Fri, September 9, 2011 18:26

 
مســـعــود «حـــداد»

 

قصه های نا تمام

تقدیم به هنرمندان آواز خوان کشور

 

دوستان یک دلبرجان وجهانی است مرا         صورتش گل،قامتش سروروانی است مرا

از فراقش روزوشب آه وفغانی است مرا         حــسرتا آشــفــته حالی وناتوانی است مرا

زآتش عشق دردلم داغ ونشانی است مرا

با نگاه هــمچوبرقــش بر وجـــودآتش زند          عـمرراکوتاه کند ورشــتۀ جان بر کند

آرزو را یأس ساخته شیــشۀ صبر بشکـــند        عاقبت باعشوه هایش جان بگیرداز تنت

اینچــنین ظالم صفت نا مهربا نی است مرا

جان میدهد درعشق او صدهمچو بیچاره ها          بخت برگشته منم دربین این آواره ها

قلب من از درد هجران شد هزاران پاره ها          آه وفغان در آسمان، زاذیت وآزاره ها

شور درد بی قــرار وبی امانی است مــرا

از حسن او حیران شدند اهل عشق واهل جام      واله وشـــیدا شـدند پیر وبرنا گام به گام

ساخـت خـلایق از جـمالش قصه های ناتمام     در قـدومش سر نهــند شاهان صاحب مقام

این چنین یک مهوش لیلا جمالی است مرا

رخ ازپرده بیرون کردبرعاشقان آن شاه جهان      عاشقان را بر دل افتاد صد هزار داد وفغان

چون جعد زلفش اومرآشفته کردست هرزمان       شمع حُسنش همچو آتش سوخته روح وروان

یک عجایب محلقا مشکل وصالی است مرا

 

شعر ازبیکی: از طاهر جان شاعر ازبیکستانی

برگردان به دری: مسعود حداد

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org