جمعه، ۵ جون ۲۰۱۵
امین الله مفکر امینی 2015-03-06
دیگر بس است رنج و عذاب
تا کی بنالیم ز درد و غم، کز نالیدن نیــــست درمـانی
گردرعمل جوییم مداوا، زدرد و غمها نبــــاشد نشانی
کزتجارب آموخـته ها داریم بسی ز اســــــتادان سخـن
به سخن ها ی کاذب وفریب که انداختند مـا رادرلــجن
بگفتند درد وغم های شما را ما هم طبیــب وهم دواییم
به سختی ها، شما را چاره سازووطن راپشـت وپناهیم
به خوش باوریهای ما، به صریرقدرت وتجمل نشستند
دری امن و سعادت و خوشبختی ها به روی مـا بستند
اینها بودند اجــــیرانی بسته بدسـتگاه آی اس آی وسیا
نمک ازما خوردند وبشکستند نمکدان بـحکم اهل ریـا
خلق مظلوم وطن، کردند نـــعره های داد خــواهی بلند
ز پا بنــدی ها بدین ومذهــب و رســـوم و آیین نا پسند
چاره در چیست تا کی این بار جــفا ها کشیم بـــردوش
خالق یکتا بخشیده ما را عــــقل و خرد و رای و هوش
دست بهم دهیم و بر انـــدازیم این کاخ های فتـــنه گان
دیگربس است رنج وعذاب وفساد بر بساط این گلستان
که ما بسی دُرهای نهفته داریم به میهن پنهان درصدف
که جزخدمت مردم ومیهن نبـــاشد آنـها را دیگر هدف
مفکر بر ادای حق نمک مادر وطن گوید این دُر سـخن
بی ریا و مبرا زهر تعلقی به جز خدمت مردم و میهن
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat