جمعه، ۸ فبوری ۲۰۰۸
عبدالودود پوپلزائی
رهائی افغانستان
از قید
اشغالگران
چه میطلبد...؟
جرمنی ۲۰ نومبر ۲۰۰۷
به اساس اوضاع گوناگون کنونی افغانستان در رابطه به اشغال این کشور توسط امریکا و ناتو، ایجاب میکند حقایقی مستندی دراین مورد ارایه گردد.
ش. مشهور در کتاب خود «امریکا اینگونه اداره میشود»، نوشته است:
"...اهمیت اساسی افغانستان در ارتباط با موضوع انرژی و نقش جغرافیای آن بعنوان مسیری جهت انتقال نفت از آسیای میانه به دریای عرب سر چشمه میگرد..."
دراینجا مسٔله "دموکراسی" و "مبارزه علیه تروریزم" و "القاعده" مطرح نخواهد بود، بلکه منافع امپریالیستی در منابع اقتصادی سرشار منطقه نهفته است...!
یکی از نویسندگان ( آسیا تایمز) روشنتر و واضحتر مینویسد:
"... نفت و گاز هدفهای نهایی امریکا را تشکیل نمیدهند، صحبت بر سر کنترول منطقه است. اگر امریکا بتواند منابع انرژی رقبایش یعنی اروپا، جاپان و چین را کنترول کند، کار تمام است و امریکا برنده است..."
برملاست که حملهٔ مشترک امپریالستی بر افغانستان اصلاً بمنظور از بین بردن تروریستان، القاعده و طالبان نبوده بلکه برای ایجاد یک رژیم تضمین کننده اجرای پلانهای انحصارات نفتی، اقتصادی و صنایع نظامی و غیره . . . امپریالستی درین منطقه استراتیژیک بااهمیت بوده است...
جان. جی. مارسکا (Jahn J. Mareska) معاون روابط بین المللی شرکت یونیکال در توضیحات خود در برابر کمسیون روابط بین المللی کنگرهٔ، در فبروری ۱۹۹۸ گفته است: ˝... ما از لحظهٔ نخست این مطلب را مشخص کردیم که کار ساخت خط لولهٔ نفت پیشنهاد شده توسط ما به ارزش ۲،۵ ملیارد دالر آغاز خواهد شد، مـگر اینکه در افغانستان حکومت بر سر کار آید که اعتماد دولتها و موسسات وام دهنده و شرکت مارا جلب نماید...˝ !
˝... یونیکال در نظر دارد کنسرسیوم بنام کنسرسیوم خط لولهٔ نفت آسیای مرکزی، به منظور جمع آوری و بکار ګری نفت از تا سیسات زیر بنایی موجود در ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان و روسیه تشکیل دهد...˝
این صحبت ها چهار سال قبل از حمله بر افغانستان ایراد شده است.
حمله نظامی بر افغانستان آغاز میشود... ˝... ماشین تبلیغاتی عظیم جنگ بدون هیچ مانع و رادع به جلو حرکت میکند. دراین میان آهسته و بدون سر و صدا بزرگ ترین قرارداد نظامی در تاریخ امریکا بتاریخ ۲۶ اکتوبر یعنی چند روز پس از آغاز حمله به افغانستان برای ساخت جنگنده های تخنیک عالی (های تیک) از نوع (جاینت سترایک فایتر) به ارزش ۲۰۰ ملیارد دالر با کمپنی (لاکهارد مارتین کورپ) بسته میشود...
(نورتروپ گرومن) یکی از بزرگترین کمپنی های صنایع دفاعی است که مرکز آن در لوس آنجلس واقع است و سازنده بمب افگنهای (بی.جی. بومبرز) میباشد که در افغانستان شرکت فعال دارند، میگوید: ˝ ...این شرکت مفتخر است که قابلیت این را دارد که بتواند نیازهای جاری و اظطراری دفاع ملی را از جمله نیاز های ضد تروریستی و امنیت وطن را برآورده کند...˝ (ش.مشهور: و امریکا... اینگونه اداره میشود)
روز به روز سیاست اشغالگران نظامی خارجی در افغانستان ـ امریکا و ناتوـ و متحدین شان و مطابق با پلانهای طرح شدهٔ قبلی، شاخه ها و برگهای جدید را پیدا میکند، که نه تنها افغانستان بلکه تمام منطقه جنوب شرق آسیا، آسیای میانه، شرق میانه و دیگر مناطق دارای اهمیت در استراتیژی شان را زیر سایهٔ خود قرار دهد، و به نفع انحصارات سرمایه داری خویش از آن بهره بر داری کند. لذا تمام تلاشها با شیوه های جدید کار، و طرحریزی های گوناگون جلا یافته و مساعی نوی به خرچ داده میشود تا به تسلط و اشغالگری در سر زمین افغانستان ادامه داده، و رهایی از قید اسارت آن تا سال ها طولانی به تعویق انداخته شود.
جورج بوش ″جنگ بر علیه ترور″ را وظیفهٔ میخواند که پایانی برای آن نیست! و دیک چینی آنرا جنگ بی پایان میداند که برای پنجاه سال یا بیشتر از آن ادامه خواهد داشت. این طرحی است که برای آینده جهان نوشته اند. جنگ از افغانستان شروع شد، و یک به یک به نقاط دیگر دنیا سرایت خواهد کرد...؟
بریژینسکی در کتاب خود بنام ″صفحه شطرنج بزرگ، برتری امریکایی و ضرورت جیو ستراتیژیک آن ″سال ۱۹۹۷، بخشی از جمهوریهای تازه استقلال یافته شوروی سابق را شامل قزاقستان، تاجکستان، ازبکستان و ترکمنستان ـ آسیای میانه ـ به اضافه کشور های جنوبی این منطقه: ایران، عراق، عربستان، کویت و افغانستان و غیره را ″بالکان اورو آسیایی″ میخواند و میگوید: ″... اما بالکان اورو آسیایی تا حدودی از اهمیت اقتصادی بر خوردار است، این اهمیت بدلیل تمرکز فوق العادهٔ گاز طبیعی و منابع نفتی است که در این منطقه وجود دارد. بعلاوه اینکه منابع معدنی بسیار از جمله طلا نیز درین منطقه وجود دارد.″ او علاوه میکند: ″... آسیای مرکزی و منطقه دریای خزر دارای آنچنان منابع گاز طبیعی و نفت گستردهٔ است که منابع کویت، خلیج مکزیک و در یای شمال در مقابل آن بسیار کوچک و حقیر است...″. وی با لهجه آشکار و بی پرده تر علاوه میکند:
″... وظیفه فوری ما اینست که این امر را قطعی کنیم، که هیچ دولت، یا مجموعهٔ از دولت ها آنقدر ظرفیت و توانایی بدست نخواهند آورد که بتوانند آمریکارا از منطقه اورو اسیا به بیرون راند و یا حتی نقش تعین کننده آنرا از میان ببرند...″!!
توماس فریدمن یکی از منتقدین سیاست خارجی امریکا و ستون نویس نیویارک تایمز قبل از جنگ عراق نوشته است:
″... ایالات متحده سر بازانش را برای حفظ اصول دموکراتیک به صحرای عربستان نفرستاده است... موضوع موضوع پول است، موضوع حفاظت از حکومتهای است که به آمریکا وفادار اند...″!
از سوی دیگر چگونگی سرنگون ساختن باند های سیاه ویرانگر «طالبان» و «القاعده» برای امریکا، ناتو و پاکستان وابسته به سازمانهای جاسوسی انگلو امریکن روشن است، و چندین بار این ادارات از مراکز و پایگاهای فعالیت «طالبان» و «القاعده» و جای زندگی اسامه بن لادن در پاکستان و مناطق ماورای خط دیورند، معلومات و گزارشات ارایه کرده اند... اما هیچ اقدامی در سرکوبی آنان صورت نگرفته، بلکه موضوع توسط ماست مالیهای سیاسی دور انداخته شده است. دولت پاکستان این طفل نامشروع انگلستان و پرورش یافته امریکا اعلان کرده است که هیچ کس حق آن را ندارد از خاک پاکستان فعالیتهای نظامی ضد «القاعده» و اسامه بن لادن را سازمان دهد!!
البته جرگهٔ «قومی و امنیتی» که اخیرا در کابل دایر گردیده بود، نمونهٔ از ماست مالیها درین عرصه بوده و با سیاست اشغالگران تطابق داشته است.
در حقیقت دولت پاکستان با وجود اوضاع و تشنجات جدیدی که در آن رخ داده است، به سیاست تخریبکارانه خویش در افغانستان ادامه میدهد و مخالفین، خلقهای این کشور را از گروههای بنیاد گرای عربی «القاعده» بن لادن گرفته الی «طالبان» و حزب اسلامی حکمتیار وغیره بمنظور دهشت افگنی کمک همه جانبه مینماید... و به استناد مناسبات خویش با امریکا و انگلستان، خواهشات آنانرا مطابق با پلان ها و طرح های شان برآورده میسازد. چنانچه ایران نیز نقش محیلانه را در پیشبرد سیاست عوام فریبانه بازی میکند... و به تحریک و ساز ماندهی پیروان خود در افغانستان میپردازد.
برخی از کشور های مرتجع غربی و از جمله عربستان سعودی و غیره به این گروه های تخریبکار کمکهای گستردهٔ میرسانند. لذا روز به روز حملات دهشت افگنی باندهای تروریست زیر پردهٔ به اصطلح «اسلامی» افزایش و شدت می یابد، و هیچ اقدامی مثبتی در برابر آنان صورت نمیگیرد، زیرا ادامهٔ چنین حملات و فعالیت های خصمانه به موجودیت اشغالگران خارجی «استحکام»، «قانونیت» و «مشروعیت» می بخشد و این خواست سیاست اشغالگران خارجی در افغانستان بوده و میباشد.
علاوتاً گروپهای بمبگذاری های انتحاری در آن سوی سرحدات آموزش میبینند و در شهرهای مختلف افغانستان به کشتار انسانهای بی گناه، ترور شخصیتهای سیاسی و پارلمانی، و وارد کردن خسارات به کار وان های تجارتی، حمل و نقل و عرصه های زندگی روز مرهٔ مردم و موسسات عام المنفعه و ایجاد آشوبگری، بی ثباتی و تشنجات، فعالیت های غیر انسانی و «اسلامی» خودرا انجام میدهند.
خلقهای رنجدیده افغانستان، از سوی دیگر، زیر بار سنگین مشکلات اقتصادی و اجتماعی و عقبمانیهای سالیان گذستهٔ ملوک الطوایفی، تعصبات و برخوردهای نادرست قومی، قبیلوی، محلی، لسانی، نژادی و مذهبی، اختلافات و نفاق افگنیهای گستردهٔ که توسط دشمنان و اجیران خارجی به آن شدت و افزايش بخشیده میشود، زندگی را بسر میبرند! چنانچه کشت، تولید و تجارت مواد مخدر توسط مافیای مشترک بین المللی و ایجاد شبکه های جاسوسی و تخریبکاری باندهای رهزنی، آدم ربایی و آدمکشی و جعل کاری، زمینه مساعدی را درین کشور برای فعالیتهای شوم خود بدست آورده اند، و هزاران هموطن افغان مرد و زن، پیر و جوان به مرض سرطانی اعتیاد و مواد مخدر دچار شده اند! قرار یک خبر از تلویزیون شبکه آریانا کابل ۴۲٪ زنان اورزگان معتاد مواد مخدر اند.
کشت، تولید و تجارت مواد مخدر توسط مافیای مشترک بین المللی وابسته به انحصارات سرمایه داری و مطابق با منافع انحصاری آنان، و جمع آوری ملیارد ها دالر ازین تجارت نامشروع و هلاکتبار پیشبرده میشود.
داکتر جان کوطان در کتاب خود کمیته ۳۰۰ یا کانون توطـٔه های جهانی مینویسد: ″... ایالات متحده، بزرگترین مصرف کنندهٔ مواد مخدر است... در عین حال اروپای غربی و کشورهای جنوب شرق آسیا بزرگترین مصرف کنندگان هرویین بشمار میروند...″
وی علاوه میکند: ″... فروش مواد مخدر با استفاده از بینوایی انسان ها یکی از بد ترین شیوه های پول سازی است . . . با یاری جستن از همینگونه شیوه ها قاچاق به ظاهر قانونی مواد مخدر به وسیلهٔ کارخانجات دارو سازی متعلق به راکفلر انجام مییگرد... بخش عمدهٔ این مواد مخدر شیمیایی در ایالات متحدهٔ امریکا با همکاری بسیار نزدیک شرکت های سویسی، فرانسوی و بریتانیایی ساخته میشود. جالب آنست که تولیدات شرکتهای مذکور مورد تایید کامل نظام پزشکی امریکا قرار دارند...″!!
″... در تجارت تریاک، هرویین و کوکایین هیچ چیزی تغیر نکرده است. این تجارت هنوز در اختیار همان خانواده های طراز اول - بریتانیا و ایالات متحده است...″
و از سوی دیگر شماری از گروهها و تشکیلات مسلح خود گردان ـ یا شرکت های امنیتی که هیچ مسٔولیت، صلاحیت و وظیفهٔ دولتی و امنیتی را بدوش ندارند، آزادانه گشت و گذار میکنند و فعالیت های رهزنی، آدم ربایی، تجاوز و چور و چپاول را انجام میدهند!
رسانه های گروهی دشمنان، رادیوها، تلویزیونها، مطبوعات وجراید، بیست و چهار ساعته فعالیت های جعل سازی و تبلیغات عوام فریبانهٔ خودرا در خدمت سیاست اشغالگران نظامی و ادامهٔ موجودیت آن به پیش میبرند، و فضای آشوبگری، اختلافات و تفرقه اندازی، دروغ افگنی، ناامیدی و ترس و وحشت و بی اعتمادی را ایجاد میکنند. در چنین شرایط و اوضاع از حکومت دست نشانده و باداران خود فروش که در ظاهر «افغانی» و در باطن هرچیزی که هستند، هستند! مردم کدام توقعی به نفع خود نخواهند داشت و ندارند!
ملیارد ها و ملیاردها دالر که بنام کمک به افغانستان پیهم سرازیر شده و میشود، یا در پروژه های غیر اقتصادی بیهوده مصرف و یا اینکه توسط یکعده باداران به وسایل گوناگون و چال و فریب حیف و میل میشود.
تسلط خارجی نمی خواهد پیشرفت اقتصادی و ترقی درافغانستان و ثبات وجود داشته باشد، زیرا سیاست عقب ماندگی کشور و بی ثباتی به ادامهٔ تسلط و تحقق بیشتر منافع انحصارات سرمایه مالی شان را تأمین مینماید.
خلاصه خلق های افغانستان دارای پایین ترین سطح زندگی انسانی در این قرن بیست و یک در جهان میباشند، و از هر سو با ظلم، ستم، استبداد، رنج گرسنگی و بیماری و نابودی روبرو هستند.
قوای مسلح افغانستان ـ اردو، څارندوی و امنیت - در حقیقت به نفع مردم افغانستان، حفاظت استقلال، تمامیت ارضی و جلوگیری از مداخلات خارجی و باندهای تروریست تهیه و آماده نگردیده وبه قوای مسلح واقعا ملی و میهن دوست مبدل نشده است و در برخی بخشهای آن عناصر ضد ملی و مشکوک جای گرفته اند.
حل اینگونه اوضاع و شریط پیچیدهٔ ملی، وابسته امروز قبل از هرچیز به هدف اصلی مبارزه: رهایی از اشغالگران خارجی، متوقف ساختن مداخلات در امور افغانستان و سرکوبی پلان ها و نیرو های جنایتکار و دهشت افگن «القاعده» و «طالبان» و ایجاد یک پایگاه ملی و دموکراتیک در کشور در تطابق با شرایط کنونی میباشد.
ضرورت است که مبارزه در راه آگاهی و بسیج ساختن تمام ملیتها و اقوام بر اساس تامین منافع توده های زحمتکش و بر اساس مناسبات برادرانه، مبارزه علیه هرگونه ستم ملی، تفوق طلبی نژادی، قومی و قبیلوی و منطقوی آغاز و تشدید بخشیده شود و بجای مناسبات پوسیدهٔ اجتماعی، شیوه های نوین در سیستم پیشرفتهٔ اقتصاد ملی مبتنی بر روابط عادلانه طرح ریزی و پیشبرده شود.
درین شرایط یگانه راه بیرونرفت کشور از عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی سالیان متمادی تخریب و ویرانگری، راه تأمین متداوم رشد اقتصادی و فرهنگی، راه انکشاف مدرن در عرصهٔ صنایع، ترقی همگانی و بالا بردن سطح آگاهی زحمتکشان میباشد.
جوابگوی چنین ضرورت و شرایط را یک حکومت منتخب ملی و دموکراتیک میباشد. چنین حکومتی تنها و تنها میتواند سیاستی را در جهت رشد پلانیزه شدهٔ اقتصاد ملی و توسعهٔ بعدی بخشهای دولتی، مختلط و خصوصی بحیٍث وسیله استحکام استقلال اقتصادی و ارتقای سطح زندگی خلقهای زحمتکش افغانستان و مسؤولیت های خود را بدوش گیرد، و عدالت اجتماعی را در رشد همه جانبهٔ تولید در تمام عرصه های اقتصادی، صنایع، بانک داری، رشد تجارت ملی، سیاست سالم گمرکی و مالیات تهیه و تورید وسایل و تجهیزات تخنیکی، سیاست سنجیده شدهٔ کشاورزی و مالداری مد نظر گرفته تامین نماید.
تامین پروسهٔ حقوق و شیوه های کار، بیمه های صحی و اجتماعی برای اطفال، جوانان و تمام افراد، منع استفاده ازنیروی کار کودکان و اطفال، تامین حقوق و آموزش و کار زنان و سایر فعالیت های اجتماعی و سیاسی شان، موسسات نگهداری و پرورش سالم اطفال، مکاتب و تعلیم اجباری همگانی و مجانی، آموزش و پرورش حرفوی، گسترش تعلیمات مجانی متوسط، توسعه شبکه های تحصیلات عالی و مسلکی، دانش و علوم، امور طبع و نشر و انکشاف ادبیات و وسایل اطلاعات جمعی، امور هنری و فرهنگ عمومی تمام خلق ها، آزادی های فردی و اجتماعی، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات، ایجاد سازمانهای سیاسی، اتحادیه های مسلکی و حرفوی، تامین حقوق مساوی زنان با مردان در عرصه های زندگی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، تجدید نظر در دستگاه اداری و دولتی بر مبنای اصول دموکراتیک، ایجاد محاکم مبتنی بر عدالت و اتخاذ شیوه های قضایی مدرن و الغای قوانین مخالف منافع مردم و یا تجدید نظر در آنها، ضرورت همه جانبه را ایجاب میکند.
یک سیاست خارجی روشن، واقعبینانه در مطابقت با تحولات و انکشافات جهانی، منافع ملی و موضعگیری بیطرفی افغانستان و حل و فصل درست مشکلات با کشور های همسایه بویژه پاکستان و ایران، و حل و فصل سالم مسـٔلهٔ پناهندگان افغانی در خارج و ایجاد شرایط زندگی مناسب برای شان در افغانستان دارای اهمیت مبرم بوده و میباشد.
نیروهای نظامی و دفاع ملی، قوای مسلح - اردو وڅارندوی و امنیت - از لحاظ تجهیزات ذیضرورت، آموزش و ارتقای سطح رزمندگی آنان و پاکسازی از عنصر نا مطلوب همه جانبه ضرورت به توجهٔ خاص دارد تا ازلحاظ توانایی دفاعی و فعالیتهای رزمی و محاربوی مطابق با اهداف و منافع کشور در دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی علیه هرگونه تخریب کاری، ویرانگری، مداخله و تجاوز بتوانند وظایف خودرا با نیرومندی انجام دهند. مبارزه همه جانبه علیه مواد مخدر و مافیای بین المللی، تهیه و تولید کنندگان آن.
هدف عمده و مبرم مبارزه امروزه، ایجاد یک جبههٔ متحد ملی فراگیر نمایندگان سیاسی اقشار اجتماعی و روشنفکران کشور در یک پارلمان منتخب دموکراتیک و ایجاد حکومت منتخب با توانمندی قانونی در جمله اهداف ملی قرار دارد.
با چنان نیرو و قدرت ملی و توانمندی میتوان هرچه زود تر به اشغال نظامی خارجی خاتمه بخشید و زمامداری ملی را بدست خود مردم افغانستان سپرد، و فعالیتهای باند های تروریستی را سرکوب و صلح و ثبات را بر قرار ساخت.
مبارزهٔ کنونی به یک تشکل نیرومند مترقی که مسـٔولیت رهبری را بدوش گیرد ضرورت دارد.
برای خلقهای افغانستان و بمنظور نجات و رهایی از تسلط اشغالگران بجز موجودیت یک حزب نیرومند ملی و دمو کرات، ترقیخواه که به کمک آن رزمندگان افغانستان را بخاطر منافع زحمتکشان بسیج سازد و دشمنان را شکست دهد، راه دیگری وجود ندارد. هرگاه این حزب بتواند زحمتکشان و روشنفکران کشور را متحد سازد و به ضرورت رهایی از قید اسارت اشغالگرن آگاه و معتقد و به ایجاد جبهه متحد ملی موفق شود، افغانستان به سوی پیروزی و به موفقیت های بزرگ دست خواهد یافت.
در شرایط کنونی کشور که مبارزه و سازماندهی منظم را در دفاع از نیاز مندیها و اهداف خلقهای افغانستان غرض رهایی از تسلط خارجی و دست یابی به دولت و موسسات ملی و دموکراتیک ایجاب مینماید، بسیاری از روشنفکران و دانشمندان ذیعلاقهٔ ملی در فضای ″خاموشی″ خویش فرو رفته اند.
کسانی که بعضاً دست به ایجاد یک سازمان و یا حزب زده اند، سالیان طولانی گذشته و میگذرد، به یک طرح واقعبینانه و ذی اهمیت متناسب با شرایط مبارزه نرسیده اند... و چندین ″جلسه″ و ″کنگره″ دایر و سازمان یافته است، اما هنوز هم نه پروگرامی در دست دارند ونه مرامی برای مردم معلوم و مطرح است!
اکثریت روشنفکران و دانشمندان برحق ملی و دموکرات از جریانات واقعیت های چنین ″جلسات″ و ″کنگره ها″ اطلاع مناسبی در دست ندارند !! زیرا سازماندهندگان گرداگرد حلقهٔ تنگ بخصوص خود میچرخند!
چگونه میتوان با چنین شیوهٔ کار و رفتار در برابر دشمنان متحد خلقهای افغانستان مبارزهٔ خودرا پیشبرد؟! وقتیکه از خود گذری، برادری، صمیمیت و فعالیت دستجمعی را نپذیرفته باشند، چگونه میتوانند مسؤولیت های ملی خود را انجام دهند؟!
مبارزه بغرنج و دشوار کنونی به جمع شدن چند اکادیمیسین و یا تیوریسن و دانشمند حل و فصل نخواهد شد و قطعاً نمیشود.
هر انسانیکه با مردم خود پیوندهای دلسوزانه و درست داشته باشد، درک میکند که، از دکاندار گرفته الی سرحد اکادیمیسین و تیوریسن، میتوانند درین روند تشکیلاتی سیاسی و سازمانی که در پروسهٔ عمومی مبارزهٔ بغرنج و پیچیده قرار دارد، سهم گیرند و باید نقشی برای شان قایل شد.
از سوی دیگر تا کنون روشن نیست، کسانی که دست به ایجاد تشکیل حزب زده اند، هدف شان احیای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بوده و یا سازمان دیگری؟ اگر هدف آنان احیای ح.د.خ.ا بوده است، با صراحت میتوان گفت که چنین کار به تنهایی مسؤولیت چند نفر محدود نبوده، زیرا چنان مسؤولیت، مسؤولیت همگانیست که باید در "نشست" وسیع ″کنگره″ و یا بنام جلسهٔ دیگری در تفاهم مشترک بررسی و مناظرهٔ وسیعی بمنظور رسیدن به هدف و نتیجهٔ درست دور از هرگونه خویشاوندی، زد و بندهای شخصی و فراکسیونی صورت گیرد.
چنین اقدام با در نظر گرفتن اوضاع و تحولات سیاسی گذشته و موضیعگیری های مردم افغانستان در برابر اشتباهات و حتی خیانتهای برخی جناح ها و اعضا که باعث ایجاد بدبینی ها و بی اعتمادیها در مقابل ح.د.خ.ا گردید، احیای تشکیلاتی حزب به دشواریهای بزرگ مواجه خواهد شد، و نمیتواتد وظیفهٔ خویشرا در شرایط کنونی کشور موفقانه بسر رساند.
درصورتیکه چنین گام در راه ایجاد یک حزب و یا ساز مان ملی دیگر برداشته شده است، هر گروه و هر تجمع مناسب از روشنفکران ذیعلاقه میتوانند آزادانه و بیدون کدام فشار و مداخله کار خود را تعقیب کنند، و سازمان ملی خودرا با مرام آن ایجاد و به فعالیت بپردازند و در مبارزهٔ ملی سهم گیرند.
درینمورد موضوع دارای اهمیت این است که هر گروه و هر تجمعی که سازمان و یا حزبی را ایجاد و فعالیت را آغاز میکند، باید راه و روش آن در ایجاد سازمان و موضعگیری از نیازمندیهای خلقهای افغانستان در رهایی از تسلط اشغالگران، بمنظور تحقق اهداف ملی و دموکراتیک در عرصه های گوناگون سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی کشور در یک پروگرام واقعبینانه اعلام گردد.
مبارزهٔ همگانی درین راه، ایجاب مینماید که دستگاه های تبلیغاتی خودرا از لحاظ مطبوعات، رادیو و تلویزیون نیز دارا باشد، تا بدین وسیله توانایی را در برابر فعالیت های تبلیغاتی گستردهٔ خصمانهٔ دشمن داشته باشد.
در شرایط دشوار کنونی کشور، موجویت یک حزب در سازماندهی درست و سالم مبارزه یک امر مبرم میباشد، و توسط تلاشهای فردی افراد و اشخاص به هر سویه سیاسی و آگاهی که باشند، به موفقیت نایل نخواهند شد. در موازات موجودیت یک سازمان و یا حزب و پیشبرد مبارزهٔ منظم، مساعی فردی میتواند نقش دارای اهمیت را ایفا نماید و به آن سازمان در روند فعالیت کمک نموده یاری رساند.
با در نظر گرفتن شرایط سیاسی و اجتماعی گذشته و کنونی، ضرورت است تا از هرگونه موضیعگیریهای چپروانه و افراطی و دنباله روی و راست گرایی های متکی بر "دموکراسی" اشغالگر امریکایی و ناتو و جبهه ارتجاعی خودداری کرد. زیرا چنین برخوردهای افراطی چپ گرائی و راست گرائی نه تنها جنبش را در راه موفقیت آمیز به سرحد پیروزی نمیرساند، بلکه سازمان و مبارزه را در انزوا و دوری از مردم قرار میدهد وبه سیاست خصمانهٔ دشمنان یاری میرساند.
فضای تشکیلاتی سیاسی و فعالیت هر سازمان با استفاده از تجارب تلخ گذشته ضرورت به شیوه های دموکراتیک، حقوق عادلانه و برخورد سالم سازمانی از بالا تا پایین دارد و دوری را از هرگونه اشکال خویشاوندی، وساطت و زد و بندهای شخصی و فشارهای گوناگون نادرست داخلی و خارجی ایجاب مینماید، و بر اساس پیوندهای رزمندگی پاک و شریفانه، میهن دوستی و مردمی و اندازهٔ خدمت به مردم، فداکاری و قربانی و آمادگی در دفاع از اهداف والای خلق های زحمتکش استوار باشد.
کلیه روشنفکران و دانشمندان ملی و دموکرات دراین مرحلهٔ حساس و دقیق کشور وظیفهٔ خود میدانند تا همبستگی و اتحاد را در راه ایجاد یک سازمان ملی و دموکراتیک و سازماندهی مبارزه همگانی ضد امپریالیستی و ضد تسلط اشغالگران - امریکا و ناتو- و متحدین آنان از ارتجاع داخلی و خارجی و ضد مداخلات باند های ویرانگر داخلی «طالبان» و «القاعده» و مافیای بین المللی مواد مخدر در راه تحقق اهداف ملی و دمو کراتیک در عرصه های سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی آغاز و استحکام بخشند.
چنین یادداشتها از تجارب سالیان متمادی مبارزه، با در نظر گرفتن تحولات گوناگون در کشور بدست آمده و بحیث طرح تحمیل کننده بر دیگران نخواهد بود و قطعاً نمیباشد. باعث ارایه آن دلسوزی به امر وطن و مردم ستمدیدهٔ افغانستان است، و بحیث یک طرح پیشنهادی بمنظور مطالعه، بررسی و ابراز نظرها درمورد نیازمندی ها واهداف خلقهای رنجدیدهٔ افغانستان در راه رهایی از قید اسارت و اشغالگران میباشد.
عبدالودود پوپلزائی
۲۰ نومبر ۲۰۰۷ جرمنی
تایپ کامپیوتری از ق.آ.
از دنمارک