Wed, April 25, 2012 21:19
مســـعــود «حـــداد»
راز نشگفته
«میل دریا گر کنی من دیده را دریا کنم»
«میل صحرا گر کنی من سینه را صحرا کنم»
گر بیآزارم ترا در ره عشق چون شبان
مثل موسی دیده تر، در دشتها هی ها کنم
خواهش من از تو باشد یک نگاه معنی دار
بیشتر بر من حرام باد گر خواهش بیجا کنم
گر بنوشم جرعۀ می از ساغر چشمان تو
مست گردم، قرص رویت را خیال ماه کنم
رو بسوی ماه نموده، نیـم شـــب با چشم دل
خال شب گون انـدرین ماه را تماشا کــنم
از خـدایـم قــدرت آنرا بخــواهــم، تا ترا
دل بگردانم به سویم، مثل خود شیدا کنم
گر شکستی این دل بیچاره ام را، وانگهی
همچو قیس در کوچه ها، شور و شر بر پا کنم
پادشـــاه مــن تو ئی در حوزۀ عشـق و جــزا
نه که هر خار و خسی را من بجای شاه کنم
نیاید هرگز آنروزی که «حداد» راز بشگفته
آن عزیز جسم و روح را همچو خود رسوا کنم
مسعود حداد
۲۵ اپریل ۲۰۱۲
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat