روز سه شنبه ۲۲ دلو امسال تلویزیون شبكه خبر سخنرانی محمود احمدی نژاد در میدان آزادی را پخش کرد. گماشته ولی فقیه در این سخنرانی پر از لاف و گزاف مدعی شد که:«به فضل الهی به لطف الهی، با ایستادگی ملت ایران، سایه تهدید برای همیشه از سر ملت ایران برداشته شده است.»
وی در توصیف تهدیدها گفت:«حمله میكردند و جالب است كه زمان تعیین میكردند، فلان روز چهار صبح، فلان روز پنج بعد از ظهر، فلان روز ۱۲ نیمه شب . . . آنها همه با هم بودند، متحد بودند، تحریم اقتصادی كردند، سنگین ترین تحریم اقتصادی تاریخ را اعمال كردند و آنهم بستن شریانهای بانك یعنی همه شریانهای اقتصادی بود، نیروی نظامی آوردند و تهدید نظامی كردند، خیال میكردند میتوانند یك ملتی كه خود را شناخته است، قدرت خود را شناخته است، پیوسته با ولایت و امامت است، پیوسته با خداست، این ملت را بشكنند.» و بالاخره نتیجه گرفت:«من رسماً اعلام میكنم كه امروز ملت ایران یك ابر قدرت حقیقی و واقعی است.» پس از آن به دولت جدید آمریکا پیام داد که:«روشن است كه ملت ایران از تغییرات حقیقی استقبال میكند. ملت ایران آماده گفتگوست، اما گفتگو در فضای عادلانه و در احترام متقابل.»
پیرامون سخنان گماشته ولی فقیه چند نکته را باید روشن کرد.
اول آن که برای فهم کنه سخنان احمدی نژاد و درک ادعاهای او به جای «ملت ایران» باید «رژیم ولایت فقیه» گذاشت. واقعیت این است که میان ملت ایران و رژیم ولایت فقیه یک دره عمیقی وجود دارد که فقط عوامفریبان این دو نیروی در ستیز با هم را در یک ردیف قرار می دهند. خود آیت الله خامنه ای و گماشته کوتوله اش بهتر از همه می دانند که مناسبات مردم ایران با رژیم ولایت فقیه آشتی ناپذیر و بر بستر ستیز جریان دارد. فرمانده کل سپاه پاسداران جمهوری اسلامی بارها و به طور صریح اعلام نموده که تهدید واقعی از داخل است.
دوم این که سخنان احمدی نژاد در مورد تهدید جنگ در دوران حکومت قبلی آمریکا فقط برای بازار گرمی دار و دسته احمدی نژاد مصرف دارد. در حقیقت طی ۸ سال گذشته که دولت جرج بوش در کاخ سفید بود هیچگاه سیاست آمریکا از دایره مماشات خارج نشد و همه ی صحبتها و حرف و حدیثها در مورد جنگ یا از طریق نهادهای گفتمانسازی حزب دمکرات آمریکا و متحدان اروپایی آن و در رقابت با دولت جرج بوش انتشار می یافت و یا از طریق خبرگزاری رسمی دولت روسیه (نووستی) برای پیشبرد امیال پوتین که ماهرانه هم بر سر سفره مردم ایران نشسته بود و هم شریک توبره آمریکا و متحدان غربی اش بود انتشار می یافت. همگان می دانند که نهاد دفاع ایالات متحده امریکا (پنتاگون) همواره بنا به وظیفه خود و بودجه های سرسام آور که دریافت می کند در حال طراحی جنگهای گوناگون با دشمنان واقعی و یا فرضی آمریکا است. رسانه ها و روزنامه نگاران آمریکایی که تمایل بیشتری به حزب دمکرات آمریکا داشتند و یا در مخالفت با دولت بوش وقتی به یکی از این طرحها دسترسی پیدا می کردند و یا حتی از یک طرح فرضی اطلاع پیدا می کردند به شکلی بسیار ماهرانه از طرح دولت آمریکا برای آغاز جنگ جدید صحبت می کردند و بدین ترتیب در حالی که سیاست واقعی دولت بوش مماشات با رژیم ایران و همکاری در افغانستان و عراق بود جناح رقیب با توجه به شکستهای بوش برای بهره برداری به سود خود به این گونه خبرها که حداکثر در حد یک گرایش ضعیف در هرم قدرت آمریکا می توان آن را ارزیابی کرد، دامن می زد. از طرف دیگر این خبرگزاری نووستی بود که بارها خبرهایی که به گفته این خبر گزاری از «منابع موثق» دریافت شده انتشار می داد که در آن زمان دقیق حمله و محلهای مورد حمله تعین می شد. در نوامبر سال ۲۰۰۷ خبر خبرگزاری نووستی آن چنان ماهرانه پوشش داده شده بود که وقتی دفاع ضد هوایی نیروگاه بوشهر بدون هیچ اعلام خطر برای چند لحظه شروع به شلیک کردند، افرادی ساده لوحانه فکر می کردند که جنگ واقعا شروع شده است و البته واقعیت پس از چند لحظه بر سطحی نگری آنان پوزخند زد. بنابرین احمدی نژاد و اربابش که به خوبی از واهی بودن حمله نظامی اطلاع داشتند و بارها هم آن را اعلام می کردند، اکنون برای بازار گرمی و شاخ و شانه کشیدن بر سر تابوتی روضه می خوانند که در آن مرده ای وجود ندارد. گزینه جنگ گرچه برای دولت آمریکا و به ویژه طراحان پنتاگون همیشه یکی از پروژه های روی میز است، اما تا آن جا که به دولت جرج دبلیو بوش و دوران ۸ ساله حکومت او بر می گردد هیچگاه یک گزینه جدی و به مثابه طرحی برای عمل مطرح نبوده است و بنابرین حرف جنگ و آن هم از جانب رسانه ها و شخصیتهای سیاسی آمریکا که نقش عمده ای در سیاستگذاری آمریکا نداشتند نه فقط برای ولایت خامنه ای یک تهدید نبود بلکه کارگزاران ولایت از هیاهوی توخالی جنگ به مثابه یک فرصت استفاده کرده و بسیاری را در داخل و خارج از ایران و منجمله بسیاری از افراد و جریانهای مخالف را فریب دادند.
