یکشنبه، ۳ اپریل ۲۰۱۱

مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد

 

آیا قتل داکتر نجیب الله یک قتل سیاسی بود؟

 

 محمد یعقوب هادی

 

در این روز ها نشر قسمتی از جنایات و بربریت "طالبان" در نخستین روز های حمله الیجاری آنان به کابل از طرف منابع نامعلوم در یک ویدیو کلیپ بی آواز چند دقیقهء به نشر رسید. محتوای ویدیو کلیپ در واقع بخاطر دست برد به ذخایر پشتوانه ای پولی و طلا های که بر علاوه ارزش پولی، از ارزش و اهمیت تاریخی برخوردار بود توجیه شده است. از آن جهت که قتل داکتر نجیب الله نیز به همین مسأله ارتباط داده شده، این ویدیو کلیپ توانست سوژه بحث های حضوری و مقاله ای مخالفین و موافقین آرمانی و سیاسی داکتر نجیب الله را به گونه های متفاوت فراهم آورد.

 در این میان کسانی در حالیکه نسبت ها را در قضاوت خود مطرح نکردند، درعین حال خواستند سلسلهء غلط های سیاسی شانرا در یک مقطع زمانی در سایه این واقعه خیره بسازند. به همین ترتیب به یقین عده ای برای پوشش دست بازی های خود شان نیز، این دست برد را بیشتر از دیگران الم خواهند کرد. شاید همان لوژیستیکی ماهر (آصف فروزان) و یا آن تجار پیشه هندوستان (گلخان اکبری) نیز یخن بالا اندازند که مانند شِیر سفید استند.

اگر ما نتوانیم موقف ها و موقعیت های ارکان دولتی و سیاسی را از بالا تا پائین درست تعریف کنیم، کانتینر نیشینان و قصر نیشینان را یک گونه توصیف کنیم و با یک چشم بیبینیم در واقع چشم حقیقت ما کور است و به مردم دروغ گفته ایم.

به این ترتیب عده ای کوشش دارند به اساس بهره برداری های گروه گک خودشان افتخار همگانی را در پای افراد جداگانه رکلام نمایند. کیش شخصیت بسازند و در پناه آن خود را جا بزنند. این عده گاهی نام مخالفین شانرا در جهت بر حق شمردن خودشان شاهد میآورند، و گاهی دیگر بر علیه این شاهدان دسیسه میکنند و آنان را به خیانت متهم میسازند.

از آنجا که راز گنجینه پشتوانه افغانستان در ادوار مختلف تاریخ حاکمیت های دولتی یک راز آشکار برای شخصیت های آگاهء کشور بوده، بدون شک که حتی لمیدن مار های آستین هم به آن گنجینه مقدور نبود. پلان دست بُرد به این گنجینه در این ویدیو کلیپ نامکمل خود نشان میدهد، که این دستبرد نا فرجام نمیتوانست از یک منبع معمولی تنظیم شده باشد.

 در عین حالی که این ویدیو کلیپ دهان آنانی که با طلسم حیله و نیرنگ جنایات "طالبان"، این قاچاقچیان مواد مخدر و داشته های تاریخی افغانستان را بنام ظهور ضد پاتک سالاری نشخوار میکردند با مشت حقیقت بست، "طالبان" را سالارِ پاتک سالاران نیزمعرفی کرد، از جهت دیگر قتل داکتر نجیب الله را هم از دایره یک قتل سیاسی بیرون کشید. علاوه به آن امکانات فلم گیری این حادثه حکایت از سلسلهء یک پلان وسیع دارد، که یک دلیل آن امکانات این فلم گیری از طریق تکنالوژی است که در دسترس مدیریت های بزرگ قرار دارد و جریان و واقعات آنوقت را در کنترول داشته و یا هم اینکه با آماده گیهای مکمل با فرصت های کافی این فلمبرداری مستقیم انجام شده و قسمت ایدت شده آن به این شکل کلیپ شده و به منظور خاص بیرون آمده است.

 مسأله دیگر که از تصور بالا بوجود میآید اینکه: چرا با ائتلاف وقت این ویدیو کلیپ بیرون آمد؟ حتی آنگاهی که دو پناهنده فراری دفتر اسکاب (رئیس دفتر و بادیگارد رئیس جمهوری که این دو نفر قبل از بیرون بردن رئیس جمهور فرار کرده بودند) گپ های ضد و نقیض گفتند ضرورت پخش این ویدیو دیده نشد.

 این در حالیست که از آنوقت تا اکنون تعرض به حریم سازمان ملل را، خودِ سازمان ملل بسیار جدی نگرفت، و اعضای قدرتمند آن سازمان بعد از دهسال بهانهء جنگ با پدیده تروریزم طالبی، آنان یعنی تروریزم طالبانی را به حیث جانب سیاسی به رسمیت میشناسد. با اینحال بر میگردیم به گویش آنانیکه داکتر نجیب الله را شعار خود ساخته اند، اما با قاتلین رئیس جمهور به اساس وجوهات بیمار همزبانی میکنند. این چیزی است که هر روز در امکانات جمع آمد های مختلف به مشاهده میرسد. مگر فرض نجیب الله شعاران همین است که از قاتلین او در برابر دیگران حمایت نمایند؟ آنان باید بر علیه این چپاولگران باشند و یا همرکاب این چپاولگران؟

 از آنجائیکه بار ها تجربه نموده ایم که خاموشی در بارهء آنانیکه منتظر فرصت های نفع خواهی فردی و گروهک تجرید شدهء خود استند و از مواضع پنهانی و بار ها بزدلانه بالای صادقترین شخصیت های مردم خواه و وطندوست حمله نموده اند مصلحت موفق نیست. لذا زمان آن رسیده است که میان آنان و این صادقین یک خط تفکیک ارایه شود.

آنان کسانی اند که امروز هم از کارائی و کارسازی مدل های خود به سرنوشت مکتوم و «نا مکشوف» مردم و مملکت به عنوان طرح سیاسی متداوم و دراز مدت سفسطه گوئی میکنند. همان شبیه طرحِ که امروز رئیس جمهور کرزی از آن برای بقای خود با جانب "طالبان" مصلحت پذیر میشود .

در بارهء این مصلحت و مفهوم مصالحه در یک بحث گذشته آورده بودم، مصالحه یعنی مصلحتی که خواست جانب مقابل در نظر گرفته شود. اگر امروز را با دیروز ارتباط بدهیم همان خواستی که دیروز به اصطلاح مجاهدین داشتند، حالا میگذریم از اینکه خوست، گردیز، بامیان وتخار . . . به اساس پذیرش همان خواست برای به اصطلاح مجاهدین وقت رها شد و سرنوشت مردم به عنوان گنجشک پناه بته با آتش زدنِ بته تعین گردید. لیکن بیشتر از آن در محتوای سیاست مصالحه دیروز حتی در سطوح حزب این خواست جوانب مصالحه مدنظر گرفته شد.

 حکم غیر حزبی شدن مقامات قضائی تا این مقامات باید حزب را ترک کنند اولین گام در خصوص انحلال حزب بود که از طرف رهبری آنوقت صادر شد. این در حالی است که عدهء فریبکارانه نسبت به دیگران اتهام نامه انحلال صادر میکنند، در حالیکه همین موضوع تحمیل ترک کردن حزب برای مقامات قضائی بنیاد پراگنده گی و بی اعتمادی را به شدت دامن زد.

بر میگردم به عنوان بحث که آیا قتل داکتر نجیب الله سیاسی بود؟ اینک ویدیو کلیپ منتشره مستند ساخت که داکتر نجیب الله در حقیقت قربانی دست برد عناصر بد اندیش و بد عمل، مفسد ترین جنایت کاران یک دزدی بزرگ قرار گرفت، تا سیاست های که هنوز کسانی برای گرد آلود کردن فضای وحدت خانوادهء بزرگ خاکستر آن را باد میکنند

 بلی، مظلومیت داکترنجیب الله را که صحنه های از این ویدیوکلیپ به نمایش میگذارد هر انسان شریف و با احساس را تکان میدهد. از جمله برای نویسنده از این جهت بسیار تکاندهنده است که تصور بسیار افسانوی از داکتر نجیب الله داشتم. و این تصور را نجیب الله شعاران با توصیف دلاورانهء چون «در پاسخ درخواست امضای توافق نامه خط دیورند توسط "طالبان"، طالبی را به مشت زد، و یا در برابر درخواست "طالبان" که او را با خود میبردند مقاومت کرد و گفت من از اینجا نمیروم، نامهء نوشت و کتابی نوشت و . . .» در ذهنم بیشتر تقویت نموده بودند

بلی، تصاویر تکاندهنده است. و اکنون به این می اندیشم که چرا رئیس جمهور ما داکتر نجیب الله چنان اراده نموده بود تا چنان فضای روانی بالای او مسلط گردد، که در برابر دو "طالب" یا دو دزد بسیار مظلوم واقع شود. در بارهء مظلومیت رئیس جمهور چه باید نوشت؟ جز اینکه بگوئیم زنده گی شیرین است. اما؛ شهیدان گمنام افسانهء ندارند. آنان این شیرینی را به ساده گی ترک کرده اند. مردان شجاع که بمب های دستی شان را در سینه خود انفجار دادند تا اسیر دشمن نشوند، هنوز کمتر قلمی برای افسانه آنان تراشیده شده است. شهامت آن سربازی که زخم برداشته بود وهمسنگران برای انتقال او از خط جبهه تلاش داشتند و او فریاد میزد که مرا به مرمی دیگر بزنید تا اسیر دشمن نشوم تنها راز یاد گار چند سینه است و بس.

در حالی چنین است که عدهء از نجیب الله شعاران هراز گاهی از طرح شجاعانه یک سلسله سیاست ها لفظ پرانی میکنند. و خنده دار تر اینکه در نتیجه آن سیاست ها غیابت خود را شجاعت و حضور دیگران را بز دلی میدانند. درست است که سیاست میدان پهلوانی نیست اما وقتی از طرح شجاعانهء سیاست ها میگوئیم آنچه وصف شجاعت را پیش میکشد روحیه و روان خود ما ست.

 بیاد میاورم مرد کهنسال کارگر کارخانجات جنگلک کابل را که محمد امین نام داشت. به اساس رابطه های خانواده گی روزی با جمع از دوستان و رفقا به ملاقات و احوالپرسی اش رفتیم. بعد از احوالپرسی صحبت بالای «دفاع خودی» فابریکه کارخانجات جنگلک آمد. کارگر عزیز شکایت کرد که «مرا در دفاع خودی نمیگیرند میگویند شما ریش سفید استید اینها نمی فهمند که جنگ را مورال میکند» از آنوقت تا حال هر از گاهی در موقع مشکل با الهام و برداشت از سخن آن آدم توانمند کوشش میکنم روح خود را تقویت نمائیم.

 و اما مورال طراح سیاست های شجاعانه را در کدام عکس العمل ها باید بخوانیم؟ حق داریم از نجیب الله شعاران بپرسیم، که رئیس جمهور از قرنطین کردن خود در این مدت تا آن گاهی که به مرگ بی عکس العمل تسلیم شود چه میخواست؟؟ و شما چه اقدامی جز انتظار ماندن تا رفتن او به کام مرگ که راز های نا گفته، برای گفتن زمینه پیدا نکند، سخن شما برای مراجع و حامیان جهانی سیاست های تان چه بود و چه است؟ مراجعی که بعداً حضور نظامی و سیاسی دهها کشور جهان را در افغانستان مشروعیت دادند، و شما سرنوشت کشور و مردم را به اراده آنان تسلیم کرده بودید و بعد دیگران را زیر نام کودتا علیه پلان آنان متهم ساختید در این مدت زمان کجا بودند؟؟؟ و بالاخره که شما با آن همه غوغا سازی های سیاسی در نتیجهء یک دست برد به پشتوانه پولی افغانستان داکتر نجیب الله را به مرگ تسلیم کردید چرا از به اصطلاح حامیان جهانی این طرح و تدبیر، پرسشی را یکبار هم در باره قتل داکتر نجیب الله مطرح ننمودید به جز خانم تنها شدهء ایشان که گفتند «سخنان نماینده سر منشی ملل و سخنان این دو نفر فراری (بادیگارد و رئیس دفتر) با هم مغایرت داشت» که شما هنوزهم از نام خانم اوشان سوء استفاده میکنید.

 از همین آدم های که یک کلمه یعنی مصالحه را به خیال لاستک هی کش کرده میروند که از یک مفهوم خاص یک لغت، چنان تنابی جور بکنند که دست تمام فلاسفه ها را با آن ببندند، باید پرسیده شود، که وقتی شما نمیتوانید با آنانیکه حد اقل میتوانید در فضای دیپلوماسی سیاسی یا حد اقل در ظاهرِ ذهنیت سازی گزینه های سیاسی که فضای کم و بیش تفاهماتی دارید یک گام و یک قدم کنار بیائید، آیا شعار ها و سفسطه گوئی های شما را دروغ ثابت نمیکند؟

درست است که مردم ما با ساده دلی و پاک دلی به گپ ها، خواب ها و استخاره های متظاهر باور میکنند. اما شما که وقتی با کلمه سازی های بی مسئولیت در سایت ها و لفظ پرانی های بی اندیشه در اتاق های پالتاک با ریش بابا مزاخ میکنید باید بدانید که تف سر بالایست به رخ خود تان . . .

محمد یعقوب هادی

 

  اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)