رفقا و دوستان عزیز،
از تاسیس ح.د.خ.ا.، حزب سپاهیان وطنپرست افغان، حزب کشاف راههای مهیب و خوفناک جامعه فیودالی- قبیله ای که رهبر بزرگ زحمتکشان افغانستان، زنده یاد رفیق ببرک کارمل آنرا بنیان گذاشته و نخستین کنگرۀ آن بتاریخ یازدهم جدی سال ۱۳۴۳ مطابق به اول جنوری ۱۹۶۵ دایر گردید، ۵۲ سال میگذرد.
در کنگرهء مؤسس حزب، زنده یاد ببرک کارمل بیانیه ای دربارۀ اوضاع موجود افغانستان و جهان ایراد نمود. در بیانیه، تحلیلی از تاریخچه مبارزات نیروهای آزادیخواه تحول طلب در کشور، تأثیرات جنبشهای آزدایبخش ملی بر اوضاع افغانستان، مبارزه حلقات سیاسی در داخل و نقش آنها در بیداری و ارتقای آگاهی طبقاتی زحمتکشان کشور و تغییر تناسب نیروها در عرصه جهانی بسود صلح و آزادی، صحبت بعمل آمد و پیشنهاد کاندیدای شادروان نورمحمد تره کی به حیث منشی عمومی حزب صورت گرفت که به توافق آرای تمام اعضای کنگره رسانیده و انتخاب شد و خودشان نیز در این کنگره به حیث منشی حزب در مقام دوم انتخاب گردید.
بر اساس فیصلهء کنگره اولین ارگان نشراتی حزب به نام "خلق" که ناشر اندیشه های دموکراتیک مردم افغانستان بود با نشر اولین برنامهء حزب به روشنگری در میان مردم و اقشار محروم از حقوق حقهء سیاسی شان می پرداخت. دومین ارگان نشراتی حزب که ادامهء منطقی نشرات جریدهء خلق بود به نام "پرچم" به پخش و اشاعهء افکار روشنفکران در راستای اندیشه های دموکراتیک مردم افغانستان به فعالیت آغاز نمود.
در تاریخ حزب ما جراید «خلق» و «پرچم» به حیث ارگان های مرکزی حزب نقش اساسی را در امر اشاعه اندیشه های مترقی ایفاء نموده اند. جریده خلق چون رهنما، اولین بار به پخش علنی اندیشه های پیشرو عصرما پرداخت. جریده پرچم در طول دوسال با نشرات در حدود صد شماره نقش بزرگی را در عرصه پرورش نسل بالنده و برومند انقلابیون اگاه وطن ما، پخش ایدیولوژی طبقه کارگر، کار سیاسی و سازمانی و ارتقای شعور طبقاتی و سیاسی اقشار ملی- دموکراتیک، وطنپرست و ترقی خواه کشور و افشای نظام استبدادی ارتجاعی طبقات حاکم فیودالی سلطنتی، بیروکراتیک و کمپرادوری و استعمار و امپریالیزم ایفاء نمود.
زنده نام ببرک کارمل در بیانیهء تاریخی اش به مناسبت گشایش اولین کنفرانس سراسری حزب به تاریخ ۲۳ حوت ۱۳۶۰ ضرورت تاریخی ایجاد حزب را چنین توضیح می نماید : "هنوز در آغاز قرن ما دموکرات های برجستهء افغان چون جلال آبادی، طرزی و دیگران به مثابهء طرفداران معتقد ترقی واقعی وطن، مردم را دعوت به وحدت ملی به نام آیندهء بهتر و تابناک می نمودند. جنگ سوم افغان و انگلیس وحدت وطن پرستانه را تقویت بخشید و باعث اعتلای نیرومند جنبش دموکراتیک گردید و همهء نیروهای مترقی کشور را فعال ساخت.
ادامه و رشد بعدی این جریانات را نهضت مشروطه خواهی اول، اصلاحات مترقی امیر امان الله، نهضت دوم مشروطه خواهی، نهضت دورهء هفتم شورای ملی و جنبش مردم افغانستان به خاطر اصلاحات دموکراتیک علیه سیاست مستبدانهء رژیم های ارتجاعی تشکیل میدهد. همهء اینها شاهد گویای موجودیت نیازمندی عظیم تاریخی مردم ما به ترقی واقعی و همه جانبه بود. در نتیجهء رشد نیرومند همین نیازمندی های جامعه حزب ما به وجود آمد."
ح.د.خ.ا. حزبی که وطنپرست ترین، انقلابی ترین فرزندان خلق بنیادش را نهادند، چنان راه طولانی و دشوار را در تاریخ پیموده است که همانند آنرا هیچ گروه و یا حزب سیاسی در افغانستان و کشورهای مشابه نشان داده نمیتواند. این راه راه عظیم پیکارها و آزمونهای تاریخی زحمتکشان و ستمکشان افغانستان در برابر ستمگران و استثمارگران بوده است.
رفقای عزیز،
قابل یادآوریست که ح.د.خ.ا. فعالیت خودرا در نهضت ملی و دموکراتیک افغانستان در حدود دوسال قبل از کنگرۀ اول (کنگره مؤسس) از چند حوزۀ کوچک درسخانه های مخفی مکتب ایدیولوژی طبقۀ کارگر آغاز نموده بود، که در کوتاه ترین زمان بیک حزب رهبری کنندۀ یک دولت انقلابی (دولت ج.د.ا.) تبدیل گشت.
رفقای گرامی،
رهبر بزرگ مان زنده یاد رفیق ببرک کارمل در بیانیۀ خویش به مناسبت بیستمین سالگرد ح.د.خ.ا. چنین فرمودند:
«بیست سال قبل در حالت نیمه اختفا، در نیمه شب از پشت تربیون سادۀ پوشیده با پارچۀ سرخ، در نخستین کنگرۀ حزب ما، حزب قهرمانان و شهیدان ما، اعلام داشتم که رفقا! با بنیاد نهادن چنین حزب طبقۀ کارگر و تمام زحمتکشان افغانستان که امروز آنرا بنام ح.د.خ.ا. نامگذاری کردیم در افق آتشین شرق باد بانهای سرخ کشتی نجات بخش افغانستان نوین در طوفان جنبش های انقلابی رهایی بخش ملی و اجتماعی آسیا، افریقا و امریکای لاتین در یک جریان عظیم با سیستم جهانی سوسیالیزم و جنبش پرولتاریای کشورهای سرمایه داری نمایان گشت.»
ظهور ح.د.خ.ا. در صحنۀ سیاسی افغانستان بدان معنی بود که مبارزۀ نیروهای مترقی و وطن پرست کشور به خاطر نیل به آرمان های ملی و دموکراتیک، بخاطر تحکیم استقلال، دموکراسی و آزادی ملی و اجتماعی، بخاطر ترقی اجتماعی و اقتصادی و به خاطر آیندۀ بهتر، به مبارزه انقلابی، فعال و هدفمند مبدل گردیده و در وجود ح.د.خ.ا. رهبری واقعی سیاسی را در کشور کسب کرده بود. ح.د.خ.ا. در راه درست و راستین انقلابی که منتج به پیروزی میگردید، گام نهاد.
با پیروزی رسیدن انقلاب ثور ح.د.خ.ا. در عمل سعی مینمود تا زنده گی خلق مارا بهبود بخشد و حرکت آنرا بسوی آیندۀ تابناک و ایجاد جامعه عادلانه نوین رهبری نماید.
تاسیس ح.د.خ.ا. نتیجه قانونمند تکامل اجتماعی- سیاسی جامعۀ افغانی میباشد. در جریان مبارزۀ طولانی و قهرمانانۀ خلق افغانستان علیه استعمار و امپریالیزم بخاطر آزادی، استقلال و حاکمیت ملی کشور، جد و جهد مبارزان آزادی خواه در جهت رفع عقب ماند گی کشور و سوق دادن آن در راه ترقی همه جانبه رشد و تحکیم یافت.
تحولات جهانی تاریخی با به پیروزی رسیدن انقلاب سوسیالیستی اکتوبر در روسیه، به این امر کمک رسانید و شرایط مساعدی را برای مبارزۀ نیروهای واقعی انقلابی در کشور های عقب مانده و تحت ستم بوجود آورده و آنان را به پیروزی امیدوار و مطمئن ساخت. توفان مبارزه نیروهای ملی و دموکراتیک آسیا را به جنبش در آورده، لحظۀ فرا رسید که خلق های افغانستان به اوج جنبش آزادی بخش ملی رسیده و استقلال سیاسی افغانستان اعلام گردید.
بعد از استقلال کشور، دهها سال طول کشید که مبارزه طولانی و سرسختانه انقلابیون افغانستان زمینه مساعدی را بوجود آورد. در حدود ۶۰ سال قبل در افغانستان محافل سیاسی ملی و دموکراتیک، وطنپرست و ترقی خواه در میان روشن فکران و محصلان پا به عرصه وجود گذاشتند که خواستهای مبنی بر رفورمهای اساسی اقتصادی و اجتماعی، تامین حقوق و آزادی های دموکراتیک و اصول جکومت مشروطه و قانونیت، برابری و عدالت احتماعی و مقابله با سیاست خودمنشانۀ اعیان و اشراف فیودالی، استبداد سلطنتی و انحصارات خارجی و تعقیب سیاست بیطرفی فعال و دوستی با اتحادشوروی وقت و ضدیت با سیاست نو استعماری انگلیس و امریکا را به پیش کشیدند. مرحله به مرحله جنبش دموکراتیک پدید آمد. در میان رهبران و شرکت کننده گان این جنبش جوانان پُرشور انقلابی پیدا شدند که از جهانبینی علمی الهام میگیرفتند و با آن آشنایی نسبی داشته و به صورت کلی درک مینمودند که چرخش افغانستان از حالت ارتجاعی و عقب ماند گی بسوی ترقی و پیشرفت تنها از طریق جنبش انقلابی امکان پذیر است.
در جو نهضت انقلابی ایجاد شده، گرایش و تلاش محافل پراگندۀ مترقی بسوی وحدت آرمانی- ایدیولوژیکی، سیاسی و سازمانی مبارزۀ مشترک بخاطر تامین آزادی، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعی و تاسیس حزب واحد واقعی انقلابی گسترش می یافت.
این آرمان و مبازه بشکل محفلی و مخفی سالها طول کشید تا سرانجام بنابر شرایط بالنسبه مساعد در سال ۱۳۴۳ تحقق پذیرفت.
تلاش و مبارزۀ محافل مترقی و چپ بسوی وحدت در اولین کنگرۀ ح.د.خ.ا. تحقق یافت. کنگره به مساله اساسی تاریخ و زند گی پاسخ ارائه نمود. این کنگره ح.د.خ.ا. را تاسیس کرد.
در کنگره موسس اصول کلی مرامی و سازمانی تصویب گردید و کمیته مرکزی حزب (هفت تن عضو اصلی و ۴ عضو علی البدل) انتخاب شد. پلینوم اول کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. بدون انتخاب بیروی سیاسی تنها ۲ تن را به حیث منشی انتخاب کرد. نورمحمد تره کی بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی و ببرک کارمل بحیث منشی کمیته مرکزی انتخاب شد که بعد از ۶ جدی ۱۳۵۸ بحیث منشی عمومی کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. نیز حزب پُرافتخار مارا بطور اصولی و خردمندانه رهبری میکرد.
