Monday 23 July 2007 10:34:14

راه حل تروریزم در

افغانستان

 

 

 

 

ا. پولاد

 با آنکه فرد فرد افغانستان و باشندگان شبه قاره هند بصورت کل و اخص و دیگرجهانیان بطورعام ازین معمی میدانند با آنهم برای توضیح راه حل تروریزم درافغانستان به نوشتن این مطالب تقریباً تکراری ضرورت دارم.

اول – اجمالی ازریشه های پیشینه و تاریخی منطقه وشبه قاره هند.

دوم – ریشه تروریزم در شبه قاره هند و بخصوص در پاکستان و افغانستان.

سوم - علت استفاده ازین راه غیرانسانی بدست آوردن مرام های سیاسی و عطش توسعه طلبی است.
چهارم – علل رشد تازه تروریسم درجهان بعد از واقعه حملات پلا نی به مرکز تجارت جهانی.

 پنجم - روغن ماشین تروریزم را کدام مواد فعال و سر حال نگه میدارد و چرا؟

 اول – اجمالی ازریشه های پیشینه و تاریخی منطقه وشبه قاره هند.

 سالها قبل از اینکه کمپنی هند شرقی انگلیس خاک هند را اشغال کند درکشورهمسایه ما ایران با استفاده ازحکومت های ضعیف آنجا ریشه های تخریبی خود را جهت اشغال هند پهن کرده بود. سوق نادر افشار بسوی قاره هند نه تصادفی بود ونه امروز معمی است. بلکه این یک پلان منسجم انگلیس بعد از حکومت شاه اشرف هوتکی بود که درخاک ایران هموار گردید. انگلیس ها درزمان شاه اشرف تلاش داشتند از طریق گماشته گان ترکی و عربی خود این دام را هموار کنند اما شکست روس ها بدست شاه اشرف هوتکی این پلان شوم را خنثی نمود. جزئیات این موضوع را در تاریخ های سابق روسی وشکست آنها بدست شا اشرف و پریشانی شان ازنفود با قدرت انگلیس بخوانید.

نادرشاه افشار کسی نبود جز گماشته ئی از مهره های شطرنج جهانی انگلیس ها از حملات سلطان محمود غزنوی و پریشانی هندوهــا کاملا" آگاهی داشت و باید میداشت. بنا بران مهره ضربتی جهانکشاه استعماری با خوب پلانی عیار شده بود. مرگ نادرافشارهیچ سوال دیگری را بجز جانشین مناسب او برای کمپنی هند شرقی هند که در اصل لانه نقشه کشی استثماری بود مطرح نمیکرد. تا آنکه بصورت مستفیم یا غیر مستقیم کسی را به مسند قدرت بنشاند که او بتواند هند را در ترس و رجا نگه دارد و اگر ممکن باشد به سیاستی سوق شود که هندوهای هم بسته مذهبی را زیر فشار خود خورد کند تا آنها به رضای خود به کمپنی هند شرقی مراجعه وطالب کمک شوند. تا این زمان انگلیس ها هیچ علاقه ئی به اشغال کشورکوهی و پرازمشکلات افغانستان چشمی نداشتند. بنا بران بـــا اظهاربعضی اردوستان

که عامل نام افغانستان انگلیس ها بوده نمیتوانم اتکا کنم و هم نمیتوانم این طرح را از نظر دوراندازم. آنها میخواستند این سرزمین رامانند چکش بر سر هندو ها اما به اراده خود نگه دارند. بعد ها پیشرفت روس ها بسوی آسیای مرکزی سبب شد انگلیس ها نیزبه فکر اشغال افغانستان شوند که شدند.

احمدشاه ابدالی آدمی بود ملی و بانفوذ دربین قوم خود که ساحه بزرگی را ازهرات تا کندهار احتوا میکرد. این مردم ازسیاست و معامله گری چیزی نمیدانستند که ما آنها را به همکاری با انگلیس ها متهم نمائیم. و اصلا" چنین کاری را انگلیس ها درپلان مصرفی خودبیجا میدانستند. بنا بران این تشکل فقط وفقط استفاده از بی خبری و سرتمبگی مردم این خطه بود انگلیس ها را وسوسه میکرد ومیخواست ازین وجه شان بحیث سلاح بدون مصرف استفاده کند. زیرا انها ازخاصیت سرتمبگی و جنگچوئی این مردم و ترس هندو ها ازآنها خبر داشتند. احمد شاه ابدالی وقتی تاج سلطنت را بر سرگذاشت تنها به شکل تفننی مانند نادرافشار خود را احساس کرد وپلان های لشکری را بسوی هند درمخیله خود جا داد. او نام وقدرت میخواست اما بیخبراز خمیر مایه شیطانی و سیاسی انگلیس. بنا بران چندین باربسوی هند تاخت بدون اینکه حتی جبران مصارف خود را ازهمان تاخت وتازها نموده باشد.

این تاخت وتاز ها سبب شد تا هندوها به کمپنی هند شرقی مراجعه وطلب کمک نمایند. به این صورت هند بکام انگلیس فرورفت. این فرو رفتن سبب شد که دیری نگذرد و انگلیسها را بسوی افغانستان جهت حفظ هندوستان وسوسه کند ودرین راه بهترین شخص خاندان احمد شاه یعنی زمان شاه را کورنماید و تمام نواسه هایش را مانند گدی ها مسخره بدست خود گیرد ونه تنها آنها را بلکه سرنوشت این وطن کوهی را رقم بزند. ازان زمان است که انگلیسها این سرزمین را تلاش دارند بصورت غیرمستقیم زیر اراده خود داشته باشند.

آنچه درتاریخ گذشته است به هیچ یک افغان متجسس پوشیده نیست بنا بران ضرورت به توضیح کارکردهای انگلس درافغانستان نمی بینم . آنچه که لازم است اینست که انگلیس بعد تشکل اتحاد شوروی همزمان جنگ جهانی اول به این نتیجه رسید که وضعیت جهانی دگرگون شده و جرمن ها نیز به این سادگی ازسرکشورهای اروپائی که به تقسیم ناعادلانه اروپائی (این یک اصطلاح اروپائی برای جنگهای جهانی است ) به غضب است دست بر نمیدارد. بنا بران خواست آن پلانی را که بنام یک کشورمسلمان ومستقل درکنارهند در نظر داشت سازمان دهد و با استفاده ازخط دیورند که برای تقسیم طایفه پشتون ها پلان شده بود کشوری بسازد تا این کشورمسلمانی با دیگرمسلمانان یکجا شده و با نفوذ وسیعی تحت اراده انگلیس درمقابل هند بایستد. درعین حال دیواری باشد به مقابل نفوذ کمونیزم. ترس انگلیس از نفوذ کمونیزم در اوائل جدی نبود، تنها به این نام میخواست کشوری تشکیل دهند که آینده های دور استعماری انهارا تضمین کند. به همین اساس است که سفیر شان در افغانستان نوشته بود. که ما نباید خود را به نام خط دیورند فریب دهیم. خط دیورند  دیگر مفهومی ندارد بلکه باید دوکشور پاکستان و افغانستان باید یک کشور شده واین سرحد نام نهاد ازبین برود. این کارباید صورت گیرد و اگر به توافق صورت نگیرد. باید به زور عملی شود.( کتاب فریزر تتلر سفیر انگلیس درافغانستان بنام " افغانستان") انگلیس ها میدانستند که اقوام سرزمین گوهی بسیارسلحشوراما ساده از نگاه تعداد نفوس کم  ودورازسیاست اند. ساده گی، سلحشوری وکم سیاستی شان سلاحی بود به دست انگلیس ها اما تعداد نفوس شان باید به آن تعدادی میرسید که همسنگ هند اگر نشود مانعی درمقابل آن شده بتواند. بنا هند را به دو کشور مسلمان و هندو جدا نمود. به این لحاظ آمدن محمد علی جناح درکنار دیگر مبارزین هند تصادفی نبوده است. به قیمت چه تعداد قربانی انسان ها این کشور تشکیل شد. مگر جواب این تلفات را جناح  نمیتوانست تصور کند. اگر نمیتوانست پس سیاست مدا ر و مبارز نبودبلکه اجنتی بود که در بین مبارزین جا داده شده بود.  انگلیسها کاملا" به این نتیجه رسیده بودند که اقوام جدا شده ازهند با مردمان سرزمین اینطرف خط دیورند با هم جوش خورده و مخلوط میشوند و به اینصورت کشور بزرگی بنام کشور مسلمان بوجود می آید که انگلیسها با استفاده از قوم پنجابی آن سر رشته سیاسی و سوق الجیشی آنرا بدست میگیرد. زیرا این مردمان تحت سازماندهــی چندین ساله انگلیسها برای نفوذ در بین افغا نها تربیه شده بودند. نفوذ دادن این مردم دربین افغانها واعمال شان درزمان سلطنت غازی امان اله خان کاملا" روشن است.  تا همین امروز هم این سیاست به پیش میرفت. ازین بعد آنرا درنتیجه مطلب بخوانید.

  دوم – ریشه تروریزم در شبه قاره هند و بخصوص در پاکستان و افغانستان.

اولین مکتب تروریزم همین مدرسه دیو بند است که ازیک کلبه کوچک مسجد مانند به یک مدرسه بلند بالا توسط انگلیسها انکشاف داده شد. اولین استاد این مکتب همان کویک ناری است که قبل ار آمدن به سفارت درافغانستان بحیث مرید با عزتی درجمله مرید های آخند زاده صاحب هده (آخند زاده صاحب سوات) داخل گردید و به مرحله ای رسید که فتوی  را اجازه یافت. (صاحب فتوی شد) این شخص بنام (شیخ عبداله) مشهوربود.  درجریان مبارزات مردم علیه انگلیس رسوا گردیده و به مرگ محکوم گردید. اما به کمک چند بی خبر نجات یافت و بعدا" به حیث سفیر انگلیس به افغانستان فرستاده شد. این شخص سازمان دهنده بسا ترورهائی است که سران اقوام سرزمین مارا به کام نیستی بدون ماندن اثری سوق داده است. شاه آنوقت (یعقوب خان) ازین وقایع باخبرو با این جانی هم دست بوده است. آنچه را قبل ازین جانی گذشته است من سراغ ندارم بجز پلان شوم پدربرعلیه پسر در زمان امیرخائن دوست محمد بر علیه وزیر اکبر خان غازی  اما میدانم که بوده است. به این لحاظ اولین تهداب تروریزم درین مناطق را مانند بسا آثار شیطانی خود انگلیسها بجا گذاشته اند. قتل مهاتما گاندی نیزریشه سکول تروریستی همین انگلیس ها را داشت اما افسوس که گاندی این انسان نا بکار را عفو   کرد و پیروان صادق آنمرد با عزت ازادامه باز پرسش گذشتند وبا سطحی اقداماتی بر علیه او بسنده شدند. به همین ترتیب درافریقای جنوبی و از چندین وقایع تروریستی انگلیسها ثبت شده است که ما به این مبحث خود به آن ضرورت نداریم.

درجنگهای سرد جهانی که امریکا و روسیه  پیشقدمان این جنگ بودند، امریکائیها وظیفه شیطانی خود را بنا به سابقه داری انگلیسها

درین منطقه به انگلیس ها سپرده بودند و تا امروز هم درهرقدم این کاررا میکنند چنانچه امروزدرافغانستان وعراق.  تشکل آی اس آی حملات تروریستی به هند، افغانستان قبل ازطالب ها و تشکل طالب ها و پرورش امروزه تروریستان همان دستگاه جاسوسی انگلیسها است که این کاررا به اراده انگلیس به پیش میبرد. یعنی تا امروز انگلیس دو سره میرقصد. یکسرش پیش کرزی است وسر دیگرش در جیب پرویز مشرف.

  سوم -  علت استفاده ازین راه غیر انسانی بدست آوردن مرام های سیاسی و عطش توسعه طلبی است.

علت نیست علتهاست. علت ها در هر زمانی شکل دیگری بخود میگیرد، بنا بران زائی که ازین کوزه شکسته میزند یک روز آب کثیف است و روز دیگری خون مبارزین زیرا خون مبارزین هیچگاهی با آب کثیف انگلیسی یکجا نمیشود. روز های قبل که سیاست شان این پختگی امروز را نداشت پوند و کلدارشان وطنداران نجیب وشریف ما را میکشت. بعد ها به سرحدی رسیدند که بنام های مختلف برادرهای هموطن مارا بجان هم اندازندو تا آنقدر کوشیده اند تا برای ما نه تاریخی باقی بماند ونه ریشه درختی. اطفال مارا نیز با فروختن گرده ها و اعضای بدن معیوب، به مرک رساندن و هزاران نوع جنایت دیگر برعلیه این خاکی که نتوانسته اند سرتعظیمش را بسوی خود خم نمایند. اما چه کنیم که سحرتفرقه اندازی شان هشیار و بی عقل ما را به یک نوع دهل میرقصانند. هر زمانی بهانه نوی داشته اند. این زمان بهانه شان تروریزم است. آن عملی را که خود تقویه و آموزش داده اند و میدهند برای تعقیب همان آمده اند. این دیگرجهالت ماست که آنرا نمیدانیم. همه جریاناتی که امروز مقابل چشمان شما میگذرد همه میدانید که برای چیست؟ بهتر است آنچه به چشم  دیده میشود حیف است وقت خودرا بخواندن روی آن صرف کرد.

 چهارم علل رشد تازه تروریسم درجهان بعد از واقعه حملات پلا نی به مرکز تجارت جهانی.

 لطفا" یکبارترجمه فارسی نوشته ژورنالیست فرانسوی (تریسیمان) را بخوانید و فلم  یازده سپتمبر را (ناین الیون ) ببینید. حال شمه ئی ازان را بشما مینویسم.

