پنجشنبه، ۲۰ اگست ۲۰۰۹

 

پرستوگک

 

اتاق سرد و تاریک

دلم خالی شد چو لانهء پرستو

مثل لحظه های مرگ

دل تنگ بودم

پرستو های بی اختیار در پرواز

و خانه شان سرد ز مهر

پرستوگک سر بلند کرد تا داد زند

صید تیر گشت بر زمین خورد

با قطره های خون ز منقارش

زمین رنگـین شد

دست صیاد با خونش حنـا

پرستو گک تا آمدن مادرش

چشمانش را بسـت

با نـفرین از صیاد

با نوحه جان داد

صیاد به خود بالید مغرور روان شد

مادر برگشت بال زد تپید بلند شد بر زمین خورد

ناله کرد داد زد. با نوحهء دلخراش

به زمین و خاک بوسه زد

گفت: ای صیاد ظالم

با تیر جفا بچه ات خاک شود

تا دانی سوز و درد مرا

 

صالحه (رشیدی)

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org