سید داوود مصباح
۲۷ نوامبر ۲۰۱۵ ع
رفقا!
مبارزه و تلاش شخصیت های آگاه و جمعیت های مترقی و روشنفکران مردم گرا از تاریخ پیروزی آخرین جنگ استقلال با قوای انگلیس آرام آرام پا می گرفت. جنبش مشروطیت در پیرامون حکومت امان الله شاه مشوق برنامه های مترقی شاه و دربار بود و محمود طرزی نیز به طرز خود با جنبش مشروطیت سر می جنباند. گرچه در برابر خواست و برنامه های بدنه ای چپ جنبش به پیش آهنگی عبدالرحمن لودین عمل کرد شاه و در بار کافی نبود، ولی گامی به پیش محسوب می شد. آخرین تیر خلاص جنبش مشروطیت همان مرمی های بود که در پای دیوار داخل ارگ شاهی به دستور نادرخان به سینه ای پر شور عبدالرحمن لودین شلیک شد. در زمان حاکمیت استبدادی خاندان آل یحیی نیز از مبارزین راه دموکراسی، جمعیت ها و محافل مترقی و روشنفکری کار نامه های جالب و با ارزشی به تاریخ جنبش های مترقی میهن بجا مانده است. اولین حزب در افغانستان در سال ۱۳۲۶خ بنام «ویش زلمیان (جوانان بیدار) در کابل تاسیس گردید که مرام دموکراسی خواهی داشت که ارگان نشریاتی آن «جریده انگار» بود. گرچه آن حزب مرام و اهداف طبقه بندی شده با جهانبینی علمی نداشت، اما مقالات و نوشته های جهت دهنده از غلام محمد غبار و نور محمد تره کی و عده ای از روشنفکران آزاد اندیش روشنگر اذهان جوانان وطن می شد. در آن گیر و دار مبارزات ضد استبداد صدها انسان قربانی دادند و در راه وطن جان دادند هر کدام از رخ دادها و جان نثاری آزادی خواهان افسانه های تاریخی، قصه های ساده نیست هر کدام دارای ارزش است و هر کدام استوره ای است که در تاریخ مبارزات آزادی خواهان انباشته از تجارب گرانبهاست. جوانان، آزاده مردان میهن به مبارزات شان به اشکال مختلف ادامه دادند که قبل از تأسیس جمعیت دموکراتیک خلق (ح.د.خ.ا.) محافل و دید و بازدید ها ادامه داشت. سرانجام حلقات و محافل و شخصیت های مبارز با هم نزدیک شدند که زمینه ساز تشکل بزرگ شدند و در ۱۱ جدی ۱۳۴۳خ در منزل نور محمد تره کی فقید در کارته چهار کابل کنگره ای حزب دموکراتیک خلق افغانستان دایر گردید. به تناسب شرایط، جو فرهنگی و سلیقه ها با قهر و آشتی های فراوان درون حزبی باز هم ۱۴ سال به مبارزات پرشتاب خود در بین توده ها و روستاها و ولایات رفت و از هر کوی و برزن وطن زمزمه مبارزه ای طبقاتی بلند شد و این بار توده های زحمتکش میهن به گوش دل فریاد رهایی طبقاتی را را شنیدند از این سبب شاه و در بار محافل حاکمه و حواریون آن نتوانستند که این جنبش را سرکوب کنند. در پارلمان صدای پرطنین ببرک کارمل فقید لرزه بر اندام دولت می افگند و تظاهرات پیهم اعضای حزب و زحمتکشان در شهر و ولایات با شعار طبقاتی و سخنرانی های پرشور فعالین و رهبران حزب شور و هیجان ایجاد می کرد و بر اذهان ستم دیده ای مردم میهن دانه های امید میکاشت. بیشترین انگیزه به اذهان مردم «رهایی از ستم طبقاتی» بود، شعار نان، لباس و مسکن در کنار رهایی از ستم شاهی سخت شکوهمند بود. رفقا و مبارزین راه رهایی توجه و عنایت می فرمایند که هر مبارزه و حرکت اجتماعی و سیاسی باید «انگیزه داشته باشد. ملاحظه شد که ترور «میر اکبر خیبر» باعث وحدت حزب دموکراتیک خلق افغانستان شد. ثمر وحدت باعث خشم دولت و پیروزی انقلاب ثور گردید. حزب دموکراتیک خلق افغانستان با ۱۴ سال مبارزه و ۱۴ سال حکومت ملی دموکراتیک، تجارب بیش از ۲۸ سال و تجارب آزادی خواهان در جنبش مشروطیت و گروه ها و حلقات و جمعیت های مبارز میهن به این نتیجه می رسیم که رفقا از تجارب بسیار غنامند گدشته برخوردار اند و همچنان ما در جهان تنها نیستیم. از پیروزی انقلاب اکتوبر اتحاد شوروی تا انقلاب های آزادیبخش و رهایی بخش و انقلاب های ملی دموکراتیک و سوسیالیستی در سده ای بیستم تجارب کافی داریم و اکنون احزاب برادر فعال هستند و جنبش های مترقی و مردمی در زیر پوست شهرها و کشور های جهان ادامه دارد که تجارب آنان در اختیار همه بشریت ترقی خواه و رهایی بخش قرار دارد، پس چرا ما در خم یک کوچه سرگردان و متفرق هستیم؟ و چند رهزن نادان مزدور ما را زمین گیر کرده اند و میهن در چنگ اختاپوس جهانی قرار گرفته. مردم در روستاهای میهن دست به مبارزه و مقاومت می زنند، ما نیستیم. در شوراهای ولایتی صدای اعتراض بلند می شود، ما نیستیم. دهقانان دست به تظاهرات می زنند، مانیستیم. مردم کشته شدگان شان را به شانه گرفته از غزنی به کابل می رسد، باز هم ما نیستیم. مردم شهیدان به دوش دست به تظاهرات می زنند و سد محافظین ارگ را شکستانده به لانه ای کرگس های لاشخور می رسد که فقط کافی بود فعالین با همدستی نهاد های مردمی مجلس موسسان تشکیل می دادند و لاشخوران را از دولت پاک می کردند. احزاب و فعالین سیاسی باید در صحنه حضور داشته باشد ورنه مبارزه رنگ و معنی پیدا نمی کند. مشکل کار این است که رفقای چند در خارج از کشور نشسته برای معنی دادن به رنگ و بوی سلیقه ای سیاسی شان در کابل یک یک نمایندگی باز کرده و نام حزب دموکراتیک خلق را هم یدک می کشانند و بس. آن نمایندگی ها حتی یک گزارش هم بیرون نمی دهند. تجارب ملی و جهانی مبارزات رهایی بخش در این مدت طولانی یکنیم قرن بخوبی نشان می دهد که هر اندازه اتحاد و توحید تشکیلاتی در احزاب همسو بوجود آید به همان اندازه عمل کرد و قدرت آن بیشتر می شود. از همین سبب است که تمام صفوف حزب دموکراتیک خلق افغانستان خواهان وحدت کامل هستند. اما کیش شخصیت و منش فردی مانع اساسی کار توحید است. اگر حزب دموکراتیک خلق افغانستان به وحدت تشکیلاتی دست یابد و کنگره حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان تشکیل شود و رهبری جمعی جای منش فردی را بگیرد در آن صورت به قدرت واقعی و الترناتیوی حاکمیت ملی تبدیل می شود و در احزاب برادر جایگاه خود را احراز می کند. مشکل دیگر که تا حدودی مانع رشد و تکامل جریانهای فکری می شود، به ویژه در داخل کشور از لحاظ متودولوژی ما همچنان به عقب برگردانیده شده ایم. در داخل کشور متود آموزشی از جهانبینی علمی که برای پیشبرد اهداف انقلابی طبقه ای کارگر الزامی است وجود ندارد و رفقا در این زمینه توجه نمی کنند و این موضوع برای نسل جوان حزب زیان بار است. کاملا الزامی است که رفقا آموزشهای بنیادی مارکسیسم- لننیسم را دوباره از «الفبا» آغاز کرد. بدون آموزش انقلابی عمل کرد انقلابی ممکن نیست.
موضوع دیگری که قابل یاد آوری است، مسئله رهبری است که به این موضوع توجه ویژه داشت . چرا احزاب طراز نوین طبقه ی کارگر در تشکیلات خود هیئت اجرائیه و بیروی سیاسی دارد؟ این از آن جهت است که رهبری جمعی را مسجل کند و منش فردی را در کنترول اراده ای جمعی داشته باشد. اما تجارب گذشته در احزاب برادر نشان داد که گرایش ها و منش فردی چه زیانهای جبران ناپذیری به روند تکاملی انقلاب و جنبش های کارگری زدند. اکنون در افغانستان و هم در ایران تعداد سازمانهای چپ مارکسیستی فراوان است و طبقه ای کارگر خود را در بین این همه سازمان های همسو گم کرده اند و هم کیش شخصیت مانع توحید آنان می گردد. فکر نمی کنید که بین لیدر رهبر – پیشوا – قاعد – امام – سلطان – شاه – امیر – سردار به اصطلاح ما افغانها زعیم چه تفاوت است؟! واقعا برای سازمانهای چپ کمونیستی سخت شرم آور و ننگین است. لنین چگونه رهبری می کرد؟! در کنگره دوم حزب تنها یک مورد را مثال می آوریم: بین لنین و مارتف روی طرح و تصویب عضویت در حزب مشاجره و بحثی راه افتاد. فرمول لنین: « کسی می تواند عضو حزب باشد که برنامه حزب را قبول داشته، کمک مالی به حزب می کند و در یکی از سازمانهای حزبی فعالیت دارد. فورمول «مارتف»: «فقط قبول برنامه و کمک مالی» در نتیجه فرمول «لنین» پیروز و به تصویب رسید. رهبری «لنینی» چنین است. نه این که یک رهبر در حزب باشد و همه منفعل رهبر. در سازمانهای ایجاد شده از شاخه های حزب دموکراتیک خلق افغانستان همین موضوع کسب رهبری و حفظ آن باعث عدم توحید و انسجام حزب می شود.