سوم آن که بعضی از تحریمهایی که شورای امنیت ملل متحد در مورد جمهوری اسلامی به تصویب رساند به شرطی می توانست به تهدید جدی تبدیل شود که مکانیسمهای اجرایی آن به طور دقیق مورد نظارت قرار گرفته و همه ی دولتها طی زمان معین آن را به طور دقیق اجرا کنند. همچنین باید مکانیسمهایی عملی برای بستن شکافهایی که رژیم ایران از آن برای دور زدن تحریمها استفاده می کرد تعین می شد. در عمل بسیاری از کشورها به این تحریمها عمل نکرده و رژیم ایران از شکافهای بسیاری استفاده کرده و تحریمها را دور می زد و این در زمانی بود که قیمت نفت خام با شتاب افزایش پیدا می کرد. تحریم بانکی تا وقتی بانک مرکزی مورد تحریم واقع نشود چندان موثر نخواهد بود. بنابرین لاف و گزاف در مورد پایداری در مقابل تحریمها در حالی که درآمد حکومت از فروش نفت افزایش چشمگیری پیدا کرده بود و راههای دور زدن تحریمها مسدود نشده بود مرغ پخته را هم به خنده می اندازد.
چهارم این که محمود احمدی نژاد در سخنرانی خود مدعی شد ولایت خامنه ای یک «ابر قدرت حقیقی و واقعی» است. در این مورد تا جایی که به پیشرفت کشور و بهبود زندگی مردم و افزایش تولید و در آمد ملی و بهبود آموزش و بهداشت مردم بر می گردد حرفی پوچ و بی پایه است. در کشوری که ۳۰ در صد جمعیت بزرگترین شهر آن (تهران) آب آلوده مصرف می کنند، کشوری که از نظر شاخصهای محیط زیست در بین ۱۴۶ کشور رتبه ۱۳۲ را دارد، در کشوری که سالانه بیش از ۱۵ هزار نفر در اثر آلودگی هوا جان می بازند و بیش از ۴ هزار نفر به علل گوناگون اقتصادی و اجتماعی خودکشی می کنند و تصادفهای جاده ای در آن رتبه اول را در جهان دارد، در کشوری که طی سه سال اخیر نقدینگی از ۶۰ هزار میلیارد تومان به ۱۷۰ هزار میلیارد افزایش پیدا کرده و نرخ تورم روز به روز افزایش پیدا می کند، صحبت از ابر قدرت شدن فقط برای فریب کسانی گفته می شود که از آنان به مثابه یک ابزار برای حفظ ولایت استفاده می شود. گماشته ولی فقیه برای فریب کسانی که از آنان به مثابه نیروی ترور و صدور بنیادگرایی اسلامی استفاده می کند، مدعی ابر قدرتی می شود تا قدرت تروریستی و مخرب خود را به رخ مخاطبان خارجی بکشد.
و بالاخره این که طرح گفتگو با آمریکا «در فضای عادلانه و در احترام متقابل» از جانب احمدی نژاد فقط پوششی برای پنهان کردن رفتار واقعی حکام تهران و وقت گذرانی است. طی سالهای گذشته کشورهای بزرگ غربی به شمول ایالات متحده آمریکا در امتداد سیاست مماشاتگرانه خود همه ی امتیازها را به رژیم ایران داده اند. اما این نظام ولایت فقیه است که با ابزار سلاح اتمی و صدور تروریسم و بنیادگرایی اسلامی در صدد است تا به نیروی هژمونیک در خاورمیانه تبدیل شود. پاشنه آشیل سیاست مماشات نیز درست در همین واقعیت خود را به شکل برجسته نشان می دهد.
ولی فقیه نظام از زبان احمدی نژاد می خواهد با به رخ کشیدن قدرت مخرب رژیم ایران به مخاطبان خارجی به هدفهای خود دست پیدا کند. اما خامنه ای و دست نشانده اش با مردم ایران چه می کنند که هر روز در حرکتهای خود نظام را به چالش می کشند.
مهدی سامع
منبع: یادداشت سیاسی نبرد خلق شماره ۲۳۹- پنج شنبه اول حوت ۱۳۸۷( ۱۹ فبروری ۲۰۰۹)
پنجشنبه، ۲۷ فبروری ۲۰۰۹ |
! توجه
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با کسب مجوز کتبی از «اصالت» مجاز است !
کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد.
Copyright©2006Esalat