دو شنبه، ۷ مارچ ۲۰۱۶
میر عبدالواحد سادات
سر کشید بیدل امروز از بنای اعتبار
آنقدر پستی که نتوان از دنائت عار کرد
این اعتراف چه عواقب دارد؟
از آغاز تجاوز جنگ اعلام نا شده یی پاکستان حدود چهار دهه می گذرد، درین چهل سال در برابر تمام حقایق آفتابی، پاکستان با پر رویی انکار و تلاش نموده تا دامن پر خون خود را کتمان نماید.
در اوج جنگ سرد، پاکستان با اجرای نقش «تاریخی» بمثابه «تخته خیز» بحیث شریک استراتیژیک غرب مورد تفقد آنان قرار داشت و در پسا جنگ سرد که تجاوز مستقیم پاکستان شروع میگردد، این امریکا و متحدان آن بودند که با چشم پوشی از عواقب آن تجاوز، روزگار سیاه و دهشتناک را بر مردم افغانستان تحمیل نمودند و فقط فرو ریختن برج و بازوی مراکز قدرت اقتصادی در نیویارک باعث گردید تا «مدافعان حقوق بشر» به کشور ما لشکر کشی نمایند.
متاسفانه «منافع کلان» و بازیهای جیوستراتیژیک و سیاستهای کجدار و مریز انگلیس و امریکا درین یک دهه و نیم زمینه ساز تداوم جنگ اعلام نا شده پاکستان گردید. علی الرغم فاکت ها و حقایق انکار نا پذیر، دولتمداران پاکستان کماکان به انکارشان دوام داده اند، اما کشته شدن اوسامه بن لادن در حومه اسلام آباد و . . . و مرگ ملا محمدعمر و . . . طشت رسوایی تجاوز پاکستان را از بام انداخت و بر این ثبوت تاریخی صحه گذاشت که: پاکستان نه تنها حامی تروریسم، بلکه مرکز آن و لانه شرارت پیشه گان جهان میباشد.
متاسفانه درین مدت دولت ضعیف و طراز جهادی ــ طالبی که نتوانست حاکمیت ملی را تمثیل و از منافع مـــلی دفاع نماید در تمام این مدت آب به آسیاب پاکستان ریخته و حتی رییس جمهور کرزی با «وطن دوم خواندن آنکشور، اعلام کرد که در جنگ با پاکستان در پهلوی آن ایستاده میشود».
اکنون که دور جدید «بازیهای بزرگ» و کشمکش های جیو ستراتیژیک بین المللی و منطقوی، مقدرات تاریخی افغانستان را رقم میزند و سریال «صلح» وارد اشکال جدید گردیده است، سرتاج عزیز بلند پایه ترین مقام در ارکان سیاست خارجی پاکستان لب به اعتراف گشوده و دیروز در واشنگتن اظهار داشت که:
«. . . در گذشته پاکستان نفوذی زیاد بر طالبان نداشت، مانند زمانیکه آنها بت بودا را شکستند و یا هم مواقع دیگری، ولی حالا ما تا حدی بالای آنها نفوذ داریم، رهبری آنها همراه با خانواده های شان در پاکستان هستند و آنها از خدمات بهداشتی ما استفاده مینمایند . . . » و تهدید نمود که: «. . . اگر قبول نکنند حد اقل از پاکستان اخراج خواهند شد»، او در محضر «حامیان امریکایی» با چرب زبانی و به خاطرسرد سازی اذهان اقرار کرد: «چون به دلیل حضور آنها در پاکستان، همه جهان ما را ملامت میکند». این روباه پیر و کارکشته که شناخت دقیق از پارتنران ضعیف افغان خود دارد، ماهرانه توپ را در گول افغانستان می اندازد که: «امیدوارم حکومت افغانستان یک نقش فعال را برای موفقیت این مذاکرات بازی کند».
البته دستگاه نا کارای دیپلوماسی افغانستان در رابطه هیچ حرفی ندارد و کسی نیست تا از حق افغانستان دفاع نماید و موضوع را به مراجع ذیربط جهانی ارجاع و دادخواهی نماید.
در حالیکه پاکستان بی آزرم چنین عمل می نماید، با هزار افسوس باید بپذیریم که افغانستان ضعیف است و علت آن خود ما هستیم که در آتش افتراق، چهار دهه است که می سوزیم و کماکان بعد از چهل سال جنگ و تیره روزی منافع حزبی، تنظیمی، قومی، سمتی و مذهبی ما بر منافع ملی و مصالح کشور، برتری دارد و از منافع ملی خود تعریف و شناخت نداریم. در موجودیت دولت ضعیف و درگیر بحران و در حالیکه رییس «شورای صلح» ما در همین یکی دو روز گفت: «ما باید ممنون پاکستان باشیم»، وظیفه تمام احاد ملت و بخصوص منوران متعهد بوطن و مردم است تا با برجسته ساختن منافع و مصالح کشور صدایی اعتراض را رساتر و متحدانه بلند نمایند و از افغانستان تجزیه نا پذیر، صلح عملی و با حفظ ارزشهای انسانی و حق کشور بخاطر گذار به شاهراه بازسازی و ترقی در برابر دشمنان تاریخی آن دفاع نماییم.
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي
نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)