ح.د.خ.ا. از همان هنگام تاسیس، خودرا بمثابه حزب اندیشه و عمل انقلابی متبارز ساخت. ح.د.خ.ا. در آنزمان ضرورت و ناگزیری استقرار حاکمیت خلق را متکی بر اتحاد کارگران دهقانان کلیه زحمتکشان، همه نیروهای ملی و وطنپرست بشمول بورژوازی ملی وطنپرست پیشبینی نمود که جبهه ملی پدروطن مظهر این اتحاد را تشکیل میداد. حزب در تحت زعامت رهبر زحمتکشان افغانستان زنده یاد رفیق ببرک کارمل برنامه دگرگونی های وسیع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به طور کل فورمولبندی نموده و توانست تاکتیک تلفیق اشکال و شیوه های مبارزه علنی و غیرعلنی قانونی، پارلمانی و غیرپارلمانی، مسالمت آمیز و غیرمسالمت آمیز فعالیت را عملی نماید.
حزب موفقیت های بیشتری بدست می آورد اگر انشعابات در صفوف آن جا نمیداشت. این انشعابات کارایی فعالیت حزب را ضعیف ساخته، فضای درونی حزبی را متشنج نموده، اعتماد متقابل میان اعضای حزب و توانایی عمل مشترک آنان را تخریب کرد.
عقب ماند گی عمومی مناسبات اجتماعی، اقتصادی در کشور، عدم رشد آگاهی سیاسی و طبقاتی، سطح پایین آموزش تیوری انقلابی اکثریت اعضای حزب توام با کمبود آگاهی از تجارب احزاب و جنبش های ملی و مترقی، کارگری و دموکراتیک و برخورد خلاق با آن در شرایط مشخص جامعه ما، ضعف شناخت کامل و درست جامعه افغانی خصوصیات و سطح رشد شعور طبقاتی و سیاسی طبقاتی و ملی کشور و عدم درک درست از تاکتیک و استراتیژی طبقه کارگر در مراحل رشد و تکامل پروسه انقلاب و انترناسیونالیزم پرولتری باعث ظهور گرایش های انحرافی، قومی، قبیلوی، ملی، سمتی، ناسیونالیستی، گروهی، تمایلات اپورتونیستی راست و چپ، پسیمیزم، ماجراجویی کیش شخصیت پرستی، عدول از اصول مرامی، سازمانی و سیاسی و دیگر خصایل ناشی از عقب ماند گی جامعه و خصوصیات فیودالی و ماقبل فیودالی (قبیلوی) گردید. ضعف وحدت حزبی و انشعابات نه تنها توانایی حزب را تضعیف کرد بلکه موقتاً نهضت ملی و دموکراتیک را به کجروی کشانیده و موجودیت حزب را نیز مورد تهدید قرار داد. بخصوص در این زمینه نقش خاینانه و انشعابگرانه حفیظ الله امین و گروه وی که از ایالات متحده امریکا برای تفتین و وحدت شکنی و ایجاد انحرافات وارد شده بود، تحریک کننده بود.
معهذا اعضای حزب خلاقانه می توانستند اختلافات را براساس اصول مرکزیت دموکراتیک و با شیوه جمعی و انتقاد اصولی از خود، مبتکرانه حل کنند و از انشعابات جلوگیری نمایند. زیرا ح.د.خ.ا. ایدیولوژی واحد و مشترک برای همه، مرامنامه و اساسنامه مشترک داشت دشمن مشترک یعنی قدرت ارتجاع فیودالی، نظام سلطنتی و بیروکراتیک و امپریالیزم و هدف مشترک یعنی سرنگونی این نیروها و تامین ترقی و شکوفائی خلق و وطن از طریق به پیروزی رساندن انقلاب ملی و دموکراتیک برای نیل به هدف غایی یعنی ایجاد جامعه عادلانه نوین که در آن استثمار فرد از فرد محو گردد وجود داشت.
اما در حالت انشعاب نیز حزب تحت رهبری زنده یاد رفیق ببرک کارمل از طریق فرکسیون پارلمانی خود و چه خارج از پارلمان مبارزه قهرمانانه خودرا ادامه داد. از سال ۱۳۴۳ الی ۱۳۵۲ حزب بیشتر از دوهزار میتینگ و مظاهرات کارگران، زحمتکشان، روشنفکران، محصلان و شهریان را سازمان داده و رهبری نمود. فعالیت وسیع تبلیغاتی را در بین اهالی و کار مخفی را در اردو براه انداخت و زمینه های سقوط سلطنت را تدارک دید و در سقوط نظام سلطنتی نقش اساسی را ایفا کرد.
در ماه سرطان ۱۳۵۶ هردو جناح ح.د.خ.ا. دوباره وحدت نمود. وحدت، حزب را به مراتب نیرومند ساخت و نضج گیری عامل ذهنی تحول کیفی و بنیادی در جامعه را تسریع نمود. ناپایداری و عدم توانایی رژیم داود در زمینه حل مسایلی که در برابر کشور قرار داشت آشکار گردیده و زنگ خطر سقوط کشور به دامان ارتجاع سیاه دکتاتوری نظامی فردی و امپریالیزم بصدا درآمده بود. جنبش انقلابی افغانستان رهبر سیاسی دیگر نداشت. درست ح.د.خ.ا. یگانه وارث اراده تاریخی و مبارزات وطنپرستان واقعی افغانستان به خاطر خوشبختی خلق و ایجاد افغانستان مترقی و نوین بود که تنها تحت رهبری استوار، پیگیر و هدفمند آن، این مبارزه به پیروزی کامل رسیده میتوانست.
انقلاب ثور پاسخی بود به نارضایتی تاریخی و فزاینده در برابر سیاست خودمنشانه و ارتجاعی رژیم های ضدمردمی، از جانب وسیعترین نیروهای اجتماعی. انقلاب ثور اهداف عام دموکراتیک را در برابر خویش قرار داده بود: محو کلیه بقایای فیودالیزم و ماقبل آن، طرد نفوذ و دسایس امپریالیزم، پیشبرد اصلاحات دموکراتیک ارضی و آب و توزیع عادلانه زمین به دهقانان بی زمین و کم زمین، رشد اقتصاد ملی، ارتقای سطح زندگی مردم، رشد واقعی فرهنگ های ملی خلقهای افغانستان با ماهیت مترقی و نوین، دموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی و سیاسی، تعقیب سیاست خارجی صلحجویانه، همچنان انقلاب ثور خصوصیات ملی خلقهای افغانستان، احساسات مذهبی، رسوم و عنعنات ملیت ها و اقوام ساکن کشور را در نظر میگیرفت.
هدف انقلاب، حزب و حاکمیت انقلابی تحت رهبری خردمندانه زنده یاد رفیق ببرک کارمل حل مسایل حیاتی پیشرفت ملی به نفع همگان در عمل بود: امحای نابرابری واقعی ملی ایکه از گذشته به میراث مانده بود، ایجاد شرایط برای نزدیکی هرچه بیشتر اقوام، ملیت ها و قبایل بر اساس برادری و برابری حقوق آنان، ترقی و پیشرفت اقتصادی و معنوی و اشتراک همگانی در امر ساختمان افغانستان نوین، شگوفان، مترقی نیرومند و مستقل.
تحقق تدریجی این اهداف نجیبانه مجموع جوانب زندگی کشور مارا که طی مدت های طولانی از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یکی از عقب مانده ترین کشور ها در جهان بوده است از بنیاد تغییر داده و دگرگون میساخت.
حزب و حکومت ج.د.ا. با تشویق و حمایت از رشد اتحادیه های صنفی، کوپراتیف ها و سایر سازمان های وسیع اجتماعی برای نخستین بار در تاریخ کشور، امکانات عملی شرکت زحمتکشان را در اداره دولت و امور اجتماعی مساعد ساخته بود.
حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک رشد موزونی نداشته بود. مضاف بر بار سنگین مسایلی که از گذشته به میراث مانده بود، پروسه دموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی و برخورد نسبت به حل یک سلسله مسایل مهم اجتماعی- سیاسی از قبیل ملی و قومی، مذهبی و عنعنوی، اقتصادی و فرهنگی با اشتباهات، لغزش ها، انحرافات و وحدت شکنی های جدی همرا بود. در نتیجه، اکثر وظایفی را که ح.د.خ.ا. مدنظر داشت، اجرا ناشده باقی ماند و تحولات آغاز شده به سود خلق به کندی مواجه گردید. مسوولیت عمده این امر بدوش حفیظ الله امین و باند وی، این خاینین به حزب، خلق و وطن میباشد که دشمنان داخلی و خارجی حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک آنوقت از آن بنابر ماهیت خود سوء استفاده نمودند.
ح.د.خ.ا.، تحت رهبری مدبرانه ی زنده یاد رفیق ببرک کارمل، با دستان نیرومند خود، ذهنی گرایی، انحراف ماجراجویی شخصیت پرستی، شیوه ترور، تخلف از قانونیت دموکراتیک انقلابی را ریشه کن ساخت و تلاش در جهت فراجهیدن از مراحل ضروری انقلاب ملی- دموکراتیک را بطور قاطعانه طرد نمود. همزمان با آن ح.د.خ.ا. اندیشه خویشرا در مورد وحدت کلیه نیروهای دموکراتیک و وطن پرست کشورما در عمل پیاده کرد و سازمانده ایجاد جبهه ملی پدروطن در افغانستان گردید.
حزب، جهش از مراحل انقلاب و دوری از واقعیت را مجاز نمیدانست، اما در عین حال در نظر نداشت هیچ گونه عقب روی و توقف را در رابطه با دگرگونی های انقلابی افغانستان تحمل نماید. پروسه تحولات در نتیجه پاک شدن از اشتباهات ذهنی گرایانه و ناپختگی سیاسی تحرک جدید و نیرومندی کسب کرده بود و در راهیکه خلق آنرا انتخاب نموده بود، به پیشاهنگی و رهبری ح.د.خ.ا. به پیش میرفت.
انقلاب ثور از همان آوان پیروزی خود، در نتیجه مقاومت سرسختانه و فزاینده امپریالیزم بین المللی و متحدین آن، که مداخله گسترده و سازمان یافته مسلحانه را در امور وطن ما آغاز نهادند، با آزمون جدیی روبرو گردید. این نیروها، بنابر اهداف ناپاک خود افراد مطرود از جمله نمایندگان قشر فوقانی استثمارگران، مستبدین و مرتجعین را که انقلاب ثور آنهارا سرنگون ساخته بود، مورد استفاده قرار دادند.
حزب و حکومت تدابیر و اقدامات جدی ایرا در جهت رشد اقتصادی کشور رویدست گرفته بود. پروژه های جدید اعمار میگردید. تامینات برای اهالی سازمان داده میشد، موسسات صنعتی و ترانسپورتی در مقایسه با گذشته، با ثبات بیشتر فعالیت مینمودند.
زحمتکشان و توده های وسیع مردم برای نخستین بار در تاریخ افغانستان در زمان حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک تحت زعامت رهبر زحمتکشان کشور زنده یاد رفیق ببرک کارمل، امکانات عملی سهمگیری در حل امور دولتی و اجتماعی را بدست آورده بودند و کار عظیمی در زمینه انجام یافته بود. سیستم سازمان های وسیع اجتماعی که در جبهه ملی پدروطن متحد گردیده بودند، ایجاد شده بود. صفوف آن ها گسترش یافته نقش شان در جامعه و دولت دموکراتیک بطور بلا انحراف افزایش می یافت. حزب و حاکمیت انقلابی پیوسته سعی می ورزیدند تا حیات اجتماعی را دموکراتیزه ساخته، اداره را در قراء و قصبات و سایر مناطق مسکونی از طرف خود مردم انجام دهند. باشندگان اکثر قراء جرگه ها دایر نموده قریه داران را خود انتخاب مینمودند. حزب و دولت دموکراتیک ازین تجربه به صورت قاطع حمایت میکرد. تصویب «قانون ارگان های محلی قدرت دولتی و اداره ج.د.ا.» از جانب شورای انقلابی ج.د.ا.، که در راس آن زنده یاد رفیق ببرک کارمل قرار داشت، درست روی همین منظور صورت پذیرفته بود.
حاکمیت ج.د.ا. تحت رهبری زنده یاد رفیق ببرک کارمل در تاریخ وطن ما، نخستین حاکمیتی بود که می خواست برابری واقعی و عملی را در زمینه رشد مادی و معنوی کلیه قبایل، اقوام و ملیت های افغانستان تامین نماید.
حزب و دولت دموکراتیک، این سیاست را نه تنها در حرف، بلکه در عمل پیاده میکرد. حکومت ج.د.ا. پیوسته به همه ملیت ها، اقوام و قبایل مساعدت های مادی ممکنه را می رساند. به محلات بود و باش آنها قطارهای ترانسپورتی را با مواد خوراکه البسه و ادویه می فرستاد، نمایندگان ملیت ها، اقوام و قبایل در ترکیب ارگان های حزبی و دولتی و رهبری سازمان های اجتماعی شامل می گردیدند. خصوصیات و عنعنات تاریخی زنده گی آنها مورد احترام قرار میگرفت و بیشتر از هروقت دیگر رعایت میشد و زبان و فرهنگ آنان رشد می یافت.
حزب و دولت دموکراتیک تحت زعامت رهبر زحمتکشان افغانستان زنده یاد رفیق ببرک کارمل مساعی جدی به خرچ میدادند تا تماس های مثمر با اشخاص صاحب اعتبار و اعتماد و موسفیدان ملیت ها، اقوام و قبایل کشور رشد و توسعه یابد.
سیاست مبتنی بر احترام و رعایت احساسات و اعتقادات مذهبی مردم که از جانب حکومت ج.د.ا. به پیش برده میشد به صورت واضح و انکارناپذیر بیانگر این سعی و تلاش بود. هر فرد زحمتکش و هر مسلمان وطنپرست این را میداند که حزب و حاکمیت مردمی تحت رهبری زنده یاد رفیق ببرک کارمل نه در گفتار بلکه در عمل درین جهت گام میگذاشت تا رسوم، عنعنات و مناسک مذهبی، آنچنانکه لازم بود، حفظ، رعایت و اجراء گردد. تعداد مساجدی که الی سال ۱۳۶۳ ترمیم و اعمار گردیده بودند، بیشتر از مساجدی بودند که طی ۵۰ سال حکمروایی خاندان نادر- ظاهر و دورۀ دادو ساخته شده بود.
رهبر بزرگ مان زنده یاد ببرک کارمل همیشه به اعضای حزب توصیه مینمود که به مردم نزدیک باشید، در اعماق توده ها فعالیت کنید. همیشه و همه جا با توده ها باشید! حقیقت در بارۀ اهداف و سیاست حزب مارا به آنها توضیح نمایید! سعی ورزید تا زحمتکشان و همه وطنپرستان وطن ضرورت کمک به حزب و دولت را در امر افشاء و محو دشمنان انقلاب درک نمایند. افتخار به چنین رهبر و چنین آموزگار بزرگ!
رفقای گرامی وهمرزمان عزیز!
بیائید به پاس خون هزاران شهید به خاک خفته حزب ما، حزب دموکراتیک خلق افغانستان، از کج راهی و کج اندیشی به دور شده تحت یک درفش واحد به همه ثابت بسازیم که اختلافات و شکر رنجی ما در حدودی نیست که بر منافع وطن، بر رنج بیکران زحمتکشان، بر آه و ناله یتیمان و بیوه زنان، بر داد و ویلای گرسنگان غالب گردد و ما مردان سیاست، ترقی، نجات و خدمت به میهن و هم میهنان خویش هستیم و ما بزرگترین کادرهای سیاسی، نظامی و علمی را در صفوف رزمندۀ خویش داریم که میتوانند وطن را از فلاکت و سیه روزی نجات بدهند.