چهارشنبه، ۵ سپتمبر ۲۰۱۲

ما مسؤول رفتن مردم به جنت نمی باشیم

 

 

تتبع و نګارش:

الحاج  امــیــن الـدیــن »سعـیـدی – سعید افـغــانی«

مـدیـــر مرکز مطـالعات سـتراتیژیک افـغان و

مسؤول مرکز کلتوری د حـــــق لاره- جــرمـنی

  

در قرآن عظیم الشان با زیبای خاصی میفرماید:

«إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ» (زمر ۴۱).

(ای محمد) ما این کتاب را به حق برای هدايت مردم بر تو نازل کرديم پس هر کس که، هدايت يافت به سود وفایده خودش است،، و هر که گمراه شد به زيان وضرر خود ش تمام میشود. و تو وکیل و مسئوول آنها نیستی.

مفسرین در تفسیر آیه متبرکه (۴۱ سوره زمر) مینویسند که اساسآ قرآن عظیم الشان برای هدایت و رهنمایی بشریت نازل شده. «إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِ‏» (بطور یقین این کتاب پر جلال و پر معجزه میباشد، بدون اینکه در ان باطل و اشیا بی مفهوم باشد، براى هدايت بشریت بر تو فرو فرستاديم).

علماء میگویند در مورد کلیمه «حق» که در آیه متذکره ذکر گردیده است، میتوان دو تفسیر را از آن بعمل اورد.

1- اول اینکه نزول و ارسال قرآن عظیم الشان به پیامبر صلی الله علیه وسلم، به حق صورت پذیرفته است، و در آن هیچگونه چیزی باطلی دیده نمیشود.

2- دوم اینکه این کتاب حق است (ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ) است، قرآن عظیم الشان کتاب بر حق و در آن جای هیچگونه شک و شبهه وجود نمیتواند داشته باشد، و برای هدایت متقیان نازل گردیده است.

همچنان در این هم جای شک و شبهه باقی نمی ماند که این کتاب: یعنی قرآن عظیم الشان بر پیامبر صلی الله علیه وسلم غرض رهنمایی و هدایت بشریت نازل گردیده است، بنا بر انسانها است تا در رهنموی و هدایت این کتاب آنچه که حق است بدان عمل نمایند و از آن چیز که موجب ضلالت انسانی میگردد از آن باید دوری و اجتناب نماید، باید به فهم قرآن عمل کرد و زندگی خویش را در فهم و منطق قرآن اعیار ساخت، به سوى آنچه که این کتاب مارا تشويق و ترغيب مى‏ كند، بايد بدان شتافت و آن راعملی ساخت، و از آنچه که از انجام آن ما را هشدار داده و منع نموه است، بايد هشدار آنرا جدی گرفت و خود را از آنجام آن نگاه کرد.

به هرآنچه که قرآن عظیم الشان مارا فرا مـیـ‏خواند، آن را رشد و هدايت به حساب آورد و از آنچه که نهی فرموده، آن را باطل و ناروا شمرد وازآن دوری کرد.

در ادامه آيـه شریفه می آید: «فَمَنْ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ» پس هركس وهر انسان راه هدايت را قبول کرد، راه هدایت را در پیش گرفت، و با دليل و برهان به سوى حق شتافت به نفع او خواهد بود، زیرا که حکم علمی است که: نتيجه حق پذيری به خود انسان باز میگردد.

«وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا» (و هركس گمراه گردید و از حق روشن کلام الهی سرپیچی و انحراف جويد، در نهایت امر به زيان و ضرر خودش تمام خواهد گردید، در نتیجه شخص گمراه ای خواهد بود؛ و به اصطلاح كيفر عمل انحرافی خویشرا خواهد چشید.

«وَ مَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ»  و تو اى پيامبر! بر آنان به بحیث وكيل و مراقب گماشته نشده‏ اى، و موظّف نيستى كه حق را به قلب، جان ووجود آنان برسانی، و به اصطلاح همیشه مراقب و مواظب آنان باشی که آنان انحرف ننمایند. زیرا که تو نمى ‏توانى آنان را به اسلام و ايمان وادار به اجبار سازى. تنها و تنها وظيفه تو رساندن پيام آسمانی است، نه نگهبانى از دلهاى مردم و یا اجبارشان به پذيرش حق.

ايمان يک عقد، و پيمان و التزام قلبي و دروني است که انسان با اختيار خود آن را باید بپذیرد. بدين اساس دين مقدس اسلام ايمان اجباري را قبول ندارد و پروردګار باعظمت ما انسان را آزاد گذاشته است تا با تحقیق دین را انتخاب کند.

در منطق قرآن، کسانيکه انتخاب کننده دین ناحق باشد آنرا کافر و کسانیکه قبول کننده دین حق باشد آنرا مؤمن مسمی می کند. درین محاسبه کسې میتواند مسلمان باشد و سر انقیاد و تسلیم به راه حق فرو آورده باشد اما مؤمن نباشد.

چنانچه گفتیم مؤمن همان رابطه و تعهد داخلی است که از آن تعهد و صداقت آن الله تعالی و خودشخص مسلمان و مؤمن خبر دارد.

دین مقدس اسلام برای انتخاب دین قاعده وقانون راوضع نموده است که پایه وبنیاد این قانون در (آیه: ۲۵۶ سورﮤ بقره) با ظرافت خاص بیان یافته است:

پروردگار با عظمت ما می فرماید: «لا اکراه فی الدین قد تبین الرُشد من الغی. ..» الایه (اجبار و اکراهی در (قبول دین) نیست، چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخص شده است.

شأن نزول آیه متبرکه: این آیه در سورﮤ بقره بوده و سورﮤ بقره بعد از هجرت به مدینه آغاز گردیده است. وحی این سوره زمان آغاز یافت که نظام اسلامی در حال شکل گیری و استحکام بود.

مفسرین میگویند: که این سوره در باره مردی از اهل مدینه و از قبیلــﮥ بنی سالم بن عوف، در مورد شخص بنام «حصین»، نازل شده است:

قصه طوری است که: «حصین» که خودش مسلمان شده بود، دو پسر داشت که نصرانی بودند و تا هنوز بدین اسلام مشرف نشده بودند.

این مرد داستان رابحضورمحمد صلی الله علیه و سلم عر ض داشتند که یا رسول الله ! آیا میتوانیم آن دو را مجبور به قبولی دین اسلام کنم. چون آنان حاضر نیستند که غیر از نصرانیت دین دیگری را بپذیرند؟! در جواب آیه شریفه « لا اکره فی الدین. .. » نازل شد.

همچنان برخی از مفسرین در شان نزول این آیه فرموده اند که: مردی از انصار غلامی داشت سیاه پوست بنام «صبیح» میخواستند اورا به دین اسلام به زور مجبور سازند.

 در همین اثنا آیه «لا اکراه فی الدین» بر پیامبر محمد صلی الله علیه وسلم نازل شد وبه «صبیح» و تمام مسلمانان هدایت داد شد تا در پذیرش دین کوچکترین اجبار و اکرهی را بر مردم روا ندارند و فرمود: که انسان ها از کمال اختیار و آزادی برخوردار میباشند.

همچنان حضرت عمر رضی الله عنه پیره زن نصرانی را به دین مقدس اسلام دعوت کرد؛ او در جواب گفت: «انا عجوز کبیرة والموت اقرب الی» یعنی من پیر زن بزرګسالی هستم که مرگم نزدیک شده است؛ چرا در آخر عمر خود مذهبم را رها کنم؟ حضرت عمر رضی الله عنه بعد از استماع صحبت زن اورا بر ایمان آوردن اجبار نه نمود؛ بلکه این آیه شریفه را تلاوت نمود که:

«لا اکره فی الدین» یعنی، در دین اجباری نیست» و در حقیقت بر پذیرش ایمان زور و اکراه امکان ندارد.

دین مقدس اسلام ارتباط ایمان را با اعضای ظاهری نداسته، بلکه ایمان وعدم ایمان را از اموری قرار داده است که ارتباط اساسی به خواست خود انسان ومیل ورضایت درونی او دارد. طوریکه خداوند متعال میفرماید: « وقل الحق من ربکم فمن شا ءفلیؤمن ومن شا ءفلیکفر»  (بکو: حق (همان چیزی است که) از سوی پروردگار تان (آمده) است (ومن آن را با خود آورده ام وبرنامه من وهمه مؤمنان است) پس هرکس که میخواهد (بدان) ایمان بیاورد و هر کس می خواهد (بدان) کافر شود. ) (الکهف: ۲۹ )

قرآن عظیم الشان محمد صلی الله علیه وسلم را به این حقیقت متوجه ساخته است که بر تو فقط تبلیغ دعوت واجب است وتو نمیتوانی بر مردم به گرویدن به اسلام اجبار کنی. «افأ نت تکره الناس حتی یکونو ا مؤمنین » (یونس: آیه ۹۹) « آیا تو (ای پیغمبر !) می خواهی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند ؟ (این کار نه صحیح ونه سودمند است ونه از دست تو ساخته است ). وباز در سوره (الغاشیه:

آیه: ۲۲ میفرماید: « لست علیهم بمسیطر» (تو بر آنان چیره ومسلط نیستی)

همچنان قرآن عظیم الشان در سوره الشوری آیه: ۴۸ میفرماید:

 «فان اعرضوا فمأ ارسالنک علیهم حفیظآ إن علیک إلا البلاغ» (اگر (مشرگان از پذیرش دعوت تو) روی گردان شدند (باک مدار و غمگین مشو) چرا که ماتو به عنوان مراقب و مواظب ایشان نفرستادیم. بر تو پیام باشد و بس.)

همچنان قرآن عظیم الشان در (سوره مزمل آیه: ۱۹) میفرماید: «فمن شا ء اتخذ الی ربه سبیلا» «پس هر کس که بخواهد (میتواند) راهی به سوی پروردگارش اتخاذ نماید»

در این آیه متبرکه جمله « من شاء» دلیل بر اختیار و آزادی انسان در انتخاب کفر و ایمان است. «انا هدیناه السبیل إما شاکرا وإما کفورا» «ما راه را به انسان نشان دادیم، خواه شکر گذار باشد (و پذیرا شود)، یا (مخالفت کند و) کفران نماید.» در آیات متذکره راه حق و باطل از یکدیگر مشخص شده است و انتخاب هریک به دست خو د انسان است، او مجبور نیست و در عمل میتواند هر کدام از این راه را که بخواهد انتخاب کند، لکن اگر راه حق و حققیت را انتخاب کرد، به جنت و سعادت ابدی دست می یابد و اگر راه باطل را انتخاب کرد، به عذاب دردناک، و جهنم و بدبختی عظیمی گرفتار خواهد شد.

قرآن عظیم الشان در بیش از (۱۲۰) آیه تأکید نموده است که اسلام بر اساس رضایت قلبی وآموزش محض انتشار یافته است وبعد از عرضه شدن اسلام بر مردم، بر ای آنها صلاحیت عام تام داده شده است تا در پذیرش و رد دین آزاد باشند. بنابر همین منطق بزرگ انسانی است که پیامبر محمد صلی الله علیه وسلم بعد از فتح مکه اهل مکه را به حال خود رها کرد و فرمود: «اذهبوا فأ نتم الطلقاء»: بروید، شما آزادید و بعد از این فتح عظیم و سرنوشت ساز بر آنان، کسی را به اسلام مجبور نکرد.

                                                      ختم

نام مقاله: ما مسول رفتن مردم به جنت نمی باشیم

تتبع و نگارش: الحاج امین الدین «سعـیـدی- سعید افغانی»

مدیر مرکز مطالعات ستراتــیــژیکی افغان و مسؤول مرکز فرهنگی د حق لاره- جرمنی

ادرس : saidafghani@hotmail.com

 

  

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org