالی، به حبس ابد محكوم و از هرگونه فعالیت سیاسی نیز منع شد، اما با وساطت دولت عربستان سعودی، نواز شریف به همراه ۴۰نفر از اعضای خانوادهاش به مدت ۱۰سال به عربستان تبعید شدند. پیامد حذف نواز شریف از صحنه سیاسی پاكستان، انشعاب حزبی بود، چرا كه چوهدری شجاعت از اعضای ارشد و قدرتمند حزب مسلم لیگ با اعلام حمایت از جنرال مشرف، بطور رسمی این حزب را به دو بخش شاخه نواز و قائد اعظم تقسیم كرد.
بدین ترتیب، بعد از سال، ۲۰۰۰مسلم لیگ با دو شاخه نواز محمد نواز شریف و شاخه قائد اعظم به رهبری چوهدری شجاعت به فعالیت خود ادامه داد. حمایت سیاسی جنرال مشرف از شاخه قائد اعظم به اعضای این شاخه از مسلم لیگ اجازه داد تا در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۲ به پیروزی برسند. نواز شریف در سال ۲۰۰۶در لندن با بینظیر بوتو رهبر حزب مردم میثاق موسوم به "ائتلاف برای اعاده دمكراسی" را امضا كرد، میثاقی كه با آغاز مذاكره یكجانبه خانم بوتو با مشرف كاركرد خود را از دست داد. نواز شریف در سال ۲۰۰۷ تلاش كرد كه به پاكستان بازگردد، اما دولت جنرال مشرف مانع از بازگشت وی شد. در ۱۰سپتامبر ۲۰۰۷پس از ورود به اسلامآباد، مسوولین دولت پاكستان اجازه خروج از طیاره را به وی ندادند و پس از چهار ساعت انتظار، باردیگر به عربستان سعودی بازگشت. وی، پس از ورود به فرودگاه لاهور، گفت كه جان خود را برای پاكستان فدا خواهد كرد.
نواز شریف رهبر مسلم لیگ (شاخه نواز) پس از ورود به لاهور مركز ایالت پنجاب اعلام كرد كه آماده است در عرصه سیاسی فعالیت كند، اما به دنبال انتقامگیری نیست. وی در جمع طرفداران خود ضمن اعلام شركت در انتخابات پارلمانی افزود كه به دنبال تقویت دمكراسی و تضعیف دیكتاتوری است. به گفته اقبال سخنگوی حزب مسلم لیگ (شاخه نواز)، نواز شریف مدارك ثبت نام خود را برای شركت در انتخابات پارلمانی به كمیسیون انتخابات تحویل خواهد داد. بطور قطع حضور نواز شریف در كنار بینظیر بوتو در پاكستان، جبههای نانوشته مقابل مشرف در روزهای آینده ایجاد خواهد كرد كه ممكن است تحولات دیگری را در صحنه سیاسی این كشور رقم بزند.
جنرال اشفاق پرویز کیانی
انتصاب جنرال اشفاق پرویز کیانی که از سوی مشرف به عنوان معاون فرمانده اردو منصوب و در اوایل اکتبر در این سمت سوگند خورد، مهمترین مقام نظامی پاکستان یعنی مسوولیت اردو را در اختیار گرفت.
جنرال کیانی به عنوان چهاردهمین فرمانده اردوی پاکستان، ۵۷ سال دارد و در جهلوم در مرکز پنجاب متولد شده است. جهلوم از مناطقی در پاکستان است که بسیاری از افسران اردو پاکستان در آنجا متولد شده و یا از آنجا وارد خدمت نظامی شده اند. جنرال کیانی در سال ۱۹۷۱ از آکادمی نظامی فاارغ التحصیل شد. در طول سالهای بعد، او از مراکز مهم نظامی داخلی و خارجی فارغ التحصیل شد. کالج فرماندهی و ستاد کویته، کالج فرماندهی ستاد در فورت لیوینورث آمریکا و کالج دفاع ملی اسلام آباد از جمله این مراکز نظامی هستند.
جنرال کیانی در سال ۱۹۸۸ و در طول اولین دوره نخست وزیری بی نظیر بوتو، از معاونان خانم بوتو در امور نظامی بود. بسیاری بر این عقیده هستند که همین مقام باعث شد که حدود یک دهه بعد، او از محورهای اصلی مذاکرات پنهانی بین مشرف و خانم بوتو باشد مذاکراتی که منجر به بازگشت خانم بوتو به پاکستان در ۱۸ اکتبر امسال شد. در سال ۲۰۰۰، جنرال کیانی فرمانده عملیات نظامی اردو شد که مقامی ارشد و اطلاعاتی در اردواست. در سال ۲۰۰۳، کیانی با ارتقاء مقام، جنرال سه ستاره شد و سپس به عنوان فرمانده جزوتامهای شماره ۱۰ اردودرراولپندی منصوب شد. فرماندهی راولپندی بطور سنتی به مورد اعتمادترین افسر اردوی پاکستان داده می شود و انتصاب جنرال کیانی به این سمت در واقع بدان مفهوم بود که جنرال کیانی از اعتماد جنرال مشرف برخورار است. اهمیت قطعات ۱۰ راولپندی بطور سنتی در آن است که در صورت کودتا و یا بحران، قطعات ۱۱۱ این جزوتام معمولا اولین قطعه است که وظیفه وارشدن به اسلام آباد پایتخت را دارد تا مراکز اصلی را تحت کنترول بگیرد. بنابر این، شخصی که این مقام را در اختیار دارد خواسته و یا نخواسته وارد بازی سیاسی - نظامی نیز شده است. در همین زمان بود که جنرال کیانی مسئول انجام تحقیقات در خصوص سوء قصد به جان جنرال مشرف شد. فعالیت جنرال کیانی و تیم او باعث شناسایی افرادی شد که در قضیه دست داشتند. جنرال کیانی بدلیل این موفقیت نشان هلال امتیاز را دریافت کرد.
در سال ۲۰۰۴، او به ریاست سازمان اطلاعات اردوی پاکستان (ISI) منصوب شد. بیشترین همکاری های این سازمان با آمریکا در تعقیت اعضای شبکه های تروریستی از جمله القاعده در این هنگام رخ داد. بسیاری از ناظران امور پاکستان همکاری آی اس آی به ریاست جنرال کیانی با سرویس های اطلاعاتی آمریکا را دلیل حمایت ضمنی واشنگتن از او در سمت جدیدش ارزیابی می کنند. البته نکته جالب در این است که در تاریخ پاکستان تاکنون هیچ ریس آی اس آی به فرماندهی اردو منصوب نشده است.
ناظران دو دلیل را معمولا برای این امر ابراز می کنند: یکی استقلال این نهاد اطلاعاتی نظامی است که در بسیاری از موارد سیاست هایش با سیاست های دولت همخوانی ندارد و دیگر اینکه رییس این سازمان اطلاعاتی، دارای اطلاعاتت زیادی در خصوص افسران اردو است. جنرال کیانی دارای دو فرزند است. وی به گلف بسیار علاقه مند است و ریاست سازمان گلف پاکستان را نیز عهده دار است. رسمیت پیدا کردن فرماندهی عمومی اردوی پاکستان بدین معنی است که دوران فرار از رسانه ها برای جنرال کیانی که گفته می شد علاقه چندانی به حضور در انظار عمومی را ندارد به پایان می رسد.
پس از ماه ها انتظار احزاب مخالف و لابى گرى ها و رایزنى هاى شركاى غربى پاكستان پرویز مشرف از اردو خداحافظى كرد وزمام رهبرى این نهاد قدرتمند در دست جنرال نه چندان شناخته شده اى به نام اشفاق پرویز كیانى قرار مى گیرد. «اشفاق كیانى» كه محافل این كشور به او «مرد ساكت پاكستان» لقب داده اند، جانشین مشرف دوران پر تلاطم درگیرى و نزاع چند ماه اخیر را با آرامش و نگاهى بى طرفانه طى كرد، او بیش از حوزه سیاست كوشید نگاه خویش را به بحران هاى مناطق قبیله اى جذب كند جایى كه مشاورانش گفته اند خطر اصلى آینده امنیت پاكستان را تهدید مى كند.
كیانى گرچه از یاران مشرف محسوب مى شود اما به باور ناظران ساختار قدرت اردو بزودى از وى قدرتى فراتر از رئیس جمهور و نخست وزیر خواهد ساخت. او اهرم رهبرى نیرویى را در دست گرفته است كه هنوز حرف اول را در صحنه سیاست پاكستان مى زند، با چهار بار كودتا نزدیك ۳۰ سال از ۶۰ سال حیات پاكستان را اداره كرده است و در پى اعتبار و بى اعتمادى احزاب و سیاستمداران هنوز نیروى مقبول جامعه پاكستان است. اطلاعات دقیقى از گرایشات فكرى این جنرال هنوز منتشر نشده است. در شرح حال اودربالا آمده كه سال ۱۹۵۲ در «جلوم» یكى از شهرهاى شمالى پنجاب در قبیله اى متنفذ به دنیا آمده و در ۱۹ سالگى وارد اردو شده است. او بعد از جنگ پاكستان با هندوستان كه سال ۱۹۷۱ یعنى سال ورود او به اردو روى داد، به دلیل توانایى كه از خود نشان داد، مورد توجه قرار گرفت و اندك اندك مورد توجه جناح هاى سیاسى شد.
نخستین تجربه سیاسى او سال ۱۹۸۸ روى داد، به زمانى كه بى نظیر بوتو نخستین دوره حكومتش را شروع كرده بود. او در این زمان پست معاونت اردو را به دست آورد. از آن زمان به بعد او در سمت هاى بالاى اردو جاى داشته است. به گفته منابع پاكستانى تخصص او در زمینه هندوستان است و در عملیات هاى مرزى سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ كاملاً مؤثردرخشده است. جنرال اشفاق كیانى كه رئیس اتحادیه گلف پاكستان و علاقه مند به این ورزش است، سپتامبر ۲۰۰۳ به جاى سید عارف حسن مسوولیت قطعات اردو درراولپندى را به دست گرفت. اهمیت قطعات راولپندى از آن جهت است كه گفته مى شود هیچ فرمانده اردو در پاكستان قادر به كودتا نخواهد بود مگر با كمك نظامیان راولپندى كه نزدیك ترین مكان به اسلام آباد است.
او تا سال ۲۰۰۴ در این سمت باقى ماند و سپس به جاى احسان الحق ریاست اداره امنیت و اطلاعات پاكستان را به دست گرفت. ایام ریاست او در این بخش همزمان بود با جنگ هاى وزیرستان و بلوچستان، دردسرهاى مربوط به انرژى هسته اى پاكستان و موج انفجارهاى انتحارى در مناطق قبیله اى شمال پاكستان. او سرانجام دراكتبر ۲۰۰۷ از این سمت كناره گرفت تا به اردو ی پاكستان راه یابد. جنرال اشفاق پرویز كیانى كه صاحب ۲ فرزند است، شاید كارنامه بلندبالایى در سوابق نظامى خود نداشته باشد، اما چیزى كه باعث شد مشرف او را به جاى خویش برگزیند، این بود كه مشرف درایام رهبرى اردو بر مشاوره هاى او متكى بوده است.
گفته مى شود مشرف همواره هر بار قصد حل مشكلى را داشته است، به طرف او رفته است. از جمله این موارد رسیدگى به ماجراى ترور مشرف در دسامبر ۲۰۰۳ بوده است. در آن ماجرا «كیانى» به طور مستقیم مسئول بازجویى در این مورد بود. لذا از نظر پرویز مشرف، كیانى بهترین گزینه براى اداره بحران ها است. حالا در ۲۸ نوامبر ۲۰۰۷ جنرال «اشفاق پرویز كیانى» بر مسند قدرتمندترین پست دولتى پاكستان پس از ریاست جمهورى نشسته است. كیانى زمانى اردو را در دست گرفته است كه مى توان آن را حساس ترین دوره در تاریخ پاكستان دانست برهه اى كه اردو از دو سوى تهدید ناشى از تنش هاى حزبى و آشوب هاى قومى به چالش كشیده مى شود.
پرویز مشرف بالاخره لباس نظامیاش را بیرون کشید. چیزی حدود نو سال بعد از اكتبر سال ۱۹۹۸، یعنی زمانی كه نواز شریف نخستوزیر وقت آن زمان او را بهعنوان فرمانده عمومی اردوی پاكستان منصوب كرد. قبل از این جنرالهای دیگری هم در این پست جایگزین شده بودند. آنها شاید عملكرد حرفهای بسیار بهتری هم داشتند اما در مقابل خواستهای رئیسجمهوری خیلی گوش به فرمان نبودند. نواز شریف تصور میكرد كه او احتمالاً نسبت به فرماندهان قبلی حرف شنوی بیشتری دارد و به همین خاطر مقام مهم نظامی را به او سپرد. در حقیقت نواز شریف همان اشتباهی را كرد كه نخستوزیر سابق، ذوالفقار علی بوتو، در سال ۱۹۷۶ با انتصاب ضیاءالحق بهعنوان مسوول نظامی مرتكب شده بود.
مدت زمان كمی بعد از انتصاب ضیاء الحق، شاه ایران به پاكستان رفته بود و ذوالفقار علی بوتو با خوشحالی رئیس جدید اردو را به او معرفی كرد. «او از همه به من وفادارتر است. اگر به او بگویم بنشین، مینشیند، بگویم بایست، میایستد و اگر بگویم احترام بگذار، تعظیم میكند. با ضیاء الحق اردو در دستهای مطمئنی قرار دارد. «همان موقع ضیاء الحق با پوزخند تعظیم كرد تا اینكه در سال ۱۹۷۷ بوتو را از مقامش خلع كرد و به پای چوبه دار فرستاد. نواز شریف هم همین تصور اشتباه را كرد و هیچ نگرانی از تهدید موقعیتش نداشت. مشرف هم در اتفاقی مشابه او را در اكتبر سال ۱۹۹۹ از مقامش خلع كرد و برای یك تبعید طولانی مدت به عربستان فرستاد، بعد از آنكه او را تحت نام مبارزه با تروریسم بهعنوان طیاره ربا و تروریست به محکمه فرستاد. اكنون كه جنرال اشفق كیانی بهعنوان رئیس اردو فعالیت میكند، مشرف هم باید از تاریخ درس بگیرد و از او بترسد. چون او ممكن است یك روز همان بلایی را بر سر مشرف بیاورد كه او بر سر نواز شریف آورده بود یا ضیاء الحق بر سر بوتو.
این نگرانی البته برای آینده است. اكنون اشفق كیانی بسیار خود را ارادتمند نشان میدهد چون مشرف او را بهعنوان فرمانده انتخاب كرده است. به خاطر همین، مشرف این قول را داده است كه هیچ فرد دیگری را جایگزین او نكند. البته رابطه دوستانه جنرال اشفق كیانی با آمریكا هم در این قضیه بیتأثیر نیست؛ جایی كه او دورههای آموزشی مختلفی را در آن گذرانده است. او با افتخار در راهروهای پنتاگون و سیا ژست گرفته و عكسهایش را با غرور نگهداری میكند. با این وضعیت وقتی كه مبارزه آمریكا با القاعده بعد از 11 سپتامبر به نتیجهای نرسیده، واشنگتن نیاز دارد تا رهبران سیاسی و نظامی در اسلام آباد به اندازه كافی حرف شنوی داشته باشند تا مبادا در خاك پاكستان عملیاتی بر ضد آمریكا شكل بگیرد.
البته مشرف و كیانی كافی نیستند. آمریكا علاقه دارد بینظیر بوتو هم بهعنوان نخست وزیر انتخاب شود تا دیگر همه چیز در اختیار باشد. كیانی و بینظیر بوتو هم رابطه خوبی با هم دارند. اشفق كیانی در سال ۱۹۷۰ به اردوی پاكستان پیوسته است و تا قبل از دوره اول نخست وزیری بینظیر بوتو افراد زیادی او را نمیشناختند. در آن دوره بوتو او را بهعنوان معاون نظامی كابینه اش انتخاب كرد.
گفته میشود كیانی بیشترین ارتباطات را با مسوولین نظامی آمریكا دارد. او نظر آمریكاییها را در مسئله هند و پاكستان در سال ۲۰۰۲ جلب كرد. در سال ۲۰۰۱ به پارلمان هند حمله شد و او بهعنوان فرمانده عمومی نظامی در آن منطقه فعالیت میكرد. آمریكاییها در آن زمان از فعالیت او برای حل بحران بسیار راضی بودند. در سپتامبر سال ۲۰۰۳ او فرمانده جزوتامX شد. جزوتام X همان نیروی نظامی است كه در سال ۱۹۹۹ كودتا كردند تا مشرف به قدرت برسد. هیچ كودتایی در پاكستان بدون دخالت این جزوتام موفق نمیشود. به همین خاطر همه فرماندهان اردو، مورد اعتمادترین نیروهایشان را بهعنوان فرمانده این جزوتام منصوب میكنند. انتخاب او در این مقام نشان دهنده اعتماد بیاندازهای است كه مشرف به او دارد. مشرف در سال ۲۰۰۳ وظیفه تحقیق در مورد دو بار تلاش برای ترورش را به او سپرد.
كیانی در جریان این تحقیقات علاوه بر شناسایی اعضای القاعده، چند افسر جوان اردو و نیروی هوایی را هم به خاطر مشاركت در ترور شناسایی و دستگیر كرد. این مسئله باعث شد تا سال بعد بهعنوان رئیس سازمان اطلاعات پاكستان منصوب شود. او با دستگیری ابو فرج اللیبی و تحویل او به آمریكاییها به آنها خدمت بزرگی كرد. این در حالی بود كه این عضو القاعده كه در جریان تلاش برای ترور مشرف نقش داشت به هیچ عنوان به خاطر این جرم در پاكستان مورد بازجویی قرار نگرفت. هر چند به ظاهر خیلیها تصور میكردند كه او در مقام ریاست سازمان اطلاعات موفق عمل میكند ولی در واقع این طور نبود. در زمان ریاست او بود كه القاعده پایگاههای امن خود را در پاكستان تشكیل داد. آمریكاییها از انتصاب او بهعنوان مسوول نظامی به شدت پشتیبانی میكردند. این به خاطر نزدیكی او به پرویز مشرف، رابطه دوستانه او با بینظیر بوتو و امیدواری آنها به تعقیب بیشتر اعضا القاعده توسط او در این مقام بود.
انتخابات پاكستان چندی بعد برگزار میشود و مشرف مدیریت سیاسی كشور و كیانی فرماندهی نظامی را بر عهده دارد. اما چه كسی نخست وزیر خواهد شد؟ بینظیر بوتو از طرف آمریكاییها ترجیح داده میشود ولی اكثر نظامیها با انتخاب او موافق نیستند. نواز شریف با اینكه از نظامیها به خاطر كودتا و تبعیدش دلخوشی ندارد ولی به همراه برادرش شهباز دوستان زیادی در میان نظامیهای پنجاب دارد. هر كسی كه بعد از انتخابات وارد میدان شود مشخص است كه قدرت بین مشرف بهعنوان رئیسجمهوری، رئیس اردو و رئیس سازمان امنیت ملی بهطور غیرمساوی تقسیم میشود. مشرف برای استفاده از قدرتش همیشه نیاز به یك بازوی اجرایی مثل كیانی دارد. كیانی هم فعلا به خاطر ترفیعش خود را به او مدیون میداند.
ولی وضع همین طور میماند؟ مشرف به اشفق كیانی قدرت لازم را میدهد یا او را محدود میكند تا تنها نقش رئیس اردو را بازی كند؟ خیلیها تصور میكنند مشرف تنها لباس نظامی را رها كرده و هنوز خود را فرمانده ارتش میداند. تمام این مسائل در آینده نزدیك و در سال آینده مشخص میشود. حتی بدون لباس نظامی هم مشرف، از با نفوذترین رئیسجمهوریهای پاكستان به شمار میآید اما درصورتی كه اشفق كیانی بخواهد بهعنوان رئیس واقعی اردو فعالیتی كند او مجبور است مقداری از قدرتش را تقسیم كند. باید منتظر بود تا دید چه اتفاقاتی میافتد.
ائتلافها و اختلافها
ائتلافهای سیاسی گذرا و شكننده در پاكستان، نمای بیرونی سیاست در این كشور را همواره با لایههای خاكستری، غیر شفاف و البته غیر قابل پیش بینی همراه كرده است. تحولات سیاسی این كشور درنقطه شروع بر اساس سناریوهایی از پیش تعیین شده صورت میگیرد و نقطه پایان نیز بر اساس ورودیهای غیرمنتظره كمی متفاوت با آنچه مدنظر بوده، پایان مییابد. بحران در پاكستان باآغاز تحرك پرویز مشرف برای اطمینان پیدا كردن از ادامه حضورش در ایوان صدر اسلام آباد آغاز شد اما زمانی كه در یازدهمین دوره انتخابات شركت كرد و به پیروزی رسید، با سدی به نام محکمه عالی و شخصی به نام افتخار چوهدری مواجه شد.
اعلام وضعیت فوق العاده از سوی مشرف برای عبور از این سد بود، اما بروز مشكلات فزاینده، فضای پیچیده تری از صحنه سیاسی این كشور را برای مشرف به نمایش گذاشت.
قرارگرفتن رهبران عمده ومخالف دولت دریك جبهه به ویژه درباره كنارهگیری مشرف از اردو و مساله انتخابات، توانایی مشرف برای مدیریت این بحران را به چالش كشید. این چالش وقتی كنارهگیری مشرف از صحنه سیاسی پاكستان را نشانه گرفت (از سوی بی نظیر بوتو مطرح شد)، مساله بحران در این كشور را تا حدودی تشدید كرد. موضوع اول یعنی كنارهگیری از اردو، با تدبیر مشرف انجام شد و البته با انتقال قطعی وی به كاخ ریاست جمهوری، اختیارات قوای مسلح نیز با وی به ایوان صدر منتقل شد. درباره انتخابات نیز دولت پاكستان تلاش زیادی كرد تا با فراهم كردن زمینههای سیاسی برگزاریانتخابات پارلمانی هشتم جنوری ۲۰۰۸ فضایی صلح جویانه در كشور ایجاد كند.
شكلگیری جنبش دمكراتیك احزاب سراسری (ای. پی. دی. ام) و قرار گرفتن فضلالرحمان در كنار بوتو و ائتلاف ضمنی قاضی حسین احمد، رهبر جماعت اسلامی با مسلم لیگ (شاخه نواز) همگی نشان از وجود لایههای ناپایدار ائتلافها در جامعه به شدت سیاسی پاكستان حكایت دارد. بطور كلی، ساخت و رقابتهای سیاسی در پاكستان دارای دو ویژگی عمده است یكی نداشتن پایداری و دوام و دوم سهیم شدن درقدرت فقط با معاملات پنهان سیاسی امكانپذیر است. موضوع انتخابات پارلمانی در پاكستان باعث شكلگیری تشكلی بنام جنبش دمكراتیك احزاب سراسری شده و در سویی دیگر ائتلافهای سیاسی پنهان درهرم قدرت به تدریج نمود بیشتری پیدا میكند. در زمان حاضر دسته بندیها و آرایش سیاسی در پاكستان حول دو محور اصلی شركت در انتخابات یا تحریم شكل گرفته است.
الف) شركت در انتخابات
در راس این محور بی نظیربوتو رهبر حزب مردم قرار قرار گرفته است. خانم بوتو نخست وزیراسبق پاكستان اعلام كرد كه با وجود اعتراض به مشرف! در انتخابات شركت خواهد كرد. تصمیم رهبر حزب مردم برای شركت درانتخابات درحالی اعلام شد كه مشرف رییس جمهوری پاكستان در نطقی تلویزیونی، ۱۶دسامبر را پایان وضعیت فوقالعاده اعلام كرد. مواضع اخیر بوتو نشان میدهد كه وی سطح مطالبات خود ازمشرف را كاهش داده و تلاش میكند انعطاف بیشتری در مقابل با رییس جمهوری پاكستان از خود نشان دهد. البته بسیاری از ناظران مسایل پاكستان عقیده دارند كه انعطاف در مواضع وی با سفر نگروپونته به پاكستان و بازگشت محمد نوازشریف بیارتباط نیست. درهمین راستا خبری مبنی بر دیدار محرمانه مشرف با خانم بوتو در اسلامآباد - یك روز قبل از سوگند ریاست جمهوری غیر نظامی وی - شایع و خیلی زود نیز از سوی دولت و حزب مردم تكذیب شد!. خانم بوتو چندی قبل بعد از مذاكره بامشرف در دبی، از لندن به پاكستان بازگشت، اما روند حركت و اظهارات وی علیه مشرف، شك و تردیدهای زیادی را درباره نیات این نخست وزیر اسبق ایجاد كرد. نزدیكی بیش از حد خانم بوتو و روابط و تماسهای بسیار آشكار وی با آمریكاییها، سووالهایی را برای مشرف ایجاد كرد. انحراف مواضع خانم بوتو از تقسیم قدرت به سمت كسب بخش اعظم قدرت با استفاده از موج مخالفتها به ویژه مخالفتهای او با مشرف در خصوص وضع فوق- العاده و تحریك مردم به انقلاب علیه دیكتاتوری جهت و سمت سوی رابطه رییس جمهوری پاكستان با خانم بوتو را تغییر داد. مشرف باسفربه عربستان سعودی و فراهم كردن زمینه بازگشت نواز شریف به پاكستان در واقع با حركت ایذایی، محكم و دقیق، به رفتارهای سیاسی خانم بوتو پاسخ داد. بازگشت نواز شریف برای مشرف و بوتو - البته هركدام به دلایل مختلف - خوشایند نبود اما مشرف برای ایجاد تعادل و متنبه كردن رهبر حزب مردم به یك بازی محاسبهشده اقدام كرد. بازی انجام شده توسط مشرف - وارد كردن نواز شریف به بازی - از یكسو و كارت زرد برای خانم بوتو از سوی آمریكا در جریان سفر جان نگروپونته به پاكستان به تدریج رفتار و اظهارات سیاسی خانم بوتو را به سمت قالبهای از پیش تعیین شده یعنی سهیم شدن در قدرت نه كسب مطلق قدرت، سوق داد. در نهایت بینظیربوتو برای خارج نشدن از حلقه اصلی بازی قدرت در پاكستان با تعدیل مطالبات خود، از موضوع تحریم كهاز سوی برخی احزاب مطرح شده بود چشم پوشی كرد.
ب) تحریم انتخابات
حزب مسلم لیگ (شاخه نواز) و شخص نواز شریف رهبر این حزب در راس این محور قرار گرفته است. نواز شریف بعد از بازگشت از عربستان سعودی تلاش زیادی كرد تا به تنهایی و با اتكای به نیروهای حزبی مسلم لیگ در پاكستان، در انتخابات شركت كند اما با دو مانع اصلی رو به رو شد.
اول: از نظر حقوقی نواز نمیتواند به سمت نخست وزیری دست پیدا كند، بنابراین تلاش خود را برای مطرح كردن شهباز شریف (برادرش) معطوف كرد، اما وی نیز با رد صلاحیت از سوی كمیسیون انتخابات پاكستان مواجه شد.
دوم: ظرفیت حزبی مسلم لیگ (شاخه نواز) با توجه به سابقه سیاسی این حزب در دوران نخست وزیری نواز شریف، به شدت كاهش یافته است. این موانع باعث شده كه گرایش وی برای ائتلاف با بینظیر بوتو تقویت شود. دیدار وی با خانم بوتو، ، تلاشی است در جهت ماندن در فضای موجود سیاسی. نواز شریف میداند كه تحقق خواستههایش - احیای قضات معزول دیوان عالی و شركت در انتخابات بدون مانع حقوقی - به هیچ وجه امكانپذیر نیست، بنابراین سعی خواهد كرد، حداقل برای حفظ وزانت سیاسی، چهرهای مخالف محور را از خود بروز دهد. نكته آخر اینكه اظهارات پرویز مشرف مبنی بر شركت احزاب در انتخابات و اینكه حضور بینظیر بوتو نواز شریف در كشور مفید است، نشان میدهد كه رییس جمهوری پاكستان بازی سیاسی را به سمت سطوح پایینی قدرت سوق داده است، سطوحی كه بازی در آن به راس قدرت آسیبی نخواهد رساند. به عبارت دیگر هماكنون نزاع درپاكستان بر سرسهم خواهی قدرت است و منازعه قدرت از راس هرم قدرت به سطوح پایینی یعنی در سطح رقابتهای پارلمانی نزول پیدا كرده است.
نشست بینظیربوتو و نوازشریف نیز درهمین راستا ارزیابی شود. با توجه به شواهد موجود، بینظیر بوتو بر اساس برنامه اعلام شده خود در انتخابات شركت میكند اما تكلیف نواز شریف مشخص نیست. اینكه نواز بتواند خانم بوتو را برای تحریم متقاعد كند، بسیار بعید است اما این احتمال وجود دارد كه حزب مسلم لیگ (شاخه نواز) با محذورات پیش رو، از ظرفیت سیاسی موجود حزب مردم برای سهیم شدن در قدرت بهرهمند شود، هرچند همواره ائتلافها و نزدیكیهای سیاسی ناپایدار و شكننده بوده است.
نقش قبایل در اوضاع متشنج فعلی
درگیریهای اخیر در منطقه كوهستانی سوات در ایالت سرحد پاكستان كه در اوج بحران سیاسی این كشور رخ نمود، بار دیگر توجه ناظران سیاسی منطقهای را به مساله قبایل این كشور جلب كرده است. پیش از آغاز درگیریها در سوات، منطقه قبیلهای میران شاه در وزیرستان پاكستان كانون منازعات خونین بود اما هماكنون منطقه كوهستانی سوات صحنه كشمكشی است كه از یكسو مولانا فضل الله قرار دارد و در دیگر سو نظامیان پاكستانی كه تلاش میكنند برای حفظ امنیت ملی با هرگونه ناآرامی در این مناطق برخورد كنند. از نظر آمریكا به عنوان متحد و حامی پاكستان در مبارزه با نیروهای تروریستی اقدامهای امنیتی پرویز مشرف در این مناطق راضیكننده نبوده اما رییس جمهوری پاكستان وعده داده تا با مشت آهنین و استفاده از تمام ظرفیت كشور، هرگونه تحرك گروههای شبهنظامی و تروریستی را سركوب كند.
فشار آمریكا به پاكستان و اعلام نگرانیهای مربوط به تاسیسات هستهای، جنرال مشرف را وادار كرده كه جدیتر با نیروهای شورشی در مناطق شمالی از جمله در سوات برخورد كند. هماكنون روزانه در نتیجه عملیاتهای نظامی اردو، دهها نفر از طالبان محلی كشته میشوند. به نطر میرسد ناآرامیهای اخیر در میرانشاه و هماكنون در سوات ایالت سرحد پاكستان، آمریكا را قانع كرده كه برای جلوگیری از رشد افراط گرایی و تروریسم - به مانند آنچه در افغانستان رخ داده - طرحهای قبلی مبنی بر بازسازی و اجرای طرحهای امنیتی و اقتصادی را بیشتر مورد توجه قرار دهد.
روزنامه نیویارك تایمز در این خصوص اعلام كرد كه واشنگتن در حال بررسی پیشنهاد تسلیح قبایل پاكستان برای مبارزه با القاعده است. براساس این طرح، شبهنظامیان موافق در امر مبارزه با القاعده و نیز تندروهای خارجی حاضر در پاكستان میتوانند به این نیرو بپیوندند. این طرح پیشنهادی نظیر طرحی است كه آمریكا در الانبار عراق به اجرا درآورده و آن را موفق میشمرد. همانطور كه اشاره شد طرح فوق تازگی ندارد زیرا پس از حادثه ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱میلادی در توافقی سه جانبه بین آمریكا، پاكستان و افغانستان، سه كشور برای جلوگیری از رشد افراطی گری در مناطق قبایلی و بهبود اوضاع معیشتی، بودجهای برای بازسازی و انجام طرحهای عمرانی تخصیص دادند تا با ایجاد کار و بهبود وضع معیشتی ساكنان قبایل، گرایشهای روزافزون قبایل به طالبان كاهش یابد.
مناطق شمالی پاكستان هماكنون به معنای واقعی به پایتخت سیاسی افراطیگری تبدیل شدهاست. در مناطق شمالی پاكستان قبایل مختلفی ساكن هستند كه شاخههای مهم آن در مناطق مرزی افغانستان یعنی ایالت سرحد با مركزیت پشاور و منطقه قبیلهای وزیرستان تمركز دارند. منطقه وزیرستان شامل مهمند، باجور، كورم، اوركزی و خیبر میباشد كه مركز ثقل تحركات قبایل محسوب میشود. ایالت مرزی سرحد شمال غربی (ایالت سرحد) به مركزیت پشاور یكی از چهار ایالت پاكستان است. این ایالت با وسعت ۷۴/۵۲۱كیلومتر مربع، ۹/۳۶درصد از خاك پاكستان را تشكیل داده است. بخشهای مهم ایالت سرحد عبارتند از: پشاور، ایبتآباد، بنون، بت گرام، بنیر، چارسده، چترال، دیره اسماعیل خان، هنگو، هری پور، كرك، كوهات، لكی مروت، كوهستان، لوردیر(دیره پایین)، دیره بالا، مالاكند، مردان، نوشهره، شانگلا صوابی، سوات و تانك. منطقه كوهستانی (میان كوه) سوات به مركزیت شهر مالاكند در ایالت سرحد از جهت آب و هوا نسبت به سایر شهرهای این ایالت از جذابیتهای بیشتری به ویژه در زمینه گردشگری برخوردار است.
پس از سقوط طالبان در افغانستان (نوامبر سال ۲۰۰۱میلادی) بیشتر رهبران آنها به مناطق شمالی پاكستان فرار كرده و در شهرهای مختلف به ویژه مناطق قبایلی هم مرز با افغانستان پناه گرفتند. عدهای از وابستگان به طالبان و طرفداران آنها در وزیرستان شمالی هم مرز با ولایت پكتیا، وزیرستان جنوبی هم مرز با ولایت خوست منطقه قبایل اوركزئی هم مرز با ولایت ننگرهار، منطقه قبایل خیبر هممرز با ولایت ننگرهار، منطقه قبایل مهمند هم مرز با ولایت ننگرهار و كنر، منطقه قبایل باجور هم مرز با ولایت كنر، منطقه قبایل كرم هممرز با ولایت ننگرهار و خوست و پكتیا ساكن شدند. بدلیل ارتباط نزدیك و رفت وآمد طالبان به این منطقه، تفكر و نوع سلوك آنها در شهرهای منطقه به ویژه در سوات ترویج بیشتری پیدا كرده و مردم خواستار اجرای كامل قوانین شرعی در این منطقه هستند. مردم قبایل كه بطور عمده متعصب دینی هستند با فرار طالبان و رهبرانشان، آنها را در میان خود جای داده و از آنها حمایت كردند.
برخی مناطق قبایلی شامل وزیرستان شمالی و جنوبی تحت نفوذ جمعیت علمای اسلامی(مولانا فضلالرحمان) و مناطق مهمند و خیبر تحت نفوذ جماعت اسلامی پاكستان ومنطقه باجور تحت نفوذ نهضت شریعت محمدی به رهبری مولانا فضل الله میباشند. در زمان حاكمیت طالبان در افغانستان جمعیت علمای اسلامی و جماعت اسلامی نهضت شریعت محمدی مالاكند، جنگ افغانستان را جهاد میدانستند و از طالبان حمایت میكردند.
از پایان دهه ۸۰میلادی سران قبایل كه به داشتن زمینههای تعصبات مذهبی شهره بودند آغوش خود را برای كاروان وهابیتی كه در قالب مدارس مذهبی روانه پاكستان شدند، گشودند. تفكر طالبی در دوره ضیاءالحق در مناطق قبیلهای سرحد و وزیرستان تقویت شد. در نتیجه آمیزش سلفیگری (وهابیت) با سنتهای قبیلهای، موجی از تفكر طالبانی در مناطق مرزی پاكستان به ویژه در پشاور به راه افتاد. پس از مهاجرت جمعی از طالبان و رهبرانشان از افغانستان به مناطق قبایلی در وزیرستانهای شمالی و جنوبی در مرز پاكستان، آنها اقدام به راهاندازی مجدد مدارس سلفی و تقویت مدارس مذهبی در پاكستان كردند. بهعنوان نمونه جلالالدین حقانی وزیر امور قبایل طالبان، پس از سقوط به میران شاه مركز وزیرستان شمالی پناهنده شد و حوزه علمیه و مدرسه دینی بزرگی به نام خلیفه اسلامی در سال ۲۰۰۲میلادی تاسیس كرد. هم اكنون مولانا فضلالله رهبری طالبان محلی را در سوات به عهده گرفته و از چند ما به اینطرف دراین منطقه شورش كرده و اعلام نموده است كه یا قوانین شریعت در این منطقه حاكم شود یا اینكه مردم منطقه! آرام نخواهند گرفت.
مولانا فضلالله داماد مولانا صوفی محمد (از حامیان متعصب طالبان در منطقه) از شخصیتهای روحانی و متنفذ سوات ایالت سرحد پاكستان و همچنین رهبر معنوی جنبش اجرای شریعت محمدی(تی. ان. اس. ام) است كه نفوذ قابل توجهی در میان مردم پشتون منطقه دارد. وی خواهان اجرای شریعت در این منطقه است و به دولت مركزی توصیه كرده است كه حضور خود را در سوات افزایش ندهد، درغیر این صورت با آنها مقابله میشود.
وی با تاسیس یك مدرسه دینی به نام امام دیرهی در سوات (كه مصرف ساخت این مسجد از طرف مردم منطقه پرداخت شده است) آموزش مذهبی به مردم منطقه را آغاز كرد. مولانا فضل الله خواستار برقراری قوانین و دادگاههای شرعی در این منطقه است وبارها اعلام كرده كه مردم مناطق مینگوره، مالاكند و سواتاز دادگاهها و قوانین فعلی منطقه رضایت ندارند و میخواهند احكام و قوانین شریعت بطور كامل برقرار شود. فضلالله به دولت پاكستان تاكید كرده است تا زمانی كه شریعت محمدی در منطقه حاكم نشود، مردم آرام نخواهند گرفت. وی به بهانه توطئه، با بسیاری از برنامههای فرهنگی، اقتصادی وصحی دولت مركزی در منطقه مخالفت میكند. بهعنوان مثال، فضلالله بارها مخالفت خود را با اقدام دولت برای ریشه كن كردن فلج اطفال و همچنین حضور دختران در مدارس (به دلیل غیرشرعی بودن مدارس دولتی) اعلام كرده و مردم منطقه نیز از وی حمایت كامل میكنند. آمریكا و مبارزه با دهشتافكنی بعد از حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱پاكستان از چند جنبه مورد توجه سیاستمداران غربی و آمریكایی قرار گرفت.
اول: همسایگی با افغانستان و پایگاهی برای حمله نیروهای ائتلاف به مواضع طالبان
- افراطیگری در پاكستان در حال تقویت بود، بنابراین ضروری بود كه سیاست پاكستان درباره این گروهها روشن شود.الف) نگاه تاریخی: در سال ۱۹۹۴گروهی از طلاب به فرماندهی فردی به نام مولوی ملاعمر متولد ارزگان - با هدف آزادسازی افغانستان و اعمال شریعت و اسلام راستین در افغانستان فعال شدند. حمایتهای عربستان و پاكستان از طالبان و چشماندازی كه این دو كشور از آینده افغانستان ارایه كرده بودند، آمریكا را متقاعد كرد كه این روند میتواند در جهت منافع آمریكا در منطقه باشد. در سال ۱۹۹۵هنگامیكه طالبان هرات را تسخیر و هزاران دختر را از مدارس اخراج كردند، هیچ انتقادی از سوی آمریكاییها ابراز نشد. در واقع ایالات متحده، همراه با سازمان اطلاعات پاكستان (آ. اس. آی) سقوط هرات را گامی در راه محاصره هرچه بیشتر ایران میپنداشتند.
با اشغال كابل توسط طالبان در سپتامبر سال ۱۹۹۶سازمان اطلاعات مركزی آمریكا (سیا) بر مبنای تحلیلهای ارایه شده از سوی آ. اس. آی بار دیگر این ایده را مطرح كرد كه طالبان میتوانند سراسر كشور را تحت سلطهخود درآورند. در همان زمان معاون وقت وزیر خارجه آمریكا در امور جنوب آسیا از همه دولتها خواست كه طالبان را به رسمیت بشناسند و از منزوی كردن آنها بپرهیزند. گرچه سیا بودجه خاصی برای تجهیز و تامین امكانات برای طالبان در نظر نگرفت، اما حمایت ایالات متحده از برنامه همپیمانان سنتی خود یعنی پاكستان و عربستان برای تامین سلاح و دادن كمك مالی به طالبان، غیرمستقیم نشان دهنده پشتیبانی آن كشور از طالبان بود. در اواخر، ۱۹۹۷دیدگاه واشنگتن نسبت به طالبان تغییر یافت.
این دگرگونی معلول بحران روزافزون اقتصادی و سیاسی در پاكستان بود. مقامهای آمریكایی ابراز نگرانی میكردند كه مواد مخدر، دهشتافكنی و بنیادگرایی اسلامی كه طالبان پیامآور آن بودند ممكن است متحد قدیمی آنان یعنی پاكستان را كه وضعی شكننده داشت دستخوش تحولات سیاسی ناخوشایند سازد. آمریكا به پاكستان نسبت به این خطرات هشدار داد، اما سازمان اطلاعات پاكستان از پذیرش ایدههای آمریكا مبنی بر فشارآوردن بر طالبان برای انعطاف بیشتر خودداری كرد.
نخستین بار در نوامبر ۱۹۹۷مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه وقت آمریكا در سفر به اسلامآباد این تغییر سیاست آمریكا را آشكارا مطرح كرد. وی از رفتار طالبان در خصوص زنان انتقاد كرد و به پاكستان هشدار داد كه استمرار حمایت آن دولت از طالبان باعث منزوی شدن پاكستان در آسیای مركزی خواهد شد و این امر به هیچ عنوان به سود آمریكا نخواهد بود، چرا كه از نفوذ آمریكا در منطقه خواهد كاست. پس از حمله نیروهای بنلادن به سفارتهای آمریكا در آفریقا در ۱۹۹۸ تنش میان آمریكا و پاكستان افزایشی چشمگیر یافت، ولی در این دوره آمریكا بیشتر درصدد بود كه بنلادن را دستگیر و محاكمه كند. یكی از نگرانیهای ایالات متحده این بود كه نفوذ این گروهها در سازمانهای سیاسی، امنیتی و نظامی پاكستان از یكسو و نیز ارتباط آنها با طالبان و بنلادن باعث دستیابی بنلادن به سلاحهای غیرمتعارف گردد.
ب) پاكستان در مقابل درخواستهای آمریكا: در مقابل درخواست روشن آمریكا، دولت پاكستان دو راه بیشتر پیشرو نداشت: یكی پذیرش همكاری كامل با آمریكا برضد گروه طالبان و دیگری رد همكاری و ادامه حمایت از طالبان. با توجه به اینكه بخشی از نظامیان و نیز جامعه اسلامی پاكستان خواستار تداوم فرآیند حمایت از طالبان از سوی دولت خود بودند، انتخاب هریك از این راهها دشواریهای خاص خود را داشت. همكاری نكردن با آمریكا میتوانست پاكستان را در عرصه بینالملل با مشكلات جدی روبهرو كند. همكاری با آمریكا نیز میتوانست كشور را دچار بحران داخلی سازد، بحرانی كه از نگاه برخی از ناظران از جمله حمید گل رییس سابق سرویس اطلاعات نظامی پاكستان میتوانست به سقوط پرویز مشرف بینجامد.
مشرف همانور كه در كتابش -در خط آتش- اشاره كرده همكاری كامل با آمریكا را برگزید و در جلسهای مهم در اسلامآباد كه فرماندهان اردو و اعضای دولت حضور داشتند، موضوع همكاری و ضرورت آن را توضیح داد. درآن جلسه بسیاری ازفرماندهان نظامی با اقدام نظامی آمریكادر افغانستان مخالفت كردند و یك فرمانده ارشد در اعتراض به همكاری پاكستان و آمریكا از سمت خود استعفا كرد. مخالفت با همكاری آمریكا و پاكستان برضد طالبان در داخل دولت و میان فرماندهان نظامی به سرعت خاموش شد، اما در پی اعلام رسمی این همكاری، واكنشهای منفی چشمگیری شكل گرفت. این مخالفتها بطور عمده از سوی نیروهای مذهبی هوادار طالبان و علمای دینی ابراز شد. تظاهرات اعتراضآمیز و تهدید به جهاد و تصرف پایگاههای نظامی به وسیله مردم در صورت استقرار نیروهای آمریكایی در آنها، نمونههایی از واكنش ها بود.
از سوی دیگر، اسلامآباد به خوبی دریافت كه همكاری نكردن در این زمینه میتوانست به لحاظ سیاسی و نظامی در بلندمدت برای پاكستان خطرساز باشد، ضمن آنكه پاكستان در معادلات سیاسی افغانستان دارای منافع جدی بود و مایل نبود با حضور طالبان از معادلات سیاسی افغانستان حذف شود. به هر صورت به دنبال اعلام پاكستان مبنی بر همكاری با آمریكا، حركتهایی اعتراضی از سوی این گروهها صورت گرفت. گروههای اسلامی سنیمذهب پاكستان با تشكیل ائتلافی با عنوان شورای دفاع از پاكستان و افغانستان متشكل از سی حزب به ریاست مولانا سمیعالحق رهبر جمعیت علمای اسلام (شاخه سمیع) مخالفت خود را با پیوستن پاكستان به ائتلاف ضد طالبان اعلام كردند. افزون بر آن، شخصیتهای مذهبی و رهبران این گروهها در سخنرانیها و بیانیههای خود به تشویق مردم در مخالفت با این امر پرداختند. با وجود سخنرانی پرویز مشرف و تلاش برای اقناع افكار عمومی پاكستان و كسب رضایت مردم در حمایت از آمریكا، پاكستان شاهد روند سریع تشدید بحران و اقدام عملی گروههای اسلامی بود. مشرف با نگرانی از این كه مناطق قبایلی به افغانستانی دیگر در درون پاكستان تبدیل شود و به صورت محل فعالیت گروههای اسلامی برضد دولت پاكستان و آمریكا و پایگاهی برای حمایت از طالبان درآید، با سران قبایل پاكستان دیدار كرد.
یكی از گروههایی كه بسیار تحت تاثیر این حوادث قرار گرفت تحریك نفاذ شریعت محمدی بود. این گروه كه محل عمده فعالیت آن در مالاكند در شمال پاكستان بود به رهبری صوفی محمد - پدر خانم مولانا فضلالله رهبر شورشی در منطقه سوات ایالت سرحد - با اعلام دفاع از نیروهای طالبان در برابر حملات نظامی آمریكا و متحدان آن، با هفت هزار نفر از داوطلبان مسلح محلی راهی افغانستان شد، اما خیلی زود با سقوط طالبان به پاكستان بازگشت و زندانی شد. بررسی رابطه و مناسبات بین اردو پاكستان و افراط گریان شاید بتواند به علل توجه آمریكا به قبایل مرزی پاكستان را پاسخ دهد.
الف) بطور قطع ناكامی اردو در سركوب افراط گریان در مناطق شمالی به گرایشهای موجود در بدنه اردو پاكستان مرتبط است. از مهمترین علل ناكامی اردو در مهار القاعده و طالبان، گرایش به اسلام گرایی افراطی در نزد برخی افسران میانی اردو بوده و به نظر میرسد نوعی همكاری پنهان میان بدنه اردو پاكستان با القاعده وجود دارد. ناظران مسایل پاكستان در اثبات این مدعا میگویند كه انجام دوبار اقدام دهشت افكنانه علیه مشرف، وی را وادار كرد كه به نفوذ القاعده در ردههای اردو اعتراف كند. چنانكه پرویز مشرف بعد از آنكه از این سوءقصدها جان سالم بهدر برد، اعتراف كرد كه انجام این عملیاتها بدون همكاری عناصری در اردو پاكستان، میسر نبوده است. افزون بر این پایان نه چندان موفقیت عملیاتهای اردو در ایالات شمال و شمال غربی پاكستان و پاكسازی نشدن كامل ایالت وزیرستان جنوبی و حالا سوات در ایالت سرحد، نشانه دیگری از تاثیر نفوذ اسلامگرایان افراطی در اردو را نشان میدهد.
البته حضور اردو نه تنها درمیان بلوچها بلكه در میان بسیاری دیگر از اقوام و بخشهای مختلف پاكستان نیز ناخوشایند تلقی میشود. تضاد بین قبایل پشتون و بلوچ (حامی طالبان) با بدنه اصلی اردو پاكستان كه پنجابی هستند، از دیگر دلایلی است كه به خوبی میتواند ناتوانی اردو پاكستان را در پایاندادن به ناآرامیهای مناطق شمالی توجیه كند. نكته مهم دیگر این است كه دولت بوش متقاعد شده كه درحال حاضر یك اردو ضعیف در پاكستان به همان اندازه ضروری است كه یك اردوقوی پس از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱مورد نیاز بود، زمانی كه اسلامآباد در قبال طالبان یك تغییر موضع ۱۸۰درجهای داد. ریشههای این تغییر رویكرد در حوادث چند ماه گذشته نهفته و تحولات صورت گرفته از نوامبر گذشته تاكنون برای بهصدا درآوردن زنگ خطر برای رهبری نظامی پاكستان كافی بوده است.
ب) ناكامی در بازسازی مناطق شمالی: همانطور كه در بخش قبلی اشاره شد ایالات متحده، پاكستان و افغانستان برای پاكسازی مناطق مرزی توافقی سهجانبه امضا كرد اما بعد از سه ماه حضور نیروهای آمریكایی در منطقه نتیجهای حاصل نشد. ناكامی در اجرای طرحهای اصلاح و بازسازی اقتصادی مناطق شمالی از سوی پاكستان از یكسو و ناتوانی اردو در سركوب ناآرامیهای اخیر در وزیرستان و ایالت سرحد، از جمله مواردی بوده كه آمریكاییها را متقاعد كرده تا از طریق بومیسازی امنیتی، دغدغههای خود را در مرز پاكستان كاهش دهد.
ج) موقعیت طرح قبایل اقتصادی و جغرافیایی: مناطق شمالی پاكستان یكی از سختترین و صعبالعبورترین مناطق جهان محسوب میشود. مرزهای كشور پاكستان و افغانستان به طول ۱۲۰۰كیلومتر در اختیار قبایل دو كشور پاكستان و افغانستان است. مساله دیگر استقلال مالی از دولتهای مركزی است كه توانسته درآمد بی پایانی را برای آنها از طریق قاچاق بویژه قاچاق سلاح و مواد مخدر نصیب آنها كند. پیوند میان قبایل دو كشور نیز در واقع محور اساسی در ارزیابی مناطق قبایلی پاكستان و افغانستان است. در سوات و. . . پاكستان همان شبه نظامی عملیات علیه اردو انجام می دهد كه در ایالت هم مرز آن در افغانستان. آمریكا هماكنون به این باور رسیده كه مركز ثقل تامینكننده همه جریانهای افراطی افغانستان و پاكستان دراین منطقه مرزی قرار دارد، بنابراین با مشاهده ناتوانی و عملكرد ضعیف اردو پاكستان تلاش میكند خود بطور مستیقم در این مناطق حضور بیابد و مبادرت به آموزش نیروی نظامی با هدف بومیسازی امنیت بپردازد.
تحلیلگران غربی تاكید كردهاند كه پایتخت طالبان و القاعده از كابل به این مناطق قبیلهای منتقل شده و پدیده طالبان محلی یا طالبانیسم در پاكستان در مناطق قبایلی وزیرستان شمالی و جنوبی چنان شدت گرفته است كه تندرویهای آنها جای القاعده را میگیرند. روزنامه نیویارك تایمز نوشته است كه آمریكا از الگوی عراق در این رابطه استفاده میكند، اما سوال اساسی برای بسیاری از ناظران مسایل پاكستان این است كه آیا آمریكا در بومیسازی امنیتی عراق موفق بوده كه حالا تلاش میكند در مناطق قبایلی پاكستان از این الگو بهرهبرداری كند؟ پاسخ بطور قطع منفی است.
آمریكایی هنوز گرفتار مسایل اساسی خود در افغانستان و عراق هستند و تاكنون نه تنها امنیتسازی نكردهاند بلكه با حضور خود ناامنی بیشتری را در این دو كشور ایجاد كردهاند. طرحی كه آمریكاییها برای این قبایل در نظر گرفتهاند، طرحی از پیش شكست خورده است، چرا كه قبایل پاكستان و افغانستان مرزی را برای خود قایل نیستند كه بتوان آنها را محدود و زمینگیر كرد، ضمن آنكه آمریكاییها نمی توانند از مرزهای مذهبی، عقیدتی و سنتهای چندین ساله قبایل با انجام یك طرح عبور كنند.
با استفاده از منابع خبری.
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat