Wed, 23 Sep 2015 12:57:40
نورالدین همسنگر
به بهانه عید سعید قربان
قربانی
عید قربان آمد و من می شوم قربان تو
صدقهء موی سیاه تا کمر افشان تو
بیتو این دنیا مرا خالی زرنگ آرزوست
کی شود فرصت بیایم یک شبی مهمان تو
از دل تنها زدایم سوز پنهان غمت
دیده بکشایم پناه لطف بی پایان تو
از صفای عشق این خانه چراغانی کنم
بسترم از سینه داغ آفت هجران تو
شام دلگیر سیاهم را چو خورشیدی بتاب
تا چراغ دل فروزد زآتش پنهان تو
گر تو آیی در برم بیمی ندارم از قضا
سرنوشتم را گره بندم ره فرمان تو
گوهر نقد روانم را نهم خاک درت
عاشقانه جان دهم در گوشهء زندان تو
گر دهی یک جرعه ای جام وصالت ای پری
ورُفتم از پا به سر آیم پی جولان تو
عید قربان آمد و بهتر ز جان خواهی اگر
هر چه از بود نبودم می کنم قربان تو.
هالند- سپتمبر ۲۰۱۵
نورالدین همسنگر
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat