شنبه، ۱۹ جنوری ۲۰۱۳

 
امین الله مفکر امینی

 

امین الله مفکر امینی

 

            طنز:

میخواهم رهبر شوم!

 

مردم دوست با دوستش آغا بلی جان.

مردم دوست: السلام العلیکم دوست عزیز آغا بلی جان!

آغا بلی جان: واه واه چشمم روشن که بعد از مدتی می بینمت، کجا روان هستی و در چی چرت غرق؟

مردم دوست: شکر جور هستم، ولی در چرتِ یک چیزی هستم، خوب شد ترا دیدم و میخواهم برای اولین بار به تو بگویم.

آغا بلی جان: بگو مردم دوست عزیز، رفیق گلم، تو هر چه بگویی من میگویم بلی و تصدیق میکنم.

مردم دوست: اینرا میدانم دوست عزیز که هیچگاهی تو کلام مرا رد نکرده ای و همیشه از لطـف و مرحمت کار گرفته ای. حالا بیا می برمت در یک دوکانک کبابی، هم کباب نوش جان میکنیم و هم راجع به پلانم برایت میگویم. ولی اینبار با من صادق باش و نگو بلی بلی، و نگو که درست است درست است.

آغا بلی جان: ببین نی که گپکت را زدی، خو ترا می شناسم و دوستم هستی و مجبوراً بلی بلی گفته ام.

مردم دوست: طوری که گفتم اینبار بلی بلی نگو اگر پلان و پیشنهادم خوشت نیامد، آنرا رد کــــــــن با دلایل و نظر و پیشنهادات خودت را هم بمن در اینمورد بگو.

آغا بلی جان: خوب پشت اینقدر گپ ها نگرد، آخر بگو پلان تو چیست؟

مردم دوست: جانم، تو میدانی که بازار سیاست در این روز ها خیلی گرم است. تو نمیدانم که میدانی یا نمیدانی که در افغانستان هر روز حزب و سازمان سیاسی بنام های مختلف ایجاد میشود. با برنامه های گوناگون. من هم با این سر و وضع خوب و خصلت مردم دوستی ام، میخواهم خدمتی به مـردم انجام دهم و حزبی بنام خودم، یعنی (مردم دوست) ایجاد کنم.

آغا بلی جان: والله آفرین، از این کار بهتر دیگر چه باشد.

مردم دوست: بلی دوستم آغا بلی جان، تو شاهد هستی که وضع و احوال افغانستان از لحاظ امنیتــی و اقتصادی و خاصتا فساد اداری خیلی خراب است ولی هیچکس در قصه اش نیست و دیگر چیزها هم وضع خوبی ندارد. خاصتا زنان بیچاره هر جا اذیت جسمانی میشوند، تعرض صورت میگیرد، بـه نام مذهب و دین و غیره که از صدها واقعه یکی دوی آنرا به خاطر نیک نامی شان افشاء میکننـــــد و از طریق نشرات دستگاه جمعی، به اطلاع مردم میرسانند.

آغابلی جان: بلی دوستم همین طور است. باز نگویی که من در هر چه بلی بلی میگویم. خو هر کسی دیگری هم باشد و این حرف هایت را بشنود تایید میکند و بلی بلی میگوید.

آغا بلی جان ادامه داده و به دوستش مردم دوست میگوید، قهرت نیاید تو درست است آدم خوب و مردم دوست هستی، اما از سیاست بوی نمی بری.

مردم دوست: اووو یارِ عزیز، ندیده ای که گفته اند تجربه هر چیزی می آموزاند. من هم بعد از ایجـاد حزبم بنام (مردم دوست) از تجربه می آموزم و مهم نیست که سابقه ای در این راه حزب و حـزب بازی داشته باشم. ولی یک تجربه دارم که از دیگر سازمانهای سیاسی یاد گرفته ام که اکثرا صرف بزبان گپ از تغییر نظام، آبادی و رفاه مردم میزنند و همین است که مردم بیچارهء ما که خیلی رنج دیده اند از گذشته های حزب بازی ها و رهبران حزبی و خصوصا و خصوصا دوره "جهادی" ها و "طالبی" ها، لذا با شنیـــدن نام حزبم که (مردم دوست) است، بطرف من هجوم می آورند و خواهند گفت که این حزب حتمـا چاره ساز درد های مردم ما و میهن میباشد.

آغا بلی جان: والله از ابتکارت خوشم آمد. بیا پوست کنده بگویم که بعد از ایجاد حزب و گرفتن قدرت و شهرت، چه چیز های دیگر در زیر پرده داری.

مردم دوست: آغا بلی جان، حالا تو از دوستی من استفاده میکنی و دقیق میخواهی که بدانی، خوب من بتو میگویم: همینکه حزب مردم دوستم بقدرت رسید و تعداد اعضا زیاد شد، فورا در انتخابات پارلمانی حصه میگیرم و توسط همین اعضای خود، و دیگر وسایل، از قبیل تبلیغات انتخاب میشوم و به پارلمان میروم و در آنجا باز کارنامه های مرا ببین که چه میکنم.

آغا بلی جان ادامه میدهد که چه میکنی دیگر؟ باز مگر که کدام حزب دیگر را در داخل پارلمان ایجـــاد میکنی.

مردم دوست: نی بابا ولی همینکه عضو پارلمان شدم، یک چار تا از نافذین قدرت امور دولتی و یــــا رهبران سازمانهای چپ مترقی را بطور خاص، براست و دروغ بد میگویم و اگر شد در وقت رای اعتماد بطرف بعضی شان بوت خود را پرتاپ میکنم. و از همین جاست که شهرت از داخل پارلمان به بیرون پارلمان انعکاس می یابد و خصوصا دستگاه های سیا و آی اس آی که ببینند من ضدیت با جریانات سیاسی و خصوصا احزاب چپ مترقی دارم، مرا مانند سر دسته های دیگر "جهادی" و "طالبان" که از حمایت سرشار پولی و مادی آنها و خاصتا عربستان سعودی برخوردار بودند و هنوز هم میباشند من نیز برخوردار میگردم. لذا مراحل بعدی من با اخذ شهرت، کاندید شدنم به مقام ریاست جمهوری اسلامی افغانستان است و طرفداران داخلی و خارجی ام خاصتا پاکستان بمن حامی و پشتیبان مـــیشوند و من رهبر محبوب مردم نی، بلکه دوست صمیمی پاکستان و دستگاه سیا نیز خواهم شد. حــالا دانستی پلانهای زیر پرده هایم را؟

آغا بلی جان: من از اول چشم ترا شناخته بودم، پلانت خیلی وسیع و اهداف تو هم خیلی میهنی است خصوصا که با پاکستان و دستگاه سیا و کشور های عربی میخواهی رفیق و دوست سیاسی و فرهنگی و مذهبی شان گردی. بلی دوستم، این دوست آغا بلی را فراموش نکنی که مرا هم در کنج و گوشه ای پلانت در یکی از مقامات رهبری در نظر بگیرِی. من از همین حالا هر چه تو بگویی بلی بلی می گویم و هر کاری که کردی قسم که غیر از بلی بلی و خو خو دیگر چیزی نمیگویم.

مردم دوست: آفرین آغا بلی جان! از تو همین توقع را داشتم و دارم. پس حتما پلان و کار های من خوشت آمده است.

آغابلی جان: چطور خوشم نیامد، واضحا که آمد از همین حالا ببین که من چقدر راجع به حزبــــت سر و صدا می اندازم که او مردم اگر میخواهید که نجات پیدا کنید از مصیب ها، وطن تان آزاد و مستقل گردد، ترور نباشد و ساخت و بافت با دستگاه های خارجی خصوصا پاکستان و سیا نبـــاشد و زنان یعنی ناموس میهن از تعرض و تجاوز "جهادی" ها و "طالبان" در امان گردند جز همین حـــزب مردم دوست، حزب دیگر جوابگوی آرمانهای شما نیست هر چه زودتر بدور این حزب حلقه زنیـــد والا لست پذیرش اعضا تکمیل خواهد شد و آنگاه جایی بشما "وطنپرستان" نخواهد ماند.

بعد از خدا حافظی، یکبار دیگر آغا بلی رویش را بطرف دوست کرده و گفت:

ببخشی که یک چیز فراموشم شد که بگویم و آن اینست که اگر مردم خبر شوند از پلان و نقشه ای تو باز آنگاه چه جواب میگویی؟

مردم دوست: او دوست عزیز! از دیگران که خبر شدند چه کاری کردند که از من خبر شوند و آنرا در حق من روا دارند، برو خاطر جمع باش، تا این مردم ساده لوح و خوش باور و تحت نفوذ مذهــب و دین انــــد هیچ کاری نمیتوانند که بکنند و بجز اینکه نصیب و قسمت گفته و یا آنرا اراده خداوندی گفته چُپ بنشینند، دست بکاری نمی زنند.

با این گفتار هر دو خدا حافظی کردند تا دیدار آیندهء هر دوی شان در دفتر و سازمان حزبی شان یعنـــی حزب مردم دوست.

۱۴ جنوری ۲۰۱۳

 

 

 

  

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org