آیا شنیده اید که با تصادم هواپیمائی تمام یک برج به زمین خاک شود؟ چه رسد به تعمیری که به چنان عظمت ایستاده باشد. دو تعمیر سر بفلک کشیده با تصادم دو طیاره تا تهداب به زمین نشست. تریسیمان میگوید این طیاره ها ازبالا وشیاطین ازپائین این تعمیر های محکم وسر بفلک کشیده را منهدم کرده است و برای این گفته خود با جزئیات همه را مستدل روشن کرده است. او مینویسد که هواپیما چرا اینقدر هشیار بود که خود را در بخشی ازپنتاگون زده است که آنقسمت خالی و زیر پلان کاراعمار مجددبوده است. و چرا فورا" اثر جعبه سیای هواپیما ها ازبین رفتند؟ چرا درینروز بوش رئیس جمهور کارروتین خود را گذاشته و درمکاتب نزد اطفال مکتب نشسته بود؟ حتی برای خبر این چنین واقعه بزرک تکانی نخورد. این فلم های بسیار مقبول از تصادم هواپیما ها خود نشانه پیش آگاهی نیست؟ آیا میشود باور کرد که این همه عکاسی های فنی توسط تیلفون های مبایل گرفته شده است؟  به همین ترتیب بسا سوالات دیگر که هرکدام را با دلایل وجزئیات تشریح کرده است. اما این سیاست مداران زور چطور هوش وهواس مردم جهان را بهت زده کرده اند که هیچ کسی نه ازخود میپرسد ونه نوشته کسی را میخواند و اگر میخواند چرا نمیداند؟ و اگر میداند عکس العملش چیست؟ بیائید خود شما را من متوجه این همه ندیدن ها و تجاهل های عارفانه کنم.

یکروز قبل از فرار ملا عمر امریکا اعلام میکند که هوا وزمین افغانستان تحت نظارت و حاکمیت سر بازان امریکائی است. اما فردای آن فرار ملاعمر با موتر سکل به پاکستان اعلام میشود. حتما" این را به خاطر دارید.  عجب است که ملا عمر کورتوسط موترسایکل ازدشت های ریگی که بیشترازصد کیلومتر است فرار میکند وسربازان امریکائی که تسلط بر هوا و زمین دارند آنرا نمی بینند؟ پاکستان وایران هردو کشورهای متعرض وبدخواه برای مردم افغانستان هستند. اما اگر ایران تنها پیراهن خود را درین پهلوانی کشیده است. پاکستان بدون پیراهن و ایزار(تمبان برای سیاست پاکستان نمی ارزد) مستی میکند. اما با یکی مداراست و با دیگری ناکشته را هم میخواهد سرش بدرود.

آن تعمیر های مقبول جهانی برای این ویران شدند تا بهانه برای انگلیس وامریکا بدهد که فیصله جهانی را لگلد مال و صدام نا فرمان را به دارزند. زیرا دکتاتوربود. آری صدام دکتاتورازهزاران دکتاتور دیگری که دوستان امریکا اند هزار بار با شرف تر و حاکم تر و با غرور تر بود، او زیر بار وطن فروشی نمیرفت به همین سبب متمرد بود. سگ صدام ازین سران عرپ چلوس بهتربود. او بود که با وجود کارهای احمقانه خود عراق را از هر نوع دست درازی حفظ کرده بود و مردمش هرروز نه به این اندازه پا به گریز بودند ونه کشته و زخمی و معیوب به چامعه میدادند. یک کارنابخردی صدام را که مواد شیمیائی روی کردان مظلوم فشاند. در هر روز خود امریکا تکرار میکند. به این سبب است که جهان دیگر به سیاست مداران جهانی باور ندارند.

صاف وساده باید گفت این همه ترور ها زاده کارخانه خود امریکا و انگلیس است. نه اسامه ئی است و نه ملاعمری همه اینها لقمه پران  خوان تروریستی همین کشور ها اند و بس.  تاکی مردم فریبی ؟ اسامه را میخواهند با چشمان پت در بین ماهیان دریا بیابند. اسامه سر خوان یغمای شما چون بوم نشسته است. آن بیچاره نمیداند که در آخر این خدمات سرش را بنام جانی میبرند و این جنایت کاران با هم بنام قاتل جنایت کار به مردم جهان فضل خواهند فروخت. این سیاست قرن هاست که دوام دارد.

 برادرنه اسامه چیزی کرده میتواند ونه الظواهری ونه ملاعمرکور این همه دام صیاد است برای شکار من و تو. دیروز دست مارا گرفته به سوسیال خانه خود میبردند تا نشود برای شوروی ها کف بزنیم، زیرا شوروی ها پولی نداشتند که به ما ارزانی میکردند، تنها کف زدن انسانهای روی زمین را به بردن در سوسیال خانه های خود میخریدند. ورنه چرا امروز مهاجرین در طوفان نشسته را با هزاران نام یا بدریا میریزند ویا دست بسته به هواپیما های خود به جاهائی میفرستند که سرنوشت شان بجز مرگ چیز دیگری نیست.  مگر این بشردوستان یکبارگی بشر دشمنان شده اند؟ چه مطلبی آنها را دوست ساخته بود که حالا دوباره دشمن شده اند؟ دیروز فلم های کارتونی اطفال اروپائیان و امریکائیان را ننجات دهنده و فورم لباس شوروی را متعرض و ظالم جلوه میداد تا در ریشه انسان دشمنی انرا جابجا کند. اما امروز همان چهره ها تغیر کرده و چهره های چینی چای آنرا گرفته است.  خوب دقت کنید دشمنی این طایفه سرمایه پرست چقدر به عمق وپلانی شده به پیش میرود؟ همه کار تون های مسخره کننده بنام آزادی بیان چرا دریک مقطع زمانی خاصی روی کارآمد وادامه دارد؟ این شکل و نوع دیگری از بازکردن جبهه دیگری است. من به این قسمت خلاصه میکنم زیرا این درد ها هزاران است و نمیشود با مشتی تمام خیانت های جهانبانان خائن را تصورکرد. مشت میتواند نمونه خروار باشد اما اگر خرواربه لجن و تخم سراسری دنیا برسد دیگر نمیشود نمونه گیری کرد.

  پنجم - روغن ماشین تروریزم را کدام مواد فعال و سر حال نگه میدارد و چرا؟

 تروریزم امروز جهان با لشکر انجام میشود. همانطوریکه یک اردوگاه بدون سرباز نمیتواند تشکیل شود تروریزم امروز هم قشله دارد،  نظم دارد، بودجه فراوان دارد، هزاران نوع سلاح دارد، اما وطن ندارد. این مردم عقل هم ندارند. شعور هم ندارند، سواد هم ندارند، کلتورهم ندارد، محبت هم ندارند، شخصیت هم ندارند، خلاصه ازانجه یک انسان عادی باید داشته باشد بی بهره اند. این ها همان کارگران فابریکه اند که کار فرمایان شان سیاست مداران بر سر قدرت است. روی این اصل تعریف ازتروریستان میتوان گفت که اینها هرزمانی آله دست مغرضان بهره کشی ازانسانها اند. این ها است که زمینه تعرض کشورهای حریص را بر کشورهای غنی ازنگاه مواد صنعتی و انرژی مهیا می سازد، یعنی کشورهای درکمین نشسته شکار اینها را منیحث باشه های شکاری بهر نامی به هر جائی که بخواهند سوق میدهند، از آنها حمایه میکنند، آنها را مسلح میسازند و به آنها هدایات چه بکن و چه نکن را میدهند. برای اینکه سرباز گیری شان مکمل شود ازهیچ کمک و خیاینت به انسان نه خود این گروپ بی عار وغیر انسانی دریغ میدارند ونه سوق دهندگان آنها. اگر ایران دارائی های مهاجرین را نگیرد، آنها را معیوب نسازد، همچنان انگلیس ها و امریکائی ها به عین شکل با بمبارد و کشتارهای دسته جمعی این کار را نکنند چطور میتواند گروپ تروریستی متشکله خود شان انسان های محتاج به عملیات انتحاری را دریافت کنند. پاکستان تا سرحد توان توسط پولیس وآی اس آی خود بیچارگان را اعم از پاکستانی و افغان اما افغان ها درین اواخر سی ساله دو هدف شانرا دریک تیر برآورده میسازد، یکی اینکه نسل افغان را برعلیه خودش استفاده نموده واگر موفق هم نشودحد اقل یک افغان را با حرکت انتحاری ازبین برده اند. دوم اینکه درصورت موفقیت توده ئی از افغان ها را ازبین برده اند و این هدف اصل پاکستان و انگلیس بوده است.

انگلستان و امریکا به هیچ صورت بر علیه پاکستان اقدامی نه سیاسی و نه نظامی میدارند زیرا این کشور مکتب و تربیه گاه شان است برای تروریستان. از همین کشور است که تروریستان ولو ازهر کشوری که باشد درآنجا تربیه شده وبه محل هائی که این کشور های حریص میخواهند میفرستند تا نه اینکه عملیات تروریستی را انجام دهند بلکه نا آرامی جهان را سبب شوند تا آنها روی منافع خود تبلیغات نموده و به جهان کشائی و تصرف و اشغال کشور ها بدون هیچگونه در نظرداشت فیصله های بین المللی که خود آنرا بوجود آورده اند دست یازند. اینها هلوکاست را درمورد هتلر پیراهن عثمان ساخته اند درحالیکه خود ار آنچه ظلمی که هتلر برعلیه یهودیان و درگر جهانیان کرد بار بار بیشتر خیانت و تعرض نموده اند. در وجود این دو کشور ویا بهتر بگویم دوشخص هتلر وکشورنازی آلمان فراموش شده و فراموشتر شده میرود. سر وصدای مرگ بر نازیزم و مرگ بر هتلریان رفتـــــه رفته فراموش میشود و جهان درین مورد به خموشی رفته است زیرا در مقابل آن درندگانی عرض اندام کرده است که ممکن د آینده نزدیک نسل بشر به هتلر خدا آمرزی خواهد داد. آری بشر چنین فرامش کار هم است. مثال بشما می آورم که تاریخی است. مراجعه کنید به کتاب انجیل(بایبل) تستی مونی کهنه یا تورات (انجیل امروز از دو بخض است بخش کهنه که همان تورات است و بخض جدید که همان انجیل است) درین کتاب به بخش یوشوع ( یا یوشع پیغمبر) بروید وآنرا بخوانید. یوشع پیغمبر هزار شهر آنزمان را طوری ویران کرد که طفل، زن، مرد، گاو، گوسفند، مرغ و مور آنرا به گفته خودش ازبین برد و جای آنرا سنگلاخ ساخت و خود هم مینویسد که سنگها امروز یادگار آن شهرها است.  آنهم با چه فساوت و چه بیرحم کاری ای که درد آنرا انسان با احساس همین حالا حس میکند. آنهم بنام قوم خدا، زیرا موسی ویوشع پیروان او که این پیروش بعد از او پیغمبر بحساب آمد. آری زور آوری که ظلم کند و خون بیشمار و ستمگرانه بریزد اگر موفق شود او قهرمان، شجاع ، عادل و حتی پیغمبر است اما اگر ناکام گردید او هتلر میشود. این نبشته به معنی دفاع از هتلر نیست زیرا قلبی که برای انسان و انسانیت نه تپد عدم ان قلب آرزوی بشر است. و لو هتلر باشد ولو بوش ولو بلر یا ستالین و چنگیز. همانطوریکه انسان ها یوشع و چنگیز و یا مثل اینها هزاران هزار ظالم ، تروریست  ، انسان کش وغیره وغیره را به باد

فراموشی برد هتلر را نیر به باد فراموشی میبرد و اگر طرفداران هتلر روزی به دنیا قدرت یابند شک نیت که هتلر به نابغه قرن بیست تبدیل شود. آری اگر نادان ها و احمق های میراث برده سرمایه سر تاج جهان انسانیت نامیده شوند هتلر هم شک نیست که نابغه شود. او واقعا" نابغه جنگ هم بود.

 

اینهاست ماشین های تروریزم و اینطور میآیند و فراموش میشوند. حالا به همین ماشین های جنگی که یک قسمت با صف میجنگند و سه قسمت دیگر درقطار تروریستان مصروف شیطانی اند یاد اور میشوم که نه تنها من بلکه ملیون ها انسان شما را شناخته اند. فقط من توانسته ام درد دل خود را روی کاغذ بریزم، حتی کسانی اند که همین عقده خود را برون ریخته نمیتوانند. آنها درد دل شان از من هم بیشتر است که اگر از ترس این کار را میکنند به اوشان لعنت و اگر چاره ندارند و نمیتوانند به اوشان همت ، توان و قدرت آرزو میکنم تا به آرمان های خود برسند.  اما ضمنا" یاد آور میشوم شما جنگ افروزان نه پندارید که شما را نمی شناسیم، خوب هم با تمام حرکات شیطانی ودروغین تان میشناسیم اما من ازجمله آن شناخت مندان بشما این پیشکش را میدارم که اگر میخواهید تروریزم را دیگر بهانه آرمانهای منحوس تان قرار نمیدهید این کار ها را بکنید :

1.    دست از جنگ در تمام نقاط جهان بکشید و به تربیه روشنگری مردمان سرزمین هائی که زیر ستم ستمگران وطنی خود قرار دارد همت گمارید تا خود کاخ ستم را بر اندازند.

2.    اززیر فشار قرار دادن انسان ها و خورد ساختن شان تا سرحد اینکه برای اعمال انتحاری تن در دهند دست بردارید. شما که پناهندگان را جا میدادید و نام خودرا بشردوست معرفی میکردی حال چه شد آن بشردوستی تان که از ترس کشور شوروی بود؟ پناهندگان را به هربهانه ئی به کام مرگ میفرستید. به آن کشورهائی میفرستید که هنوز کشتار و ستم بیداد میکند. این ها را برای آن میفرستید تا شکار همان تروریستانی که زمینه را برای تجاوز شما محیا میسازد گردد. اما من به این تعجبم که کشور سویدن که افتخار بدون استعمار واستثمار زندگی کردن را درجهان دارد چطور حاضر شده است که در کاسه گدائی تروریستان بی همه چیز انسان  ها را بریزد ؟

3.    مدرسه دیو بند را ببندید. مدارس تروریستی را که تشکیلات بنام پاکستان و در حقیقت تشکیلات خود تان است از بین ببرید. تعرض و ذلیل ساختن مردم عراق و فلسطین را خاتمه دهید. از زیر ذلت بردن مردم افریقا صادقانه پشیمانی کنید و قرضه های ظالمانه خود را صفر بسازید. اینست راه بستن تروریزم درجهان.

4.    کشور اسرائیل را بگذارید خود با فلسطینیان کناربیایند. اگر فلسطینیان عاقلانه با اسرائیل کنار نیایند در آنصورت است که جهان به کمک اسرائیل خواهد شتافت. اما اگر شما بگذارید ودست شما نباشد. مردم فلسطین حتی همان حماس تا این سرحد احمق نیستند که زندگی آرام و بدون درد سر را در ساحه تاریخی و همیشه بهار خود را به خون کشند. آنها میدانند که اسرائیلیان با هنر در کنار شان نعمتی است برای شان اگر سیاست آنها با خیانت به منطقه آلوده نباشد. مردم فلسطین بهتر میدانند که جهان آنها را کمک کند، چطور میتوانند از کمک یک اسرائیل بدون غرض و شیطانی چشم بپوشند، آنهم به کمک کسانی که در تاریخ با هم یکجا زیسته اند.

 در اخیر میخواهم راه حل هائی برای ختم ترویزم در افغانستان ارائه دهم آن هم به امید اینکه صدر اعظم انگلستان گوردون برون در اوائل کار خود به چرخشی در سیاست انگلیس دست زده است که مثال انرا در تاریخ حد اقل دوصد ساله انگلیس در منطقه کسی ندیده است. امید این سیاست مؤقتی و تاکتیکی نباشد. همچنان این سیاست در تمام جهان عملی گردد.

راه حل تروریزم در افغانستان

شش سال از سرو صدای دموکراسی و حق انسان در افغانستان سپری میگردد. این شعاردموکراسی امریکائی عینا" مانند شعارهای توخالی (کور، کالی، دودی) (قانونیت، مصئونیت، عدالت) چیزی دیگر بیش نیست. امید واری ازان بیشتر از یک ساده لوحی و خود فریبی ای نمیتواند چیزدیگری باشد. اما بازهم روی تغیراتی که درسیاست انگلیس بخوص و روند های تحولی امریکا دیده میشود میتوان به این بهانه خود را قناعت داد و پیشنهاد کرد که اگر خواهان قطع تروریسم درافغانستان هستید لطفا" به ضروریات ووسایل ختم این راه غیر انسانی فکر کنید. ضروریات این عمل دورشدن از حمایه آن دستگاهی که زاده تروریسم در حهان است و با دلایل کافی نشان داده است که صادر کننده تروریزم درجهان است که افغانستان و عراق در صدر آن قرار میگیرد.

 اصلاح سیاست هائی که تا حال ولو عمدی یا غیر عمدی و نا آگاهانه برعلیه منافع مردم افغانستان بکار رفته است. مفیدیت این سیاست برای جهان مفید است اما برای افغانستان چون آب حیاتی برای مردم افغانستان و مردم جهان است. بهمان اندازه ئی که پس گرفتن اشتباه با کشیدن قوای نظامی در عراق به حال تمام جهان مفید است به همان اندازه تقویه ناتو درافغانستان حیاتی وضرور برای افغان ها و تمام جهان است.

 طوریکه قبلا" متذکر شدم مواد رشد و روغن ماشین تروریزم انسان های بی بضاعت و از زندگی به سیر آمده است. بنابران هر قدر بی کاری و نفوس بشکل بی بند وبار در افغانستان رشد کند ترور و تروریست ها رشد میکنند. رشد این دو (نفوس و بیکاری) از سیاست های نادرست و ناسنجیده سر چشمه میگیرد. عطش نفوس جمع کردن زیر امپراطوری بی محتوی خود به معنی تقویه حکومت داری و دولت مداری نیست. زیرا بدون زمینه کار و مواد لازم زندگی انسانی هر فرد یک  کشوربه این نتیجه میرسد تا خود را از گرسنه گی بکشد. برای کشیدن ازین گرسنه گی با تبلیغات دروغین که به آن باور کامل دارد تن در میدهد تا از  بی آبروئی و گرسنگی هردو نجات یابد. و آن حاضر شدن به عمل انتحاری است. هر گرسنه ئی میخواهد انتقام خود را از کسی بگیرد که اورا گرسنه ساخته است.  درافغانستان این کار توسط قوای ناتو و دولت عملی میگردد. دولت با قرارداد های غیر مدبرانه و زیرتاسیر بی معلوماتان یا مغرضان درشرایطی درکشور نه کار است و نه محل سکونت و نه امکان تنفس آزاد. سرو صدای برگشتن مهاجرین را به وطن بالا کشیده و بد ازان اینکه درقفا با دولت ها قرار داد میبندد تا مهاجرین را از خاک خود اخراج نماید. لطفا" قبل ازهمه به این اعمال خاتمه داده و توجه را به کارهای دیگری که عمده است معطوف دارید.

برای رشد پایه های دولتی و اقتصاد بیشتراز آنچه صرف نظام میگردد. ضرورت است. یعنی سرمایه  کشورهای کمک کننده به پروژه های بزرگ صنعتی که بیشترین کارگر را میتواند جذب کند ضرور است به مصرف بر سد. ازانجائیکه دولت افغانستان و سرمایه داران داخلی کشور این توان را ندارند تلاش شود تا کشورهای صنعتی و سرمایه گذارانی که در بخش های بزرک صنعتی سرمایه گذاری می دارند جلب شده و توجه شانرا با ریکلام های منابع صنعتی افغانستان باید جلب کرد. مثلا"معدن حاجی گک، یورانیم، زمرد، تفحصات نفتی، ایجاد تفریحگاهای توریستی و ازین قبیل.

هرگاهی شما بتوانید نفوس بیکار افغانستان را درین مسیر بکاراندازید. بهمان اندازه مواد غذائی تروریزم کمتر گردیده و مجال تنفسش میبندد. باید بخاطر داشت که نفوس افغانستان برای بکارافتادن چنان دستگاه ها نه تنها کافی نیست بلکه نفوسی است آموزش نادیده و تنها برای کارهای اپتدائی آن چنان دستگاها  میتواند به درد بخورد نه برای کار های فنی چنان پروژه ها، بنا بران کوشش شود تا صفوف بیکار صنعنتی کشور هائی که خمیر مایه تروریزم اند درین دستگاه ها جلب شده و تحت کار شدید روشنگری هم گرفته شوند. قرار داد با این چنین کارگران نباید دولتی و ازطریق دولت های شان صورت گیرد زیرا دولت ها بازهم این اشخاص را به کارهای غیر آنچه لازم است بپردازند مصروف ساخته با رشوه و تطمیع آنها را از راه میکشند. بنابران بهتر است قرار دار ها فردی وتنها باشد از قرار داد های گروپی و شرکت های خدماتی تهیه کننده کارگر پرهیز شود. کارگر ایرانی به تمام معنی قدغن شود زیرا کشور ایران با زهر درون خوری بیشتر آغشته است. و نمیتواند مورد اعتماد باشد. حتی قرار داد های فردی آن کشور مدار اعتبار نیست. اما در کشور پاکستان بیشتر میتوان روی پشتون ها و بلوچ ها حساب کرد. زیرا ازیک جانب احساس وطن خود را درمی یابند و از جانب دیگر همین ها است که بیشتردر معرض استفاده جوئی تروریستان قرار دارد. دولت پاکستان  بیشتر از مردم بیچاره پنجاب استفاده های سوء  نموده و آنها را بنام فریب خدمت به وطن برعلیه بلوچ ، پشتون و غیره استفاده میکند. میتواند به همان ترتبی برعلیه کشور های همسایه هم به کار ببرد. به این لحاظ قرار دادها باید با پنجابی ها به ندرت و درمواقع بسیار ضرور اگر نباشد اقدام نه گردد. یعنی این عمل توسط دولت مراقبت شود. زیرا سرمایه گذار به ضرورت این عمل توجه نشان نمی دهد. اما اگر به مصئونیت و ضرورت آرامش کارش مفاهمه صورت گیرد سرمایه گذاران به آن رجحان میدهند. تا به صلاحیت خود و قبول خطر.

پلان کاری چنین روندی بسیار ساده و آسان اما به تشریح بسیار مفصلی ضرورت دارد بنا بران اگر چنین کاری روی دست گرفته شود اشخاصیکه چنین پروگرامی را روی دست گرفته و بکار اندازند در بین افغانهای تحصیل کرده و در چوکات پو هنتون های وطن موجود بوده و تجربه کارانی نیز در خارج افغانستان منتظر چنین روزی هستند.  از اینکه این مبحث بر خلاف میلم به درازا کشید از خوانندگان گرامی معذرت میخواهم . در صورت لزوم درچندین مقاله کوتا به توضیح و تشریح رفتن چنان راهی خواهم پرداخت.

یارزنده صحبت باقی ...

  

 

    www.esalat.org