موضوع دیگر اتوریته حزبی و سیاسی است. جزب الترناتیوی حاکمیت و کسب قدرت سیاسی است و اعضای آن موظف به حفظ اتوریته سیاسی باشد. در یکی از جلسات شورای انقلابی رفیق ببرک کارمل بالای یکی از معاونین شورای انقلابی صدا کرد که رفیق . . . . . . . . . . تو اتوریته شورای انقلابی را حفظ نمی کنی و در سرپل باغ عمومی در آن کتاب فروشی های روی کتاره پشتنی تجارتی بانک چه می کنی؟.
موضوع دیگر که خیلی مهم است تعیین شعار اساسی حزب مطابق شرایط حال است نه ماضی. چنان شعاری که «انگیزه» داشته باشد و مردم آن را با گوشت و پوست خود احساس کند و بطور دقیق انتخاب شده با شد. در عصر استبداد شاه و دربار، خلق های میهن به رهایی از استبداد و تساوی حقوق به طور خلاصه به دموکراسی نیاز داشتند و شعار ملی دموکراتیک می چسپید. اما اکنون مردم در اسارت اختاپوس جهانی قرار دارد و مردم نان و مسکن و کار ندارند و امنیت وجود ندارد. مردم از یک مرحله رسیدن به ملت شدن اکنون عقب بر گردانیده شده به اقوام و قبایل و تبار. در رأس قدرت و حاکمیت افراد وابسته و مزدور و همکار مافیای مواد مخدر قرار داده شده، پس از منظر منطق راسیونال دیالیکتیکی چه شعاری قابلیت ایجاد انگیزه را دارد؟ دموکراسی یا رهایی بخش؟! کدام یکی؟ آیا برای اصلاح حاکمیت موجود کار کرد یا بر اندازی؟! بدون تر دید براندازی. پس برای بر اندازی جمع و افشائ جنایات پیدا و پنهان این مزدوران حلقه بگوش الزامی است، نه مقالات انتقادی. باید اسناد جنایات باند های حاکم را جمع آوری و در آرشیف حزب ذخیره کرد. باید آرشیف حزب ذخیره اسناد داشته باشد. در گذشته چه اندازه وسایل وسایط صنعتی و چقدر وسایل و وسایط نظامی داشتیم، دارایی های منقول و غیر منقول ملی چه بود؟ اثار باستانی و میراث های فرهنگی چه شد؟ و اکنون هلیکوپتر های چهل تنی بدون خلبان / پیلوت همواره در کوه و برزن وطن در پرواز است محموله آنها چیست که به خلیج فارس روی ناو امریکایی تخلیه می شود؟ این را که باید افشا کند؟ دهقان، کارگر؟ یا حزب طراز نوین طبقه کارگر؟. بلی عزیزان حزب هم در آینده ای نه چندان دور به توده های میلیونی میهن پاسخگو خواهند بود. چرا که حزب مغز متفکر و اندیشه پرداز خلق های میهن به خاک و خون نشسته ای ماست. در آینده حزب دموکراتیک خلق افغانستان به اسناد طبقه بندی شده نیاز دارد و رفقا اسناد موثق را در اختیار حزب قرار دهند و این یکی از وظایف روتین ما باید باشد. حزب دموکراتیک خلق افغانستان یاد گار پر شور آزادگان میهن است. حزب جان باختگان راه رهایی زحمتکشان کشور بود و هست. رفقای ما هر یک سمبول شرافت، پاکی، صداقت و فداکاری در راه توده های میلیونی میهن بودند و هستند. رفقا بیایید برای رهایی خلق ها با هم در یک صف واحد در یک تشکل واحد به رهایی میهن و خلق های میهن بپردازیم و به فراخوان های «اصالت» در این رابطه لبیک گوییم.
به پیش به سوی حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان!
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat