Monday, March 18, 2013 1:08:08 p.m.
نورالدین همسنگر
رشک بهاران
بیا ای نو بهارِ خرم و شاد
بکن یادی ازین ویرانه آباد
بیا زین کورهء غمها گذر کن
پریشان حالیی ما را نظر کن
مگو این خاک آماج خزان است
ز داغ سینه دلها خونفشان است
مگو اینجا هوای جانفزا نیست
به شام لحظه ها کس آشنا نیست
ز دلها رنگ یاری رخت بسته
طنین آرزو اینجا شکسته
ز باغ ما پرستو ها رمیده
بسوی نا کجا ها پر کشیده
قیام قامت گلها خمیده
چمن رویای یک شادی ندیده
شقایق در کنار جو نروید
ز حسرت سوز دل با کس نگوید
شده پرپر پر پروانه عشق
فتاده آتشی در لانه عشق
مگو زین وحشت دنیای بیداد
که آیین محبت رفته از یاد
مگو اینجا زمین آتشفشان است
عنان ما بدست این و آن است
مگو وادی به وادی سوگوار است
دلی آشفته هر سو داغدار است
ز شادی ها فقط یک درد مانده
بسی رفته یکی نا مرد مانده
ز کس اندیشه یاری نبینی
بجز رسم دل آزاری نبینی
مگو اینجا بدل شور و نوا نیست
ز توفان حوادث کس رها نیست
مگو ابر است و باران نیست اینجا
خروش چشمه ساران نیست اینجا
زغم یک لحظه شادی نداریم
به لبها موج فریادی نداریم
مگو هر گوشه سوگ و انتظار است
دل مام وطن دایم فگار است
بیا ای بهار پر طراوت
بنه بر دست ما دست سخاوت
بیا بگذر زکام خون و آتش
ز اعماق عذاب و این کشاکش
ز چنگ اهریمن مارا رها کن
به رنگ آرزو شهری بنا کن
بدور افگن زمستان جفا را
شکن دیوار ننگ این قضا را
پدید آوار فضای یکدلی را
بده آرامشی اهل دلی را
بباغ ما گل شادی بیاور
پیام عشق و آزادی بیاور
چو گل هرکی بخندد از دل و جان
شود خاک وطن رشک بهاران .
هالند - مارچ ۲۰۱۳
نورالدین همسنگر
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat